vasael.ir

کد خبر: ۱۲۶۵۲
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۴ - 04 February 2019
آیت الله کعبی / ۱۱۱

فقه جهاد | بررسی امکان استدلال به آیات سوره فتح در حکم به جهاد ابتدائی

وسائل ـ آیت الله کعبی در مورد مخلفون گفت: «مخلفون» يعنی کسانی که حاضر نشدند با پيامبر(ص) راه بيفتند و برای فتح مکه آماده شوند. در واقع می‌ترسيدند. اين تخلف کنندگان، بهانه‌های مختلفی می‌آوردند. خداوند نيز به اينها می‌فرماید اينطور نيست که شما رها شويد؛ بلکه امتحان می‌شويد به اين صورت که با يک قومی که قدرت بالایی دارند، جنگ می‌کنيد و آنجا معلوم می‌شود تا چه اندازه در دين خود جدی هستيد؛ بنابراين آيه در مقام تشريع و حتی بيان احکام قتال نيست. وجهی ندارد که به اين آيه تمسک کنيم و بگوييم علت قتال، کفر محض است.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله عباس کعبی استاد درسفقه جهاد | بررسی امکان استدلال به آیات سوره فتح پیرامون جهاد ابتدائی خارج حوزه علمیه قم 19مهر ماه سال 1397 در صد و یازدهمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد به بررسی  آیه 16 سوره فتح پرداخت.

وی با اشاره به اینکه برخی از این آیه برای استدلال به جهاد ابتدائی استفاده کرده اند، گفت: از جمله آياتي که کفر محض را علت قتال مي دانند، مربوط به سوره فتح است. خداوند می فرماید شما به سمت قومي فراخوانده خواهيد شد. يا با آنها مي جنگيد يا تسليم شما مي شوند؛ که منظور رومیان هستند.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: آقايان مي گويند اين واژه که مي فرمايد «تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» همانطور که قرطبي آورده است؛ ابن کثير نيز در اين آيه گفته است «شرع لکم جهادهم و قتالهم فلايزال ذلک مستمرا عليه و لکم النصره عليهم او يسلمون فيدخلون في دينکم بلاقتال و بل باختيار».

عضو مجلس خبرگان رهبری بیان داشت: به نظر مي رسد اين آيه شريفه در مقام مذمت متخلفان از قتال و جهاد است؛ نه در مقام تشريع قتال و بيان احکام آن. «مخلفون» يعني کساني که حاضر نشدند با پيامبر(ص) راه بيفتند و براي فتح مکه آماده شوند. در واقع مي ترسيدند.

آیت الله کعبی ادامه داد: اين تخلف کنندگان، بهانه هاي مختلفي مي آوردند. خداوند نيز به اينها مي گويد اينطور نيست که شما رها شويد؛ بلکه امتحان مي شويد به اين صورت که با يک قومي که قدرت بالايي دارند، جنگ مي کنيد و آنجا معلوم مي شود تا چه اندازه در دين خود جدي هستيد.

وی تصریح کرد: بنابراين آيه در مقام تشريع و حتي بيان احکام قتال نيست. وجهي ندارد که به اين آيه تمسک کنيم و بگوييم علت قتال، کفر محض است.

 

خلاصه درس جلسه گذشته

آیت الله عباس کعبی در جلسه گذشته در مورد معنای فتنه گفت: اصل «فتن» به معناي بلا و امتحان است.در برخی آيات فتنه به معناي تلاش کفار براي بازگرداندن مسلمانان از دين است. تهديد و صد عن سبيل الله که از مصاديق امتحان است. در سوره بروج مي فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَريقِ»که منظور از فتنه، همان آزار و شکنجه مومنان است.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: در جاي ديگر خداوند مي فرمايد «ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ» که باز فتنه را به معناي آزار مسلمانان دانسته است. يعني دين در معرض آسيب قرار گرفت اما آنان جهاد کردند و صبر پيشه کردند.

عضو مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: در سوره يونس نيز خداوند مي فرمايد «فَما آمَنَ لِمُوسى‏ إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى‏ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ» کساني که به موسي ايمان آوردند، مجموعه اي از فرزندان و ذريه حضرت موسي(ع) از قوم بني اسراييل بودند که در حال ترس از فرعون و يارانش بودند.

آیت الله کعبی گفت: اینها از چه مي ترسند؟ « أَنْ يَفْتِنَهُمْ »؛ از اينکه از ايمان‌شان باز بدارد. که فرعون هم مستکبر است و هم مستبد و اسرافگر. پس منظور از فتنه در اين آيه، فتنه فرعون است.

وی با توجه به آياتی که در زمينه فتنه، وجود دارد، اظهار داشت: روشن مي شود آياتي که مي فرمايد «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة»، يعني با مشرکان قريش بجنگيد تا فتنه گری آنها از بين برود.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم تصریح کرد: يعني نتوانند صد عن سبيل الله کنند و نيز قتال با مسلمانان نداشته باشند. دين مسلمين را تهديد نکنند. بلکه تسليم باشند و قدرت مسلمانان از قدرت آنها برتر باشد. لذا رواياتي که اين آيه را به شرک تفسير کرده، يعني شرک مشرکين قريش منظور است. يعني از موضع استکبار برخورد نکنند و بلکه تسليم شوند.

 

مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه را می‌توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید:

 

دليل هفتم

بحث درباره علت قتال بود. شش آيه و دليل را بررسي کرديم. از جمله آياتي که کفر محض را علت قتال مي دانند، مربوط به سوره فتح است. مي فرمايد: «قُلْ لِلْمُخَلَّفينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى‏ قَوْمٍ أُولي‏ بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا كَما تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً».[1]

يعني شما به سمت قومي ـ بنابر پيش گويي هايي که مي کردند روم يا ايران بوده است،ـ فراخوانده خواهيد شد. يا با آنها مي جنگيد يا تسليم شما مي شوند.

آقايان مي گويند اين واژه که مي فرمايد: «تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» همانطور که قرطبي آورده است يعني: «هذا حکم من لا توخذ منهم الجزيه و هم معطوف علي تقاتلونهم اي: يکون احد الامرين، اما المقاتله و اما الاسلام، لا ثالث لهما. و في حرف ابيّ "او يسلموا" بمعني: حتي يسلموا کما تقول: کل  او تشبع، اي: حتي تشبع..... و قال الزجاج قال: "او يسلمون" لان المعني او هم يسلمون من غير قتال».[2]  ابن کثير نيز در اين آيه گفته است: «شرع لکم جهادهم و قتالهم فلايزال ذلک مستمرا عليه و لکم النصره عليهم "او يسلمون"  فيدخلون في دينکم بلاقتال و بل باختيار».[3]

 

رد دليل هفتم

به نظر مي رسد اين آيه شريفه در مقام مذمت متخلفان از قتال و جهاد است؛ نه در مقام تشريع قتال و بيان احکام آن. «مخلفون» يعني کساني که حاضر نشدند با پيامبر(ص) راه بيفتند و براي فتح مکه آماده شوند. در واقع مي ترسيدند. اين تخلف کنندگان، بهانه هاي مختلفي مي آوردند.

خداوند نيز به اينها مي گويد اينطور نيست که شما رها شويد؛ بلکه امتحان مي شويد به اين صورت که با يک قومي که قدرت بالايي دارند، جنگ مي کنيد و آنجا معلوم مي شود تا چه اندازه در دين خود جدي هستيد. بنابراين آيه در مقام تشريع و حتي بيان احکام قتال نيست. وجهي ندارد که به اين آيه تمسک کنيم و بگوييم علت قتال، کفر محض است.

آيه در ادامه مي فرمايد: «فَإِنْ تُطيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا كَما تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً»[4] اگر اطاعت کنيد، خداوند پاداش نيک مي دهد. اما اگر اطاعت نکنيد و پاي قتال نايستيد، به عذاب دردناک مبتلا مي کند.

در کجاي آيه تشريع حکم است که بگويد الکافر، اما ان يقاتل و يُقتَل او يُسَلِم. در ثاني«تقاتلونهم» آورده است، نفرموده «تقتلونهم» يا «اما القتل اما الاسلام»؛ بلکه فرموده با اينها مي جنگيد، يا پيروز مي شويد يا تسليم مي شوند. شما امتحان مي شويد که آيا در ميدان جهاد حاضر مي شويد يا خير؟

نام سوره نيز فتح است. اگر منظور فتح مکه باشد، ابتدا ويژگي هاي پيامبر اسلام(ص) را ذکر مي فرمايد و سپس در مورد بيعت کنندگان حديبيه صحبت مي کند: «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً»[5] اشاره به بيعت دارد که آماده براي فتح مکه و رفتن حج بودند.

در حديبيه صلح کردند، و اجر کساني که با رسول خدا(ص) بيعت کردند و ارزش اين بيعت را ذکر مي فرمايد. سپس به بهانه جويان اشاره مي کند که همراه پيامبر نيامدند و در حديبيه حاضر نشدند.

خداوند درمورد اين افراد مي فرمايد: «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في‏ قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً»[6]

اعرابي که همراه پيامبر به جهاد نيامدند مي گويند: ما گرفتار فرزند و اموال بوديم. پس شما از خدا بخواهيد گناه ما را ببخشد! البته فقط به زبان مي گويند نه با دل.

خداوند نيت باطني اينان را بيان مي کند و مي فرمايد شما فکر مي کرديد در اين سفري که پيامبر و يارانش مي رونند، ديگر برنمي گردند و همه کشته مي شوند. چون آن زمان قدرت مشرکين قريش بيشتر بود و هرگز گمان نمي کردند با صلح حديبيه بر مي گردند و سال بعد پيروز مي شوند.

«بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى‏ أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً»[7]شيطان نيز در دلشان انداخته بود و سوء ظن داشتند و شما قوم هلاک شده ايد.

سپس در مورد اينان مي فرمايد: در وقت غنيمنت مي گويند چرا با شما نيستيم و وقت جنگ حاضر نيستند بجنگند. در مذمت چنين افرادي است که قرآن مي فرمايد: شما به جنگ سخت تري دعوت مي شويد: « سَتُدْعَوْنَ إِلى‏ قَوْمٍ أُولي‏ بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ».[8]

بنابراين آيه در مقام تشريع نيست. آقاياني که از اين آيه مي خواهند حکم قتل را در بياورند، از اول حکم را در ذهن دارند، و آيه را بر ذهن خود تطبيق مي کنند. اين نوع برداشت و تفسير تمام نيست. اين تمام کلام در آيات شريفه بود که علت قتال، کفر محض است.

 

کلام علامه طباطبايی

قبل از ورود به روايات مربوط به علت قتال و جمع بندي بحث که علت قتال کفر محض نيست بلکه علت جهاد، عدوان و فساد و طغيان و محاربه و نقض عهد و ظلم و جرم و صد عن سبيل الله است، جمع بندي علامه طباطبايي(ره) در تفسير الميزان را ذکر مي کنيم. ايشان تحت عنوان «الجهاد الذي يامر به القرآن» ذيل آيه 190 تا 195 سوره بقره[9] درباره قتال چنين جمع بندي مي فرمايند.

البته ايشان در جمع بندي مراحلي براي جهاد قائل مي شوند که اسلام با مرحله کف و صبر بر قتال و «صبر علي کل اذي في سبيل الله» شروع کرده است. سپس به اين آيه استناد مي فرمايند: « قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُد وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ»[10] يا آيه شريفه: «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً»[11] و امثال اين آيات.

مرحله بعدي، آيات قتال دفاعي است؛ مانند « أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ»[12]. همچنين : « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة»[13] همچنين: « وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ»[14] که اين دو آيه را حضرت علامه، دفاعي مي دانند.

مرحله سوم آيات قتال مع اهل الکتاب است. مانند آيه شريفه: « قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ».[15]

سپس علامه مي فرمايد: «و منها آيات القتال مع المشركين عامة، و هم غير أهل الكتاب كقوله تعالى: "فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ"[16]، و كقوله تعالى: "قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً"[17]»[18].

سپس مي فرمايد: « و منها ما يأمر بقتال مطلق الكفار كقوله تعالى: "قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً"[19]» در واقع علامه طباطبايي(ره) اين آيه را، در قتال کفار براي محض کفر مي دانند.

ما با توضيحاتي که در جلسه گذشته داديم، تقريبا تمام اين آيات مورد نظر علامه را با توجه به سياق آيات بحث کرديم. از هيچکدام آيات مقاتله با کفار را به عنوان کفر محض نفهميديم.

مي ماند بحث تدريجي بودن نزول آيات قتال. مثلا آيات صبر در مرحله مکه بوده، اما آيات قتال کفار که در سوره توبه آمده، در سال 22 بعثت بوده و يکسال قبل از رحلت پيامبر نازل شده است و منظور مطلق کفار است. علامه چنين استدلالي دارد.

عرض ما اين است که اين سخن نيز تمام نيست. چون آيات سوره توبه را نيز در محل خود بررسي کرديم. از نظر سياق آيات نيز ندانستيم که آيات سوره توبه در نهايت تشريع قتال عليه کفار به دليل عنوان کفر بما هو کفر مي کند. بنابراين اين مرحله بندي نزول آيات جهاد، به خودي خود نيز دلالت بر اين مساله ندارد که در نهايت قتل کفار لکفرهم محضا، واجب باشد.

علامه استدلال ديگري نيز ذکر مي کند که از نظر کبروي صحيح است و مي پذيريم، اما نظر صغروي براي استفاده از اينکه نتيجه بگيريم يجب الجهاد ضد مطلق الکفار بما هم کفار، تمام نمي دانيم. آن استدلال چيست؟

يک: اسلام دين توحيد و مبتني بر فطرت است و اسلام اصلاح زندگي بشر را به عهده گرفته است: « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»[20].

يعني دين اسلام حاکميت پيدا کند تا بر اساس فطرت اوضاع انسان ها را در جهان اصلاح کند. اما اکثر مردم نمي دانند که اين دين حاکم و سرپرست بر مبناي فطرت، چگونه سرپرستي خواهد کرد؟

سپس علامه مي فرمايد: «فإقامته و التحفظ عليه أهم حقوق الإنسانية المشروعة»[21] يعني اقامه دين فطري و حفظ آن، مهمترين حقوق بشر است که مشروعيت دارد. دين بايد حکومت کند، و جهاني هم باشد تا حق همه انسان ها رعايت شود. و به اين آيه استناد مي کنند: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيه»[22].

سپس مي فرمايند: حال که اقامه دين واجب است، دفاع از اين حق فطري مشروع نيز حق فطري ديگري است. يعني اسلام در حاکميت خود بايد از حق توحيد دفاع کند. استدلال ايشان به اين آيه شريفه است: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ».[23]

يعني براي دفاع از توحيد و حاکميت و گسترش توحيد در جهان، جهاد واجب است و بدون آن امکان انتشار توحيد در سطح جهان وجود ندارد. سپس مي فرمايد: « فبين أن قيام دين التوحيد على ساقه و حياة ذكره منوط بالدفاع» يعني اقامه توحيدئ، متوقف بر دفاع از توحيد است. نه جهاد دفاعي، بلکه يعني براي گسترش توحيد بايد شرک و بت پرستي از بين برود.

«و نظيره قوله تعالى "وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ"[24] و قال تعالى في ضمن آيات القتال من سورة الأنفال "لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ"[25] »[26]. اين آيه اخير يعني: در نهايت حق، جهاني مي شود و باطل از بين مي رود حتي اگر مجرمان قبول نکنند.

سپس در جمع بندي مي فرمايند: «ثم قال تعالى: بعد عدة آيات: "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ"[27] فسمى الجهاد و القتال الذي يدعى له المؤمنون محييا لهم، و معناه أن القتال سواء كان بعنوان الدفاع عن المسلمين أو عن بيضة الإسلام أو كان قتالا ابتدائيا كل ذلك بالحقيقة دفاع عن حق الإنسانية في حياتها ففي الشرك بالله سبحانه هلاك الإنسانية و موت الفطرة، و في القتال و هو دفاع عن حقها إعادة لحياتها و إحياؤها بعد الموت».

يعني آنچه مهم است اقامه توحيد است که بدون جهاد و قتال امکان پذير نيست. پس چه به عنوان ابتدايي يا دفاعي، هر دو وسيله اقامه توحيد است. چرا؟ چون در شرک و بت ژرستي ، انسانيت از بين مي رود و تنها در ظاهر و جسم انسان است و فطرت انساني مي ميرد. و اگر ما قتال کنيم، اين انسانيت احياء مي شود و شرک و بت پرستي را از بين ببريم.

علامه در نهايت مي فرمايد: «و من هناك يستشعر الفطن اللبيب: أنه ينبغي أن يكون للإسلام حكم دفاعي في تطهير الأرض من لوث مطلق الشرك و إخلاص الإيمان لله سبحانه و تعالى فإن هذا القتال الذي تذكره الآيات المذكورة إنما هو لإماتة الشرك الظاهر من الوثنية، أو لإعلاء كلمة الحق على كلمة أهل الكتاب بحملهم على إعطاء الجزية، مع أن آية القتال معهم تتضمن أنهم لا يؤمنون بالله و رسوله و لا يدينون دين الحق فهم و إن كانوا على التوحيد لكنهم مشركون بالحقيقة مستبطنون ذلك، و الدفاع عن حق الإنسانية الفطري يوجب حملهم على الدين الحق»؛[28]

يک انسان هوشمند و خردمند، مي تواند درک کند که اسلام که بايد دين حاکم جهاني براي حفظ توحيد و اقامه و نشر توحيد جهاني شود، بايد يک حکم دفاعي از توحيد داشته باشد و آن حکم دفاعي، پاک کردن جهان از لوث مطلق شرک است.

همه اين آيات براي از بين بردن و ميراندن شرک است. شرکي که بت پرستي در آن است يا اينکه حاکميت دين بر اهل کتاب صورت بگيرد و جزيه پرداخت کنند. اگرچه اهل کتاب به تصريح اين آيات، موحد حقيقي نيستند؛ اگرچه توحيد ظاهري دارند، اما در حقيقت مشرک حقيقي هستند. باطن آنها کفر و شرک است.

اين عبارت بلندي که از علامه قرائت شد، به طور خلاصه اين است که براي اقامه، حفظ و گسترش توحيد و حاکميت توحيد، بايد جهان را از لوث شرک پاک کرد و جهاد ابتدايي براي همين امر تشريع شده است.

 

جمع بندي و بررسي کلام علامه

عرض ما اين است که فرمايش علامه در کبراي قضيه، صد در صد صحيح است. يعني ما هم قبول داريم که جهاد ابتدايي براي دفاع از حقوق انساني تشريع شده است. آن حقوق انساني که اصل و اساسش توحيد است و جهاد ابتدايي براي اماته شرک و بت پرستي تشريع شده است.

کلام در صغراي قضيه است: آيا اماته شرک و بت پرستي ما در جهاد ابتدايي ماموريم که با کفار قتال کنيم براي محض کفر ايشان يا براي عناد و الحاد و جرم و نقض عهد و محاربه خدا و رسول و يا فساد در زمين و استکبار آنان؟ اين منافات ندارد. فلسفه جهاد ابتدايي اماتنه شرک باشد، اما از طريق جهاد با حکومت هاي کافر طاغوتي.

يعني با از بين بردن حاکميت دولت هاي کافر طاغوتي، بستر براي اماته شرک فراهم شود. اماته شرک محقق نمي شود مگر از طريق اسقاط نظام هاي کافر طاغوتي. اين از نظري صغروي منافات ندارد.

دقت کنيم. اين ادعا غير از سخن علامه است و ايشان مي فرمايد فلسفه جهاد، دفاع از حق توحيد است. و حق توحيد بالاترين حقوق انساني است. اين حق اقتضا مي کند اماته شرک صورت بگيرد.

اما چگونه؟ با قتل کفار مستضعفي که اسلام را نمي شناسند و به دليل تقليد از گذشتگان مشرک هستند، يا اماته شرک با اسقاط نظام هاي کفر طاغوتي و ايجاد زمينه و بستر براي دعوت به خدا و نجات کفار مستضعفي که خداشناس نيستند و اسلام را نمي شناسند. 

اسلام آمده براي نجات اين کفار مستضعف، لذا شمشير جهاد لاماته الکفر بر عليه حکومت هاي کافر طاغوتي و محارب لله و للرسول و ناقض عهد و مجرم و معتدي و مستکبر کشيده شده است؛ نه بر عليه ملت هاي کافر مستضعف. اين امر البته با فرمايش علامه منافاتي ندارد.

لايقال که ممکن است علامه از همه آيات استفاده کند که قتال کفار واجب است به دليل کفر محض، نه عناد ايشان. عرض مي کنيم آن آيات را پيش از اين پاسخ داديم.

اما فرمايش دوم علامه که فلسفه جهاد، اماته شرک و از بين بردن بت پرستي و اقامه توحيد بر پايه حقوق انساني است، فرمايش صد در صد متيني است و به آياتي که استدلال کرده اند شاهد بر مطلب است. اما تلازم ندارد که علت قتال، کفر محض باشد؛ بلکه ممکن است علت قتال اسقاط نظام هاي طاغوتي باشد. عرض ما همين بود.

اين کافر مشستضعف که اسلام را نمي شناسد، اگر دعوت را قبول نکند، بر دو قسم است: يا تبديل به سرباز حکومت طاغوتي مي شود، که حکمش قتل است چون دارد مي کشد. گاه خود را کنار کشيده و سرباز حکومت طاغوتي محسوب نمي شود. مدافع هم نيست.

بايد حکومت طاغوت را برچينيم، چتر اسلام را حاکم کنيم، دعوت را نسبت به اين انسان به گونه اي گسترش دهيم که عذرش برطرف و حجتش تمام شود. يعني يعني به صورت تفصيلي. در اين صورت، با ادله واضحه نه با دعوت اجمالي که بگوييم اسلِم تَسلِم؛ بلکه دعوت تفصيلي است.

همانطور که نسبت به يک مسلمان ممکن است تفصيلات اسلام را آگاه نباشد و ما مي خواهيم آگاهش کنيم، نسبت به او هم چنين است. يعني دعوت « ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن‏»[29] از بين نمي رود و باز بر کفر خود باقيست.

آخر الکلام اگر کارش به عناد و مقابله با دولت اسلامي کشيد، حکمش قتل است. اگر عناد نورزيد و تسليم احکام دولت هم بود، ولو کافر باشد، به نظر مي رسد دليلي براي قتلش وجود ندارد. تمام نزاع همين است.

البته در آينده در بحث جزيه نيز خواهيم گفت که يهود و نصاري نيز حکمشان فقط پرداخت جزيه نيست. بلکه مي توانند جزيه پرداخت نکنند و معاهد شوند؛ کما اينکه در جمهوري اسلامي يهود و نصاري و زرتشت معاهد هستند و جزيه هم پرداخت نمي کنند. و جزيه يک حقوق اضافي به نفع يهود و نصاري و مجوس است.

اين نيست که حال او بهتر باشد، بلکه کساني که جزيه مي پردازند، حالشان بهتر است؛ چون کساني که جزيه نمي دهند، به صورت منزوي زندگي مي کنند و حالت ذليلانه دارد.

علامه طباطبايي(ره) در نهايت مي فرمايد: «و القرآن و إن لم يشتمل من هذا الحكم على أمر صريح لكنه يبوح بالوعد بيوم للمؤمنين على أعدائهم لا يتم أمره إلا بإنجاز الأمر بهذه المرتبة من القتال»[30] يعني اگر ما آيات قرآن را بگرديم، حکم صريح و شفاف و روشني که از آن امر به جهاد ابتدايي به نحو قتل کفار لمحض کفرهم به دست بيايد، يافت نمي شود.

اما از مجموع ايات به دست مي آيد که در آينده حاکميت توحيد بر جهان، بر پايه جهاد ابتدايي محقق مي شود: به دليل اين آيه شريفة: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».[31] که اين ادعاي بعدي علامه را در جلسه آينده بحث مي کنيم./910/241/ح

 

مقرر: هادی قطبی

 

 

منابع:

[1] . فتح/ 16.

[2] . مسائل من فقه الجهاد، ص33، به نقل از: تفسير القرطبي، ج16، ص273.

[3] . همان، به نقل از: تفسير ابن کثير، ج4، ص191.

[4] . فتح/ 16.

[5] . فتح / 10.

[6] . فتح / 11.

[7] . فتح / 12

[8] . فتح/16.

[9] . وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ (190) وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ (191) فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (192) وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ (193) الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ (194) وَ أَنْفِقُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (195).

[10] . کافرون/ 1-6.

[11] . مزمل/ 10.

[12] . حج/39.

[13] . بقره/ 193 – نمل/ 39.

[14] . بقره/ 190.

[15] . توبه/ 29.

[16] . التوبة / 5.

[17] . التوبة /36.

[18] . الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص65.

[19] . التوبة/ 123.

[20] . روم/ 30

[21] . الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص66.

[22] . شورى/ 13.

[23] . حج/ 40.

[24] . بقرة/ 251.

[25] . أنفال/ 8.

[26] . الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص66.

[27] . أنفال/ 24.

[28] . . الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص66.

[29] . نحل/ 125.

[30] . الميزان في تفسير القرآن، ج‏2، ص 67.

[31] . صف/9.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹