vasael.ir

کد خبر: ۱۰۲۹
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۳ - 07 April 2013

نقدمبانی توسعه ودرآمدی برالگوی اسلامی ایرانی پشرفت

دکتر رهدار:امروز توسعه یک لغت نیست یک اصطلاح و بلکه یک گفتمان است که در ذیل خودش مبنا، متد، اصول و غایاتی را به‌صورت شبکه­ای دارد به همین علت تصرف در توسعه و شبکه­ی مفاهیم مربوط به آن نسبتاً سخت است،

به لحاظ نظری به گمانم در بحث توسعه و پیشرفت به چند مسئله خوب است توجه کنیم. مسئله اول اینکه یک تفاوتی بین توسعه و پیشرفت هست که احتمالاً سخنرانان قبل از حقیر مطرح کردند. من خیلی سریع و به اجمال عرض کنم بر این باور هستم که توسعه بار معنایی­اش بیش از بار معنایی یک واژه در معنای لغوی آن است. امروز توسعه یک لغت نیست یک اصطلاح و بلکه یک گفتمان است که در ذیل خودش مبنا، متد، اصول و غایاتی را به‌صورت شبکه­ای دارد به همین علت تصرف در توسعه و شبکه­ی مفاهیم مربوط به آن نسبتاً سخت است، برای کسانی که دغدغه مثلاً توسعه بومی دارند در حوزه­ی نظریه­پردازی تصرف در توسعه و شبکه­ی معنایی مرتبط به آن نسبتاً سخت است. حال اینکه به نظر من کلمه پیشرفت هنوز تبدیل به یک گفتمان نشده است و عمده بار این واژه در ذیل بار لغوی آن قابل استحصال است به همین علت می­توانیم در ذیل و زیر چتر پیشرفت بسیاری از مفاهیم، دغدغه‌ها، مبانی، اصول و روش­ها و غایاتی را که می­خواهیم بگنجانیم، تعریف کنیم و به آن­ها ملتزم شویم. به همین علت پیشنهاد می­دهم حداقل برای کسانی که دغدغه تصرف در توسعه غربی دارند دغدغه توسعه بومی دارند حتی در ساحت نظریه­پردازی استعمال کلمه پیشرفت بر آن­ها قدرت تئوریک می­کند در حوزه نظر و تئوریسم بر آن­ها ظرفیت­سنجی می­کند.

نکته دوم اینکه که گمان حقیر این هست که هژمون بودن توسعه و ادبیات مربوط به توسعه و الگوی انحصاری توسعه غربی در عصر ما حجاب شده برای برخورد غیرمتعصبانه و پیشینی با دیگر الگوهای زیستی احیاناً مطلوب. چونان توسعه هژمون هست که حتی کسانی که واژه پیشرفت را دارند به جای آن پیشنهاد می­دهند از جمله حقیر در ترسیم و تبیین مسئله پیشرفت انگار ناخواسته نظر دارند به توسعه، پیامدهای توسعه ونتایجتوسعه. کما اینکه در تقریری که از تفاوت و توسعه و پیشرفت داشتم نتوانستم در مقام توضیح پیشرفت از به‌اصطلاح بحث­های ناظر به توسعه مدد نگیرم.

گمانم این است که آن استاد به ظرافت و درستی گفت، وضعیت ما چونان هست که ما برای تبیین سنتی­ترین مفاهیم خود امروز ناگزیر شدیم که متجددانه­ترین مفاهیم، قالب­ها و روش­ها را استخدام کنیم. توسعه و گفتمانش چنان هژمون شده است که حتی جدی­ترین مخالفین خودش را نگذاشته که به یک الگوهایی از زیست جمعی بیندیشند که در آن الگوها مفاهیم و روش­ها اساساً ناظر به مفاهیم و روش­های در ذیل توسعه نباشد. به‌عنوان مثال من الگوی زیستی جریان عرفان اسلامی را مثال می­زنم. جریان عرفان اسلامی عجالتاً در رویکرد فردی­اش تا برسیم به وجه جمعی آن در نظر بگیرید هم در این جریان تعالی است تقرب است نشاط هست پویش است حیات انسانی همراه با آرامش هست هم کارآمدی در آن هست، همه این­ها هست به‌رغم این اثباتاً و نفیاً در الگوی زیست عرفانی ما مؤلفه­هایی ناظر به، به‌اصطلاح متناظرهای ساحت توسعه نیست. اثباتاً و نفیاً نیست، یعنی اگر یک کسی بیاید از دل مطالعه عارفان اسلامی در دوره معاصر، در همین دوره غلبه تجدد و مدرنیته بخواهد یک الگوی زیستی دربیاورد در این الگو بسیاری از روش­ها و مؤلفه­ها و اصول و این­ها هست که هیچ ارتباطی با معقوله توسعه و آن­هایی که مرتبط با توسعه هست ندارد و در عین حال خود این الگو یک الگوی پویایی هست یعنی یک الگویی نیست که الگوی راکدی باشد یک الگوی متحجری باشد خیر، یک الگویی از قضا با داعیه­ی تصرف در عالم هست، از قضا با داعیه مدیریت اجتماع هست.

متأسفانه ما جریان عرفانی­مان را اولاً به‌صورت جریانی مطالعه نکردیم، ثانیاً وقتی مطالعه کردیم وجوه اجتماعی این جریان را غفلت کردیم و مورد مطالعه قرار ندادیم. به همین علت کمتر فرض کنید که به این نکته می­اندیشیم ما مقالات و کتاب­های زیادی راجع به سید جمال­الدین اسدآبادی خواندیم و نوشتیم، حتی نسبت سید جمال با الگوهایی که طراحی کرد و در قبال مسئله توسعه علمی و سیاسی و این­ها در جهان اسلام در وقتش هست، اما کمتر به این اندیشیدیم و فکر کردیم که خود سید جمال در چه دستگاهی فکری تربیت شده است؟ سید جمال در جریان اجتهادی فقط و فقط یک استاد دارد آن هم عارف اعظم، عارف کل مرحوم ملا حسین قلی همدانی است یعنی کسی که تمام جریان عرفانی ما در سده اخیر متأثر از این هست. به این ارتباط کمتر فکر کردیم که چطور ممکن است از دل مکتب عرفانی یک کسی چون ملا حسین قلی همدانی یک کسی مانند فرض کنید سید جمال دربیاید. همچنان که شاید کمتر به این فکر شده است که از دل مکتب عرفانی مرحوم آیت­الله شاه­آبادی حضرت امام دارد در می­آید یا حتی نواب صفوی دارد در می­آید. ما یک بخشی در حوزه عرفان اجتماعی و یک مسئله در حوزه عرفان سیاسی داریم. اولین اسلحه­ای که به نواب صفوی داده می­شود که آقای کسروی ترور شود توسط عارف اعظم مرحوم آیت­الله شاه­آبادی دارد داده می­شود. آن لایه سیاسی و اجتماعی جریان عرفانی ما که از قضا دغدغه تصرف اجتماعی دارد مورد مطالعه قرار نگرفته است کما اینکه دوباره غفلت شده است حتی بعد از اینکه حضرت امام(ره) انقلاب کرد و یک الگوی مدیریت اجتماعی بر پایه فقه را دارد تعبیه می­کند و می­آورد آن جریان اجتهادی که سنگین­تر از دیگر جریان­ها توانست بر سر راه حضرت امام سنگ­اندازی کند. آن هم به این علت که خود آن­ها داعیه یک فرمولی برای مدیریت اجتماع بودند آن جریان هم یک جریان اجتهادی عرفانی است. بیشتر بر محوریت مکتب مشهد است مجتهدین عارف مکتب مشهد دارند آنجا موضع­گیری­هایی می­کنند. موضع­گیرهایی که یک جایی حضرت امام­(ره) را وادار به عقب­نشینی می­کند.

این الگو را من از این حیث خدمت بزرگواران مثال زدم تا این برداشت را بکنم که اگر جریان تجدد حداقل در یکی از قرائت­هایش در بنیانی­ترین لایه­های معرفتی خودش جریانی است که تصرف خودش را در وجود آدمی آغاز کرده است و جریان تجدد تصرف زیرینش تصرف در وجود آدمی است آیا به‌عنوان یک بدل و یک متناظر دینی و بومی در پایگاه عرفان اسلامی می­شود اندیشید به‌عنوان پایگاهی که زیادی مستعد است برای تصرف در وجود آدمی؟ اگر توسعه غربی را در پنهانی­ترین و زیرینی­ترین لایه­هایش توسعه تصرف در انسان بدانیم یعنی توسعه انسان را مقدم بر توسعه امکان بدانیم آن وقت می­توانیم فکر کنیم در لایه­های ساحت بومی ما ساحت دینی ما، ما پایگاه و جریانی داریم که بتواند تصرف در انسان و اجتماع را از زیرینی­ترین لایه­هایش یعنی وجود آدمی آغاز کند و می­تواند، البته دوستان جسارت البته جسارت زیادی می­خواهد و عزم سنگینی می­خواهد مقابله با ادبیات هژمون توسعه، این مقابله قطعاً از جنس مقابله بخشنامه نیست. این­جور نیست که آدم­هایی بنویسند و بگویند ما می­خواهیم مثلاً فرض کنید مقابله کنیم و در این مقابله­شان فردا همه چیز عوض شود این­جور نیست.

من در دوره ارشدم، استاد بزرگواری داشتیم که برای ما اقتصاد سیاسی می­گفت، عزیزان می­دانند یکی از شاخص­های توسعه­یافتگی در برابر توسعه­نیافتگی مسئله کنترل مرگ و میر است. مثلاً می­گویند میانگین سن در آفریقا 55 سال در آمریکا 65 سال است پس آمریکایی­ها توسعه‌یافته‌تر هستند. یا از هر هزار کودکی که در آمریکا به دنیا می­آید مثلاً دو نفر و در آفریقا 10 نفر می­میرند پس آمریکا توسعه‌یافته‌تر است.

در درس این استاد بزرگوار حقیر یک مقاله­ای نوشتم با عنوان مدرنیته و افسانه کنترل مرگ و میر نوشتم که بعدها هم در چند شماره در یکی از نشریات منتشر شد. البته بهتعبیر آن استاد بزرگوار من زیادی در این مقاله با ادبیات ایشان ایدئولوژیک وارد شده بودم. من آنجا اول یک تعریفی از مرگ کرده بودم. مثل همه تحقیق­های دیگر که ما اول مفاهیم تحقیق را تعریف می­کنیم مفهوم مرگ را تعریف کرده بودم. می­دانید مرگ در ادبیات دینی با تعریفش از مرگ در ادبیات عرفی متفاوت است. مرگ در ادبیات عرفی یعنی قلب انسان از کار بماند و جسم انسان دیگر روح نداشته باشد این را مرگ گویند. در ادبیات دینی این یک رتبه خیلی نازل از مرگ است. روایات زیادی ما درباره مرگ داریم که این­طور مرگ را تعریف نمی­کند. ما روایت داریم که مرگ آن هست که زنده بمانی و ذلیل باشی، و حیات آن است که بمیری و عزیز باشی، از امام حسین­(ع) و از امام(ع) به این مضمون داریم. حالا اگر کسی واقعاً بیاید مسلمانی که این بزرگواران را قبول دارد حداقل اندازه یک آدم­هایی که داخل قبر آن­ها هم دارند مرگ را تعریف می­کنند، مثلاً فلان شماره نشریه ارغنون ویژه مرگ است ده مقاله در آن آمده است و آنجا یک اسامی را از نویسندگان غربی که آن­ها درباره مرگ نظریه­پردازی کرده‌اند را آورده است. اهل بیت(ع) ما هم در مورد مرگ نظریه­پردازی کردند.

اگر ما فقط تعریف مرگ را از آن­ها نگیریم و از اهل­بیتمان بگیریم بگوییم مرگ در ادبیات دینی این هست و حالا من با ترازو و شاقول دین می­خواهم ببینم آیا مدرنیته موفق به کنترل مرگ و میر در جامعه جهانی شده است؟ نتیجه خیلی عوض می­شود اگر فقط همین شاخص از مرگ را بیاورم که زنده بمانی و ذلیل باشی، آن وقت بیایم دوباره ذلت را در ادبیات دینی تعریف کنم بگویم آدم­هایی که تسلیم قدرت­های قاهری می­شوند بگویم آدم­هایی که تمام عمرشان را اعتیاد دارند و با مافیای مواد مخدر و مافیای سلاح­های مرگبار دارند همکاری می­کنند این­ها در ادبیات دینی ذلیل هستند و چون ذلیل هستند مرده­اند!

اینکه عرض کردم یک جسارتی می­خواهد یعنی تصرف در ادبیات توسعه به دلیل هژمون بودنش آن‌قدر که فکر می­کنیم راحت نیست اندازه یکی و دو دقیقه دیگر جسارت می­کنم و نکته­ای را عرض می­کنم.

مدیریت جامعه با رعایت دغدغه توسعه و پیشرفت با چند الگو تا حالا صورت گرفته است یا لااقل نظریاتی مطرح شده است. بعضی از متفکران ما بر این باور هستند که هر گونه تصرفی در جامعه باید از لایه زیرین فرهنگ صورت بگیرد. جناب آقای دکتر داوری در کتاب­ها و بحث­هایی که در باب توسعه داشتند روی این الگو حرکت کردند و دلایلی دارند که اگر نبض فرهنگ یک جامعه در اختیار مدیرانش، نخبگانش، معلمانش و اساتیدش نیفتد آن جامعه در نمودار توسعه­اش موفق نخواهد بود. یک کسانی دیگری هستند که بر این باور هستند که نبض توسعه با کنترل جریان اقتصاد جامعه صورت می­گیرد. حضرت آقای علامه حکیمی آقای محمدرضا حکیمی در کتاب­های متعددی که در باب توسعه در جامعه اسلامی نوشته است مبتنی بر روایات متعددی که اقامه کرده بر این باور است که اگر شما نتوانید جریان اقتصاد را در جامعه مدیریت، کنترل و آن را به شاخصه­های عدالت برسانید نمودار توسعه شما انحرافی جلو خواهد آمد. کسانی هم هستند از جمله آقای خاتمی در دوره ریاست جمهوری­شان بر این باور هستند که توسعه از معبر جریان سیاست گذر خواهد کرد و تا شما نتوانید توسعه سیاسی در جامعه ایجاد کنید نمی­توانید نمودار توسعه یک کشور را متوازن جلو ببرید.

حقیر بر این باور هستم که هیچ‌کدام از این جریان­ها به‌تنهایی نمی­توانند برای توسعه طرحی ببندند به‌ویژه در زمانه ما، ما اساساً نمی­توانیم حوزه­هایی کاملاً منهاز و مستقل از هم تعریف کنیم بگوییم این بخش جامعه فرهنگی و این بخش جامعه سیاسی و این بخش جامعه اقتصادی است. این حوزه­ها زیادی در هم رفتند و به گمانم این نوع برش زدن به جامعه در عصر ما جواب نمی­دهد. من معتقد هستم به چیزی به نام اصالت سنت، سنت را هم به چیزی تعریف می­کنم که جامع توأمان حوزه­های سیاست و اقتصاد و فرهنگ است و ویژگی­هایی دارد و البته چتری این وجه جامعه و تاریخ و مرز و بوم قوم هست. یعنی ما سنتی را روی تاریخمان و مرز و بوممان باید فعال کنیم اینکه این سنت چه شاخص­هایی دارد و چه جوری فعال می­شود چه نسبتی با ساحت اقتصاد، چه نسبتی با ساحت فرهنگ و سیاست دارد طبعاً از وقت جلسه حقیر رد شده است فقط یک نکته عرض کنم آن این است که بر اساس نگاه حقیر از سنت، سنت یک دال مرکزی دارد که در ادبیات دینی این دال به امام تعریف شده است در ادبیات شیعی، و در عصر غیبت نائبان امام است. بر این باور هستم که رنگ و بوی اصلی سنت معنویت هست که یک چیزی فراتر و اعم از مسئله فرهنگ هست این معنویت در ساحت اقتصاد، در ساحت سیاست هم ورودگاه­های جدی دارد. معتقدم که سنت ما این ظرفیت را دارد که اگر بخواهد اراده کند با کانال­های معنایاب خودش یک الگوی متفاوتی در باب سنت، در باب توسعه نسبت به توسعه غربی ارائه دهد می­تواند.

امیدوارم در جلسات دیگر و در جاهای دیگر توفیق داشته باشم بتوانم این مسئله اصالت سنت و رویکردی که سنت به مسئله توسعه باز می­کند را تبیین کنم. از صبر و سکوت عزیزان کمال امتنان و تشکر را دارم، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نظرسنجی
مهمترین راهکار تقویت فقه حکومتی در حوزه علمیه چیست؟
سیاست گذاری کلان مسئولان حوزه علمیه
راه اندازی کرسی های درس و بحث از سوی اساتید و فضلا
تقویت پژوهشگاه ها و مراکز علمی
آموزش مبانی و اصول فقه حکومتی در سطوح مختلف حوزه
اوقات شرعی
۰۹ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۳:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۵۸:۱۴
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۵۳
غروب آفتاب
۱۹:۲۴:۵۴
اذان مغرب
۱۹:۴۱:۵۲