به گزارش خبرنگار وسائل، حزب به مفهوم نوین آن، دستاورد دموکراسی جدید غرب است و قبل از آن به شکل امروزی وجود نداشته است و با پیدایش نظامهای دموکراتیک مطرح شد. تعریفهای گوناگونی از حزب شده است که برخی ناظر به کارویژه حزب هستند و برخی هم به انگیزه شکلگیری حزب توجه کردهاند.
حجت الاسلام حمزه علی وحیدیمنش، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) در زمینه سوژه تحزب، خاستگاه، تعریف و جایگاه آن در اندیشه اسلامی و نظام ولایی به گفتوگو با پایگاه وسائل پرداخت که بخش اول آن را می توانید از اینجا مشاهده کنید و بخش دوم و پایانی در ذیل تقدیم میشود:
وسائل ـ صرف نظر از خاستگاه احزاب و عملکرد آنها، به عنوان سومين سوال بفرماييد آيا ما ميتوانيم احزاب اسلامي داشته باشيم يا خير؟
همان گونه که عرض شد حزب در معناي مدرنش اساسا با اندیشه اسلامی و عقلانیت اسلامی ناسازگار است. اما آیا ما میتوانیم تشکلهايي با اهداف سياسي مورد تأييد اسلام داشته باشیم؟ پاسخ مثبت است. اين که اسم آن چه باشد، در درجه دوم اهميت قرار دارد. مهم اين است که تلاش کنيم متناسب با آموزههاي اسلامي، دست به تشکيل تشکلهاي اسلامي بزنيم. البته در اين راه لازم است از تجربيات ديگر جوامع هم استفاه کنيم، بدون اينکه براي آنها اصالتي قائل باشيم. بله ما میتوانیم تشکلهاي سياسي مبتني بر مباني و اصول اسلامي داشته باشیم.
اسلام دين اجتماعي است، به اصلاح و آباداني دنيا و آخرت، به فرد و جامعه ميانديشد بخش اعظم آموزههاي اسلام از نوع سياسي و اجتماعي هستند. به قول حضرت امام اسلام همه چيزش سياست است. با رجوع به اسلام ميتوان نيازهاي اجتماعي جوامع را در شرايط مختلف کشف و استخراج کرد. البته اين کار در صورتي قابل انجام است که اعتقاد عميق به اسلام و توانمنديهاي آن وجود داشته باشد و نيز بايد روحيه اجتهاد و تحقيق، نوعآوري و خودباوري به وجود آمده باشد، با روحيه تقليدي و غربگرايانه انجام اين مهم ميسور نخواهد شد.
تشکلهاي اسلامي که البته همگي آنها ذيل حزب الله جاي ميگيرند. اهداف اسلامي را تعقيب خواهند کرد و لزوما از روش هايي استفاده خواهند کرد که مورد تأييد اسلام است. اين تشکلها قدرتمحور نخواهند بود، بلکه تکليفمحور خواهند بود. آنها بايدها و نبايدهايشان را از اسلام ميگيرند، ملتزم به شريعت و اخلاق هستند. براي آنها حتي اگر هدف مقدس باشد، توجيه کننده وسيله نخواهد بود. آنها هم به سعادت دنيا و هم آخرت جامعه اسلامي ميانديشند. از جهاتي اين تشکلها بازوان مشورتي و چشمهاي تيزبين حکومت اسلامي به شمار ميروند. نقد و نظارت سازنده را از اصول وظايف خود به شمار مي آورند.
تشکلها اسلامي اختلاف مبنايي ندارند، همه حزب الله هستند، اختلاف آنها روشي است. از فرمايشات معصومين، به ويژه علي (ع)، استفاده ميشود تشکلهاي اسلامي ويژگيهاي ذيل را دارا هستند:
1) ملتزم به خدمت، جهاد و فداکاري هستند؛ تشکل اسلامي، تشکلي است که به دنبال خدمت به دين، خدمت به جامعه و خدمت به نظام اسلامي است. به همين جهت اهل فداکاري و ايثار است. حکومت را براي خود نميخواهد، بلکه براي خدمت ميخواهد.
2) نگاه امانتي به قدرت دارند و نه نگاه طعمهاي؛ حريص و تشنه قدرت نيستند. اصالتي براي قدرت قائل نيستند تا براي به دست آوردن و حفظ آن اصول اخلاقي و شرعي را نايده بگيرند، نگاهشان به قدرت نگاه ابزاري وامانتي است.
پس اصل نگاه امانتی به قدرت و پرهیز از قدرتگرایی یکی دیگر از اصول حزب اسلامی است؛ حزب اسلامی نباید قدرتگرا باشد. حزب اسلامي اساسا هدفش رسیدن به قدرت نیست، اصلا محتوای سیاست در اسلام، هدایت است. لذا میفرماید که در رأس سیاست باید ائمه معصومین (ع) باشند و در زمان غیبت باید ولی فقیه باشد. چرا؟ چون عنصر اصلی اش هدایت است، هادیان امت ائمه (ع) و بعدش فقها هستند در زمان غیبت؛ ولی در عرصه مدرنیته، عنصر سیاست قدرت است، متناسب با آن، عنصر حزب هم قدرتگرایی است.
3) بازوان مشورتي و آموزشي ولي فقيه هستند؛ اگر در انديشه مدرن، محور سياست قدرت است، در اندیشه اسلامی، محور سیاست، هدایت به سوي الله است، متناسب با اين نگرش، حزب اسلامی هم سهمي در اين هدايت بايد داشته باشد. یعنی حزب اسلامی حزبی است که به عنوان بازوی مشورتی در خدمت نظام اسلامی است. به عنوان یک بازوی مشورتی برای رهبری عمل می کند، به عنوان بازوی آموزشی عمل می کند، اینکه مردم را بصیرت ببخشد و نخبگان سیاسی را متناسب با نیازهای جامعه بخواهد تربیت کند، هدفش این است و لذا شناسايي و تربيت انسان های صالح و شايسته براي تصدي مناصب نظام اسلامي را وظيفه خود ميداند.
4) حقگرا هستند نه گروهگرا؛ براي آنها حق، عدالت و کارآمدي نظام اسلامي مهم است. به دنبال تحميل نظر خود و به کرسي نشاندن نظر خود به هر قيمتي نيستند، اگر احساس کنند، نظر و يا نامزد حزب رقيب بر نظر و نامزد خود ارجحيت دارد، از آن استقبال ميکنند. به همين جهت شاکله حزب اسلامي سيال است. به دنبال يافتن و شناساندن بهترينها است.
5) بر عهدها و پيمانهايش استوار هستند. زيرا پايبندي به پيمانها دستورات اکيد خداوند است و از نشانههاي مومن به شمار ميرود: الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لاَ يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ؛ آنها که به عهد الهی وفا میکنند، و پیمان را نمیشکنند... ﴿الرعد، 20﴾ وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ؛ و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت میکنند؛ ﴿المؤمنون، 8﴾ بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ؛ آری، کسی که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری پیشه نماید، (خدا او را دوست میدارد؛ زیرا) خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. ﴿آلعمران، 76﴾
6) بر اساس اصول مهم امر به معروف و نهی از منکر در ترويج معروفها و پالايش منکرات در معناي عامش اهتمام ميورزند. از آنجايي که منکرات حکومتي، تبعات تخريبي بيشتري دارد، با حساسيت و قاطعيت بيشتر با آنها برخورد ميکنند. و امر به معروف و نهي ازمنکر حاکمان و نصيحت آنها را وظيفه شرعي و الهي خود ميدانند.
7) حزب اسلامي نسبت به احکام شرعي و قوانين جامعه اسلامي، اهتمام تام دارد. براي رسيدن به اهدافش از هر وسيلهاي استفاده نميکند. اهتمام به اخلاق و ارزش هاي اخلاقي برايش مهمتر از رسيدن به قدرت و پست است.
8) حزب اسلامي نسبت به تقويت، تحکيم و کارآمد سازي نظام اسلامي، احساس مسئوليت ميکند و براي اين منظور علاوه بر اعمال نقش نظارتي نسبت به حکومت تلاش ميکند مردم را از طريق آموزش نسبت به جامعه و تعالي آن مسئوليتپذير کند. آنها را به سمت مشارکت فعال و کيفي فرابخواند.
اينها ويژگيهاي آرماني احزاب اسلامي هستند. اينکه ما چگونه و با چه سازوکارهايي ميتوانيم چنين احزابي را داشته باشيم، مسئله ديگري است، که بايد راجع به آن مطالعات جامع ودقيق انجام شود. به هر حال داشتن چنين تشکلهايی کاملاً عقلاني است. چون اسلام ما را به چيز غير واقعي و تخيلي دعوت نميکند. هر آنچه اسلام از بشر خواسته لزوما به اين معنا است که قابل تحقق است. بله معلوم است که در قالب احزاب ليبرلي و غربي هرگز اين آرمانها محقق نخواهند شد. بايد سازوکاري مستقل و برآمده از بطن اسلام براي آن طراحي و تعريف کنيم.
وسائل ـ در نظام اسلامی حکمرانی ولایی را داریم، برای ما بفرمایید چه رابط و ارتباطی میتوانیم بین حکمرانی حزبی و حکمرانی ولایی برقرار کنیم؟ آیا رابط ها هست یا نه؟ و اگر هست به چه صورت هست؟
همانطور که عرض کردم اگر منظورتان از حزب، حزب مدرن غربی باشد، هیچ ارتباطی وجود ندارد؛ همان تعارضی که بین اسلام و مدرنیته وجود دارد، همان تعارض بین حزب و حکومت ولایی هم وجود دارد. چون حزب بر سکولاریسم و قدرتگرایی مبتنی شده است، ارتباط عملي وثیقی با سرمایهسالاري و سودگرايي دارد.
اما اگر حزب اسلامي و بارور شده در دايره عقلانيت اسلامی مدنظر باشد و مقصودتان از حزب، حزب الله باشد، ارتباط وثيقي بين حکمراني ولايي و چنين تشکلهايي برقرار ميشود. معلوم است که نظام اسلامي تنها با حمايت و ياري مردم و نخبگان ميتواند ادامه حيات دهد، رشد کند و کارآمد شود. اصلا نظام اسلامي متکي به قدرت مردمي است، و البته قدرت مردم اگر در قالب تشکلها، و به صورت جمعي باشد، مضاعف و اثرگذارتر ميشود.
نظام اسلامي بدون حمايت مردم و نخبگان، نميتواند به اهدافش برسد. اگر بهترین حاکم اسلامی هم باشد، ولی مردم حمایتش نکنند، موفق نمیشود. مگر حاکمی بالاتر از امیرالمومنین (ع) می توانیم داشته باشیم، اما وقتی مردم ایشان را حمایت و کمک نکردند، حکومتش از دست رفت، نتوانست به اهداف خودش برسد.
امیرالمومنین (ع) برنامه های زیادی برای کل بشریت چیده بود، دنبال این بود که همه انسان ها را به اوج کمال ممکن برساند، او هم براي سعادت و کمال دنيوي و هم براي سعادت و تعالي اخروي انسانها برنامه داشت. ولي به دليل مشکلات، موانع و همراهي نکردن نخبگان و مردم، نتوانست اين برنامهها را اجرا کند و از همين ناحيه همة بشريت متضرر شدند.
ولی فقیه هم اگر بخواهد به اهداف نظام اسلامی جامه عمل بپوشاند، لازمه اش حمایت های مردمی است و در اجتماع هم شاید حمایتهای تک تک افراد به نتیجه مطلوب نرسد و این تشکلها هستند که نتایج بهتری می گیرند. لذا اگر همکاری ها و فعالیتهای فردی تبدیل بشود به حرکت های جمعی، نتیجه بهتر می شود.
فعالیت اگر فردی و پراکنده باشد، انرژی ها ضایع میشوند و خیلی از اوقات به نتیجه نمیرسند؛ اما اگر عقول با همدیگر جمع بشوند، توانمندیها بیشتر میشود و اگر این عقول تجمیع شده و ياريگر نظام باشند، زمينه براي داشتن نظام طيبه و حيات طيبه، هموارتر ميشود.
وسائل ـ به عنوان آخرین سوال بفرمایید این حزب چه ارتباطی میتواند با آزادی و دموکراسی داشته باشد؟
همان گونه که احزاب اسلامي را از احزاب غيراسلامي جدا کرديم. لازم است در مورد آزادي هم اين کار را انجام دهيم. در اينجا بايد سوالمان را دقيقتر کنيم. بگوييم بين حزب اسلامي و آزادي اسلامي چه نسبتي برقرار است؟ معلوم است که نسبتي ميان حزب اسلامي و آزادي ليبرالي وجود ندارد، چنانچه ميان حزب ليبرالي و آزادي اسلامي نسبتي نيست. چون اسلام و ليبراليسم جهانبينيها و ايدئولوژيهاي کاملاً متفاوتي هستند، طبعا محصول آنها هم متفاوت خواهد بود.
آزادي اسلامي، با آزادي ليبرالي متفاوت است. آزادي ليبرالي مستلزم آزادي هواهاي نفساني است. ليبرالها در تعارض ميان عقل و هواهاي نفساني، اصالت را به هواهاي نفسانيميدهند. هيوم گفت عقل برده هواهاي نفساني است. لذا عقلگرايي ليبرالي، مستلزم هواينفسگرايي و اباحهگرايي است، با حق و عدالت ناسازگار است.
آزادي ليبرالي به تقويت هويت انساني نميانجامد بلکه به تباهي انسان و فربهي نفس ميانجامد. در حالي که آزادي مورد نظر اسلام به آزادي عقل و تقويت و بالندگي شخصيت انساني فرد ميانجامد. به عبارت ديگر آزادي اسلامي به آزادي بعد انساني انسان ميانجامد در حالي که آزادلي ليبرالي به آزادي بعد حيواني انساني ميانديشد.
بنابراين حزب اسلامي در خدمت آزادي انسان است. ميخواهد بعد انساني انسان آزاد شود براي اين منظور همانگونه که با استبداد سياسي، در تعارض است و با آن مبارزه ميکند، تسلط هواهاي نفساني بر وجود انسان را نيز نميپذيرد. به همين جهت تلاش ميکند در جامعه عرصه را براي فعاليتهاي عقلاني باز کرده و براي فعالیتي هاي نفساني و حيواني عرصه را تنگ کند. در حالي که حزب سکولاري، به ويژه از نوع ليبرالي، در چاچوب مباني و عقلانيت خودش درست به عکس عمل ميکند./301/229/ح