به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله سیفی مازندرانی، صبح چهارشنبه 17 آذرماه سال 1395 در جلسه هفتم درس خارج فقه مسائل مستحدثه که در مدرسه فیضیه برگزار شد، در رابطه در تبیین معانی چهارگانه واژه نجِس و معنای مختار گفت: یکی از معانی متصوّر برای واژه نجس، معنای پلیدی است ولی این معنا نمیتواند معنای نجس در عبارت «انما المشرکون نجس» باشد، چون پلیدی اعمّ از کافر و مسلم است و چه بسا مسلمانی که به واسطه نوکری کفّاری همچون آمریکا و اسرائیل پلیدیاش از کفّار نیز بیشتر باشد مثل سعودیها و داعش.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: در رابطه با لفظ «نَجس» گفته شده، این لفظ به معنای نجاست معهوده شرعی نیست بلکه به معنای پلیدی مثل انواع رجس و رجز است. در رابطه با مشرکون هم گفته شده: لفظ مشرکون شامل همه اهل کتاب نیست.
وی در پاسخ به اشکال اول از اشکالات فوق بیان داشت: قول قدمای از لغویّین بر این مطلب دلالت داشت که اینکه معنای مضوع له نجَس از حیث مفهوم با نجِس یکی است.
استاد درس خارج حوزه علمیّه قم تبین فرق بین دو واژه نجِس و نجَس را متذکّر شد و افزود: فرق اول این است که نَجس دائماً در مفرد و جمع و تثنیه و تذکیر و تأنیس با واژه مفرد میآید. فرق دوم هم این شد که واژه نَجس علاوه بر معنای دالّ بر ذات به معنای مصدری و حدثی نیز استعمال دارد و ما میخواهیم بگوییم: حتی اگر نجاست کفر را به معنای حدثی هم بگیرید قطعاً اشد از نجاست حدثی جنابت است. این یک ارتکاز قطعی و مسلم بین مسلمین از عهد نبی تا به حال است که حتی قذارت حدثی هم باشد مثل جنابت، قطعاً اشد قذارتا هست از مثل جنب. چطور خدای تعالی جنب را منع کرده و در نصوص هم آمده ممنوع است داخل مسجد الحرام شود، به طریق فحوی این شخص کافر نباید داخل شود.
وی عمده استدلال مخالفین به استدلال آیه بر نجاست اهل کتاب را معنای حدثی برای نَجس عنوان کرد و بیان داشت: چهار احتمال در معنای نَجس وجود دارد، یکی اینکه معنای حدثی باشد، یکی اینکه معنای عرفی نجاست باشد و یکی هم اینکه به معنای خبثی باشد و احتمال آخر اینکه اعم از معنای حدثی و خبثی باشد و مدّعی هستیم این احتمال اخیر متعیّن است و علاوه بر قول لغویّین در این مسئله، ادلّه دیگری نیز داریم که بیان خواهیم کرد.
رئیس معهد الاجتهاد الفعّال، در ادامه اشکال آقای خویی به معنای خبثی داشتنِ واژه نَجس اشاره کرد و گفت: ایشان معتقد است، نجاست خبثی در صورتی صادق است که مسری باشد و به مسجد سرایت کند و نجاست کافر که مسری نیست، پس علّت منع دخول مسجد امر دیگری است غیر از نجاست خبثی.
وی در پاسخ به اشکال آقای خویی عنوان داشت: اوّلا؛ همانطور که گفتیم نَجس معنای اعم از حدث و خبث دارد، وقتی اعم شد، نجاست خبثی را هم دارد در خودش به نحو اشد و افحش و اشنع از مثل جنب. اما چرا لا یدخل المسجد الحرام؟ به دلیل قذارت حدثی. ثانیا؛ وقتی ما اعتباری را از آیه یا روایتی استفاده کردیم التزام به مدلول آیه و روایت یا باید خلاف ضرورت شرع باشد یا باید خلاف ضرورت عقل باشد که سراغ تأویل آن برویم، لذا در کافر، همان نجاست خبثیاش مانع است و این نجاست خبثی کافر اصلاً از سنخ سایر نجاستهای خبثی نیست. شاهد این مطلب این است که در ارتکاز متشرعه و اهل عرف شخص کافر ممکن است بسیار هم تمیز باشد و تازه هم از حمام آمده باشد بیرون. باز هم شرع میگوید بدن او نجاست خبثی دارد.
بررسی معنای واژه قذر یکی دیگر از نکاتی بود که آیت الله سیفی مازندرانی در این جلسه مورد بررسی قرار داد و در این زمینه بیان داشت: در کلام لغویین واژه نَجس به معنای قدر آمده و یک اشکال اساسی این است که از کجا معلوم که لفظ قذر به معنای نجِس باشد تا استدلال ما به آیه بر مبنای قول لغویّین صحیح باشد؟ جواب این است که لفظ قذر در روایات اهل بیت (علیهم السلام) و در عهد وحی به معنای نجس آمده است و اصالة عدم نقل نافی نقل آن به معنای دیگر است.
وی در ادامه جریان اصالت عدم نقل در ما نحن فیه را تقریب کرد و سپس به اعمّیت معنای قذر نسبت معنای حدثی و خبثی پرداخت و گفت: : لفظ قذر به معنای پلیدی باطنی هم میآید که به غیر معنای قذارت و نجاست اعتباری مصطلح هست. مثلاً گفته میشود خبیث الباطن. قذر به آن معنا اطلاق شده ولی لفظ نجِس به آن معنا اطلاق نمیشود. یکی دیگر از موارد استعمال قذر در قذارت عرفی است؛ چیزهایی که از نظر عرف کثیف هست مثلاً یک مرغی را سر میبرند به ذبح شرعی و چهار روز در آفتاب باقی مانده و بو گرفته. عرف این را قذر میگویند. ولی نجس نمیگویند. بحث ما این است که چون لغویین در ما نحن فیه معنای قذر را در مقابل طهارت ذکر کردهاند، مقصودشان از قذر، همین معنای طهارت است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم، مفهوم نجِس را نیز در عهد پیامبر، مورد واکاوی قرار داد و گفت: بعضی اشکال کردهاند در مقاله فقه اهل بیتی و گفتهاند از کجا لفظ نجس در زمان وحی، به معنای همین نجاست مصطلح بوده؟ ما در پاسخ به این اشکال میگوییم: روایاتی مانند «جنبوا مساجدکم عن نجاسته» و «المیته نجس و ان دبغت» و ... نافی این اشکال هستند.
وی در جمعبندی مطالب فوق اظهار داشت: لفظ نجس به یکی از این چهار معنا میتواند باشد. غیر از این چهار مورد نه احتمالی داده شده و نه قابل احتمال هست. اول نجاست عرفیه است به معنای تمیزی. این اصلاً مقصود نیست چون وجدان مکذب آن است. دوم هم ممکن است مقصود از نجس معنای پلیدی باشد. این هم اعم از مسلم و کافر است. مسلم منافقی که نوکر یک کافر میشود به نظر میرسد پلیدیاش بیش از آن کافر هست. معنای سوم و چهارم هر دو نجاست اعتباری هستند که یکی همان نجاست حدثی و قذارت حدثی از سنخ حدث جنابت است و چهارم نجاست خبثی. ما میخواهیم بگوییم هر دو از کلمات اهل لغت استفاده میشود. تعیین یکی از این دو و نفی دیگری هم معیِّنی ندارد. و همین معنای اعمّ در آیه شریفه متعین است که نجَس به معنای اعم به اشتراک معنوی، اعم از نجاست حدثی و خبثی است. و این اثبات میکند مطلوب ما را در این آیه شریفه.
متن تقریر:
آیت الله سیفی مازندارانی در جلسه گذشته به اشکالات وارد شده به استدلال آیه انما المشرکون نجس پرداخت و گفت: عمده اشکال در آیه شریفه یکی در رابطه با لفظ نجَس است و دیگری در رابطه با لفظ مشرکون که لازم است به آنها پاسخ داده شود
بسم الله الرحمن الرحیم.
لازم است قبل از ورود به اصل بحث چند نکته را یادآور شویم؛ اولاً عمده اشکال در آیه شریفه همین دو جهتی است که در جلسه قبل عرض کردم. اشکال اول این است که اصلاً نجس به معنای نجاست معهوده شرعی نیست. به معنای پلیدی مثل انواع رجس و رجز است. بنابراین این غیر از آن چیزی است که ادعای شماست که میخواهید نجاست معهوده را اثبات بکنید و آنچه را فقهای ما به نجاست کفار فتوا دادند غیر از آن است. پس آیه نمیتواند ناظر باشد به آنچه را مطلوب هست و فقها به آن فتوا دادهاند و نص (روایی) و فتوا بر آن متفق است. این یک اشکال هست و دومین آن هم در مورد مشرکین است که عرض کردیم.
دفع این اشکال را عرض کردیم که افرادی مثل خلیل و لیث و... از قدمای اهل لغت که معاصر ائمه اواسط و اوائل بودند اینها تصریح کردهاند و عبارتشون را قبلاً آوردهایم. بعضیها النجس ضد الطهاره. بعضیها هم گفتهاند النجس ما تقذره. اصلاً این تعدی که تقذره، این نمیتواند به معنای پلیدی باشد چون تقذره یعنی سرایت میکند در ظاهر. مثل یُنَجِّسُ ه میشود. این کلمات اهل لغت کالصریح است اصلاً. بعضیها النجَس و النجِس را یکی گرفتهاند. عبارت اینها قبلاً گذشت. این دلالت دارد به اینکه معنای مضوع له نجَس از حیث مفهوم با نجِس یکی است.
منتهی در جلسه قبل بنا شد دو تا فرق بین نجِس و نجَس باشد. فرق اول این است که دائماً در مفرد و جمع و تثنیه و کذا لفظ نجَس مفرد بیاید. فرق دوم هم این شد که به معنای مصدری است. یک معنا این بود که عرض کردیم و یک معنا، معنای حدثی است که همان مصدری است. یعنی به این معنا که نجَس هم به معنای حدثی میآید و هم به معنای قذارت معنوی میآید. به معنای مصدری میآید ولی نجِس نمیآید. فقط مخصوص همان نجاست مصطلحه هست و مقابل معنای مصدری است و غیر از آن است. اینها دو فرق است و الا در ماهیت و مفهوم نجاست که هم در مقابل طهارت باشد که نجاست خبثی باشد را لفظ نجَس بالفتح هم میآید مثل نجِس. این تصریح علمای اهل لغت بود و قبلاً گذشت. مقتضای وضع این است که نجَس بالفتح اعم است از نجاست و قذارت حدثیه و خبثیه. هم در مقابل طهارت ظاهریه مصطلحه و هم در مقابل طهارت معنویه است. ثانیاً اینکه نجاست کفر را اگر به معنای حدثی هم بگیرید قطعاً اشد از نجاست حدثی جنابت است. این یک ارتکاز قطعی و مسلم بین مسلمین از عهد نبی تا به حال است که حتی قذارت حدثی هم باشد مثل جنابت، قطعاً اشد قذارتا هست از مثل جنب. چطور خدای تعالی جنب را منع کرده و در نصوص هم آمده ممنوع است داخل مسجد الحرام شود، به طریق فحوی این شخص کافر نباید داخل شود. یعنی حتی اگر به معنای نجاست خبثی هم بگذارید کنار، همان نجاست و قذارت حدثی که از سنخ معنوی باشد که در جنب هست (جنب حدثی است) این چطور ممنوع میشود؟ میخواهیم بگوییم حتی اگر شما نجاست خبثی را بگذارید کنار و این معنا را بگویید، لفظ نجَس بنا شد اعم باشد. ما الان قطع نظر میکنیم از نجاست خبثی، حتی اگر به معنای نجاست حدثی هم بگیرید باز به فحوی اقتضا میکند که او داخل مسجد الحرام نشود. چون قذارت معنوی و نجاست حدثی کافر اشد است به مراتب از جنب مسلمان. این جای تردید نیست در ارتکاز مسلمین از عهد نبی الی الان. ما الان میخواهیم بگوییم معنایی که در آیه لا یدخلوا المسجد الحرام آمده، به آن معنای پلیدی نیست و آن را نفی کنیم. چون یک معنایی که روی آن اصرار میکنند، می گویند از قبیل نجاست اعتباری معهود شرعی نیست. همانند رجس و رجز است و پلیدی است. میخواهیم بگوییم آن نیست چون چیزی که اقتضا میکند به طریق فحوی، کافر در مسجد الحرام داخل نشود این همان نجاست اعتباری است ولو اینکه حدثی باشد چون قذارت حدثی اعتباری است. قذارت حدثی جنب را چه کسی اعتبار کرده؟ شارع. این غیر از آن پلیدی است. جنب که نجس نیست.
اصلاً میخواهیم بگوییم که فلا یدخلوا مسجد الحرام که منع دخول به مسجد الحرام را بر کافر مترتب کرده، خود این قرینه قطعی است که به معنای پلیدی نیست. عمده معنایی که مخالفین به استدلال به این آیه اصرار دارند، تنها معنایی که اصرار دارند لفظ نجس را به آن حمل کنند همان معنای پلیدی است. ما میخواهیم بگوییم این معنا قطعاً نمیتواند مراد باشد. این اولاً و ثانیاً عرفی هم نمیتواند ملاک باشد. بالاخره این نجاست باید یا عرفی باشد یا به معنای پلیدی باشد یا قذارت معنوی از سنخ همین جنابت باشد که اعتباری است یا به معنای نجاست خبثی باشد یا اعم از این اخیرین باشد، یعنی خبثی و حدثی. ما میخواهیم بگوییم که متعین در این اخیر است. قطعاً عرفی نیست؛ قطعاً پلیدی نیست؛ و تعین یکی از این دو یعنی حدثی و خبثی هم بلا معیِّن هست و در لغت و کلمات لغویین قدیم به هر دو معنا یعنی اخیرین آمده و اطلاق شده. به معنای اعم است لذا مطلوب اثبات میشود. وجه اینها را خدمتتان عرض میکنیم. پاسخ اشکال مستشکل: اینجا مشترک معنوی مقصود است که بعداً توضیح داده خواهد شد. چون در لفظ اهل لغت القذاره آمده، نه خبثی آمده و نه حدثی. منتها بعضی کلمات ایشان ظهور کالصریح دارد در خبثی؛ گفتهاند ضد الطهاره مثلاً یا تقذره؛ حدثی که نمیتواند تقذره باشد اینکه تقذره دارد یعنی تو نجس بکنی آن را، این به معنای همان خبثی میتواند باشد. تقذره و قذرته نشان دهنده سرایت کردن است و آن نجاستی که سرایت میکند خبثی است بعضیها ظهور در این دارد. بعضیها هم مطلق قذارت است. لفظ قذارت آمده است. این اعم است و اعم هم مطلب ما را اثبات میکند.
پاسخ مستشکل: البته اگر بخواهد به معنای خصوص خبثی باشد یک اشکال دارد که آقای خویی ذکر کردهاند. نجاست خبثی اگر باشد این باید فقط تعدی بکند به مسجد تا تنجیس المسجد صادق باشد تا ملاک منع حاصل باشد. ملاک منع دخول کسی که متنجس هست به نجاست خبثی کلاً به مسجد، سرایت است. تنجیس مسجد است. این در فرض تعدی است پس نمیتوانیم بگوییم نجاست خبثی مقصود است.
این دو جواب دارد. یک جواب همین است که عرض شد خدمت شما که معنای اعم است. وقتی اعم شد، نجاست خبثی را هم دارد در خودش به نحو اشد و افحش و اشنع از مثل جنب. این اقتضای منع میکند و این نجاست خبثی را از وضع استفاده کردیم. نجَس اعم است. لفظ قرآن آمده اطلاق لفظ نجس را بر مشرک کرده اما چرا لا یدخل المسجد الحرام؟ به دلیل قذارت حدثی. این جواب اول. جواب دوم اینکه چه مانعی دارد. مگر وقتی ما اعتباری را از آیه یا روایتی استفاده کردیم التزام به مدلول آیه و روایت یا باید خلاف ضرورت شرع باشد یا باید خلاف ضرورت عقل باشد. هیچکدام از این دو پیش نمیآید که بگوییم که در کافر، همان نجاست خبثیاش مانع است. این نجاست خبثی کافر اصلاً از سنخ سایر نجاستهای خبثی نیست. شاهد این مطلب این است که در ارتکاز متشرعه و اهل عرف آیا نجاست خبثیه کافر از سنخ نجاست خبثی سایر اخباث است مثل بول یا غائط؟ خیر. شخص کافر ممکن است بسیار هم تمیز باشد و تازه هم از حمام آمده باشد بیرون. باز هم شرع میگوید بدن او نجاست خبثی دارد. آیا این نجاست خبثی، آیا از سنخ سایر نجاسات خبثیه است؟ خیر. نیست. این شاهد است بر اینکه شارع ممکن است بمکان من الامکان، برای نجاست خبثی یک حساب جدا باز کند و یک حکم جدایی وضع کند تعبدا و آن هم این است که منع کند او را از دخول به مسجد الحرام. این نکته بسیار مهمی است مخصوصاً در مورد اهل کتاب چون مبتلا به هست. و یکی از رسالههای جامعی که میتوانید بنویسید همین عنوان است که حکم کتابی چیست. پس اشکالی که آقای خویی در تنقیح مطرح کردهاند دو جواب دارد که آن را بیان کردیم. پاسخ مستشکل: یقربوا به معنای دخول است و اتفاق نصوص روایات هست بر معنای دخول. مثل لا تقربوا الزنی. اینجا مناسبت حکم و موضوع است.
نکته بعدی اینکه لفظ قذر باید به معنای نجاست معهوده باشد در این کلمات اهل لغت که در جلسه قبل خدمت شما نفس عباراتشان را خواندیم. اینها یعنی خلیل، لیث و ابن فارس و امثالهم آمدند لفظ نجس را به معنای قذر گرفتند. یک اشکال اساسی این است که از کجا معلوم که لفظ قذر به معنای نجس باشد. این از کجاست. جواب این است که اولاً این لفظ قذر در روایات اهل بیت علیهم السلام به معنای نجس آمده است. کلشی طاهر حتی تعلم انها قذر. قذر در مقابل طاهر آمده. به معنای مصطلح آمده. با توجه به این که لیث و خلیل در عهد ائمه علیهم السلام بودهاند همین معنا را گفتهاند پس اینکه بگوییم در زمان وحی، لفظ قذر به این معنا نبود، اصالت عدم نقل آن را نفی میکند. هم لفظ نجَس را و هم لفظ قذر را.
دقت کنید. دو لفظ داریم. یکی نجَس و یکی قذر. ما در مورد هر دو لفظ این معنا را می گوییم. می گوییم در کلمات اهل لغتی که معاصر ائمه علیهم السلام بودهاند (خلیل معاصر امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بود و لیث هم قبل از او بود) اینها لفظ نجس را تصریح کردهاند که ضد الطهاره در مقابل طهارت. به معنای قذر هم اکثراً ذکر کردهاند. خود قذر در زمان ائمه علیهم السلام در مقابل چی بود؟ طهارت. شما اشکال میکنید که از کجا معلوم که در زمان وحی نیز همین بوده است؟ جواب ما این است که اصالت عدم نقل کافی است برای ما که اثبات بکند که چون در این زمان بوده، در زمان وحی هم همین بوده است. اصالت عدم نقل نه به این دلیل که استصحاب قهقرایی است که قبلاً عرض کردیم رکن آن مختل است بلکه به دلیل سعه نطاق حجیت ظواهر است که عقلای عالم در اخذ به ظواهر کلام فرقی بین متون قدیم و بین متون جدید، نمیگذارند ما لم یثبت خلاف الظاهر. البته احتمال وجود معنایی دیگر برای متون قدیم، وجود دارد که نهایت آن این است که فحص میکنند. چون احتمال میدهند آن زمان معنای دیگری هم ممکن است داشته باشد. کتب مشابه را نگاه میکنند که چه معنایی داشته است وقتی فحص کردیم و خلاف ظاهر اثبات نشد به همین ظاهر اخذ میکنیم. در متون جدید که اصلاً فحص هم نیاز نیست و ارتکاز فعلی کافی است. در اصول، بنده مرحوم امام را اولین کسی یافتم که به این معنا اشاره کرده در همین کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول که اصالت عدم نقل به دلیل استصحاب قهقرایی نیست که اشکال کنید رکنش مختل است. به این دلیل است که گستره اخذ به ظواهر سعه دارد نسبت به متون قدیم و جدید. لفظ نجَس و لفظ قذر که در زمان ائمه اواسط و اوائل در مقابل لفظ طاهر بود ما اگر شک داشته باشیم که در عهد نبی بود یا نبود آنجا اصالت عدم نقل جاری میشود.
پاسخ مستشکل: لفظ قذر به معنای پلیدی باطنی هم میآید که اصلاً به غیر معنای قذارت و نجاست اعتباری مصطلح هست. آن پلیدی یک امر تکوینی است مثل اینکه بگوییم خبیث الباطن. قذر به آن معنا اطلاق شده ولی لفظ نجس به آن معنا اطلاق نمیشود. قذارت عرفی هم همین طور. فرق دومی هم دارد. چیزهایی که از نظر عرف کثیف هست مثلاً یک مرغی را سر میبرند به ذبح شرعی و چهار روز در آفتاب باقی مانده و بو گرفته. عرف این را قذر می گویند. ولی نجس نمیگویند. حتی خود عرف هم این را نجس نمیگویند. اما لفظ قذر به آن اطلاق میشود. یعنی قذر اعم است از کثافت عرفی و نجاست شرعی اما لفظ نجس اینطور نیست. بحث ما این است که چون لغویین در مقابل طهارت ذکر کردهاند این را، مقصودشان از قذر، همین معنای طهارت است. چون همین اهل لغت گفتهاند النجس ضد الطهاره. و همان تقذره که عرض کردیم در اوایل بحث، اینها قرینهاند که در کلمات ایشان مجرد پلیدی مقصودشان نیست و به معنای آن نجاستی است که تسری. قابل سرایت است. این یک نکته. 10. ورود لفظ نجس در روایات نبی مکرم به معنای مصطلح نکته دیگر اینکه علاوه بر اینکه اصالت عدم نقل هست، در بعضی از روایات نبوی هم لفظ نجاست آمده نه نجس. میخواهیم بگوییم نجاست در عهد نبی صلی االله علیه و آله هم به معنای همین نجاست مصطلحه ما بوده است. چون بعضی اشکال کردهاند در مقاله فقه اهل بیتی و گفتهاند از کجا لفظ نجس در زمان وحی، به معنای همین نجاست مصطلح بوده. اصلاً ما در آن زمان نداشتیم که لفظ نجاست و ماده نجاست به معنای نجاست مصطلح باشد. این رد زمان ائمه جعل شده است. در زمان وحی نبوده. در مقابل آیه قابل استشهاد نیست. حتی اگر لفظ نجس هم باشد. این حرف درست نیست چون در کلمات نبی هم نقل شده و آمده مثل این روایت نبوی: جنبوا مساجدکم عن نجاسته. این مسجد با نجاست در ارتکاز متشرعه که مسجد را نجس نکنید به معنای همان نجاست شرعیه مناسب است. یا روایت دیگر که المیته نجس و ان دبغت. ولو اینکه این پوست دباغی هم شود، ولی چون میته است نجس است. این نجاست با قذارت عرفی سازگاری ندارد. و این به همان معنای نجاست اصطلاحی است. یعنی در خود روایات نبوی هم اگر کسی فحص کند میبیند که نجاست به آن معنا هست؛ پس نجَسی که در آنجا آمده که مرادف نجِس هست و اهل لغت گفتهاند که معاصر ائمه اواسط و اوائل هستند میتواند در عهد نبی هم به معنای در مقابل طهارت باشد. شاهدش هم روایاتی است که لفظ نجس به این معنا در آن آمده و نجِس و نجَس در کلمات اهل لغت به یک معنا گرفته شده است و این استبعاد هم دفع میشود.
حاصل الکلام در مقام این است که لفظ نجس به یکی از این چهار معنا میتواند باشد. غیر از این چهار مورد نه احتمالی داده شده و نه قابل احتمال هست. اول نجاست عرفیه است به معنای مقابل تمیزی. این اصلاً مقصود نیست چون وجدان مکذب آن است. چه کسی گفته است که همه کفار کثیف و قذر هستند. خیر. اتفاقاً برخی کفار تمیزند و اهل عرف اینها را تمیز میدانند در مقابل مسلمینی که در قراء هستند و خیلی از آنها خیلی هم اهل تمیزی نیستند. ممکن است کافری از مسلمانی تمیزتر باشد. رب کافر انظف من مسلم از جهت عرفی. این قطعاً مقصود نیست. دوم هم ممکن است مقصود از نجس معنای پلیدی باشد. این هم اعم است مسلم و کافر. مسلم منافقی که نوکر یک کافر میشود به نظر میرسد پلیدیاش بیش از آن کافر هست. ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار. مثل این سعودیها و امثالهم و داعش. اینها قذارت و پلیدیشان بیشتر است. این اختصاص به کفار ندارد و این موجب منع از دخول در مسجد الحرام نمیشود. هیچ کس هم چنین چیزی را تفوه نکرده. در اینجا علاوه بر اینکه آن لفظ نجس معنای اعم میآید اما در این آیه و لا یقربوا مسجد الحرام این قرینه است که نمیتواند معنای پلیدی مقصود باشد. معنای سوم و چهارم هر دو نجاست اعتباری هستند که یکی همان نجاست حدثی و قذارت حدثی از سنخ حدث جنابت است و چهارم نجاست خبثی. ما میخواهیم بگوییم هر دو از کلمات اهل لغت استفاده میشود. تعیین یکی از این دو و نفی دیگری هم معیِنی ندارد. به معنای اعم است در اینجا و این اثبات مطلوب ما را میکند. متعین در این آیه شریفه این است که نجَس به معنای اعم به اشتراک معنوی، اعم از نجاست حدثی و خبثی است. و این اثبات میکند مطلوب ما را در این آیه شریفه. بحث بعدی ما تحقیق روایات اهل بیت علیهم السلام است که به طوایف مختلفی تقسیم میشود.
درس خارج مسائل مستحدثه/ 7
پلیدی دولتهایی مثل سعودی و داعش، از پلیدی کفّار بیشتر است
وسائل ـ آیت الله سیفی مازندارانی در تبیین معانی چهارگانه واژه نجِس گفت: لفظ نجس ممکن است در چهار معنای به کار برده شوند که عبارتند از: نجاست عرفیه (مقابل تمیزی)، پلیدی، نجاست حدثی و نجاست خبثی که متعیّن از معنای نَجس در آیه انما المشرکون نَجس، اشتراک معنوی بین دو معنای اخیر است.
به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله سیفی مازندرانی، صبح چهارشنبه 17 آذرماه سال 1395 در جلسه هفتم درس خارج فقه مسائل مستحدثه که در مدرسه فیضیه برگزار شد، در رابطه در تبیین معانی چهارگانه واژه نجِس و معنای مختار گفت: یکی از معانی متصوّر برای واژه نجس، معنای پلیدی است ولی این معنا نمیتواند معنای نجس در عبارت «انما المشرکون نجس» باشد، چون پلیدی اعمّ از کافر و مسلم است و چه بسا مسلمانی که به واسطه نوکری کفّاری همچون آمریکا و اسرائیل پلیدیاش از کفّار نیز بیشتر باشد مثل سعودیها و داعش.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: در رابطه با لفظ «نَجس» گفته شده، این لفظ به معنای نجاست معهوده شرعی نیست بلکه به معنای پلیدی مثل انواع رجس و رجز است. در رابطه با مشرکون هم گفته شده: لفظ مشرکون شامل همه اهل کتاب نیست.
وی در پاسخ به اشکال اول از اشکالات فوق بیان داشت: قول قدمای از لغویّین بر این مطلب دلالت داشت که اینکه معنای مضوع له نجَس از حیث مفهوم با نجِس یکی است.
استاد درس خارج حوزه علمیّه قم تبین فرق بین دو واژه نجِس و نجَس را متذکّر شد و افزود: فرق اول این است که نَجس دائماً در مفرد و جمع و تثنیه و تذکیر و تأنیس با واژه مفرد میآید. فرق دوم هم این شد که واژه نَجس علاوه بر معنای دالّ بر ذات به معنای مصدری و حدثی نیز استعمال دارد و ما میخواهیم بگوییم: حتی اگر نجاست کفر را به معنای حدثی هم بگیرید قطعاً اشد از نجاست حدثی جنابت است. این یک ارتکاز قطعی و مسلم بین مسلمین از عهد نبی تا به حال است که حتی قذارت حدثی هم باشد مثل جنابت، قطعاً اشد قذارتا هست از مثل جنب. چطور خدای تعالی جنب را منع کرده و در نصوص هم آمده ممنوع است داخل مسجد الحرام شود، به طریق فحوی این شخص کافر نباید داخل شود.
وی عمده استدلال مخالفین به استدلال آیه بر نجاست اهل کتاب را معنای حدثی برای نَجس عنوان کرد و بیان داشت: چهار احتمال در معنای نَجس وجود دارد، یکی اینکه معنای حدثی باشد، یکی اینکه معنای عرفی نجاست باشد و یکی هم اینکه به معنای خبثی باشد و احتمال آخر اینکه اعم از معنای حدثی و خبثی باشد و مدّعی هستیم این احتمال اخیر متعیّن است و علاوه بر قول لغویّین در این مسئله، ادلّه دیگری نیز داریم که بیان خواهیم کرد.
رئیس معهد الاجتهاد الفعّال، در ادامه اشکال آقای خویی به معنای خبثی داشتنِ واژه نَجس اشاره کرد و گفت: ایشان معتقد است، نجاست خبثی در صورتی صادق است که مسری باشد و به مسجد سرایت کند و نجاست کافر که مسری نیست، پس علّت منع دخول مسجد امر دیگری است غیر از نجاست خبثی.
وی در پاسخ به اشکال آقای خویی عنوان داشت: اوّلا؛ همانطور که گفتیم نَجس معنای اعم از حدث و خبث دارد، وقتی اعم شد، نجاست خبثی را هم دارد در خودش به نحو اشد و افحش و اشنع از مثل جنب. اما چرا لا یدخل المسجد الحرام؟ به دلیل قذارت حدثی. ثانیا؛ وقتی ما اعتباری را از آیه یا روایتی استفاده کردیم التزام به مدلول آیه و روایت یا باید خلاف ضرورت شرع باشد یا باید خلاف ضرورت عقل باشد که سراغ تأویل آن برویم، لذا در کافر، همان نجاست خبثیاش مانع است و این نجاست خبثی کافر اصلاً از سنخ سایر نجاستهای خبثی نیست. شاهد این مطلب این است که در ارتکاز متشرعه و اهل عرف شخص کافر ممکن است بسیار هم تمیز باشد و تازه هم از حمام آمده باشد بیرون. باز هم شرع میگوید بدن او نجاست خبثی دارد.
بررسی معنای واژه قذر یکی دیگر از نکاتی بود که آیت الله سیفی مازندرانی در این جلسه مورد بررسی قرار داد و در این زمینه بیان داشت: در کلام لغویین واژه نَجس به معنای قدر آمده و یک اشکال اساسی این است که از کجا معلوم که لفظ قذر به معنای نجِس باشد تا استدلال ما به آیه بر مبنای قول لغویّین صحیح باشد؟ جواب این است که لفظ قذر در روایات اهل بیت (علیهم السلام) و در عهد وحی به معنای نجس آمده است و اصالة عدم نقل نافی نقل آن به معنای دیگر است.
وی در ادامه جریان اصالت عدم نقل در ما نحن فیه را تقریب کرد و سپس به اعمّیت معنای قذر نسبت معنای حدثی و خبثی پرداخت و گفت: : لفظ قذر به معنای پلیدی باطنی هم میآید که به غیر معنای قذارت و نجاست اعتباری مصطلح هست. مثلاً گفته میشود خبیث الباطن. قذر به آن معنا اطلاق شده ولی لفظ نجِس به آن معنا اطلاق نمیشود. یکی دیگر از موارد استعمال قذر در قذارت عرفی است؛ چیزهایی که از نظر عرف کثیف هست مثلاً یک مرغی را سر میبرند به ذبح شرعی و چهار روز در آفتاب باقی مانده و بو گرفته. عرف این را قذر میگویند. ولی نجس نمیگویند. بحث ما این است که چون لغویین در ما نحن فیه معنای قذر را در مقابل طهارت ذکر کردهاند، مقصودشان از قذر، همین معنای طهارت است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم، مفهوم نجِس را نیز در عهد پیامبر، مورد واکاوی قرار داد و گفت: بعضی اشکال کردهاند در مقاله فقه اهل بیتی و گفتهاند از کجا لفظ نجس در زمان وحی، به معنای همین نجاست مصطلح بوده؟ ما در پاسخ به این اشکال میگوییم: روایاتی مانند «جنبوا مساجدکم عن نجاسته» و «المیته نجس و ان دبغت» و ... نافی این اشکال هستند.
وی در جمعبندی مطالب فوق اظهار داشت: لفظ نجس به یکی از این چهار معنا میتواند باشد. غیر از این چهار مورد نه احتمالی داده شده و نه قابل احتمال هست. اول نجاست عرفیه است به معنای تمیزی. این اصلاً مقصود نیست چون وجدان مکذب آن است. دوم هم ممکن است مقصود از نجس معنای پلیدی باشد. این هم اعم از مسلم و کافر است. مسلم منافقی که نوکر یک کافر میشود به نظر میرسد پلیدیاش بیش از آن کافر هست. معنای سوم و چهارم هر دو نجاست اعتباری هستند که یکی همان نجاست حدثی و قذارت حدثی از سنخ حدث جنابت است و چهارم نجاست خبثی. ما میخواهیم بگوییم هر دو از کلمات اهل لغت استفاده میشود. تعیین یکی از این دو و نفی دیگری هم معیِّنی ندارد. و همین معنای اعمّ در آیه شریفه متعین است که نجَس به معنای اعم به اشتراک معنوی، اعم از نجاست حدثی و خبثی است. و این اثبات میکند مطلوب ما را در این آیه شریفه.
متن تقریر:
آیت الله سیفی مازندارانی در جلسه گذشته به اشکالات وارد شده به استدلال آیه انما المشرکون نجس پرداخت و گفت: عمده اشکال در آیه شریفه یکی در رابطه با لفظ نجَس است و دیگری در رابطه با لفظ مشرکون که لازم است به آنها پاسخ داده شود
بسم الله الرحمن الرحیم.
لازم است قبل از ورود به اصل بحث چند نکته را یادآور شویم؛ اولاً عمده اشکال در آیه شریفه همین دو جهتی است که در جلسه قبل عرض کردم. اشکال اول این است که اصلاً نجس به معنای نجاست معهوده شرعی نیست. به معنای پلیدی مثل انواع رجس و رجز است. بنابراین این غیر از آن چیزی است که ادعای شماست که میخواهید نجاست معهوده را اثبات بکنید و آنچه را فقهای ما به نجاست کفار فتوا دادند غیر از آن است. پس آیه نمیتواند ناظر باشد به آنچه را مطلوب هست و فقها به آن فتوا دادهاند و نص (روایی) و فتوا بر آن متفق است. این یک اشکال هست و دومین آن هم در مورد مشرکین است که عرض کردیم.
دفع این اشکال را عرض کردیم که افرادی مثل خلیل و لیث و... از قدمای اهل لغت که معاصر ائمه اواسط و اوائل بودند اینها تصریح کردهاند و عبارتشون را قبلاً آوردهایم. بعضیها النجس ضد الطهاره. بعضیها هم گفتهاند النجس ما تقذره. اصلاً این تعدی که تقذره، این نمیتواند به معنای پلیدی باشد چون تقذره یعنی سرایت میکند در ظاهر. مثل یُنَجِّسُ ه میشود. این کلمات اهل لغت کالصریح است اصلاً. بعضیها النجَس و النجِس را یکی گرفتهاند. عبارت اینها قبلاً گذشت. این دلالت دارد به اینکه معنای مضوع له نجَس از حیث مفهوم با نجِس یکی است.
منتهی در جلسه قبل بنا شد دو تا فرق بین نجِس و نجَس باشد. فرق اول این است که دائماً در مفرد و جمع و تثنیه و کذا لفظ نجَس مفرد بیاید. فرق دوم هم این شد که به معنای مصدری است. یک معنا این بود که عرض کردیم و یک معنا، معنای حدثی است که همان مصدری است. یعنی به این معنا که نجَس هم به معنای حدثی میآید و هم به معنای قذارت معنوی میآید. به معنای مصدری میآید ولی نجِس نمیآید. فقط مخصوص همان نجاست مصطلحه هست و مقابل معنای مصدری است و غیر از آن است. اینها دو فرق است و الا در ماهیت و مفهوم نجاست که هم در مقابل طهارت باشد که نجاست خبثی باشد را لفظ نجَس بالفتح هم میآید مثل نجِس. این تصریح علمای اهل لغت بود و قبلاً گذشت. مقتضای وضع این است که نجَس بالفتح اعم است از نجاست و قذارت حدثیه و خبثیه. هم در مقابل طهارت ظاهریه مصطلحه و هم در مقابل طهارت معنویه است. ثانیاً اینکه نجاست کفر را اگر به معنای حدثی هم بگیرید قطعاً اشد از نجاست حدثی جنابت است. این یک ارتکاز قطعی و مسلم بین مسلمین از عهد نبی تا به حال است که حتی قذارت حدثی هم باشد مثل جنابت، قطعاً اشد قذارتا هست از مثل جنب. چطور خدای تعالی جنب را منع کرده و در نصوص هم آمده ممنوع است داخل مسجد الحرام شود، به طریق فحوی این شخص کافر نباید داخل شود. یعنی حتی اگر به معنای نجاست خبثی هم بگذارید کنار، همان نجاست و قذارت حدثی که از سنخ معنوی باشد که در جنب هست (جنب حدثی است) این چطور ممنوع میشود؟ میخواهیم بگوییم حتی اگر شما نجاست خبثی را بگذارید کنار و این معنا را بگویید، لفظ نجَس بنا شد اعم باشد. ما الان قطع نظر میکنیم از نجاست خبثی، حتی اگر به معنای نجاست حدثی هم بگیرید باز به فحوی اقتضا میکند که او داخل مسجد الحرام نشود. چون قذارت معنوی و نجاست حدثی کافر اشد است به مراتب از جنب مسلمان. این جای تردید نیست در ارتکاز مسلمین از عهد نبی الی الان. ما الان میخواهیم بگوییم معنایی که در آیه لا یدخلوا المسجد الحرام آمده، به آن معنای پلیدی نیست و آن را نفی کنیم. چون یک معنایی که روی آن اصرار میکنند، می گویند از قبیل نجاست اعتباری معهود شرعی نیست. همانند رجس و رجز است و پلیدی است. میخواهیم بگوییم آن نیست چون چیزی که اقتضا میکند به طریق فحوی، کافر در مسجد الحرام داخل نشود این همان نجاست اعتباری است ولو اینکه حدثی باشد چون قذارت حدثی اعتباری است. قذارت حدثی جنب را چه کسی اعتبار کرده؟ شارع. این غیر از آن پلیدی است. جنب که نجس نیست.
اصلاً میخواهیم بگوییم که فلا یدخلوا مسجد الحرام که منع دخول به مسجد الحرام را بر کافر مترتب کرده، خود این قرینه قطعی است که به معنای پلیدی نیست. عمده معنایی که مخالفین به استدلال به این آیه اصرار دارند، تنها معنایی که اصرار دارند لفظ نجس را به آن حمل کنند همان معنای پلیدی است. ما میخواهیم بگوییم این معنا قطعاً نمیتواند مراد باشد. این اولاً و ثانیاً عرفی هم نمیتواند ملاک باشد. بالاخره این نجاست باید یا عرفی باشد یا به معنای پلیدی باشد یا قذارت معنوی از سنخ همین جنابت باشد که اعتباری است یا به معنای نجاست خبثی باشد یا اعم از این اخیرین باشد، یعنی خبثی و حدثی. ما میخواهیم بگوییم که متعین در این اخیر است. قطعاً عرفی نیست؛ قطعاً پلیدی نیست؛ و تعین یکی از این دو یعنی حدثی و خبثی هم بلا معیِّن هست و در لغت و کلمات لغویین قدیم به هر دو معنا یعنی اخیرین آمده و اطلاق شده. به معنای اعم است لذا مطلوب اثبات میشود. وجه اینها را خدمتتان عرض میکنیم. پاسخ اشکال مستشکل: اینجا مشترک معنوی مقصود است که بعداً توضیح داده خواهد شد. چون در لفظ اهل لغت القذاره آمده، نه خبثی آمده و نه حدثی. منتها بعضی کلمات ایشان ظهور کالصریح دارد در خبثی؛ گفتهاند ضد الطهاره مثلاً یا تقذره؛ حدثی که نمیتواند تقذره باشد اینکه تقذره دارد یعنی تو نجس بکنی آن را، این به معنای همان خبثی میتواند باشد. تقذره و قذرته نشان دهنده سرایت کردن است و آن نجاستی که سرایت میکند خبثی است بعضیها ظهور در این دارد. بعضیها هم مطلق قذارت است. لفظ قذارت آمده است. این اعم است و اعم هم مطلب ما را اثبات میکند.
پاسخ مستشکل: البته اگر بخواهد به معنای خصوص خبثی باشد یک اشکال دارد که آقای خویی ذکر کردهاند. نجاست خبثی اگر باشد این باید فقط تعدی بکند به مسجد تا تنجیس المسجد صادق باشد تا ملاک منع حاصل باشد. ملاک منع دخول کسی که متنجس هست به نجاست خبثی کلاً به مسجد، سرایت است. تنجیس مسجد است. این در فرض تعدی است پس نمیتوانیم بگوییم نجاست خبثی مقصود است.
این دو جواب دارد. یک جواب همین است که عرض شد خدمت شما که معنای اعم است. وقتی اعم شد، نجاست خبثی را هم دارد در خودش به نحو اشد و افحش و اشنع از مثل جنب. این اقتضای منع میکند و این نجاست خبثی را از وضع استفاده کردیم. نجَس اعم است. لفظ قرآن آمده اطلاق لفظ نجس را بر مشرک کرده اما چرا لا یدخل المسجد الحرام؟ به دلیل قذارت حدثی. این جواب اول. جواب دوم اینکه چه مانعی دارد. مگر وقتی ما اعتباری را از آیه یا روایتی استفاده کردیم التزام به مدلول آیه و روایت یا باید خلاف ضرورت شرع باشد یا باید خلاف ضرورت عقل باشد. هیچکدام از این دو پیش نمیآید که بگوییم که در کافر، همان نجاست خبثیاش مانع است. این نجاست خبثی کافر اصلاً از سنخ سایر نجاستهای خبثی نیست. شاهد این مطلب این است که در ارتکاز متشرعه و اهل عرف آیا نجاست خبثیه کافر از سنخ نجاست خبثی سایر اخباث است مثل بول یا غائط؟ خیر. شخص کافر ممکن است بسیار هم تمیز باشد و تازه هم از حمام آمده باشد بیرون. باز هم شرع میگوید بدن او نجاست خبثی دارد. آیا این نجاست خبثی، آیا از سنخ سایر نجاسات خبثیه است؟ خیر. نیست. این شاهد است بر اینکه شارع ممکن است بمکان من الامکان، برای نجاست خبثی یک حساب جدا باز کند و یک حکم جدایی وضع کند تعبدا و آن هم این است که منع کند او را از دخول به مسجد الحرام. این نکته بسیار مهمی است مخصوصاً در مورد اهل کتاب چون مبتلا به هست. و یکی از رسالههای جامعی که میتوانید بنویسید همین عنوان است که حکم کتابی چیست. پس اشکالی که آقای خویی در تنقیح مطرح کردهاند دو جواب دارد که آن را بیان کردیم. پاسخ مستشکل: یقربوا به معنای دخول است و اتفاق نصوص روایات هست بر معنای دخول. مثل لا تقربوا الزنی. اینجا مناسبت حکم و موضوع است.
نکته بعدی اینکه لفظ قذر باید به معنای نجاست معهوده باشد در این کلمات اهل لغت که در جلسه قبل خدمت شما نفس عباراتشان را خواندیم. اینها یعنی خلیل، لیث و ابن فارس و امثالهم آمدند لفظ نجس را به معنای قذر گرفتند. یک اشکال اساسی این است که از کجا معلوم که لفظ قذر به معنای نجس باشد. این از کجاست. جواب این است که اولاً این لفظ قذر در روایات اهل بیت علیهم السلام به معنای نجس آمده است. کلشی طاهر حتی تعلم انها قذر. قذر در مقابل طاهر آمده. به معنای مصطلح آمده. با توجه به این که لیث و خلیل در عهد ائمه علیهم السلام بودهاند همین معنا را گفتهاند پس اینکه بگوییم در زمان وحی، لفظ قذر به این معنا نبود، اصالت عدم نقل آن را نفی میکند. هم لفظ نجَس را و هم لفظ قذر را.
دقت کنید. دو لفظ داریم. یکی نجَس و یکی قذر. ما در مورد هر دو لفظ این معنا را می گوییم. می گوییم در کلمات اهل لغتی که معاصر ائمه علیهم السلام بودهاند (خلیل معاصر امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بود و لیث هم قبل از او بود) اینها لفظ نجس را تصریح کردهاند که ضد الطهاره در مقابل طهارت. به معنای قذر هم اکثراً ذکر کردهاند. خود قذر در زمان ائمه علیهم السلام در مقابل چی بود؟ طهارت. شما اشکال میکنید که از کجا معلوم که در زمان وحی نیز همین بوده است؟ جواب ما این است که اصالت عدم نقل کافی است برای ما که اثبات بکند که چون در این زمان بوده، در زمان وحی هم همین بوده است. اصالت عدم نقل نه به این دلیل که استصحاب قهقرایی است که قبلاً عرض کردیم رکن آن مختل است بلکه به دلیل سعه نطاق حجیت ظواهر است که عقلای عالم در اخذ به ظواهر کلام فرقی بین متون قدیم و بین متون جدید، نمیگذارند ما لم یثبت خلاف الظاهر. البته احتمال وجود معنایی دیگر برای متون قدیم، وجود دارد که نهایت آن این است که فحص میکنند. چون احتمال میدهند آن زمان معنای دیگری هم ممکن است داشته باشد. کتب مشابه را نگاه میکنند که چه معنایی داشته است وقتی فحص کردیم و خلاف ظاهر اثبات نشد به همین ظاهر اخذ میکنیم. در متون جدید که اصلاً فحص هم نیاز نیست و ارتکاز فعلی کافی است. در اصول، بنده مرحوم امام را اولین کسی یافتم که به این معنا اشاره کرده در همین کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول که اصالت عدم نقل به دلیل استصحاب قهقرایی نیست که اشکال کنید رکنش مختل است. به این دلیل است که گستره اخذ به ظواهر سعه دارد نسبت به متون قدیم و جدید. لفظ نجَس و لفظ قذر که در زمان ائمه اواسط و اوائل در مقابل لفظ طاهر بود ما اگر شک داشته باشیم که در عهد نبی بود یا نبود آنجا اصالت عدم نقل جاری میشود.
پاسخ مستشکل: لفظ قذر به معنای پلیدی باطنی هم میآید که اصلاً به غیر معنای قذارت و نجاست اعتباری مصطلح هست. آن پلیدی یک امر تکوینی است مثل اینکه بگوییم خبیث الباطن. قذر به آن معنا اطلاق شده ولی لفظ نجس به آن معنا اطلاق نمیشود. قذارت عرفی هم همین طور. فرق دومی هم دارد. چیزهایی که از نظر عرف کثیف هست مثلاً یک مرغی را سر میبرند به ذبح شرعی و چهار روز در آفتاب باقی مانده و بو گرفته. عرف این را قذر می گویند. ولی نجس نمیگویند. حتی خود عرف هم این را نجس نمیگویند. اما لفظ قذر به آن اطلاق میشود. یعنی قذر اعم است از کثافت عرفی و نجاست شرعی اما لفظ نجس اینطور نیست. بحث ما این است که چون لغویین در مقابل طهارت ذکر کردهاند این را، مقصودشان از قذر، همین معنای طهارت است. چون همین اهل لغت گفتهاند النجس ضد الطهاره. و همان تقذره که عرض کردیم در اوایل بحث، اینها قرینهاند که در کلمات ایشان مجرد پلیدی مقصودشان نیست و به معنای آن نجاستی است که تسری. قابل سرایت است. این یک نکته. 10. ورود لفظ نجس در روایات نبی مکرم به معنای مصطلح نکته دیگر اینکه علاوه بر اینکه اصالت عدم نقل هست، در بعضی از روایات نبوی هم لفظ نجاست آمده نه نجس. میخواهیم بگوییم نجاست در عهد نبی صلی االله علیه و آله هم به معنای همین نجاست مصطلحه ما بوده است. چون بعضی اشکال کردهاند در مقاله فقه اهل بیتی و گفتهاند از کجا لفظ نجس در زمان وحی، به معنای همین نجاست مصطلح بوده. اصلاً ما در آن زمان نداشتیم که لفظ نجاست و ماده نجاست به معنای نجاست مصطلح باشد. این رد زمان ائمه جعل شده است. در زمان وحی نبوده. در مقابل آیه قابل استشهاد نیست. حتی اگر لفظ نجس هم باشد. این حرف درست نیست چون در کلمات نبی هم نقل شده و آمده مثل این روایت نبوی: جنبوا مساجدکم عن نجاسته. این مسجد با نجاست در ارتکاز متشرعه که مسجد را نجس نکنید به معنای همان نجاست شرعیه مناسب است. یا روایت دیگر که المیته نجس و ان دبغت. ولو اینکه این پوست دباغی هم شود، ولی چون میته است نجس است. این نجاست با قذارت عرفی سازگاری ندارد. و این به همان معنای نجاست اصطلاحی است. یعنی در خود روایات نبوی هم اگر کسی فحص کند میبیند که نجاست به آن معنا هست؛ پس نجَسی که در آنجا آمده که مرادف نجِس هست و اهل لغت گفتهاند که معاصر ائمه اواسط و اوائل هستند میتواند در عهد نبی هم به معنای در مقابل طهارت باشد. شاهدش هم روایاتی است که لفظ نجس به این معنا در آن آمده و نجِس و نجَس در کلمات اهل لغت به یک معنا گرفته شده است و این استبعاد هم دفع میشود.
حاصل الکلام در مقام این است که لفظ نجس به یکی از این چهار معنا میتواند باشد. غیر از این چهار مورد نه احتمالی داده شده و نه قابل احتمال هست. اول نجاست عرفیه است به معنای مقابل تمیزی. این اصلاً مقصود نیست چون وجدان مکذب آن است. چه کسی گفته است که همه کفار کثیف و قذر هستند. خیر. اتفاقاً برخی کفار تمیزند و اهل عرف اینها را تمیز میدانند در مقابل مسلمینی که در قراء هستند و خیلی از آنها خیلی هم اهل تمیزی نیستند. ممکن است کافری از مسلمانی تمیزتر باشد. رب کافر انظف من مسلم از جهت عرفی. این قطعاً مقصود نیست. دوم هم ممکن است مقصود از نجس معنای پلیدی باشد. این هم اعم است مسلم و کافر. مسلم منافقی که نوکر یک کافر میشود به نظر میرسد پلیدیاش بیش از آن کافر هست. ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار. مثل این سعودیها و امثالهم و داعش. اینها قذارت و پلیدیشان بیشتر است. این اختصاص به کفار ندارد و این موجب منع از دخول در مسجد الحرام نمیشود. هیچ کس هم چنین چیزی را تفوه نکرده. در اینجا علاوه بر اینکه آن لفظ نجس معنای اعم میآید اما در این آیه و لا یقربوا مسجد الحرام این قرینه است که نمیتواند معنای پلیدی مقصود باشد. معنای سوم و چهارم هر دو نجاست اعتباری هستند که یکی همان نجاست حدثی و قذارت حدثی از سنخ حدث جنابت است و چهارم نجاست خبثی. ما میخواهیم بگوییم هر دو از کلمات اهل لغت استفاده میشود. تعیین یکی از این دو و نفی دیگری هم معیِنی ندارد. به معنای اعم است در اینجا و این اثبات مطلوب ما را میکند. متعین در این آیه شریفه این است که نجَس به معنای اعم به اشتراک معنوی، اعم از نجاست حدثی و خبثی است. و این اثبات میکند مطلوب ما را در این آیه شریفه. بحث بعدی ما تحقیق روایات اهل بیت علیهم السلام است که به طوایف مختلفی تقسیم میشود.