به گزارش خبرنگار وسائل، نشست علمي «فقه و تمدن از منظر امام موسي صدر» 15 آذرماه به همت پژوهشگاه علوم و معارف اسلامي در تالار المهدي پژوهشگاه با سخنراني حجج اسلام سيف اله صرامي؛ رئیس پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی و محسن الویری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(علیه السلام) برگزار شد.
گزارش بخش نخست اين نشست را مي توانيد از اينجا مشاهده كنيد و بخش دوم و پاياني آن كه سخنراني حجت الاسلام الويری است در ادامه تقديم مي شود.
فقه با رويكرد تمدنی محور مسائل مطرح شده
درباره رابطه فقه و تمدن شاید سه چهار برداشت باشد که من باید مشخص کنم که کدام يک موضوع بحث من است و در این قسمت میتواند یک بحث اين باشد که تمدن به مثابه یکی از موضوعات فقهی یا تأثیر این فقه بر تمدن یا تأثیر تمدن بر فقه که این سه هیچ کدام موضوع بحث بنده نیست.
موضوع بحث فقه با رویکرد تمدنی و فقه با نگاه تمدنی است؛ اگر قرار باشد که فقیهی کار فقهی که انجام میدهد نگاه تمدنی داشته باشد چه فرقی با فقه موجود خواهد کرد و کجاها میتواند این اثر را داشته باشد، موضوع محوری بحث حقیر این است.
رويكرد تمدنی دانشها به چه معناست؟
طبعاً درباره مفهوم تمدن و رویکرد تمدنی اینجا جای بحث نیست؛ خیلی کوتاه اگر تمدن را به مثابه بالاترین سطح پیشرفت و توسعهیافتگی و فرهیختگی جامعه بدانیم، رویکرد تمدنی دانشها يعني علوم مختلف در مسیر تحقق چنین تمدنی کارایی داشته باشد.
اگر تمدن بالاترین سطح پیشرفت و توسعهیافتگی و فرهیختگی است که این عناوین توضیح میخواهد و الان وقت آن نیست، علمی که بتواند در این مسیر کارایی داشته باشد و کمک کند، میتوانیم بگوییم که چنین علمی رویکرد تمدنی دارد؛ پس علم همان موضوع، روش و مسائل خودش است، دخالتی در علم صورت نمیگیرد و همان علم است.
فقه با رويكرد تمدنی
منتها وقتی که علم بتواند دایره اثرگذاری، اثر بخشی، کارآمدی خود را به گونهای گسترش دهد که بتواند به بالاترین حد توسعهیافتگی کمک کند، چنین علمی میتوانیم بگوییم که رویکرد تمدنی دارد؛ بر این اساس فقه هم طبیعتاً همینطور است.
فقه با رویکرد تمدنی یعنی اینکه فقیه خودش را فقط مسئول برآوردن نیازهای مقلدان خودش نداند، بلکه فراتر از این، تمام نیازهای مکتب اهل بیت (ع) مد نظرش باشد؛ بالاتر از این، برآوردن نیازهای فقهی همه جامعه اسلامی، همه امت اسلامی، بالاتر از این برآوردن نیاز همه جهانیان و بالاتر از این حتی جهانیان حاضر و آیندگان باشد؛ این نگاه تمدنی میشود.
افق ديد فقيه تمدنی، جهانی است
یعنی فقیهی که خودش را متولی حل مسائل و پاسخ به مشکلات فقط مقلدان نبیند بلکه تا بالاترین حد ممکن و حتی آیندگان را هم مد نظر داشته باشد؛ یعنی فقیه در فرهنگ اجتهاد خودش مناسبات انسانی و روابط پیچیده سیاسی، فرهنگی، اقتصادی محیط اطراف خود را فقط نبیند، بلکه آن مناسبات تمدنی که بالاترین حدی که جامعهای در آن زندگی میکند، بخشی از این تمدن است، مناسبات انسانی و قلمرو فقه را در آن حد بالا ببیند، فقه تمدنی یک فقه بالاتر از فقه حکومتی و فقه اجتماعی است، فقه حکومتی اخص از فقه اجتماعی است، و فقه اجتماعی اخص از فقه تمدنی است.
رویکرد فقه تمدنی حتی فراتر از جامعه بشری کنونی است و بلکه آیندگان را هم میتواند در نظر بگیرد؛ البته طبیعی است که اگر فقه با رویکرد تمدنی نگریسته شود، بعید نیست که پارهای از مباحث و مسائل نوپدید فقه به این فقه اضافه شود، اینکه اصرار کردم که بحث فقه موجود، منظورم این نیست که راه ورود به هر بحثی بسته است، هر رویکردی میتواند مسائل خاص خود و ابوابی را به مباحث فقهی اضافه کند.
اثر گذاری فقه در تمدن از نگاه امام موسی صدر
با این توضیح مختصر درباره مفهوم فقه حکومتی به بحث اندیشههای فقهی امام موسی صدر برگردم که ایشان یک سخنرانی با عنوان جلوههایی از تمدن ما دارد که آن تمدنی که مستقیماً به این بحث پرداختهاند بخشی از این سخنرانی است؛ در آنجا روابط حقوقی را و در ذیل آنکه به فقه وارد میشوند به عنوان یکی از ابعاد هفتگانه تمدن مورد توجه قرار دادهاند؛ میگویند که تمدن هفت رکن دارد که یکی از آنها تمدن حقوقی است و اینجا باید فقه اثرگذار باشد و دایره نقش آفرینی فقه را در عبارتشان، جلد اول صفحه 312 و 313 تصریح میکنند که حقوق چگونه میتواند در شکل دادن یک تمدن مؤثر باشد.
افزون بر این، ایشان بحثهای فقهی پراکندهای دارند که در سخنرانیها و یا در پاسخ به پرسش مخاطبان اشاره شده است که برخی مبتکرانه و برخی منفعلانه به این معنا است که پاسخ واکنشی است؛ سئوال شده است و ایشان پاسخهایی دادهاند که این با مبنای فقهی است.
نمونه هايی از رويكرد تمدنی امام موسی صدر
درباره مجموعه سخنان پراکنده ایشان که عرض کردم، چهار نمونه پیدا کردم. يكي را قبلا بيان كردم و آن بحث حقوقي بود. ایشان از این چهار نمونه رویکرد تمدنی امام موسی صدر در بحث فقه را میتوان استنتاج، برداشت و اصطیاد کرد، اینجا تأکید میکنم و این واژه اصطیاد کردن را نمیخواهیم برداشت خودمان را به اندیشههای امام موسی تحمیل کنیم ولی این افکار ایشان و جملههایی که عرض خواهم کرد، این ظرفیت و قابلیت را دارند که از آنها برداشت تمدنی صورت بگیرد.
من چهار نکته را عرض کردم که وجود دارد: یکی اينكه فقه شکلدهنده و هویتبخش نظام حقوقی است و نظام حقوقی یکی از ارکان اولیه یک تمدن است؛ این یکی از بحثهای صریح ایشان است.
پس یک بار که ایشان صریحاً از فقه و کارکرد تمدنی فقه سخن میگویند، تأثیر فقه در شکل دادن به نظام حقوقی است و نظام حقوقی یکی از ارکان هفتگانه تمدن است؛ اما سه بعد دیگر یکی تفسیر انسانگرایانه حلال و حرامهای شرعی است که یک تفسیر کاملاً بدیع و نویی را ایشان از حلال و حرام ارائه میدهند که عرض خواهم کرد، دیگری پیشنهاد یکپارچه سازی شعائر دین نزد همه مذاهب اسلامی است و چهارم برجسته ساختن وجه اجتماعی همه مباحث فقهی و چند موردی که خودشان ذکر کردند.
همه عزیزان میدانند که نگاه رایج فقها و اصولیان ما درباره چیستی حلال، حرام و واجب و حرامهای شرعی و باید و نبایدها و شایسته و ناشایستهای فقهی، گره زدن آن به مصالح و مفاسد واقعی است؛ حکم تنزیهی و بازدارنده به خاطر مفسدهای است که در آن کار وجود دارد و توسعه ایجابی هم به خاطر مصلحتی است که در آن وجود دارد.
استقلال انسان نقطه كانونی حلال و حرام شرعی
اما امام موسی صدر نقطه کانونی خودشان را در تبیین حلال و حرام از اینکه حلال و حرام از مصالح و مفاسد تبعیت میکنند منتقل میکنند، نه اینکه اینها را نفی کنند، دقت کنید که نقطه کانونی خود را منتقل میکنند به اینکه حلال و حرام آمده است تا استقلال انسان را حفظ کند.
فلسفه حلال و حرام حفظ استقلال انسان است در برابر جهان مادی پیرامون او، که توضیح خواهم داد که معطوف کردن نگاه از خاستگاه حلال و حرام به کارکرد حلال و حرام، پس این خاستگاه نفی نمیشود، البته امام موسی صدر آن قسمت را نادیده نگرفتند، بلکه تصریح هم دارند؛ اما نگاه را از خاستگاه به کارکرد، از پایه به پیامد منتقل کردند، این کاملاً تکاپوهای فقهی و اجتماعی یک فقیه را نشان میدهد.
وقتی به انسان گره میزنند، نشان میدهد که این تکاپوی اجتماعی خیلی فراتر از جامعه شیعیان لبنان، خیلی فراتر از لبنان و خیلی فراتر از منطقه است و به این ترتیب نگاهی تمدنی است.
عباراتشان این است، «در آیات قرآنی و سیره نبوی وقتی از حلال و حرام، از طیبات و خبائث تعریف میشود، این صیانت و کوشش تنها برای تکریم و گرامیداشت مقام انسان و تطهیر وی از ناپاکیها و دوری از انحطاط است»، در آیات قرآن که وقت نیست این عبارات خوانده شود، میگوید که بهتر است بر این نکته تکیه ورزیم که تکیه بر حلال و حرام که دین در پیش میگیرد، تنها برای حفظ و صیانت انسان است تا در جهان مادی پیرامون خود ذوب و گمراه نشود، افزون بر اینکه میتوان منافع بسیاری در امور حلال و مفاسدی در محرمات داشت، منتها مصالح و مفاسدش را نفی نمیکند بلکه نگاه را به جای دیگری میبرد.
پس اگر کوشش انسان فقط در بر آوردن نیازمندیهای جسمش و مسائلی از این دست باشد، نخواهد توانست در جهان هستی مؤثر واقع شود، اما رعایت حلال و حرام استقلال انسان را مصون نگاه میدارد و آن را در ذوب شدن در جهان ماده حفظ میکند؛ آن طور که وی دیگر فقط به برآوردن احتیاج و نیاز نخواهد پرداخت بلکه به حلال بودن هم توجه میکند.
حالا شاید این بحث به مقاصد الشریعه برگردد که بار بحث ایشان چیست، که به آن بحث وارد نمیشوم، اگر به آن بحث برگردد ما در مقام بیان احکام شرعی برای مردم به جای تکیه کردن بر اینکه حکم خداست و دیگر جای چون و چرا ندارد و باید گوش کرد و انجام داد، سراغ این برویم که حلال و حرامهای شرعی و باید و نبایدهای شرعی آمدهاند تا من را مدیریت کنند که من هویت انسانیام اگر بخواهد باقی بماند و اگر بخواهد هویت انسانی من در این جهان حفظ شود، چه کنم که این استقلالم باقی بماند و حلال و حرام آمده است تا هویت انسانی انسان را حفظ کند؛ این نگاه کاملاً جدید و کاملاً بدیع و نو است که حفظ کردن انسان است؛ انسانیت انسان است، دیگر نگاه خیلی فراتر از بحثی که گفتم شیعه و مسلمان و اینها است؛ این نگاه تمدنی است. این نکته اول را همانطور که عرض کردم شاهدی بر نگاه تمدنی ایشان و رویکرد تمدنی ایشان در فقه است.
نکته سوم ایشان توصیه و پیشنهاد یکپارچهسازی شعائر است؛ هر کس که نگاه تمدنی دارد، همانطور که ذکر کردیم به بالاترین سطح مناسبات اجتماعی میاندیشد، در نگاه اسلامی آن بالاترین سطح مناسبات اسلام، محور امت است؛ بنابراین نگاه تمدنی اسلامی با مفهوم امت یک پیوند کاملاً عمیق و ریشهای و گسست ناپذیر دارد؛ فقط فقهی که رویکرد تمدنی داشته باشد لاجرم به حفظ انسجام امت اسلامی میاندیشد، نمیتواند به اختلافات فقهی که چهره جامعه دینی را میخواهد مشوش و چندگانه و چند دسته نشان دهد بیتفاوت باشد.
امام موسی صدر بر خلاف بسیاری از فقها که اختلافات در جزئیات مذاهب فقهی را امری کاملاً عادی میشمارند و میگویند که این عیبی ندارد و لطمهای نمیزند، ایشان چنین باوری ندارد و آن دسته از اختلافات جزئی را که چهره متحد اسلامی را متفرق نشان میدهد را بر نمیتابد، این خیلی نگاه شگفتی است.
پیشنهاد صریح دارند که همه مذاهب اسلامی بیاییم و شعائر دینی را یکپارچهسازی کنیم؛ چند عبارت دارند که مسأله مذاهب اسلامی دارای دو محور است؛ محور نخست شعائر است که منظور از آن احکامی است که هم در سطح فردی و هم سطح اجتماعی اجرا میشود، چون اختلاف در این شعائر امت را پراکنده و متفرق نشان میدهد و آنها را تضعیف میکند به ویژه آنکه به جا آوردندگان این شعائر معمولاً توده مردم هستند که از اختلافات شکلی و ظاهری بسیار تأثیر میپذیرند.
بنابراین تردیدی نیست که وظیفه اسلامی ما اقتضا میکند برای یکپارچهسازی این شعائر با وجود تفاوت در آراء فقهی تلاش کنیم، و من تأکید میکنم که یکپارچه سازی این شعائر امکان پذیر است و در نشست مجمع پژوهشهای اسلامی قاهره، پیشنهاد مطالعهشدهای را در این زمینه ارائه داده است.
محور دوم را میگویند که اندیشه یا فقه است که آقای دکتر صرامی هم اشاره کردند که فقه علمی و فقه عملی است، مقصود من از شعائر و احکام، آنهایی است که بازتاب آن بر توده مردم نمایان میشود.
مرزبندی فقه فردی و فقه اجتماعی در شعائر مذهبی
یک مرزی، بین بخشی از فقه فردی و فقه اجتماعی و فقهی که اثر اجتماعی دارد قائل میشوند و آن شعائر را متفاوت و گاه متناقض جلوه میدهد؛ باید دانست که مذاهب گوناگون فقهی در اسلام در خدمت تفکر و اندیشه اسلامی هستند و خود این تعدد اندیشه خطری ندارد.
پاراگراف بعدی میگویند که ولی اختلاف مذاهب اسلامی درباره عید و آغاز ماه رمضان و تفاوت فتوای علما در شکل اذان و جماعت و مناسک حج، نه فقط علما، مراجع و فقهای بزرگوار شیعه بلکه فقهای جهان اسلام، میگویند که این اختلاف هرچند در جزئیات است اما موجب تفرقه در میان توده مسلمانانی است که به مظاهر وحدت و همبستگی نیازمند هستند.
بعد دوباره میگویند که به این منظور و پس از بررسیهایی در زمینه امکان یکپارچهسازی شعائر، آن را به مجمع پیشنهاد داده است. کمیتهای از علمای اسلام تشکیل شود تا اصول و مبانی یکپارچهسازی شعائر را تعیین کنند. روند مطالعه ایشان و پشتوانه مطالعه ای که در ایم زمینه داشتند کاش به دست بیاید.
ایشان بحث یکپارچهسازی را باز در دو سه جا ادامه دادهاند و تأکید بر اینکه یکپارچهسازی به مفهوم نادیده گرفتن مباحث فقهی به ویژه در باب عبادات و به تحت سیطره مصلحتاندیشی کشاندن عبادات نیست.
تصریح دارند که درباره تحول مناسک دینی باید دانست که ما دو گونه مناسک داریم، نخست عباداتی که برخی آنان را مناسک دینی نامیدند اما در حقیقت عبادات جزو مناسک نیست، بلکه عبادت تأثیر ژرف بر ایمان و تربیت اسلامی دارند، اینگونه عبادات در اسلام تغییر ناپذیراند، زیرا آنان به صورت مداوم ایمان به غیب را نزد مؤمن تقویت میکنند و مرادشان نوع دومی است که جنبه مناسکی دارد که این را هم عنایت دارید که مسأله فوق العاده مهمی است.
بخش چهارم اندیشههای ایشان که از آن نگاه تمدنی استشمام میشود، برجسته ساختن وجه اجتماعی مباحث فقهی است که در صحبتهای آقای صرامی هم بود و من در این قسمت کمتر صحبت میکنم، مناسبات انسانی که یکی از مؤلفههای تشکیل یک تمدن است؛ امام موسی صدر به شدت به این مناسبات توجه دارند و رویکرد فقه را تقویت این مناسبات میدانند، این خیلی مهم است، به عنوان یک معیار به آن نگاه میکنند که بحث اخلاق را هم در همینجا مورد اشاره قرار دادند.
ادامه آن چند جمله که انتخاب کردم، گزیده این روابط در روایات مربوط به قلمرو حقوق آمده است؛ در فقه روایاتی وجود دارد که حقوق افراد امت اسلامی را نسبت به یکدیگر تبیین میکند و نمونهای را میگویند، بنابراین میان افراد جامعه رابطه فقه و تمدن را در مناسبات میخواهیم عرض کنیم.
میان افراد جامعه پیوندهای اخلاقی مستحکمی برقرار است و اخلاقی که با فقه بحثشان را شروع کردند نقش مهمی در ایجاد تمدنها دارد؛ یعنی مراد دقیقاً همان مناسبات است.
فردیترین احکام اسلامی در عبادات است، نماز و روزه و مانند اینها؛ ایشان اصلاً بحثشان را با عبادات شروع میکنند که چطور وجه اجتماعی دارند و به تقویت مناسبات میانجامند.
در عبادات ملاحظه میشود که اسلام اهتمام کاملی دارد به اینکه هر عبادت یک رنگ اجتماعی داشته باشد. بعد نماز را ذکر میکنند که در ابتدا جمعی بوده است و بعد وجه فرادي به آن دادهاند، اصل نماز جماعت است، روزه میگویند که عبادت اجتماعی است، در جای دیگری توضیح دادند؛ حج واضح است؛ زکات که استاد صرامی اشاره کردند، زکات هم در همه انواع خود تکلیفی اجتماعی است، برادران زکات با مالیات حکومت اسلامی در زمان خود وضع و آن را الزامی میکند فرق دارد، این خیلی رویکرد مهمی است که کارکرد زکات رفع مشکل اجتماعی است نه پر کردن خزانه دولت.
زکات و صدقات آنگونه که از آیات کریمه به دست میآید فرائضی هستند که برای حل مشکلات طبقاتی وضع شدهاند نه برای تأمین خزانه دولت و پرداخت حقوق کارمندان و مانند اینها. امر به معروف و نهی از منکر نیز واضح است.
هر یک از اینها گرایش و رغبت انسان را برای توسعه و تعالی تقویت میکند و همکاری و محبت میان افراد جامعه را بر میانگیزاند و موجب استحکام پیوندهای اجتماعی میشود.
فقیهی که در فقه فردی و عبادی خودش پیوند استحکام اجتماعی را دنبال میکند و آن را مد نظر قرار داده است فقیهی است که رویکرد اجتماعی و تمدنی دارد.
امام موسی صدر میگویند که اگر خواسته باشند که به تفصیل و توضیح احکامی بپردازم که به شئون اجتماعی اختصاص دارد باید نصف فقه اسلامی را اینجا بیان کنم که از باب معاملات و باب سیاسات تشکیل میشود، این ابواب اگر بخش اعظم فقه نباشد، قطعاً نیمی از آن است و برای تنظیم و تعیین حدود و صغور مسائل کذایی مانند خانواده، قوانین مدنی و نظایر آن آمده است.
خطابات قرآنی، خطاباتی جمعی است
اینجا یک نکتهای را خیلی کوتاه عرض کنم که به نظر خودم فوق العاده مهم است، که یک بحثی هست که خطابات جمعی به خصوص در قرآن، چطور خطابات جمعی هستند؟ آیا انواع جمعی که در اصول خواندهایم که عام استغراقی هستند و مجموعی هستند یا چگونه هستند یک بحثی است.
ایشان با این رویکرد، یعنی فقیهی که دغدغه اجتماعی دارد به نظر من از آیه اینجور برداشت میکند و میگویند که داراییها و جانها و پیمانهای مردم از آن تمامی افراد جامعه شمرده شده است، یعنی اینکه کسی که ثروتی دارد در نگاه اسلامی، در نگاه فقه شیعی، فقه اسلامی برای خودش نیست بلکه برای همه است، این را از کجا برداشت کردهاند؟
گفتهاند که این بعد دیگری است که پرتو تازهای بر جامعه و تکریم آن میاندازد و واقعاً درست است و واقعاً پرتو نو و جدیدی است که از آیات کریمه ذیل بر میآید، میفرمایند این آیه شریفهای که میفرماید «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل»، همه که اموال خود را به باطل نمیخورند، عدهای هستند که اموالی که دارند را به باطل مصرف میکنند، اما خطاب جمع است؛ از این خطاب جمع که اموال بین خودتان را به باطل نخورید را به همه نسبت دادند، این را برداشت کردند که سرمایه اقتصادی نیست بلکه در حقیقت اجتماعی است و برای همه است.
شاید بشود در بحثهای دقیق فقهی به اینها نِقاش کرد و بحث کرد، در این بحثی نیست، من دارم نگاه ایشان را نقل میکنم، عبارت ایشان است که دقت کنید مال هر فرد را برای دیگری برای خود او شمرده است؛ به عنوان شاهد موارد دیگری ذکر میکنند، «ولا یغتب بعضکم بعضا»، این یک نفر غیبت میکند، حالا اگر به معنای فرد نگیریم، اما اینجا نسبت جمع میدهند، در جای دیگری بعضکم من بعض، اصلاً میگویند که همه انگار یک چیز هستید و به یک مجموعه گره خوردهاید که این هم نکته فوق العاده مهمی است.
حرف آخر حقیر این است که تأکید میکنم که استخراج و باز تعریف درسهای فقهی امام موسی صدر نیازمند مطالعه و بررسی بیشتر است؛ نمونههای دیگری در بحثهای فقهی ایشان هست که میشد روی آن بحث کرد؛ بحث نظری ایشان درباره طهارت ذاتی انسان و اهل کتاب که حتی بیش از فتوای مرحوم آیتالله حکیم صادر شده است و بیان کردهاند، درباره قلمرو اجرای فقه، اینها دیگر وقت نبود که توضیح دهم.
فقه در نگاه امام موسی صدر پاسخگوی تمام نيازمندیهای حقوقی جامعه است
میگویند که فقه اسلامی توانایی آن را دارد که جوابگوی نیازمندیهای حقوقی جامعه قرن بیستم باشد، اینکه عرض کردم که قلمرو فقه را کجا ببینیم، حتی در زمینههایی که تصور میشود در حوزه نفوذ فقه اسلامی خارج است؛ در آنجا هم میگوید که فقه کارایی دارد؛ یا درباره اینکه فقهای معاصر، فقیه معاصر باید برای صدور فتوا به منابع امروزی قانون نیز مراجعه کنند؛ اما مراجعهاش طبق قانون برای احکام وضعی برای کشف و شناخت موضوع و آگاهی از جنبهها و جهات آن است که اینها باز ظرفیت بحث دارد که از آن میگذرم.
آخرین نکتهام این است که آنچه که ذکر کردم اگر توانسته باشد رویکرد تمدنی امام موسی صدر را در فقه نشان دهد، چه بسا بتواند برای بحث تحول فقه که امروزه حوزه مبارک قم دنبال میکند، به عنوان یکی از رهیافتها مد نظر قرار بگیرد و بگوییم که تحول در فقه یکی از راههایش این است که فقه را با نگاه و رویکرد تمدنی دنبال کنیم./504/229/ح
تهیه و تنظیم: علیرضا فلاحی