به گزارش خبرنگار وسائل ، آیت الله غرویان در ابتدای این جلسه از درس خارج فقه تراریختگی به نقد حاج آقا مصطفی خمینی نسبت به استدلال بر عدم جواز تغییر ماخلق الله در منع اصلاح ژنتیک پرداخت و گفت: استناد به تغییر ماخلق الله در موضوعاتی مثل ریشتراشی و تراریختگی و ... تخصیص اکثر را به همراه دارد که مستهجن و قبیح است.
وی سپس تقریب آقاء ضیاء و مرحوم قمّی در نقد استدلال بر حرمت تغییر ماخلق الله اشاره کرد و در تبیین آن عنوان داشت: تغییر ماخلق الله یک کبرای کلّی نیست و اگر به عموم این قاعده قائل شویم باید تخصیص و استتثنائات زیادی بزنیم و این تخصیصات زیاد مستهجن است، چون تخصیص اکثر مستهجن است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم پس از نقد استدلال به آیه 119 سوره نساء، استدلال خود به آیه 11 سوره رعد بر جواز اصلاح ژنتیک را متذکّر شد و بیان داشت: در این آیه شریفه آمده است «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم» که چند نکته از این آیه به دست میآید: اولاً تغییر در عالم و تغییر در ماخلق الله یک امر ذاتی و ثابت است؛ ثانیاً نه تنها خداوند بلکه انسانها هم مغیّرند؛ ثالثا خداوند در این آیه ایجاد تغییر و تحوّل را تجویز کرده است چون تغییر و تحوّل خود در خلقت را منوط به تغییر و تحوّل عباد قرار داده است.
وی سپس به تبیین نگاه فلسفه و فیزیک به پدیدههایی مثل تراریختگی پرداخت و افزود: از نگاه فلسفه تغییر در عالم طبیعت جزء ذات این عالم است و ما اصلاً موجود ثابت در این عالم نداریم، همچنین این بحث در فیزیک هم گسترده است و امثال انیشتین و نیوتون و هایزنبرگ و ... بحث تغییر و تحوّل در عالم را مطرح کردهاند.
آیت الله غرویان پایه و اساس فقه را تغییر و تحوّل در حالات مکلّفین عنوان کرد و گفت: نکتهای که برای من مهم است رابطه تغیّر با فقه است؛ وظیفه فقه بیان احکام افعال مکلّفین است و هر فعلی از افعال مکلّفین مثل بیع و اجاره و نماز و روزه خود یک نوع تغییر است که تصرّفاتی را در حالات نفس یا دیگران به همراه دارد.
وی در پایان بررسی بررسی ماهیّت «ماخلق الله» را یک امر ضروری در روند بحث دانست و گفت: تبیین ماهیت ماخلق الله نباید مغفول بماند و باید بررسی شود که از نظر ماهوی «ماخلق الله» چه مفهومی دارد و چه مرجعی صلاحیت تشخیص آن را دارد؟
در رابطه با معنای «تغییر ماخلق الله» مطالبی را بیان کردیم، در اینجا یک مطلب از حاج آقا مصطفی خمینی در تحریرات فی الاصول جلد 5 صفحه 490 است که ایشان هم گفتهاند اگر ما بخواهیم در بحث ریشتراشی یا تراریخته به تغییر ماخلق الله تمسّک کنیم و بگوییم که تغییر ماخلق الله حرام است، از این استدلال تخصیص اکثر لازم میآید و از مسلّمات فقه است که ما خیلی از تغییرات را انجام میدهیم و حلال است و بلکه بعضی از آنها لازم و واجب هم هست.
در رابطه با تخصیص اکثر هم میتوانید به فرهنگنامه اصول فقه، صفحه 354 مراجعه کنید و این بحث را دنبال کنید.
آقا ضیاء عراقی در نهایة الافکار جزء چهارم صفحه 163، این بحث را مطرح کردهاند که تغییر ماخلق الله یک کبرای کلّی نیست و اگر بخواهیم این قاعده را به عموم و اطلاقش قائل شویم باید تخصیص و استتثنائات زیادی بزنیم و این تخصیصات زیاد مستهجن است، چون تخصیص اکثر مستهجن است.
مثلا شیرگاو را که ماست و پنیر و کره و کشک میکنند این تغییر ماخلق است. ایجاد کردن محصولات نوترکیب از پشم گوسفندان و حیوانات و درست کردن لباس و سایر منسوجات از آنچه که خدا خلقت کرده است به نوعی تغییر ماخلق است که کسی به حرمت ساخت آنها قائل نیست.
مرحوم آقای قمّی در عمدة المطالب فی التعلیق علی المکاسب، جلد 1 صفحه 195، ایشان هم همین بحث را دارد و همچنین محمد عاصف محسنی از علمای افغانستان در کتاب الفقه و المسائل الطّبیه در جلد 1 صفحه 108 گفتهاند که تغییر ماخلق الله یک کبرای کلّی نیست و اطلاق و عموم ندارد و نمیشود گفت که مطلقاً تغییر ماخلق الله حرام است و بنابراین نتیجه گرفتهاند که آیه 119 سوره نساء که مطرح شده است در موارد خاصّی معدودی از فقهاء به آن تمسّک کردهاند مثل حرمت تراشیدن ریش و ...
من در این رابطه آیهای را به ذهنم رسید که ندیدهام فقهاء به آن اشاره کرده باشند و آن آیه معروف «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» که از این آیه بیشتر در مسائل سیاسی و اجتماعی استفاده میشود ولی در بحث تغییر ماخلق الله هم این آیه میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.
اولاً از این آیه بنده این طور استنباط میکنم که تغییر در عالم و تغییر در ماخلق الله یک امر ذاتی و ثابت است به این معنا که اصل تغییر و تبدّل در عالم و مخلوقات یک امری اجتناب ناپذیر است.
وقتی در صدر آیه آمده است «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ» به این معناست که خود خدا هم تغییردهنده در خلقت است.
ثانیاً انسانها هم مغیّرند چون در ادامه آیه میگوید: «حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» پس تغییر دادن هم فعل خداست و هم فعل انسان است.
ثالثا برداشت اولیه و مشهور از: « ما بِأَنْفُسِهِمْ» این است که انسانها سرنوشت شان و افکار و ارادههایشان را باید تغییر دهند و خداوند تغییر در سرونوشت هیچ جامعهای ایجاد نمیکند مگر اینکه مردم خود آن جامعه اراده کنند و به پاخیزند و یک تحوّلی ایجاد کنند پس خداوند تجویز کرده است تغییر را برای انسانها.
از نگاه فلسفی هم که به قضیه نگاه کنیم، تغییر در عالم طبیعت جزء ذات این عالم است و ما موجود ثابت اصلاً در این عالم نداریم و طبق حرکت جوهریّهای که ملاصدرا و سایر فلاسفه قائل شدهاند، ذات موجودات در حال تغییر است و زمان بر مادّه میگذرد و عمر را به وجود میآورد و لذا ملاصدرا در جلد سوم اسفار آورده است که مسافت و زمان و حرکت با هم ملازماند و اینها یک وجودند و عندالتحلیل عقلی یک چیز هستند، شما تا حرکت دارید زمان و مسافت و هم دارید.
این بحث در فیزیک هم گسترده است و امثال انیشتین و نیوتون و هایزنبرگ و ... اینها بحث تغییر و تحوّل در عالم را مطرح کردهاند.
از آیات قرآن هم استفاده میشود که در ترکیب «خلق الله»، تبدیل و تبدّل نهادینه شده است به این معنا که خلق الله خود عیناً به معنای تغییر و تبدّل است و شما نمیتوانید آنرا تبدیل به ثبات کنید و به عبارتی شما اصلاً نمیتوانید جلوی تبدیل در این عالم را بگیرید.
نکتهای که برای من مهم است رابطه تغیّر با فقه است؛ یک نکته این است که اصلاً فقه آمده است و احکام افعال مکلّفین را بیان کند، مکلّفین هم ما انسانها هستیم، و هر فعلی از افعال مکلّفین خود یک نوع تغییر است، یعنی هر فعلی را که انجام دهیم یک نوع تغییر داریم انجام میدهیم، نماز و روزه و عبادات و سیاسات و ... اینها همه نوعی تغییر هستند و نوعی تصرّف هستند.
ازدواج نوعی تصرّف در ماخلق الله است، طلاق و ملکیّت و اجاره و رهن و ... نوعی تصرّف است و این را میشود به نوعی از مسائل فلسفه فقه مطرح کرد که فقه در آن همیشه مسئله تغییر و تصرّف و افعال مکلّفین و تغییراتی که بشر میخواهد در حوزه نفس و برون نفسی انجام دهد، مطرح است.
انسان بدون تغییر و تصرّف قابل تصوّر نیست و اگر انسان تغییر و تصرّف انجام نمیداد که جایی برای فقه باقی نمیماند، چون فقه بر پایه افعال مکلّفین پایهگذاری شده و افعال مکلّفین دائم در حال تغییر و تحوّل و تصرّف است.
بنابراین نگاه ما به فقه باید به گونهای باشد که ما همه اشیاء را در حال تغیّر ببینیم و بعد ببینیم که فقه در رابطه با رابطه انسان با این تحوّلات چیست و چه حکمی دارد؟
در اینجا ممکن است گفته شود اگر ما با این دید به افعال نگاه کنیم، تعداد رکعات نماز را باید تغییر دهیم چون انسان در حال تغیّر است و عبادت هم یک نوع تصرّف در انسان است، پس این احکام را هم باید تغییر بدهیم!
ما در جواب میگوییم در مقابل جنبههایی که در تغیّرات انسان وجود دارد، یک سری جنبههای ثابت نیز در انسان وجود دارد مثلا اینکه انسان عبد خداست این تغییرپذیر نیست و سخن ما این است که ما نباید وحشت کنیم از مسئله تغیّر و تغییر ماخلق الله، چون ما دائماً در حال تغییر ماخلق الله هستیم.
هر عملی عکسالعملی دارد و ما در مقابل تغییراتی که در طبیعت و خودمان اتّفاق میافتد باید واکنش مناسب را از خودمان نشان دهیم و این میشود همان نوع گارد گرفتن ما در مقابل طبیعت و این گارد گرفتن یعنی دفاع کردن.
ارسطو میگوید انسان دارای قوای عاقله و غضبیه و شهویّه است، شهویّه برای دفاع است و ما متناسب با تغییرات عالم رفتارمان تغییر میکند و عموماً در دفاع تصرّفاتی را انجام میدهیم پس ما باید در فقه بپذیریم که تغییر و تحوّل یک امری است که خداوند ما را بر آن خلق کرده است و به ما عقل داده است که با تغییر و تحوّلاتی که انجام میدهیم به جنگ بیماریها برویم.
مقام معظم رهبری در سخنرانی خود گفتند ما از این حوادثی که اتفاق میافتد باید درس بگیریم و آن این است که عقلمان را به کار بیندازیم و خانههایمان را طوری بسازیم که این زلزله چندریشتری نتواند خانههای ما را خراب کند، حالا بگوییم که زلزله خواست خداست و ما هم نباید در مقابلش مقاومت کنیم! این که حرف سفیهانهای است، بنابراین تغییر و تبدّل یک امر ثابتی است و اینکه گفته میشود فقیه باید مقتضیات زمان و مکان را رعایت کند معنایش این است که مقتضیات زمان و مکان در حال تغییرند و ما هم هر گونه واکنشی در مقابل زمان و مکان نشان دهیم این تغییر ماخلق الله است و این مسئلهای است که ما نمیتوانیم از آن فرار کنیم.
بررسی ماهیّت «ماخلق الله»
نکتهای که نباید مغفول بماند تبیین ماهیت ماخلق الله است که اولاً چیست و چه مرجعی صلاحیت تشخیص آن را دارد. اینکه ریش داشتن خلق خداست یا ریش نداشتن این خودش اول کلام است. ممکن است کسی بگوید که در مسئلهای مثل ریشتراشی خواست خدا بر پاکی و پاکیزگی استوار شده و ما باید ریشمان را بتراشیم که تمیز باشیم و ممکن است کسی هم بگوید خواست خدا به این است که انسان به ریشش دست نزند و اینجاست که ما باید در تشخیص ماخلق الله به ائمه معصومین مراجعه کنیم ولی تفسیر کلام آنها نیز مورد اختلاف علماء است.