vasael.ir

کد خبر: ۹۲۴۱
تاریخ انتشار: ۲۲ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۴ - 13 September 2018
حجت‌الاسلام ایزدهی/ جلسه29 (97-96)

فقه سیاسی| بررسی جاِیز بودن پیوند عضو و اختیارات حاکم

وسائل ـ شرع بین حیات نباتی و روحانی فرق می گذارد، مثل جنین که تا قبل از 4 ماهگی حیات جسمانی دارد؛ ولی حیات روحانی ندارد یا در مرگ مغزی که دیگر رشدندارد، ولی حیات روحانی دارد، از این‌رو می‌توان عضو مقطوعه را قبل از اینکه سرد شود و عنوان میته بر آن صدق کند پیوند زد.

به گزارش خبرنگار وسائل، درس خارج فقه سیاسی، حجت‌الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی، 21 آذر ماه 96 در مدرسه عالی فیضیه قم برگزار شد که در ادامه بحث بررسی پیوند عضو، موضوع اختیارات حاکم را تبیین کرد که متن درس در ادامه تقدیم می‌شود.

 

خلاصه بحث جلسه:

بحث ما در عضو مقطوعه از انسان بود و اینکه آیا می شود آن را دوباره پیوند زد یا خیر؟

بیشتر بحث این جلسه به موضوع شناسی گذشت، مثلا اگر الکل نجس است اگر مایعی پنج درصد آن الکل بود آیا باز هم کلا نجس است یا ملاک در اینجا شرعی است یا عقلی یا عرفی است.

اگر پای شل قطع شود نجاستش به خاطر قطع شدن است یا به خاطر مرگ است؟ نمی دانیم ملاک چیست؟ مگر اینکه شارع چیزی بگوید چرا که موضوع شناسی آن به دست شارع است و شارع متخصص است.

 

اصل بحث:

بحث ما در عضو مقطوعه از انسان بود و اینکه آیا می شود آن را دوباره پیوند زد یا خیر؟

و اجمالا عرض کردیم که کار متخصص موضوع شناسی است و اینکه بستگی دارد ببینم متخصص ملاک در زنده بودن را چه می داند، مثلا در فقه گفته می شود چاقو باید از حدید باشد آیا استیل مصداقی برای حدید است یا خیر؟ آیا باید آهن خالص باشد یا آهن مخلوط هم قبول است متخصص کارشناسی می کند آیا مرده است یا زنده؟

متخصص می گوید این دیگر قابلیت احیا ندارد و بقاء ندارد این که می خواهد دو روز دیگر فاسد شود بگیرید پیوند بزنید. برخی می گویند پوند عضو قصاص دارد لذا یک موضوع شناسی خیلی دقیق لازم است.  یا مثلا در بحث ابریشم و طلا و . . .  همه این موارد موضوع شناسی ان با متخصص است  الی ماشاء الله که البته شارع هم در این موارد صحبت می کند به خصوص در مواردی که وفاقی نیست.

مثلا اگر الکل نجس است اگر مایعی پنج درصد آن الکل بود آیا باز هم کلا نجس است یا ملاک در اینجا شرعی است یا عقلی یا عرفی است؟

باید ببینیم اراده شارع چیست؟ و آیا این سه با هم متفاوتند یا خیر؟

سؤال: در مورد پول فقیه حق بیان مطلبی در مورد موضوع ندارد لذا در بین فقها آنهایی که به اقتصاددان مراجعه کرده اند بهتر و دقیق تر حکم را بیان کرده اند؟

جواب: بیمه چیست؟ ماهیت قرارداد بیمه چیست؟ برای ما مهم است که ماهیت بیمه چی باشد آیا جعاله است ؟ نه، چونکه اگر جعاله باشد طرف می تواند بهم بزند آیا اجاره است؟ نه اجاره هم نیست. آیا بیع است؟ نه بیع هم نیست. خود بیمه گزار چه می گوید؟ می گوید یک مقوله عقلایی است؛ یعنی ریسکت را کم کن.

فقیه می گوید این ربوی است. 30 میلیون می دهم می شود 100 میلیون به من پس می دهد این رباست. فقیه تا نداند نمی تواند حکم بدهد، خود کارگزار بیمه هم دقیق نمی داند چیست، او هم تابع فقیه است، فقیه باید مشخص کند مصداق کدام عقد است.

در مثل پول که اوراق نقدی است فقیه حکم می دهد اگر اصل پول پشتوانه طلا داشته باشد یک حکم دارد ولی اگر شارع بگوید کاغذ خودش یک مال است حکم دیگری دارد. اقتصاددان می گوید این پول خودش مالیت دارد آیا من اقتصاددان باید حکم فقیه را اجرا کنم؟ و الا خود اقتصاددان معتقد است که باید طبق نظر خودش عمل کند ولی شارع می گوید این رباست یا اینکه مراد خاصی از پول را در نظر دارد که امکان ربا در آن وجود ندارد؟

آیا فهم مردم در موضوعات این چنینی موضوعیت دارد؟ اهمال عرفی در قیمت تاثیر دارد ولی اهمال عرفی به درد من شارع نمی خورد. قانون گذار در موارد خاص دخالت نمی کند مثلا درمورد پرداخت مهریه توسط شوهر برای مردی که خنثی باشد. در موارد خاص که ما نمی دانیم  قانون گذار می گوید ملاک چیست آیا مردم ملاک هستند موضوع مردم هستند لذا خود مردم هم در موارد مشکوک به متخصص مراجعه می کنند. منظور شارع چیست؟

دقت در موضوع گاهی موقع کار را مشکل می کند مثل بحث رجل سیاسی در ریاست جمهوری ؟! آیا رجل یعنی مرد یا به معنای شخص باتربیت است؟ شورای نگهبان تفسیر می کند در برخی از موضوعات که نمی دانیم دقیق مراد شارع چیست مثل حیات که ما ینفخ فیه الروح است این یعنی چه؟

اگر پای شل قطع شود نجاستش به خاطر قطع شدن است یا به خاطر مرگ است؟ نمی دانیم ملاک چیست؟ مگر اینکه شارع چیزی بگوید چرا که موضوع شناسی آن به دست شارع است و شارع متخصص است.

در غبار غلیظ روزه موضوع چگونه است؟ شارع خودش مشخص می کند اینجا به عرف مراجعه نمی کند.

ملاک واقعی چیست؟

بعد ما کان یختلف العرف العام و الخاصّ و الشرع فی ملاک الحیاة و الموت بعد التسالم علی معناهما، فلا بدّ و أن یعیّن الملاک فیهما.

بعد ما لم یختلف الملاک فی الأزمنة السابقة فی الموت و کان الناس علی أنّ الموت یتحقّق بعدم نموّ الأعضاء و فقد الحسّ و قطع جری الدم فی العروق و لم یفترق الثلاثة فی الموت عادتاً و  غالباً فقد یمکن أن یفترق الثلاثة حیث إنّ فی بعض الأعضاء ینمو العضو بعد عدم جری الدم فیه و فقد الحسّ کما فی الشعر و الظفر و الریش. و فی بعض الأعضاء لاینمو العضو و لایحسّ أبداً بعد جری الدم فیه کالعضو المشلول. و فی بعض الأعضاء یحسّ الألم بعد ما لم ینموا و لم یجری الدم فیه. کالعظم و السنّ و العاج بعد نموّه إلی حدّهم المطلوب. فهل یحتاج فی صدق الموت إجتماع الثلاثة أو یکفی فیها وجود أحدها؟

بعد ما یعدّ علماء الطبّ هذه الأعضاء حیّاً لإلتصاقه بالبدن الحیّ و النموّ الناشئ عن التغذّی من البدن و إفتراقه عن مثل الأعضاء الإصطناعیّة و لایفترقوا بین الحیاة الروحانیّة و الحیاة النباتیّة، یعدّ العرف العام أیضاً هذه الأعضاء حیّاً بما أنّ لها النموّ و الإفتراق بین الأعضاء البدن الحقیقیّة و الإصطناعیّة،

 لکنّ الشرع یری الإفتراق بین الحیاة النباتیّة و الروحانیّة بما أنّ الإنسان بعد ما کان فی البطن قبل أربعة أشهرٍ ینمو الجسم من دون أن ینفخ فیه الروح بل یمکن أن یقال إنّ فی الموت الدماغی أیضاً کان للجسم الحیاة النباتیة من دون الحیاة الروحانیّة. نعم لایطلق علی من له الحیاة النباتیّة قبل أربعة أشهرٍ فی بطنالأمّهات أو فی الموت الدماغی، عنوان المیتة و إن أمکن أن یطلق علی من مات بالموت الدماغی عنوان المیّت. و الحکم بقطع بعض الأعضاء بغرض الترقیع إلی الآخر. نعم بعد ما لا یطلق علی العضو المتّصل بالبدن أو المقطوع قبل أن یبرد، عنوان المیتة و یمکن أن یصدق علیه عنوان الموت، فیمکن أن یطلق علی مثل الظفر و الشعر، الأعضاء الحیّة و لو بالحیاة العرضیّة. و الذّی یوهم کون هذه الأعضاء أمواتاً عدم جریان الدم فیها و عدم إحساس الألم حینما یقصّ و یجزّ. لکنّه یمکن أن یقال بأنّ مثل هذه الأعضاء إنّما یختصّ بهذه الأوصاف لأنّها فی موقف القطع عادتاً و لو کان القطع یوجب الألم و سریان الدم لم یرغب إلیها الناس فعدم وجود الأعصاب و العروق فی الشعر و الظفر و الظلف و ... لمصحة الإنسان و هذا لایوجب إتّصاف الأعضاء بفقدان الحیاة.

بعد از اینکه عرف عام وخاص و شرعدر ملاک حیات و مرگ اختلاف کردند و بعد از یک توافق نسبی بر معنای آن، وقت آن اتست که ملاک ان را مشخص کنیم؛ قبلا اگر کسی می مرد بدن او رشد نمی کرد و حس نداشت و خون در آن جاری نمی بود؛ اما حالا این سه تا با هم جمع نمی شوند و برخی از اعضا رشد نمی کند حس هم ندارد.

مثل عضوی که شل است؛ ولی خون در آن جریان دارد و برخی از اعضا حس دارد ولی رشد ندارد و . . . . تا یک حدی رشد می کند، لذا ممکن است حس باشد؛ ولی درد نداشته باشد علماء می گویند زنده است، چون به بدن چسبیده است و از بدن تغذیه می کند و رشد می‌کند؛ ولی شرع بین حیات نباتی و  روحانی فرق می گذارد.

سؤال این است که آیا در صدق حیات یا عدم حیات وجود یا عدم وجود هر سه نشانه لازم است؟

ولی شرع بین حیات نباتی و روحانی فرق می گذارد، مثل جنین که تا قبل از 4 ماهگی حیات جسمانی دارد؛ ولی حیات روحانی ندارد یا در مرگ مغزی که دیگر رشدندارد، ولی حیات روحانی دارد.

بله؛ می توان عضو مقطوعه را می‌توان قبل از اینکه سرد شود و عنوان میته بر آن صدق کند پیوند زد.

و صلی الله علی محمد و آل محمد/907/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵