vasael.ir

کد خبر: ۱۲۴۶۹
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۳ - 03 January 2019
آیت الله کعبی/ ۱۰۶

فقه جهاد| معنای برائت و رابطه آن با قطع ارتباط دیپلماتیک

وسائل ـ آیت الله کعبی گفت: معنای لغوی برائت با مفاهیمی که در مورد تولی و تبری وجود دارد، هنوز محکم است، برائت یعنی فاصله گرفتن و قطع ارتباط، چیزی که الان در دیپلماسی نامش قطع رابطه است و به تعبیر سیاسی، مرزبندی روشن، این معنای برائت است.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله عباس کعبی استاد درس خارج حوزه علمیه قم،فقه جهاد| معنای برائت و رابطه آن با قطع ارتباط دیپلماتیک 26 شهریور 96 در صد و ششمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد، به تبیین ماهیت برائت  پرداخت و بیان داشت: برائت در عرف شرعی، آنگونه که شیخ طبرسی(ره) در «مجمع البیان» ذکر کرده «انقطاع للعصمه و رفع للامان و خروج من العهود» است.

وی افزود: اعلام برائت به معنای احترام و امان جان، مال، عِرض و آبروی از بین رفته است در شرایطی که عهد پایان یافته و فصل جنگ آغاز شده است؛ این برداشت، به نظر ما تمام نیست.

نماینده مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: معنای لغوی برائت با مفاهیمی که در مورد تولی و تبری وجود دارد، هنوز محکم است. برائت یعنی فاصله گرفتن و قطع ارتباط. چیزی که در حال حاضر در دیپلماسی نامش قطع رابطه است و به تعبیر سیاسی، مرزبندی روشن، این معنای برائت است.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: برای اینکه این معنای برائت را متوجه شویم، باید به مبانی اعتقادی اسلامی بر مبنای توحید که «لا اله الا الله» باشد، برگردیم. این شعار یک بعد سلبی و نفی و یک بعد ایجابی و اثباتی دارد. نقش توحید در نظامات اجتماعی و روابط انسانی در اسلام، به نام تولی و تبری یک نظامی را به عنوان نظام اعتقادی درست می کند.

آیت الله کعبی در جلسه گذشته پیرامون این مطلب که ماهیت جهاد در راه خدا، به خاطر دعوت الی الله است، گفت: این جهاد اعم از قتال است و دارای مراتب و مراحلی است. دعوت الی الله چه بهتر که از طریق غیر قتال حاصل شود؛ اما از طریق غیر قتال نه الزاما به معنای تسلیم کفار، بلکه به معنای دعوت فرهنگی است. در چارچوب دعوت فرهنگی، کفار تغییر کنند، قانع شوند و اسلام غلبه پیدا کند، جنگی هم نباشد، در این حالت مطلوب حاصل خواهد شد.

 

مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه را می‌توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید:

 

علت جهاد

بحث ما از جلسه گذشته علت جهاد و قتال است. آیا علت کفر است یا محاربه و فساد؟ گفته شد از مذاهب اربعه اهل سنت، حنفی ها، حنبلی ها و مالکی ها علت را محاربه و فساد کفار می دانند، نه مطلق کفار. اما از شافعی ها، معتقدند کافر به ما هو کافر و کفر محض، علت قتال است. عرض شد از فقه شیعه نیز تقریبا به دست می آید که کسانی که قائل به جهاد ابتدایی هستند، علت قتال را کفر می دانند تا محاربه و فتنه و فساد.

ما قائل به قول سوم شدیم که علت قتال نه کفر است نه محاربه، بلکه علت دعوت به خداست. اما نه اینکه این دعوت تنها از طریق قتال و شمشیر باشد. بلکه خود این دعوت به خدا موضوعیت دارد و اگر راه منحصر به فرد مقابله با صد عن سبیل الله و فتنه و اضلال کفار، و به قول معروف برچیده شدن نظام های طاغوتی کافر، جهاد باشد، آنگاه به جهاد و قتال متمسک می شویم.

مساله دوم، از کتاب «مسائل من فقه الجهاد» که مربوط به جهاد سلفی و تکفیری و داعشی است، تمسک به ادله ای است که بگویند علت قتال، کفر محض است. از جمه ادله، آیات آغازین سوره توبه و برائت از مشرکین بود که قرائت شد.

استدلال این است که چون این آیات با بسم الله شروع نشده، معنایش این است: «ترکت التسمیه فیها لانها نزلت لرفع الامان و بسم الله الامان»[1]. اگر می گفت بسم الله الرحمن الرحیم، یعنی امان دارند. اما آن را برداشته برای اینکه می خواهد رفع امان از کفار کند. پس امانی نیست و خونش هدر است. این مساله در تفسیر بیضاوی جلد سوم ذیل همین آیه آورده است.

سپس نقل می کند از سبط ابن جوزی در «زاد المسیر» و «احکام القرآن» جساس که اینها می گویند: «والبرائه هاهنا قطع الموالاه و ارتفاع العصمه و زوال الامان»[2] یعنی برائت در آیه، یعنی دیگر رابطه ای با شما نداریم و خونتان هدر است و در امنیت نیز نخواهید بود. البته از تفاسیر شیعه، مرحوم طبرسی(ره) در «مجموع البیان» نیز ذیل آیه نیز آن را به اینکه عصمت و امان برداشته شده، تفسیر کرده است.[3]

 

دسته بندی مردم از نظر «ابن قیّم»

ابن قیّم که شاگرد این تیمیه است در کتاب «زاد المعاد» می گوید: «فاستقر امر الکفار معه بعد نزول برائه علی ثلاثه اقسام: محاربین له و اهل عهد و اهل ذمه، ثم آلت حال اهل العهد و الصلح الی الاسلام فصاروا معه قسمین: محاربین و اهل ذمه، والمحاربون له: خائفون منه، فصار اهل الارض معه ثلاثه اقسام»[4]

یعنی بعد از نزول سوره برائت، کفار در مقابل رسول الله سه دسته شدند: یک عده جنگیدند و اهل جنگ بودند. خب عصمت و امان از اینان برداشته شده است.یک عده نیز پای بند عهدشان شدند و با آنان جنگیده نمی شود. و اهل ذمه که جزیه می پرداختند. سپس می گوید: کسانی که اهل عهد و صلح شدند، در نهایت مسلمان شدند. پس دو قسم باقی ماندند: محارب و اهل ذمه.

سپس می گوید: آنها که با پیامبر می جنگند، از ایشان در ترس بودند. پس در سرزمین اسلامی، سه دسته بیشتر نبودند. «مسلم مومن به، و مسالم له آمن، و خائف محارب»؛ مسلمانی که ایمان دارد؛ و عده ای که تسلیم پیامبرند و صلح کردند؛ و یک عده ترسو که با پیامبر می جنگند. این مطلب در کتاب «زاد المعاد» بیان شده است. و در نهایت می گوید: «فکل اهل الارض مع الاسلام ثلاثه اقسام لارابع لها».[5]

پس مردم جهان سه دسته تقسیم می شوند: دسته اول «المسالمون للاسلام»؛ مسلمان اند و به اسلام نسبت داده می شوند. دسته دوم: «المهادنون لاهله بذمه او هدنه او امان و هذا للقسمان: دمائهم و اموالهم معصومه الا ان یاتی احدهم ما یباح به دمه او ماله بحکم الشرع»[6] یعنی کسانی که تسلیم مسلمانان هستند؛ یا با آتش باس یا با امان یا با پرداخت جزیه.

کسانی که مسلمانان اند، آنهایی که جزیه می پردازند، جان و مالشان در امان است مگر اینکه مرتکب جرمی شوند. قسم سوم، کسی که نه مسلمان باشد نه اهل ذمه: «و هم  کل ما عدا ذلک من اهل الارض، فکلّ کافر علی وجه الارض لم یسالم الاسلام و لم یهادن اهله بذمه او هدنه او امان فهو کافر محارب لا عصمه له مطلقا، ای: بای وجه من الوجوه او حال من الاحوال».[7]

پس دسته سوم، که کافرند، نه مسلمان و نه اهل ذمه، جان و مال و عرضشان مباح است و هر کافری محارب است مگر اینکه در هدنه باید یا جزیه پرداخت کند. ابن قیم و دیگران این مطلب را از آیه برائت استفاده کرده اند.

البته معلوم است که این مطالب لاطائلات است که تبدیل به رویه شده و بر اساس آن از جهاد تفسیر نادرستی می شود. آنچه تکفیری ها می گویند، جهاد نیست و از اسلام به دور است. برای اینکه این بحث را در همه ابعاد آن بررسی کنیم، باید نکاتی را درمورد آیه مورد استدلال و نیز بحث برائت مطرح کنیم تا مطلب قدری روشن شود.

 

تفسیر برائت

ما معتقدیم که برائت یک اصل اعتقادی توحیدی و یک اصل رفتاری است که آثار زیادی نیز دارد . اما تفسیری که از آن می شود، غلط است. به عنوان تمهید و مقدمه عرض می کنیم:

معنای لغوی برائت و براء و تبریء یعنی «التفصی مما یکره المجاورته» یعنی هر چیزی که انسان از نزدیکی به آن کراهت دارد. می گویند از آن تبری پیدا کرده است. لذا در مورد بیماری می گویند: برئت من المرض. یعنی از بیماری فاصله گرفتم. یا می گویند: برئت من فلان، یعنی از فلانی دور شدم و فاصله گرفتم و قطع رابطه کردم.           

برائت در عرف شرعی، آنگونه که شیخ طبرسی(ره) در «مجمع البیان» ذکر کرده «انقطاع للعصمه و رفع للامان و خروج من العهود».[8] اعلام برائت یعنی احترام و امان جان و مال و عرض و آبرو از بین رفته و عهد نیز پایان یافته و فصل جنگ آغاز شده است. این برداشت، به نظر ما تمام نیست.

معنای لغوی برائت با مفاهیمی که در مورد تولی و تبری وجود دارد، هنوز محکم است. برائت یعین فاصله گرفتن و قطع ارتباط. چیزی که الان در دیپلماسی نامش قطع رابطه است و به تعبیر سیاسی، مرزبندی روشن. این معنای برائت است.

برای اینکه این معنای برائت در آیه شریفه را متوجه شویم، باید به مبانی اعتقادی اسلامی بر مبنای توحید که لا اله الا الله باشد برگردیم. این شعار یک بعد سلبی و نفی دارد و یک بعد ایجابی و اثباتی. نقش توحید در نظامات اجتماعی و روابط انسانی در اسلام، یک نظامی را به عنوان نظام اعتقادی درست می کند به نام تولی و تبری.

 

آیات برائت در قرآن

در قرآن شریف نیز آیات بسیاری وجود دارد که در مورد تولی و تبری صحبت می کند.

آیه اول: می فرماید «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ»[9]

حضرت ابراهیم(ع) و همراهان اعلام و اظهار بیزاری کردند و فاصله گرفتند از آنچه مشرکان می پرستیدند و گفتند ما شمار را قبول نداریم و دشمنی بین ما و شما آشکار شده است؛ تا ابد. تا اینکه ایمان به خداوند واحد بیاورید. یعنی دشمنی و کینه تا زمانی است که موحد نشده باشند. اعلام بیزاری و کینه و دشمنی و قطع رابطه با مشرکین و کفار، یک اصل قرانی است.

آیه دوم: همچنین در سوره توبه می فرماید: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ»[10] این برائت هم از طرف خداست و هم از طرف رسول او. از طرف خداست، یعنی یک اصل اعتقادی و دینی و توحیدی است. یعنی برائت، حکم خدا و تکلیف شرعی است. از طرف رسول اکرم(ص) نیز هست، یعنی حکم حکومتی است.

آیه سوم: در همین سوره مجدد می فرماید «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»[11] واژه «ولیجه» یعنی اندورنی. از ولج یلج ولوجا یعنی دخول می آید.

خداوند در این آیه می فرماید: شما فکر می کنید همینطور رها شده اید و خدا نمی داند کسانی از شما در راه خدا جهاد کردند در حالی که غیر از خدا و رسول او و مومنین، دوست اندرونی و ارتباط سرّی با کفار نداشتند.

آیه چهارم: آیه دیگری که صریح است می فرماید «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[12] اصلا محال است که شما کسی را ببینید که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد در حالی که دشمنان خدا و رسول او را دوست داشته باشد. «یوادون» یعنی طرح دوستی می ریزد و این امر محکوم است.

آیه پنجم: یا در سوره مائده می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ»[13] خیلی عجیب است. خطاب به اهل ایمان جامعه می فرماید: یهود و نصاری دوست شما نیستند و تصریح می فرماید اگر کسی طرح دوستی با آنان بریزد، از آنها خواهد بود. پس باید قطع رابطه کند. قطع رابطه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و مرزبندی شفاف داشته باشد. پیام آیه این است.

آیه ششم: در آیه ای دیگر می فرماید: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»[14] در اینجا تولی خدا و رسول و اهل ایمان نشانه حزب الله بودن است. کسی که این تولی را نداشته باشد، از جرگه حزب الله خارج است.

آیه هفتم: یا می فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[15] این ولایت مومنین درونی است و به کفار چه ارتباطی دارد؟

 

برائت، یک مرزبندی هویتی

بنابراین به دست می آوریم که این دو مفهوم تولی و تبری به عنوان یک اصل اعتقادی و سیاسی و اجتماعی و رفتاری و هویتی را ترسیم می کند و ایمان را بسته به این تولی و تبری می داند به گونه ای که اگر کسی این دو اصل را نداشته باشد، ایمانش مورد خدشه است.

نکته مهم بر اساس این اصل رفتاری، تبیین درجات مرزبندی با کفار است. قرآن بر پایه تولی و و تبری، مرزبندی روشنی را با کفار ترسیم می کند. مرحله اول این مرزبندی، هویتی است. یعنی مسلمانان باید بدانند که هویت مستقلی دارند و هویتشان مرزهای روشنی دارد که بر پایه توحید و اعتقاد به نبوت خاتم انبیاء محمد(ص) و بر پایه همبستگی اجتماعی درونی است.

اگر کسی به جای این هویت ها، رابطه اجتماعی و سیاسی با کفار برقرار کند، یا حتی اظهار علاقه درونی و باطنی کند، از هویت اسلامی فاصله گرفته است. این آیاتی که خوانده شد، به همین دلیل است. سوالی که مطرح است اینکه چرا قرآن کریم بر این مرزبندی هویتی تاکید دارد؟

 

دلائل برائت

یکی از دلائل اینکه کفار و مشرکین، دین اسلام و مسلمانان را مسخره و تحقیر می کنند. به شکل متقابل مسلمانان بیایند آنها را مسخره کنند و به ذلت بکشانند، رابطه دوستی برقرار کنند. این برخلاف صریح آیات است. آنجا که می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»[16] وقتی دین اسلام را به بازی گرفته اند، شما آنان را به دوستی نگیرید. آنها را دوست نداشته باشید.

در جای دیگر به شدت مسلمانان را مذمت می کند که چرا شما اینان را دوست دارید؟ «ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ»[17] یعنی شما آنان را دوست دارید در حالی که آنها شما را دوست ندارند. یا در جایی دیگر به صراحت به پیامبرش می فرماید: «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»[18] در زمان حاضر باید غربزده شویم تا از ما راضی شوند.

اگر کسی هویت غربی ها را قبول نکند، مانند آنها فکر و رفتار نکند و موضع گیری نداشته باشد، غرب و آمریکا و صهونیست هرگز از آنان راضی نمی شوند. قرآن مذمت می کند که چرا با آنان طرح دوستی می ریزید در حالی که دوست شما نیستند و دینتان را به بازی گرفتند. این مرزبندی شفاف هویتی یک اصل قرآنی است.

 

استثناء برائت

البته این مرزبندی شفاف هویتی، نباید به حرکت ضدنوع دوستی و بشردوستی تفسیر شود و گفته شود اسلام نوع دوستی را ترویج نمی کند. هر کس کافر است ولو آنکه مستضعف و محروم و مظلوم باشد، باز هم نباید برایش کاری کنیم و او را دوست داشته باشیم.

قرآن کریم نفی تولی را نسبت به دولت های طاغوتی کافر و نسبت به نظام اجتماعی و سیاسی کفر و جامعه وابسته به این نظام های سلطه می داند، نه نسبت به کفار مظلوم و محروم و مردم عادی که به تعبیر قرآن کریم دعایشان این است «َ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً»[19]

بنابراین دوست داشتن این کفار مستضعف و محروم یا ستمدیده و تلاش برای نجات آنان، یک اصل انسانی اسلامی است که بر پایه رحمانیت دین اسلام است که فرمود «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[20] و نیز بر اساس آیات بسیار قرآنی است و اینها قابل جمع است و معلوم می شود برائت نسبت به این کفار مستضعف ستمدیده، نیست بلکه به عنوان پشتیبان آنها وارد صحنه می شویم و فلسفه جهاد، حمایت از این کفار مستضعف محروم و هدایت آنهاست. این مطلب بسیار مهم است.

لذا در زمان اظهار برائت، به معنای نفی نوع دوستی و اخلاق بشر دوستانه اسلامی نیست. مثلا اگر در کشور کفر و بت پرستی زلزله یا طوفان و سونامی شود و مردم بیچاره نیز کشته شوند، ایا می توانیم کمک های نوع دوستانه برای تسلیم آلام بشری بفرستیم؟ جواب اینکه بله، می توانیم چون در جذب آنان موثر است.

از جمله در آیات قرآن می فرماید: «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[21] خداوند در این آیه ما را از تولی نهی می کند. نسبت به کسانی که با ما جنگیده اند، از دیارمان خارج کردند، پشتیبانی کردند تا با مسلمانان بحنگند. خداوند می فرماید چون دوست داشتن اینان ظلم است: «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ».

آیه دیگر می فرماید « لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ»[22] کسانی که با شما سر جنگ ندارند، خدا نهی از نیکی به آنان نمی کند « أَنْ تَبَرُّوهُمْ».

به دست می آید نفی تولی نسبت به کفار و مشرکینی که سر جنگ با مسلمانان دارند یا تابع نظام اجتماعی سیاسی کفر هستند. والا کفار مظلوم و محروم و مستضعف،شامل این اصل نمی شود و اصلا اسلام برای نجات آنان آمده است.

خداوند نسبت به کل کفار می فرماید « وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[23] درست است که باید تبری داشت، اما دشنام ندهید چون مقابله به مثل می کنند و به خدا دشنام می دهند.

ممکن است گفته شود این مساله چگونه با شعار «مرگ بر آمریکا» سازگار است؟ پاسخ اینکه این شعار، از ایه برائت به دست می آید: « وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَري‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولُهُ»[24] 

یعنی برائت را باید فریاد زد و علیه نظام های استکباری که با مسلمانان جنگ دارند، فریاد زد. نه به طور مطلق. والا اگر کسی همسایه اش کافر باشد، نسبت به او نباید شعار داد. و نگفتند نسبت به او کمک نکنید و... حق همسایه حتی نسبت به کافر و یهودی برقرار است و معلوم می شود برائت نسبت به نظام های سیاسی و اجتماعی و دشمنان است نه همه مردم.

نکته دوم، درباره نفی تولی است. مجموعه روایات می گوید که اصلا کینه کافر به ما هو کافر را باید به دل گرفت. این چگونه قابل جمع است؟ در «وسائل الشیعه» مجموعه روایاتی با این عنوان آمده است: «بَابُ وُجُوبِ حُبِّ الْمُؤْمِنِ وَ بُغْضِ الْكَافِرِ وَ تَحْرِيمِ الْعَكْسِ»[25] یعنی مومن را باید دوست داشت و نسبت به کافر هم باید بغض و کینه داشت.

روایت دوازدهم این باب می فرماید « فِي الْمَجَالِسِ وَ صِفَاتِ الشِّيعَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ مَنْ أَحَبَّ كَافِراً فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَ كَافِراً فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ ع صَدِيقُ عَدُوِّ اللَّهِ عَدُوُّ اللَّهِ »[26]

البته محمد بن سنان را معمولا تضعیف می کنند و قابل بررسی است. به خلاف عبد الله بن سنان که او را توثیق می کنند. در این روایت از امام صادق(ع) نقل شده است و در نهایت می فرماید: کسی که با دشمن خدا دوستی کند، چنین شخصی دشمن خداست.

این مجموعه روایات که از نظر سند قابل بحث اند، از نظر دلالت باید گفت: منظور از کینه، مرزبندی روشن و شفاف اعتقادی است. نه اینکه از نظر هویتی یک مسلمان احساس ضعف  کند و نوعی ارتباط و دوستی باطنی با کفار داشته باشد. این مساله نفی شده است./910/422/ح

 

مقرر: هادی قطبی

 

 

منابع:

[1] . مسائل من فقه الجهاد، ص29.

[2] . همان، ص30.

[3] . ر.ک: مجمع البیان ذیل آیه شریفه.

[4] . مسائل من فقه الجهاد، ص30.

[5] . همان.

[6] . همان.

[7] . همان.

[8].  مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج5، 5؛ ذیل آیه شریفه: بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى....(توبه/1)

[9] . تحریم/ 4.

[10] . توبه/ 1.

[11] . توبه/ 16.

[12] مجادله / 22.

[13] . مائده / 51.

[14] . مائده / 55 و 56.

[15] . توبه/ 71.

[16] . مائده/ 57.

[17] . آل عمران / 119.

[18] . بقره / 120.

[19] . نساء/ 75.

[20] . انبیاء / 107.

[21] . ممتحنه / 9.

[22] . ممتحنه / 8.

[23] . انعام /108.

[24] . توبه / 3.

[25] . وسائل‏الشيعة، ج16 ، ص176.

[26] . وسائل‏الشيعة، ج16، ص180.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹