به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله سیفی مازندرانی، صبح شنبه 20 آبان ماه سال 1395 در جلسه سیزدهم درس خارج فقه مسائل مستحدثه گفت :آیت الله سیفی مازندرانی در ابتدای این جلسه از درس خارج فقه مسائل مستحدثه وارد موضوع جدیدی شد و در تشریح موضوع بحث گفت: عنوان این مبحث در کتب فقهی با عبارت «اسفار تحصیلیه و توقیفیه و تجاریه و مما لایکون السفر شغلا» آمده که ما در این جلسه به بررسی حکمی این مبحث خواهیم پرداخت.
آیت الله سیفی مازندرانی در این جلسه از درس خارج فقه مسائل مستحدثه ضمن مروری بر مباحث گذشته گفت: کلام در استنباط احکام مسافری بود که سفر را شغل خود اخذ نکرده ولی شغلش متوقّف بر سفر و کثرت تردّد بود. در این موضوع اختلاف شده است که آیا چنین مسافری نمازش مانند مسافر اصطلاحی قصر است، یا اینکه باید نمازش را تمام بخواند.
وی در تبیین ضوابط چهارگانه اتمام در نصوص اذعان داشت: چهار ضابطه مستفاد از نصوص است که در صورت وجود این ضوابط حکم به اتمام نماز میشود: غلبة السفر و التردد، بحیث لم یکن له استقرار و ثبات فی مکانِ لم یصح له اتمام الصلاة فیه؛ کون السفر شغلاً للمکلّف بل یتخذ السفر شغلاً کلامکاری و الراعی؛ عدم وجود منزل و لا مسکن للشخص و ان یکون بیته معه؛ اتخاذ شغلِ یستلزم الشغلَ السفرَ و إن لایقتضی السفر بذاته الشغل. اینها ملاکاتی هستند که با واکاوی ادلّه میتوان به آنها رسید که اگر این ملاکات وجود داشته باشد اتمام واجب است بر مسافر؛ روی سخن ما در این مبحث، کشف این ملاکات از ادلّه است.
استاد درس خارج حوزه علمیّه قم بیان داشت: سخن در مسئله ما که «اسفار التحصیلیه و التجاریه و ... مما لایکون السفر شغلا» میباشد، بر روی ملاک چهارم متمرکز است و باید ببینیم این ملاک را میتوان از روایات استخراج کرد یا نه؟
وی اضافه کرد: در برخی از روایات با عباراتی همچون «الَّذِی یدُورُ فِی جِبَایتِهِ- وَ الْأَمِیرُ الَّذِی یدُورُ فِی إِمَارَتِهِ- وَ التَّاجِرُ الَّذِی یدُورُ فِی تِجَارَتِهِ» به شغلهایی که اقتضای ذاتی سفر را ندارند، اشاره شده است. شغلهایی مانند امارت و تجارت ذاتاً اقتضای سفر ندارند و لکن کثیراً پیش میآید که برای تجارت و امارت لازم است تاجر و امیر به مناطق مختلف سفر کنند.
رئیس معهد الاجتهاد الفعّال افزود: از روایاتی که مانند عبارات فوق در آن باشد، ملاک اول و اخیر را میتوان استخراج کرد و در صورتیکه این استخراج صورت گیرد میتوانیم در شغلهایی که سفر لازمه ذاتی آنها نیست ولی کثیراً در آن سفر صورت میگیرد، حکم به اتمام نماز کنیم.
وی سپس به بررسی ملاکات اربعه پرداخت و روایات مستند هر یک را مورد بررسی دلالی و سندی قرار داد و خاطر نشان کرد: دو ضابطه در روایات برای ملاکات اربعه ذکر شده که عبارتاند از: 1) اینکه در بین سفرهایی که انجام میدهد استقرار ده روزه در جایی نداشته باشد؛ 2) سفرها همه از یک سنخ باشند.
آیت الله سیفی مازندرانی در ادامه برای دو ضابطه فوق، ادلّه روایی اقامه کرد و در پایان نکتهای را در باب کثیرالسفر متذکّر شد و گفت: عنوان کثرت سفر در هیچ نصوصی نیامده و ملاک در قصر و اتمام فقط آنهایی است که ما در ملاکهای چهارگانه آوردیم و عنوان کثرة السفر را از آن ملاکات انتزاع کردهاند، لذا ما هیچ موضوعیتی برای کثرت سفر قائل نیستیم و بین این عنوان با عناوینی که ما از نصوص به عنوان ملاک استنباط کردیم عموم و خصوص من وجه است لذا باید موارد آن یک به یک بررسی شود و منطبق با ملاکات مذکور گردد.
کلام در استنباط احکام مکلّف مسافری بود که سفر را شغل خود اخذ نکرده بود ولی شغلش متوقّف بر سفر و کثرت تردّد بود. در این موضوع اختلاف شده است که آیا چنین مسافری نمازش مانند مسافر اصطلاحی قصر است، یا اینکه باید نمازش را تمام بخواند.
چهار ضابطه مستفاد از نصوص است که در صورت وجود این ضوابط حکم به اتمام نماز میشود:
اینها ملاکاتی هستند که با واکاوی ادلّه میتوان به آنها رسید که اگر این ملاکات وجود داشته باشد اتمام واجب است بر مسافر؛ روی سخن ما در این مبحث، کشف این ملاکات از ادلّه است.
سخن در مسئله ما که «اسفار التحصیلیه و التجاریه و ... مما لایکون السفر شغلا» میباشد، بر روی ملاک چهارم متمرکز است و باید ببینیم این ملاک را میتوان از روایات استخراج کرد یا نه؟
در برخی از روایات با عباراتی همچون «الَّذِی یدُورُ فِی جِبَایتِهِ- وَ الْأَمِیرُ الَّذِی یدُورُ فِی إِمَارَتِهِ- وَ التَّاجِرُ الَّذِی یدُورُ فِی تِجَارَتِهِ» به شغلهایی که اقتضای ذاتی سفر را ندارند، اشاره شده است.
شغلی مانند امارت و تجارت ذاتاً اقتضای سفر ندارند و لکن کثیراً پیش میآید که برای تجارت و امارت لازم است تاجر و امیر به مناطق مختلف سفر کنند.
خوب از روایاتی که مانند عبارات فوق در آن بود اگر بتوانیم ملاک اول و اخیر را ثابت کنیم و از روایات استخراج کنیم، میتوانیم حکم به اتمام سفر در شغلهایی که سفر لازمه ذاتی آنها نیست ولی کثیراً در آن پیش میآید که شخص باید به سفرهای مختلف برود به طوری که مکان و استقرار در یک جا ندارد، استنباط شود.
در رابطه با این ملاک روایتی از هشام در کتاب وسائل آمده که:
مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُکارِی وَ الْجَمَّالُ الَّذِی یخْتَلِفُ وَ لَیسَ لَهُ مُقَامٌ- یتِمُّ الصَّلَاةَ وَ یصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ.
در این روایت وصف مشعر به علّیت است و ظهور در ملاک و مناط دارد که عبارت است از وجوب اتمام در جایی که شخص «یختلف و لیس له مقام» یعنی مدام در حال تردّد است و در یکجای ثابت قرار ندارد.
یا در خبر دیگر از سندی بن ربیع، عیناً متن همین روایت تکرار شده است و این دو روایت به همین ملاک مذکور اشاره کردهاند که نماز تمام است در جایی که شخص، قرار و اقامت نداشته باشد در جایی که موجب اتمام نماز بشود.
مثلاً تاجر در اثناء سفر در با اینکه در مکانها مختلفی اقامت دارد ولی در این مکانها به مقداری که موجب اتمام صلاه میشود، قرار ندارد.
این ملاک نیز در روایات آمده است مثل روایت: حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَرْبَعَةٌ قَدْ یجِبُ عَلَیهِمُ التَّمَامُ فِی السَّفَرِ کانُوا أَوِ الْحَضَرِ الْمُکارِی وَ الْکرِی وَ الرَّاعِی وَ الْأَشْتَقَانُ لِأَنَّهُ عَمَلُهُمْ.
شغلهایی مثل رانندگی و چاربداری و راعی و ... اینها شغلهایی هستند که سفر در ذاتشان اخذ شده و ما در این بحث کاری به اینها نداریم چون قابل تطبیق با موضوع بحث ما نیستند.
ملاک سوم این است که مکانش همراهش باشد و تعبیر فارسیاش «خانه به دوش» است، مثلاً در رابطه با این ملاک در روایت آمده است: عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَلَّاحِینَ وَ الْأَعْرَابِ هَلْ عَلَیهِمْ تَقْصِیرٌ قَالَ لَا بُیوتُهُمْ مَعَهُمْ.»
یا در روایت دیگری از سلیمان بن جعفری آمده است: «الْأَعْرَابُ لَا یقَصِّرُونَ وَ ذَلِک أَنَّ مَنَازِلَهُمْ مَعَهُمْ.»
بیوتهم معهم و منازلهم معهم یک ملاک است که در برخی از روایات آمده است که ملاک اتمام است.
ملاک چهارم آنطور که در روایات آمده است مربوط به فرض اتمام در شغلهایی است که ذاتاً اقتضای سفر ندارند مثل (تجارت) ولی چه بسا شخص مجبور باشد به خاطر شغلش ماهها در سفر باشد بدون اینکه در یک مکان، استقرار نداشته باشد (به نحوی که نماز او تمام باشد).
عبارت یدور فی جبایته و یدور فی امارته در روایت «یقُولُ سَبْعَةٌ لَا یقَصِّرُونَ الصَّلَاةَ الْأَمِیرُ یدُورُ فِی إِمَارَتِهِ وَ الْجَابِی یدُورُ فِی جِبَایتِهِ وَ التَّاجِرُ یدُورُ فِی تِجَارَتِهِ وَ صَاحِبُ الصَّیدِ وَ الْمُحَارِبُ وَ الْبَدَوِی یدُورُ فِی طَلَبِ الْقَطْرِ وَ الزُّرَّاعُ» به خوبی بیانگر این ملاک است، جایی که تجارت و جبایت و امارت به ذاته اقتضای سفر ندارند ولی در این شغل، پیش میآید که سفرهای زیادی انجام دهد.
این ملاک در مسائل مبتلاء به امروز ما منطبق با تجّار، کارمندان ادارات و محصلین و دانشجویانی و ... است که در خارج از شهرشان مشغول امورات کاری خویش هستند و اقامتشان در محل تحصیل و محل کار به اندازه اقامتی که موجب اتمام صلاه است نمیشود.
ما بعد از اینکه از این نصوص استفاده کردیم در وسائل یک باب مستقلی قرار داده با عنوان «بَابُ أَنَّ الضَّابِطَ فِی کثْرَةِ السَّفَرِ فِی الْمُکارِی عَدَمُ إِقَامَةِ عَشَرَةِ أَیامٍ فَمَنْ أَقَامَهَا ثُمَّ سَافَرَ وَجَبَ عَلَیهِ الْقَصْرُ حَتَّی یکثُرَ سَفَرُهُ بِغَیرِ إِقَامَةِ عَشَرَةٍ وَ حُکمِ مَنْ أَقَامَ خَمْسَةً»
استفاده از لفظ ضابط که ایشان در اینجا آورده است درست نیست، ضابط کثرت سفر در جایی کاربرد دارد که ده روز در میان سفرهایش در جایی اقامت نکند، یعنی همین مکاری و سائق و تاجر اگر ده روز در جایی اقامت کرد، نص ما را متعبّد میکند که نمازهایش را باید قصر بخواند و از حکم آن ملاکات اتمام خارج میشود..
ضابط دوم را هم مرحوم شیخ حر در عنوان باب 13 آوردهاند مبنی بر اینکه «بَابُ وُجُوبِ الْقَصْرِ عَلَی الْمُکارِی وَ الْجَمَّالِ إِذَا جَدَّ بِهِمَا السَّیرُ» یعنی ضابط اتمام در ملاکات اربعه این است که سفر جدیدی که از سنخ آن سفر نیست را در پیش نگیرد، چون این سفر دیگر استمرار آن سفر محسوب نمیشود و حکم به تمام ندارد و باید خود این باید مبدء قرار بگیرد و یکی از ملاکات اربعه دوباره بر آن صادق شود.
مثلاً اگر مکاری سفری تحصیلی برایش پیش بیاید، یا جمّال در اثناء سفر شغل مکاری را پیشه کند، باید این کار استمرار داشته باشد تا عنوان جدید شغل او شامل یکی از ملاکات اربعه شود و پس از آن است که میتواند نمازش را تمام بخواند.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُکارِی إِذَا لَمْ یسْتَقِرَّ فِی مَنْزِلِهِ إِلَّا خَمْسَةَ أَیامٍ أَوْ أَقَلَّ- قَصَّرَ فِی سَفَرِه ِبِالنَّهَارِ وَ أَتَمَّ (صَلَاةَ اللَّیلِ) - وَ عَلَیهِ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ- وَ إِنْ کانَ لَهُ مُقَامٌ فِی الْبَلَدِ- الَّذِی یذْهَبُ إِلَیهِ عَشَرَةَ أَیامٍ أَوْ أَکثَرَ- وَ ینْصَرِفُ إِلَی مَنْزِلِهِ- وَ یکونُ لَهُ مُقَامُ عَشَرَةِ أَیامٍ أَوْ أَکثَرَ- قَصَّرَ فِی سَفَرِهِ وَ أَفْطَرَ.
اگر مکاری و جمّال در یکی از مقاصد سفرش بیش از ده روز اقامت داشته باشد، این شخص نمازش دیگر قصر میشود و از حکم اتمام خارج میشود.
این روایت صدرش موافق با مذهب عامه است و ذیلیش مشکلی ندارد از این حیث و لذا در وسائل گفته است که صدر روایت حمل بر تقیّه میشود.
ایشان در تقیّهای بودن روایت آورده است: «أَقُولُ: قَدْ عَمِلَ بَعْضُ الْأَصْحَابِ بِظَاهِرِهِ فِی حُکمِ الْخَمْسَةِ وَ أَکثَرُهُمْ حَمَلُوا تَقْصِیرَ الصَّلَاةِ بِالنَّهَارِ عَلَی سُقُوطِ النَّوَافِلِ وَ حَکمُوا بِالْإِتْمَامِ لِمَا مَضَی وَ یأْتِی وَ یمْکنُ حَمْلُ حُکمِ الْخَمْسَةِ هُنَا عَلَی التَّقِیةِ لِمُوَافَقَتِهِ لِکثِیرٍ مِنَ الْعَامَّةِ.»
برخی گفتهاند مقصود از صدر نوافل است و قصر میشود به این معناست که نافله در سفر ساقط است.
اما علی ایّ حال صدر اگر هم تقیّهای باشد ضرری به ذیل نمیزند و سیره عقلائی عالم این است که اگر در یک کلامه چند جملهای به کاربرده شود هر یک از این جملات بنفسه حجّت است و اگر یک فقره قابل اخذ نبود رفع ید از بقیّه کلام نمیشود.
مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الْمُکارِی الَّذِی یصُومُ وَ یتِمُّ قَالَ أَیمَا مُکارٍ أَقَامَ فِی مَنْزِلِهِ أَوْ فِی الْبَلَدِ الَّذِی یدْخُلُهُ أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ أَیامٍ وَجَبَ عَلَیهِ الصِّیامُ وَ التَّمَامُ أَبَداً وَ إِنْ کانَ مُقَامُهُ فِی مَنْزِلِهِ أَوْ فِی الْبَلَدِ الَّذِی یدْخُلُهُ أَکثَرَ مِنْ عَشَرَةِ أَیامٍ فَعَلَیهِ التَّقْصِیرُ وَ الْإِفْطَارُ.
در این روایت آمده است: اگر شخصی در بین اقامتهایش در جایی کمتر از ده روز (حتی نه روز) اقامت داشته باشد، از حکم تمام خارج نشده است ولی اگر اقامتش در یکی از منازلش در سفر یا در حضر، ده روز یا بیشتر طول بکشد باید نمازهایش را قصر بخواند.
عَنْهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُکارِینَ الَّذِینَ یکرُونَ الدَّوَابَّ یخْتَلِفُونَ کلَّ أَیامٍ کلَّمَا جَاءَهُمْ شَیءٌ اخْتَلَفُوا فَقَالَ عَلَیهِمُ التَّقْصِیرُ إِذَا سَافَرُوا.
در اینجا اذا سافروا را گفتهاند به معنای سفر جدید است که در این صورت میتواند مستند ضابطه اول در ملاکات اربعه قرار بگیرد.
نکته دیگر اینکه کثرت سفر در هیچ نصوصی نیامده است و ملاک آنهایی است که ما در ملاکهای چهارگانه آوردیم ولی عنوان کثرة السفر را از آن ملاکات انتزاع کردهاند.
لذا ما هیچ موضوعیتی برای کثرت سفر قائل نیستیم و بین این عنوان با عناوینی که ما از نصوص به عنوان ملاک استنباط کردیم عموم و خصوص من وجه است لذا باید موارد آن یک به یک بررسی شود و منطبق با ملاکات مذکور گردد.
ممکن است شخصی کثیر السفر (به معنای بیش از دو سفر) باشد و لیکن طوری باشد که مقام و قرار هم داشته باشد به طوریکه ملاک اول شامل حالش نشود.
لذا جمود به عنوان کثرت السفر مشکل دارد ولی اگر منظورشان از کثرت السفر یکی از ملاکات ما باشد مشکلی ندارد.