vasael.ir

کد خبر: ۱۲۳۴۷
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۷ - ۰۱:۰۳ - 11 December 2018
بخش پایانی گزارش؛

الزامات تحول در علوم و راه‌های دستیابی به آن

وسائل ـ حجت الاسلام پیروزمند در تعریف تحول، گفت: تحول در علم بدان معنا است که محتوا در علم عوض شده است و موضوعات و مبانی و روش ها تغییر کرده است؛ اگر تغییر چشمگیری در این سه حوزه ایجاد نشده باشد باید بدانیم که تحولی ایجاد نشده است؛ از طرفی تحول در قابلیت‌ها و ظرفیت‌های آن علم در جامعه سازی، انسان سازی و طبیعت سازی تعریف می‌شود.
به گزارش خبرنگار وسائل، نشست «گام‌های تولید علم دینی» پ/////پیشرانان تحول منفعل و تحت تأثیر تحولات تکنولوژی و محصولات نیستنداز سلسله نشست های مطالعات اسلامی علوم انسانی 15 آذر ماه در مرکز تخصصی طوبی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد.
 
پیش‌تر بخش نخست مطالب ارائه شده از سوی حجت الاسلام علیرضا پیروزمند، قائم مقام فرهنگستان علوم و معارف اسلامی، منتشر شد؛ آنچه اکنون می‌خوانید ادامه مباحثی است که وی در این نشست ارائه کرده است:

در محتوا، جوهره، ساختار و اثر به مبانی، روش و موضوعات علم کار داریم که این سه رکن تحول هر علمی را رقم می زنند و موضوعات علمی جزو موضوعاتی هستند که استاد و شاگرد به آن می پردازند.
 
معمولا هر تحقیقی مسأله ای دارد؛ به عنوان مثال مسأله طلاق، حاشیه نشینی، بزهکاری و اختلافات خانوادگی و جنسی هر کدام به عنوان موضوع محسوب می شوند و موضوعات سرپل انتقال حساسیت ها و نیازمندی های جامعه به جامعه علمی است که از طریق مسائل و موضوعات از جامعه به درون علم وارد می شود.

موضوعات علم ناظر به مسأله است و مسأله های علمی بیانگر آیات و نشانه هایی است که قرار است در پژوهش ها به آنها پرداخته شود و مبانی مؤلفه هایی است که مربوط به همه مسائل هستند و زیرساخت نظریه ها را تشکیل می دهند و معرفت حاکم بر روح آنها است و روش ها، مؤلفه های مربوط به روش شناسی هستند که منطق حاکم بر تولید علم محسوب می شوند و از طرفی علوم در سه دسته بنیادی و راهبردی و کابردی قابل تفکیک هستند.

علم کاربردی علوم هستند که مسأله محور و جزئی هستند و می خواهند به یک نیاز مشخص، مصداقی و عینی پاسخ دهند و علوم راهبردی، علومی هستند که از آن به عنوان تحقیقات توسعه ای یاد می کنند و مرزهای دانش به واسطه این علوم راهبردی تغییر می کند و ما برخی علوم مانند علوم سیاسی، مدیریت و ارتباطات را جزو علوم راهبردی قرار دهیم.
 
 
 
یکی از آسیب‌های علمی جامعه امروز در فهم علوم موجود است

دسته ای از علوم، علوم بنیادی هستند که به نوعی بنیان های اصلی علم بر آنها استوار است مثل فلسفه، فلسفه تاریخ و امثال اینها که شما تفکیک این سه علوم را نسبت به کل علوم می توانید بیان کنید. این دسته بندی به ما ملاک و منطقی می دهد که بتوانیم مسائل علم را یکسان نبینیم چراکه یکی از آسیب های علمی جامعه امروز در فهم علوم موجود است و این آسیب وجود دارد که دانشی را که در مقابل دارد یکپارچه و تخت می بیند و نمی تواند آن را به صورت نظام واره ببیند.

برای دیدن نظام وارگی علم باید بتوان علم را در سه دسته تقسیم بندی و نظریه ها را از هم تفکیک کرد و بتوان گفت نظریه های بنیادین و نظریه های راهبردی این علم چیست تا در مسیر تحول بدانیم که قرار است کجای علم را تحت تأثیر قرار دهیم؟
 


انتظارات موجود در مسیر تحول علم

در تحول علم انتظارمان این است که در علم چه اتفاقی بیفتد؟ و به واسطه تغییر علوم انسانی چه تغییراتی حاصل شود؟ ما اگر می خواهیم ببینیم که به علوم انسانی اسلامی دست یافتیم یا نه باید با چه پرسشی خودمان را مواجه کنیم؟ آیا قابلیت جدیدی مبتنی بر فرهنگ اسلامی در جامعه سازی نصیب ما شده است؟
 
چه قابلیت جدیدی در انسان سازی نصیب ما شده است؟ و چه قابلیت جدیدی در طبیعت سازی به معنای ارتباط انسان با طبیعت حاصل شده است؟ اگر پاسخ ما به هر سه سوال منفی باشد و در عین حال بگوییم که نتوانسته ایم دستاورد جدیدی در این علوم پیدا کنیم باید بدانیم که ادعایی نباید داشته باشیم.

اگرخواستیم در این مسیر گام برداریم و یک ارزیابی از خودمان داشته باشیم آیا توانسته ایم حرکت موثری را انجام دهیم یا نه؟ باید دید علمی که تولید شده است در یکی از این سه محور توانسته است دستاورد جدیدی به دست آورد؟ به این ترتیب وقتی ما می گوییم محتوای علم باید تغییر کند در واقع این منظومه است که اثر مورد انتظار از نظریه ها تغییر کند و رده های مختلف علم اعم از کاربردی و راهبردی و بنیادی در درون و نظام علمی باید تغییر کند.
 


تحول به معنای تغییر در محتوا ( موضوعات، روش ها و مبانی)

وقتی می گوییم تحول در علم بدان معنا است که محتوا در علم عوض شده است و موضوعات و مبانی و روش ها تغییر کرده است؛ اگر تغییر چشمگیری در این سه حوزه ایجاد نشده باشد باید بدانیم که تحولی ایجاد نشده است چراکه تحول در محتوای علم به معنای تحول در مبانی، روش ها و موضوعات آن است و تحول در علم به معنای تحول در رده بنیادی، کاربردی و راهبردی است و از طرفی تحول در قابلیت ها و ظرفیت های آن علم در جامعه سازی و انسان سازی و طبیعت سازی تعریف می شود.
 
 

یکسان انگاری مسائل مربوط به علم؛ نتیجه غفلت جامعه علمی
 
در مسئله شناسی و مسأله یابی گاهی غفلتی از ناحیه خودمان و یا جامعه علمی سیطره پیدا می کند که یکسان انگاشتن مسائل علم است. می گوییم ما مسئله بیکاری داریم و این مسئله مشترک جهانی است و وقتی مسأله جهانی شده راجع به آن نظریه می دهد و شما به سراغ این مسأله جهانی می روید و یا مسائلی همچون عدالت، آزادی وامنیت که در همه دنیا نیاز است و باید تعریف شوند.
 
بنابراین وقتی وارد مسأله می شویم فرهنگ جامعه در تعریف آن مسأله کم کم رخ می دهد که در اینجا فرهنگ آن جامعه، فرهنگ کار است؟ ارباب و رعیتی است؟ این بیکاری در کدام جامعه؟ بیکاری در جامعه ای که زندگی کشاورزی و یا صنعتی و یا قبیله ای دارد و مردسالاری است؟ نان آور خانه مرد است یا زن و یا مشارکتی است؟  بیکاری در چه جامعه ای با چه مختصاتی؟
 


بخش خصوصی در نظام سرمایه داری با نظام اسلامی متفاوت است یا نه؟

همه دنیا به این امر رسیده اند که باید خصوصی سازی شود و اینجا باید پرسید کدام خصوصی سازی؟ بخش خصوصی در نظام سرمایه داری با نظام اسلامی متفاوت است یا نه؟ توجه نمی کنیم به این پرسش ها و وقتی می گوییم خصوصی سازی در جامعه اسلامی به گونه ای درست می شود که وصله ناچسب است؛ در انقلاب اسلامی خصوصی سازی به صورت یک حفره برای انقلاب تبدیل می شود پس موضوعات حائز اهمیت هستند.
 

راه‌های تحول در علوم انسانی چیست؟

اگر هر علمی در درون خودش موضوعات، مبانی و روش ها را تفکیک کند و علوم از یکدیگر تفکیک شوند و بتوان خاستگاه فرهنگی نظریه ها و مسائل را در این سطوح تشخیص داد در این صورت با بررسی و آنالیز وضعیت موجود می توان از موضع فرهنگ اسلامی آن را نقد کرد و دریافت که موضع ما نسبت به این مسأله چیست؟
 
ترسیم وضعیت موجود براساس رده بندی علوم و دوم نقد آن و سوم شروع به تأسیس و ایجاد باید کرد که در موضع نقد ممکن است ملاک ها اجمالی باشد و در موضع تأسیس باید تفصیلی باشد و این برنامه روشن از این مدل است.


تفاوت علم کاربردی و راهبردی و بنیادی

تفاوت فلسفه با مدیریت و روانشناسی بالینی چیست؟ هر دو علم هستند راهبرد در مقابل کاربرد، کلان نگری در آن وجود دارد و کاربرد خردنگری، جزءنگری و عمل گرایی است به عنوان مثال وضعیت حاشیه نشینی شهر مشهد کاربردی است راهکار ناظر به راهبرد است که مصداقی، عینی و جزئی است؛ راهبرد درآن کلان نگری و دورنگری است و مسئله اش جزئی نیست. از علوم راهبردی می توان عنوان به نمونه به سیاست های کلی نظام در تحول اداری و سیاست های کلی نظام در اقتصاد مقاومتی اشاره کرد.

بنیادی به عمق یک علم و موضوع و مبانی و خاستگاه تحول و ریشه ها مرتبط است مثلا فلسفه فقه یک علم بنیادی است و مقوله الگو پردازی دانش راهبردی است؛ الگوسازی قدرت راهبردی به انسان می دهد و به منزله منطق عمل است که این سطوح به یکدیگر وابسته هستند و بهتر است که اینها منظومه دیده شود.

برنامه ریزی مشتمل بر سیاست‌گذاری و از طرفی برنامه ریزی در عملیاتی سازی و پیدایش و پالایش و پیرایش علم است؛ در برنامه تحول علم باید نظام مهارتی را متحول کرد و توان بکارگیری دانشگاهها را افزایش داد. نظام علمی یعنی آموزش و پژوهش و نظام فرهنگی و نظام انگیزشی و تربیتی جامعه علمی اگر تحت تأثیر قرار نگیرد کارآیی ندارد چراکه جهت گیری صحیح در مسیر علم و انسان ها حائز اهمیت هستند.
 

در تحول قبل از نظام علمی، نظام فرهنگی و تربیتی دارای اهمیت است

تحول را انسان ها می آفرینند و باید افراد متحول شوند تا از سر ریز تحول آنها جامعه بهره مند شود و لذا نظام فرهنگی مهم می شود و قبل از نظام علمی، نظام تربیتی دارای اهمیت است و افراد دارای انگیزه در این مسیر باید قرار بگیرند.
 
به عنوان نمونه تعلق خاطر به وجود امام رضا(ع) را معلمان باید بتوانند در موضوع کار افراد وارد کنند اما نتوانسته ایم این ظرفیت را آزاد کنیم و این کار معلم است؛ دانش فقط چهار تا اصطلاح نیست بلکه افراد باید بتوانند اقدام کنند و منشأ تغییر شوند و باید مهارت را کسب کنند.

برخی تحول غرب را ناشی از تحول در فلسفه و بینش و مبانی می گیرند؛ برخی می گویند در حال حاضر عصر تکنولوژی است و تکنولوژی بشر را می سازد و از پایین به بالا اتفاق می افتد در عین حال تحول انسان است و سوال این است که کدام انسان؟ انسان ها رده بندی دارند و براساس نقش آفرینی خودشان رده بندی دارند که در هرعلمی که وارد می شوید شخصیت هایی را به عنوان افراد تحول آفرین می شناسید و صدها فقیه و فیلسوف آمدند و رفتند و فقط افراد محدودی شاخص هستند و در سایر علوم اینگونه است.
 


پیشرانان تحول نیازسازی، فرهنگ سازی و معیارسازی دارند

در دنیای ما انسان هایی هستند علم و تکنولوژی را مدیریت می کنند و برخی دیگر علم و تکنولوژی آنها را مدیریت می کند؛ کسانی که پیشران تحول هستند منفعل و تحت تأثیر تحولات تکنولوژی و محصولات نیستند و آنها نیازسازی و فرهنگ سازی و معیار سازی می کنند.


فرآیند تحول

سه گام در فرآیند تحول وجود دارد که شامل پالایش علم موجود، پیرایش علم موجود و تأسیس علم جدید است که در این راستا باید به دانش آموزان یاد داد که بتوانی با علم موجود در سه سطح و سه لایه مواجه شوی و دانش و مهارت لازم را برای پرداختن به این سه لایه داشته باشی که در قدم اول باید بتواند مواردی را که مخالفت قطعی با کتاب و سنت دارد تشخیص بدهد و کنار بگذارد که حداقل کار است که این حداقل کار را برخی اسلامی سازی می دانند.

این تفکر و دیدگاه و رویکرد تا جائی ما را جلو می برد و قدم دوم این است که احراز موافقت با کتاب و سنت به صورت بخشی صورت بگیرد مثلا در بانکداری و پشتوانه نظام بانکی باید چه باشد که در اینجا به صورت بخشی این کار انجام شود و قدم سوم این است که احراز موافقت با کتاب و سنت علاوه بر بخشی به صورت منظومه ای و فراگیر صورت بگیرد چراکه مسئله ما با دانش اقتصاد چهار تا نظریه نیست و باید به علم، مبنامند نگاه کرد.

تنظیم و تغییر و تکامل سه گام در تولید علم دینی هستند و تکامل تحول فراگیر است که یک برنامه تفصیلی ارائه می دهد. مدل گفته شده، مدل پشتوانه داری است و منطق تصرف به ما می دهد و این الگو قدرت قبض و بسط دارد./200/241/ح
 

تهیه و تنظیم: فاطمه ترزفان
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵