vasael.ir

کد خبر: ۱۲۷۸۸
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۱ - 23 February 2019
به قلم«محمدرضا هاشمی»؛

گفت‌گویی پیرامون نیازمندی فقه نظام به علم کلام اسلامی

به قلم شما ـ دانش کلام اسلامی در پاسداری از دو بخش مهم شریعت اسلام یعنی بایدها و نبایدهای رفتاری و اخلاقی نقش بسیار مهمی دارد تا جایی که اساساً بدون اصول اعتقادی، فقه و اخلاق اسلامی معنا پیدا نمی‌کند؛ در مورد موضوع «فقه نظام» نیز همچون اخلاق اسلامی، نقش عقاید دینی و دانش کلام بسیار شاخص و مهم است.

پرسشگر: در ابتدای این گفتگو اگر مطلبی به عنوان مقدمه گفت‌گویی پیرامون نیازمندی فقه نظام به علم کلام اسلامیبحث دارید بفرمایید.

پژوهشگر کلام: با عرض سلام و ادب خدمت مخاطبین محترم که ناظر این گفتگوی علمی هستند؛ علم کلام به عنوان یکی از مهم‌ترین دانش‌های اسلامی که به تبیین و دفاع علمی پیرامون عقاید دینی می‌پردازد در عرصه‌های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها نقش بسیار مهمی دارد. زیرا در هر مکتب و ایدئولوژی (الهی یا الحادی) باور و اعتقاد از مهم‌ترین پایه‌های نظری آن مکتب محسوب می‌شود. در واقع ما هیچ مکتبی را نمی‌توانیم پیدا کنیم که نسبت به موضوع جهان بینی و اعتقاد موضعی نداشته باشد حتی مکاتب پوچ‌گرا و نهیلیسم هم از این مهم مستثنی نیستند؛ زیرا اندیشه پوچ گرایی هم مبتنی بر نفی بسیاری از اصول مسلّم عقلی در شناخت هستی است.

در دین اسلام نیز، موضوع اعتقادات یکی از اساسی ­ترین موضوعات محسوب می‌شود و در قرآن کریم و روایات معصومین(ع) به شکل گسترده به این مهم پرداخته شده است.

در طول تاریخ اسلام نیز همواره متکلّمین بزرگ همچون هشام بن حکم، شیخ مفید، سید مرتضی، علامه حلّی و... در پاسداری از عقاید دینی به عنوان رکن اساسی شریعت اسلامی تلاش‌های فراوان نمودند که این امر تا به امروز مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده است.

پرسشگر: امروزه با توجه به تشکیل حکومت اسلامی، یکی از مسائلی که مورد توجه فقهای شیعی قرار گرفته مقوله «فقه نظام» است. به نظر شما می‌توان فقه نظام را بر آموزه‌های کلامی مبتنی ساخت؟

پژوهشگر: به پرسش مهم و اساسی اشاره فرمودید. دانش کلام اسلامی در پاسداری از دو بخش مهم شریعت اسلام یعنی بایدها و نبایدهای رفتاری و اخلاقی نقش بسیار مهمی دارد تا جایی که اساساً بدون اصول اعتقادی، فقه و اخلاق اسلامی معنا پیدا نمی‌کند و ما زمانی می‌توانیم بر آموزه‌های فقهی و اخلاقی مبتنی بر وحی تکیه کنیم که جهان بینی توحیدی و قرآنی به عنوان مبانی شریعت اسلامی، محور اعتقاد هر انسان مسلمان باشد و نگرش او به مبدأ و معاد، الهی باشد.

در مورد موضوع «فقه نظام» نیز همچون اخلاق اسلامی، نقش عقاید دینی و دانش کلام بسیار شاخص و مهم است.

یکی از مباحث مهم کلامی که از گذشته مورد توجه متکلمین اسلامی بوده موضوع قلمرو دین است. متکلمین اسلامی در آثار خود این مبحث را تحت عنوان «حسن تکلیف و وجوب آن» مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند که امروزه این مسئله در کلام جدید با ادبیات دیگری همچون «قلمرو دین» مورد توجه قرار گرفته است.

متکلمین اسلامی بر این مطلب تأکید نمودند که اساساً بدون تکلیف و الزام، کمال مطلوب برای انسان و جامعه محقق نمی‌شود. زیرا تا از سوی خداوند تکلیفی نباشد، انسان‌ها برای کسب مصالح زندگی دنیوی و اخروی مطلوب حرکت نمی‌کنند؛ به عبارت دیگر کانال رسیدن به زندگی سعادتمندانه ابدی عمل به تکلیف الهی است.

حال سوالی که مطرح می‌شود این است که گسترۀ این تکلیف چه مقدار است. آیا فقه شامل تکلیف فردی مثل طهارت و نماز و... می‌شود و یا قلمرو تکلیف، انحصاری در عرصه زندگی فردی ندارد. پاسخ متکلمین شیعی تأکید بر عدم انحصار تکلیف بر بایدها و نبایدهای فردی است (اوائل المقالات، ج1 ص7؛ الانتصار، ج1 ص25؛ کشف المراد، ص 319 و 122 و 323).

از سویی دیگر با تأمل در آیات و احادیث معصومین (ع) این مطلب استفاده می‌شود که خداشناسی و باور عمیق به معاد نقش بسیار مهمی در سعادت فرد و اجتماع دارد. در واقع اعتقاد به مبدأ، معاد و جهان بینی توحیدی و اسلامی نقش بسیار مهمی در تحقق فقه اجتماعی دارد.

به طور مثال در« نظام اقتصادی اسلام» که دربر دارنده برنامه اقتصادی زندگی دینی است، ایمان و باور به عواقب اخروی، رباخواری و یا بی ­توجهی به عدالت اقتصادی و دستگیری از محرومین نقش بسیار کلیدی دارد؛ چه بسا بدون باور و اعتقاد به معاد، اجرای احکام اقتصادی اسلام به شکل نظام‌مند ضمانت مستحکمی نداشته باشد. ربوبیت تشریعی یکی دیگر از مبانی «کلامی فقه نظام» است که در واقع به عنوان یکی از اصول مهم و اعتقادی، مبنای توجه به اجرا و عمل به آموزه‌های اجتماعی و سیاسی اسلام در جامعه است. زیرا ربوبیت تشریعی خداوند نشأت گرفته از توحید ربوبی است که بر اساس آن، تشریع، قانون­گذاری و اجرای دستورات الهی معنا و مفهوم پیدا می‌کند. البته تشریح و بسط مبانی کلامی فقه الاجتماع از رسالت این گفتگو خارج است.

نکته مهمی که اینجا باید به آن اشاره کنم که متأسفانه در برخی موارد مورد غفلت قرار می‌گیرد، مسئله ترابط علوم در اسلامی سازی علوم انسانی از جمله فقه نظام است.

نگرشی که معتقد است فقیه دین شناس به تنهایی باتوجه به منابع وحیانی می‌تواند نظام ­سازی دین را انجام دهد نادرست است. زیرا اسلامی­ سازی علوم انسانی و نظام­ سازی فقهی باید در چارچوب تعامل و تعاون دانش‌های گوناگون شکل بگیرد. در واقع بدون توجه جدی به معرفت شناسی، فلسفه اسلامی، تاریخ، فلسفه‌های مضاف و علم کلام،  نظام­ سازی فقهی به صورت علمی و مستحکم صورت نمی‌پذیرد.

اجازه بفرمایید این مطلب را با ذکر مثال، تبیین کنم. فقیه به عنوان متخصص فقه، زمانی که به نظام ­سازی در عرصه سیاست می‌پردازد، در حدود تشریح و تبیین نظام ولایی اسلام است. او برای این تلاش علمی از ادله متعددی مثل حدیث غدیر استفاده می‌کند. حال اگر کسی از فقیه نظام‌ساز در مورد وجود ادله سؤال و تشکیک نماید، اینجا شأن فقیه اثبات صحت، تواتر و بیان معنای زعامت سیاسی حدیث غدیر نیست، مگر آنکه آن فقیه متکلم هم باشد. لذا این متکلم است که با مبانی کلامی، سلامت ادله مورد استفاده فقیه نظام ­ساز را تعیین و از حقانیت آن دفاع می‌کند.

در فلسفه هم این مسئله به وضوح قابل تأمل است که فقیه نظام ­ساز در تولید محتوای خود به هستی شناسی فلسفی که توسط فلاسفه اسلامی پرداخته می‌شود به شدت نیازمند است. بنابراین در فرآیند نظام سازی فقهی در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی ترابط و تعاون علوم بسیار ضروری است.

پرسشگر: به نظر شما، در عرصه کلامی، پاسداری از فقه نظام، با چه مخالفت‌هایی روبه روست؟

پژوهشگر: در پاسخ به این پرسش باید به این نکته توجه کرد که در مباحث نظری و علمی، توجه به دیدگاه‌های رقیب و نقد و بررسی علمی، اجتناب ناپذیر است. در بحث قلمرو دین نیز در درون جهان اسلام روشنفکرانی وجود دارند که با الهام از مکاتب غربی، طرفدار نظریه «سکولاریزم» هستند که پرداختن به این مطلب خود نیاز به بحث و بررسی­ های مفصل دارد. ولی اجمالاً باید به این نکته توجه کرد که نقش علم کلام در مواجهه با سکولاریزم که درست نقطه مقابل فقه نظام است بسیار اساسی می‌باشد.

روشنفکران سکولار در صدد اثبات این مطلب هستند که قلمرو دین در حوزه زندگی فردی خلاصه می‌شود.

در نقد رو بنایی این تفکر باید دو موضوع از یکدیگر تفکیک شود:

  • اصل مسأله
  • تفاصیل مسأله

در بخش نخست اگر از عقل بپرسیم آیا نیاز هدایتی بشر به دین منحصر در بخش فردی مثل عبادت است، پاسخ عقل این است که هیچ انحصاری در ورود به بخش فردی از سوی دین وجود ندارد و دخالت در عرصه‌های دیگر زندگی امری ممکن است.

در بخش دوم از عقل پرسیده می‌شود آیا ادراک عقلی به صورت تفصیلی همه نیازهای اجتماعی انسان را می‌تواند بیان کند، که پاسخ عقل منفی است. اینجا متون وحیانی هستند که به تفصیل پیرامون قلمرو دین در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی زندگی بشر ورود می‌کنند.

از این امر روبنایی که بگذریم، سکولاریزم دارای مبانی زیربنایی در نفی دخالت دین در حیات اجتماعی انسان است. یکی از مهم‌ترین موضوعات این مبانی، اعتقاد به تجربه دینی بودنِ وحی الهی است. به نظر برخی روشنفکران، احکام اجتماعی اسلام برگرفته از تجربه‌های بیرونی پیامبر(ص) است و چون این تجربه، بشری و الهام گرفته از محیط زندگی بشر آن دوره می‌باشد، خطاپذیر و زمان‌مند است و تاریخ انقضای آن مربوط به زمان حیات پیامبر (ص) است (سروش، عبدالکریم، مجله آفتاب، ش 15، ص72).

پاسخ اجمالی این ادعا این است که اولاً متدولوژی وحی شناسی چون یک امر خارق العاده است باید درون وحیانی باشد و تحلیل‌‎های خارج از وحی قابل اثبات نیست. ثانیاً براساس این روش شناسی، قرآن کریم همه آیات الهی از جمله آیات اجتماعی و سیاسی را نازل شده از سوی خدا و تا روز قیامت معتبر می‌داند. ثالثاً صرف اینکه وحی الهی را از سنخ تجربه دینی بدانیم مشکل خاصی ایجاد نمی‌کند، به شرط آنکه ارکان مهم وحی مثل عصمت و خطا ناپذیری در همه ابعاد وحی و نیز مشاهده فرشته وحی لحاظ شود؛ گرچه مفهوم تجربه دینی بیشتر در الهیات و کلام مسیحی به کار می‌رود.

یکی دیگر از مبانی سکولاریزم موضوع گوهر و هدف دین است. این نظریه که توسط «ردولف بولتمان» در دنیای غرب مطرح شد توسط برخی از روشنفکران در مورد قرآن نیز به کار برده می­ شود. روشنفکران به تأسی از ردولف بولتمان معتقدند باید از دین اسطوره زدایی شود و پیام­ های اساسی دین مورد توجه قرار گیرد (علم و دین، ص 460). حال آنکه ممکن است اسطوره زدایی در مورد ادیان الهی تحریف شده و ادیان زمینی صادق باشد، ولی اسطوره زدایی از شریعت اسلام (که آموزه‌های آن در قرآن، نشأت گرفته از مبدأ مقدس الهی و مصون از خطا در تلقی و ابلاغ است) هرگز صحیح نمی‌باشد. لذا خرافه بودن، نمادین و گزاف بودن گزاره‌های وحیانی اسلام به دلائل عقلی و نقلی باطل است که در این جا مجال پرداختن تفصیلی به آن وجود ندارد.

پرسشگر: یکی از مسائلی که در مقوله مبادی اسلامی سازی علوم مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته مقوله علم دینی است. لطفاً قدری پیرامون مفهوم این موضع و اهمیت آن در بنیان‌های کلامی فقه الاجتماع توضیح دهید.

پزوهشگر: به نکته خوبی اشاره کردید. موضوع علم دینی از آن دسته مسائل علمی است که در شکل گیری تمدن اسلامی و تحقق جامعه توحیدی نقش مبنایی و اساسی دارد.

این بحث مهم، در تفکر اندیشمندان اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته تا جایی که عده‌ای به شدت مخالف وجود علم دینی و در نقطه مقابل بسیاری از نظریه پردازان اسلامی موافق آن هستند.

البته در تحریف علم دینی، ممکن است میان اندیشمندان اسلامی اختلاف نظرهایی وجود داشته باشد مبنی بر این­که اساساً ملاک دینی بودن یک علم به چه چیزهایی است که ما در اینجا در مقام نقل و بررسی این دیدگاه‌ها نیستیم.

ولی با تأمل در منابعی که پیرامون این مبحث وجود دارد، غالباً علم دینی را در عرصه علوم انسانی به کار می‌برند؛ به این معنا که اساسا آیا ما علوم انسانی دینی داریم یا نه؟ برخی از مخالفین علم دینی، در تلاش نفی علم دینی از ساحت علوم انسانی هستند و به صراحت بیان می‌کنند که علومی چون اقتصاد، سیاست، روانشناسی، جامعه شناسی، حقوق و... دینی و غیر دینی ندارند. اساساً این دسته از علوم انسانی یک علم مشخص‌اند و قابلیت تفکیک به اسلامی و غیر اسلامی را ندارند.

دکتر سروش می‌گوید: از نظر موضوع، هر علمی در نفس واقع و نفس الامر یک موضوع بیشتر ندارد و طبق آن تفسیر علم به دینی و غیر دینی معنا ندارد.(علم دینی، ص 145)

بنده در این گفتگو در صدد نقد این دیدگاه نیستم ولی اجمالاً خواننده محترم را به این نکته توجه می‌دهم که میان علوم تجربی مثل فیزیک و شیمی و... علوم انسانی که به توصیف و توصیه پیرامون انسان می‌پردازند تفاوت جدی وجود دارد. بله در علوم تجربی، طبیعی و ریاضی، ما به لحاظ موضوع فیزیک و ریاضی، اسلامی و غیر اسلامی نداریم. گرچه از منظر جهان بینی دانشمند می‌توان گفت دانشمند فیزیک با مطالعه نور، در واقع پیرامون فعل تکوینی الهی صنع خداوند مطالعه و تحقیق می‌کند، ولی به لحاظ موضوع در خارج، یک دانشمند شیمی‌دان، چه خدا را قبول داشته باشد و یا انکار کند، به یک واقعیت ترکیبی از عناصر مشترک دست پیدا می‌کند. لکن علوم انسانی که پیرامون انسان، بحث و توصیه دارد با علوم طبیعی تفاوت دارد. این انسان را هم می‌توان با عینک الهی مطالعه کرد و او را خلیفة الله، دارای ابعاد فطری و معنوی و زندگی ابدی دانست و هم می‌توان با عینک اومانیستی تعریف کرد و ابعاد معنوی و اخروی حیات او را نادیده گرفت. لذا از منظر اومانیسم توصیه‌هایی که در علوم انسانی به انسان وجود دارد، در مدل زندگی، اعتقاد و بایدها و نبایدهای رفتاری او با انسانی که قرآن تفسیر کرده است تفاوت‌های جدی دارد.

البته باید به این نکته توجه نمود که ما معتقد به حذف صد در صدی محصولات علوم انسانی غربی نیستیم ولی از آنجا که بستر شکل گرفته این علوم بر اساس الگوهای الحادی و سکولاریستی است، باید پالایش و تهذیب جدی صورت بگیرد؛ گرچه ممکن است برخی از مطالب مطرح شده در این علوم با آموزه‌های اسلام مخالف نباشد.

اجازه بفرمایید برای روشن شدن بیشتر اهمیت این مبحث به یکی دیگر از مخالفت‌هایی که پیرامون علم دینی مطرح می‌شود به صورت اجمالی اشاره کنم.

برخی دیگر از مخالفین علم دینی، گونه‌های متعددی برای دینی کردن علوم فرض کرده‌اند. به طور مثال دکتر ملکیان در نقد یکی از این روش‌ها که به ساحت نظام­ سازی فقه هم نزدیک است اشاره کرده و آن را رد می‌کند و می‌گوید: یکی از روش‌های دینی سازی علوم این است که به سراغ متون دینی رفته و نظریه‌های علمی را از متن دین استخراج و سپس مصرف کنیم. او در ادامه در نقد این مدل می‌نویسد: دینی سازی علم امری ناممکن است. زیرا اگر می‌خواهید وارد گفتمان با جامعه بشری شوید با چه زبان و روشی با اهل علم سخن می‌گویید؟ زبان تعقل یا زیان تعبد و نقل؟

زبان نقل برای عرضه علم به دنیا قابل اقناع نیست، زیرا آنان معتقد به قرآن و روایات نیستند؛ پس این راه بسته است. لذا راه دیگر که فارغ از دینی و غیر دینی است، این است که نظریه‌های علمی در بوته آزمون و تجربه قرار بگیرد و نتیجه آن عرضه شود (مجله نقد و نظر، ش19 و20).

در نقد این دیدگاه که در واقع به نفی نظام­ سازی فقهی معتقد است باید به چند نکته توجه کنیم:

  • در روش شناسی علوم انسانی، روش غیر نقلی دو گونه است: تجربی و فلسفی. ما برای دفاع از علوم انسانی اسلامی در گفتگو با دنیا با روش فلسفی سخن می‌گوییم. در این روش شالوده‌های فلسفی و کلامی اسلام مورد بحث قرار می‌گیرد. زیرا علوم انسانی جدید بر پایه شالوده‌های فلسفی و کلامی بنا شده و در مقام نقد و نظر، اگر آنان زیر بار گفتمان عقلی نروند دیگر مشکلی از طرف ما نیست.
  • تفاوت قائل شدن میان تولید و مصرف

وقتی که اندیشمندان اسلامی براساس منابع وحیانی نظام­ سازی نمودند، بعد از آن نوبت به مرحله اجرا و عمل می‌رسد. به طور مثال پس از استخراج نظام اقتصادی اسلام این مدل در جامعه اجرا می‌شود و روشن می‌شود که نظریه اقتصادی اسلام در بهبود مسائل اقتصادی جوامع نقش مهمی دارد. حال این نظریه تولید شده دینی که در مرحله آزمون و عمل موفق بوده را می‌توان به عنوان یک مدل اقتصادی تجربه شده به دنیا عرضه کرد. از آنجا که در علوم، ابتدا فرضیه سازی مطرح  می ­شود و سپس آن را تجربه کرده و در صورت موفقیت در مرحله عمل تبدیل به قانون علمی می‌شود. با این متد بین المللی، می‌توان تولیدات نظام‌های اسلامی را به دنیا به شکل قانونی تجربه شده، عرضه و تبیین کرد ( برگرفته از تقریرات خارج کلام استاد ربانی گلپایگانی).

البته در پایان لازم می‌دانم به این نکته اشاره کنم موضوع علم دینی دایره بسیار گسترده و وسیعی دارد و نه تنها باید دیدگاه‌های مخالفین مورد بررسی و نقد قرار بگیرد، بلکه باید برخی دیدگاه‌های موافق علم دینی که از سوی اندیشمندان محترم همچون آیت الله جوادی و آیت الله میر باقری مطرح شده نیز مورد واکاوی دقیق قرار بگیرد. چراکه این نظریات نیز با چالش‌های جدی روبه رو هستند، گرچه در اصل و ایده موافق دینی سازی علوم باشند./100/241/ح

 

نویسنده: محمدرضا هاشمی

پژوهشگر و مدرس سطح عالی کلام اسلامی

 

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
15:02 - 1397/12/05
کار و نوشته جالبی است
ان شاالله هم این نوشته ها ادامه داشته باشد و هم پویش به قلم شما بتواند رشد فراگیر داشته باشد
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نظرسنجی
مهمترین راهکار تقویت فقه حکومتی در حوزه علمیه چیست؟
سیاست گذاری کلان مسئولان حوزه علمیه
راه اندازی کرسی های درس و بحث از سوی اساتید و فضلا
تقویت پژوهشگاه ها و مراکز علمی
آموزش مبانی و اصول فقه حکومتی در سطوح مختلف حوزه
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳