vasael.ir

کد خبر: ۹۰۰۳
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۳:۳۲ - 04 August 2018
حجت الاسلام الهی خراسانی مطرح کرد؛

نشست تخصصی| ضرورت ورود فقه برای رفع منازعات مذهبی

وسائل- حجت الاسلام الهی خراسانی در خصوص منشأ منازعات مذهبی گفت: عوامل سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اخلاقی را می توان از عوامل منازعات مذهبی برشمرد اما بی شک دو دانش فقه و کلام در پدید آوردن این منازعات و ریشه های آن موثر بوده اند و در و کاهش و حل منازعات نیز سهیم بوده اند لذا بدون تسلط دانش پژوهان بر دانش فقه و کلام، نه فهم منازعات مذهبی ممکن است و نه غلبه کردن بر منازعات مذهبی امکانپذیر است.

به گزارش خبرنگار پایگاه فقه حکومتی وسائل، نشست علمی« جایگاه فقه و کلام در منازعات مذهبی» پنجشنبه 5 مردادماه 97 به همت مرکز تخصصی مطالعات تطبیقی مذاهب اسلامی با حضورحجت الاسلام مجتبی الهی خراسانی؛ عضو هیأت علمی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی و حجت الاسلام مهدی فرمانیان؛ رئیس دانشکده مذاهب دانشگاه ادیان و مذاهب در مشهد برگزار شد.

حجت الاسلام مجتبی الهی خراسانی در ابتدای این نشست ضمن عرض تبریک به مناسبت ایام میلاد امام رضا(ع) برای ورود به بحث، ادبیات سه عنوان فقه و کلام و منازعات مذهبی را با توجه به مفاهیم بحث، بررسی کرد که سه مفهوم از این سه واژه در ذیل از سوی او ارائه شد که تقدیم خوانندگان محترم می شود.

 منظور از فقه اینجا دانش فقه است که دانش فقه، علم مدون است که توراث و پیشینه و هویت تاریخی محقق در ظرف تاریخ دارد که شامل فرآورده های دانش فقه به صورت های مختلف در قالب مجموعه های مختلف است که این بخشی از هویت فقه است و بخش دیگر بخش فرا زمانی فقه است که آنچنان که باید باشد نه الزوما آن طور که بوده است چرا که فقه آن طور که بوده است بخشی از تحقق های فقه است ولی فقه تحقق های دیگر نیز دارد که شاید ظرف زمانی فرصت بروز و ظهو نداده، مثل همه دانش های دیگر که یک فرآورده میراثی دارد که هویت تاریخ علم را تشکیل می دهد و یک وضعیت مطلوب که ما چند قرن دیگر هم  که حرکت کنیم همچنان در چارچوب تعریف فقه باید این حرکت صورت بگیرد.

فقه، شریعت و فرهنگ متشرع نیست

 پس مراد از داشتن فقه عمل افراد، عمل مکلفین، دانستنی هایی که در ذهن افراد است، نیست بلکه باید بین دانش فقه و فرهنگ دینی مسلمین تمایز قائل شد البته منشأ فرهنگ دینی و مناسک مذهبی که مسلمین انجام می دهند و منشأ رفتارهایی که از باب تشرع و تدین انجام می دهند از فقه نشأت می گیرد اما این دو یکی نیستند و دانش فقه، دانشی است که به فهم شریعت می پردازد پس مراد از دانش فقه، همان دستگاه علمی است که ما به مدد او تلاش می کینم تا آن شریعت را بفهمیم و این تمایز را باید تا آخر بحث دقت کرد تا به دام مغالطه لفظی در این باب گرفتار نشویم که وقتی گفته می شود فقه، مراد نه شریعت است که فراتر از فقه است و نه فرهنگ متشرع است که فروتر از فقه است.

فرهنگ، باور مسلمین جدا از دانش کلام است

دانش کلامی یعنی آن دانشی که متکلف فهم دین در ابعاد عقیدتی است پس این دانش فرآورده هایی در طول تاریخ داشته است و کتب متکلمین ما چه کتاب های تبیینی معتقدات اسلام و چه کتاب های استدلالی که شامل منازعات و محاکمات همه اینها آثار کلامی است و این دانش رو به سوی آینده دارد و مسیر رو به کمال این علم ادامه پیدا خواهد کرد و محصور در گذشته نیست و تمایزی که درباره فقه وجود دارد درباره کلام نیز باید دقت داشت. کلام به عنوان یک دانش تلاش می کند تا آن واقع را بفهمد و استنباط کند که واقع معارف اعتقادی ماست که غیر از باورهای بالفعل مسلمین است و متمایز است چرا که باورهای مسلمین متأثر از علم کلام و آثار متکلمین است اما فرهنگ باور مسلمین جدا از دانش کلام است و نباید این دو را به حساب یکدیگر گذاشت.

 منازعات مذهبی/ مذهب اساسا متضمن تمایز است

 ما گاهی درباره اختلافات و تفاوت های سخن می گوییم و گاهی درباره منازعات گفتگو می کنیم مذهب اساسا متضمن تمایز است شما وقتی اسم یک جمعیت و مسیر و گرایشی را مذهب گذاشتید بدان معنا است که متمایز از غیر خود است پس نامیده شدن به مذهب به این معنا است که تفاوتی با سایرین دارد لذا یکی از بحث هایی که مدام در حوزه ملل وجود دارد این است که فلان عقیده آیا مذهب مستقلی است یا خیر و یا فقط تفکرات دو یا سه نفر از اندیشمندان خاص است؟ یعنی آیا می توان گفت که اینها جمعیتی هستند که عقاید و باور آنها و مناسک آنها با بقیه فرق می کندیا نه؟ بنابراین خود مذهب متضمن تمایز است اما این تمایزها و تفاوت ها که بین مذهب فقهی امامیه با مذاهب فقهی پنجگانه دیگر اعم از حنفیه و شافعیه و حنبلیه و زیدیه و ...است این تمایز محفوظ است و بین مذهب کلامی شیعه اثنی عشریه با سایر مذاهب کلامی مثل شیعه اسماعیلیه و زیدیه و معتزله و سلفیه و اشاعره و غیره وقتی می گوییم مذهب، تمایز محفوظ است و منظو از منازعه چیز دیگری است و ادبیات منازعه در شرایط فعلی در عرف روابط بین الملل بسیار حائز اهمیت است  که هم در حقوق بین الملل و حقوق عمومی و در مباحث دیپلماسی سیاسی بحث می شود، بنابراین یک مفهوم اجتماعی است و یک مفهوم لغوی مدنظر نیست.

 چه وقت اختلاف تبدیل به منازعه می شود؟

 وقتی ما ادبیات منازعه را درباره ارتباط بین مذاهب به کار می بریم که اختلافات از سطح اختلاف به سطح رقابت ارتقاء پیدا کرده است و این رقابت در سطحی باشد که طرفین به کشمکش بر سر تصاحب قدرت و یا کسب منفعت و یا تحصیل منابع مثل منابع جغرافیایی و منابع محیطی ومنابع سیاسی دست بزنند در این شرایط منازعه گفته می شود بنابراین ممکن است دو فرقه و دو مذهب اختلاف داشته باشند اما به منازعه نپردازند و وارد فضای درگیری و اعمال محدودیت علیه یکدیگر و یا محو یکدیگر نشوند که در این صورت منازعه نیست و اختلاف است و در عین حال ما رقابت و منازعه داریم.

رقابت در چه شرایطی به سطح منازعه تشدید می شود؟

در شرایطی رقابت به سطح منازعه تشدید می شود که این رقابت به شکل محدود و نابود کردن کردن طرف مقابل برسد و جابجایی و کوچ جمعیتی طرف مقابل را شامل شود که اینها منازعه می شود که در طول تاریخ اسلام و ایران از اینگونه منازعات کم نداشته ایم و این در حالی است که تمایزها و تفاوت ها از قرن اول بوده است ودر قرن دوم که عصر طلایی مذاهب است به اوج می رسد و تا قرن چهارم تثبیت می شود اما منازعات ازابتدا تا امروز کم و بیش بوده است و منازعات مذهبی بین اسماعیلیه و اهل تسنن در مصر و به خصوص در قاهره و اسکندریه و مناظره بین حنفیه و شافعیه در قرن های بعد در اصفهان و منازعه بین شیعه و اهل تسنن در سبزوار و بین حنابله و کل فرق دیگر در بغداد و بین حنفیه و حنابله در بغداد بین شافعیه و حنفیه در بغداد و بین شیعه و غیر شیعه در بغداد است که این فهرست طولانی است.

منشأ منازعات مذهبی

ادعا این است که منازعات مذهبی تحت تأثیر خیلی از عوامل بوده است که شامل عوامل سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اخلاقی و غیره بوده است اما بی شک دو دانش فقه و کلام و اصحاب کلام و فقه در پدید آوردن این منازعات و ریشه های آن یعنی اختلافات و رقابت ها موثر بوده اند و در پیدایش و کاهش و حل منازعات سهیم بوده اند که این سهم، یک سهم حقیقی است و سهم خارجی نیست یعنی اقتضای دانش فقه وکلام و نقش آنان در تمدن اسلامی سبب این مداخلات شده است لذا بدون تسلط دانش پژوهان بر دانش فقه و بر دانش کلام، نه فهم منازعات مذهبی ممکن است و نه غلبه کردن بر منازعات مذهبی امکانپذیر است چرا که منازعات با تعارف و اخلاقیات و ایدئولوژی های شخصی شروع نشده است که با اینها بتوان آن را ختم کرد و در این بحث ها نقش کلام مورد توجه قرار می گیرد اما نقش فقه تاحد زیادی مغفول است.

ورود فقه برای فائق آمدن بر منازعات ضروری است

از آنجا که سطوح منازعه و میدان های آن مختلف است سعی دارم که توضیح بدهم که چگونه فقه در سطوح منازعه و در میدان های منازعه مداخله دارد و در عین حال هم می تواند تشدید کند و هم می تواند کاهش دهد و امروز اگر بخواهیم بر منازعات به شدت غیر قابل کنترل امروز در فضای جهان اسلام فائق بیاییم نمی توانیم بدون کمک دانش فقه موفق بشویم چرا که این منازعات صرفا سیاسی نیست اگرچه سیاست درآن بسیار نقش داشته است و از طرفی صرفا کلامی نیست که با فقط با مدد علم کلام بتوان موفق شد و این قائله را ختم کرد و به طور قطعی ورود فقه مورد نیاز است.

تقویت کرسی های مناظره جهت رفع منازعه

در واقع اختلافات و منازعات باید از یکدیگر تفکیک شوند و این موضوع که کلام ریشه بسیاری از اختلافات است درآن شکی نیست و از طرفی اینکه اختلافات قبل از اینکه فقهی باشد در قرن اول کلامی بوده است نیز در آن شکی وجود ندارد. در واقع علت ناکامی نسبی تقریب در این است که آنان فکر می کنند که می تواند اختلافات را حل کند و این درحالی است که ما نباید دنبال حل اختلافات باشیم چرا که حل اختلاف بدان معنا است که یک یا چند مذهب انکار شود که هیچ مذهبی این موضوع را تحمل نمی کند و از طرفی که برخی شعار می دهند که اشتراکات را حفظ کنیم و اختلافات را رها کنیم این همان آب به آسیاب سلفی ها ریختن است چرا که ما به ادب الاختلاف نیاز داریم و نیاز است که مذاهب بیاموزند چگونه اختلاف داشته باشند اما این اختلاف به کشتار یکدیگر منجر نشود و در همین راستا این کرسی های مناظره و رد نویسی تقویت شوند.

در ذات ادبیات فقه نوعی مدارا وتحمل است

ادبیات بحث کلام حق و باطل است و تا زمانی که یکه تاز روابط بین الملل کلام باشد هر اختلافی به سادگی می تواند تبدیل به منازعه و دعوای سیاسی و حتی دعوای های قومیتی را شعله ور کند اما در عین حال در ذات ادبیات فقه نوعی مدارا و تحمل است که اگر ابتکار عمل دست کسانی باشد که در گفتگوی فقهی حضور دارند و تحصیل و رشد کرده اند در این وضعیت، اختلافات خود بخود در حد همان اختلاف باقی خواهند ماند.

ادبیات مذهبی الازهر تحت تأثیر فقه است و ادبیات مذهبی سلفی کاملا کلامی است و میزان تحمل هر کدام از این گروه ها را در مقابل اختلافات مذهبی می توان سنجید که فقه موفق تر است که اختلافات به سطح ترور و کوچاندن اجبار نشود چرا که فقه مستقیما دانش هنجار ساز است بدان معنا که هنجارهای یک جامعه فقهی و فرامین آن به صورت مستقیم از طریق فقه صادر می شود و آن کسی که عملیات انتحاری می کند فتوای مفتی دردست اوست وکار کلامی توجیه فتوای مفتی است نه خود محرک و باید بین اینها تفاوت قائل شد چرا که بین محرک ها و بنیادها، محرک ها متأسفانه فقهی است.

ما در فقه با خود محرک های اجتماعی روبرو هستیم و در کلام صرفا با بنیادها و این دو با هم فرق دارند و لذا قرن ها است که محرک ها و بنیادها وجود دارند اما از آنجا که محرک فقهی وجود ندارد اختلافات خونین و کشتار اتفاق نمی افتد و هر جا کشتار خونین اتفاق می افت در بحث کلامی است چرا که ادبیات سلفی متفاوت است و در عین حال کلام کاری به وضعیت ملت و فقر ندارد  و در عین حال در مفهوم کلامی کفر مقابل ایمان ولی در مفهوم فقها کفر مقابل اسلام است و با این تعریف اگر کسی از دایره اسلام بیرون برود می شود برای او کفر فقهی صادر کرد نه کفر اعتقادی چرا که کفر اعتقادی قرنها وجود داشته است و از طرفی وجه جمعی که برخی از علما می گویند این است که هر کس امامت را انکار کند کفر نظری دارد  چرا که اینها کلامی است و در مقابل ایمان است اما کفر فقها یک نفر را مرتد اعلام می کند که واجب القتل می شود و از اینجا دچار دردسر می شویم پس اینکه  تقریب یا مجامع اشتباه می کنند این اشتباهات از آنجا منشا میگیرد که آنان فکرمی کنند می توانند اختلافات را حل کنند در حالی که حل اختلاف ممکن نیست ولی تفاهم و عدم الخلاف ممکن است.

برای تفاهم و عدم الخلاف سیره ائمه اطهار در مقابل ماست 

برای تفاهم و عدم الخلاف سیره ائمه اطهار در مقابل ماست که آنان برای رسیدن به این هدف دو کار را همزمان انجام می دادند که یکی قاعده اشتراکات عقیدتی را سعی می کردند با گفتگوهای عقیدتی توسعه دهند که درباره قرآن، اختیار و جبر این مسائل بحث عقیدتی است که این امر سبب توسعه قاعده اشتراکات است اما برای حل منازعات توصیه های فقها است یعنی حق تکفیر را ندارد و علت اینکه ائمه می توانستند در بالاترین سطح منازعات ، ادب اختلاف را حفظ کنند این بود که در کنار توسعه مباحث عقیدتی، دستورالعمل ها و راه حل های فقهی داشتند و ورود فقه به عرصه گفتگو باعث شد که گفتگوها شکل عملی بگیرد.

در این مسیر باید توجه کرد که در دام میدان بازی که سلفی طراحی کرده است قرار نگیریم ، اینکه ما میدان فقه را رها کنیم و همه چیز را عقیدتی سازیم این بازی سلفی است و در این بازی آنها برنده اند چرا که فضای تخطئه کنار می رود و فقط حق و باطل می ماند و فضای دستورالعمل های مذاهب که بسیاری توسط ائمه اطهار(ع) است جای خود را بی تحملی و رواناداری عقیدتی می دهد که در بحث های کلامی است چرا که آنها مایلند این دعواها عقیدتی شود تا بتوانند دست خالی خودشان را در میدان فقه الاصول پر نشان بدهند و از طرفی اجازه طرح و توجیه عملی طرف مقابل پیدا نکند تا بلافاصله بگویند کفر و شرک است  که اگر ما این میدان بازی را توسعه بدهیم داخل بازی میدان سلفی شدیم .

سلفیه مایل به محو همه ویژگی ها و مختصات در اختلافات هستند

سلفیه مایل به محو همه ویژگی ها و مختصات در اختلافات هستند تا تبدیل به یک منازعه عملی شود تا با ادبیات کلامی خود آنها در آخر فتوای فقهی داده شود چرا که تا فتوا ندهند نمی توانند حرکت اجتماعی ایجاد کنند و در مواجه با این حرکت ما باید ارتباط بین این اعتقاد و رفتار را با فقه قطع کنیم و گام درست همان است که الازهر بر می دارد.

حجت الاسلام مهدی فرمانیان، رئیس دانشکده مذاهب دانشگاه ادیان و مذاهب درادامه ضمن تبریک به مناسبت ایام میلاد امام رضا(ع) به تبیین و تشریح نقش علم کلام در اختلافات مذهبی پرداخت که متن آن به شرح زیر است:

کدام یک از مباحث فقه و کلام می تواند منازعات را حل کند با کدام روش؟

 معتقدم که اگر چه کسی که می خواهد در این زمینه ورود پیدا کند باید دانش فقه و اطلاعات فقهی خوبی داشته باشد و مبانی فقهی را خوب بداند اما در عین حال آن چیزی که امروز در منازعات مذهبی به صورت جدی مطرح است مباحث کلامی است چرا که در جهان اسلام همه دعواها به بحث حق و باطل برمی گردد و هر کسی می خواهد بگوید ما حق هستیم و طرف مقابل باطل است و این مبحث حق و باطل در مباحث کلامی است نه فقهی.

فقه، علمی مقدمه ای وابزاری است

لذا این مباحث و جایگاه و دانش فقه خوب و لازم است برای طلبه ها که بدانند که اصول فقهی و اجتهادی در مباحث تأثیر دارد اما به عنوان یک علوم مقدمه ای و ابزاری است  که اگر می خواهید در منازعات مذهبی موفق باشید موثر است و اما نکته دیگری که برای ما مهم است این است که در منازعات مذهبی خود کلام تأثیر ندارد بلکه نحوه و روش و رویکرد شما در مباحث کلامی حائز اهمیت است و در عین حال دو یا سه نوع رویکرد کلامی می توانیم داشته باشیم که این رویکردها مشکل ساز است.

دعوای امروز ما با معتزله و اهل حدیث و اشاعره نیست

در حال حاضر روش ما باید طوری باشد که اگر چه در طول تاریخ با اهل سنت دعوا داشته ایم اما دعوای امروز ما با معتزله و اهل حدیث و اشاعره نیست و دعوا با وهابی ها و سلفی ها است چرا که امروز اشاعره دوست ما علیه وهابی ها و سلفی ها هستند و به همین دلیل نگاه ها باید تغییر کند و عوض شود و کتاب هایی نوشته شود که  به سراغ سلفی ها و تکفیری ها رفت که  فضای جهان اسلام را ملتهب کرده اند.

مسئله دوم این است که در گذشته بسیاری از مسائل فقهی بود اما امروز بسیاری از مسائل به مسائل اعتقادی تبدیل شده اند و حتی در زمانه ای در کتاب ها تبرک، شفاعت، توسل و تقیه جزو مباحث فقهی بود اما امروز جزو مباحث کلامی است و دعوا سر چگونگی توسل نیست بلکه دعوا سر اصل توسل و تقیه است که هر روز این نزاع ها بیشتر می شود.

در شرایطی مفهوم طاغوت، دارالاسلام و دارالکفر و مفهوم تکفیر در فقه بسته شد اما سلفی های جهادی اینها را به حوزه مسائل اعتقادی کشاندند و از فضای فقه بیرون آوردند و به فضای کلام آمده است و در عین حال اگر کسی می خواهد جواب اینها را بدهد باید دانش فقه و سلفی های جهادی را به خوبی بشناسد و در عین حال با رویکرد کلامی باید به آنها پاسخ گفت چرا که با رویکرد فقهی نمی توان جواب آنان راداد چرا که آنان بحث فقهی با شما نمی کنند و اینهم مسئله ای مهم است.

فضاهای سه گانه منازعات مذهبی

سومین نکته این است که امروز ما چند منازعه در جهان اسلام داریم که این منازعات فراتر از کلام شده است که سه منازعه فراتر از کلام است که یکی فضای سیاسی است که وجود دارد و غرب از کشورهایی حمایت می کند که آنان از سلفی ها و تکفیری ها حمایت دارند و از طرفی از فضای سکولار حمایت می کند که منازعه جدی ما در فضای سکولارها است که درباره اصل دین وخدا است که این موضوعات را می توان در برخی مباحث کلامی مطرح کرد اما برخی مباحث از کلام فراتر رفته و می گویند مسائل جدید کلامی است.

منازعه دیگر در جهان اسلام، منازعه ای است که با تکفیری ها داریم که فضا ملتهب شده است  که در این راستا دانش فقه خوب است و طلبه ها باید مبانی و دانش فقه را بدانند اما آن چیزی که امروز بیش از همه باید به آن همیت داده شود مباحث کلامی و اعتقادی را باید به صورت تخصصی بخوانند چرا که دوره متکلم بودن در همه حوزه ها در شرایط فعلی معنی ندارد.

اگر فتوای فقهی صادر می شود این فتوا پشتوانه های کلامی دارد  و حتی اگر تکفیری صادر می شود این تکفیر هم پشتوانه کلامی دارد و در شرایط فعلی که وهابی ما را تکفیر می کنند می گویند چون شما مشرک هستید و بحث شرک یک بحث کلامی است  واز طرفی اگر سلفی های جهادی ما را تکفیرمی کنند این موضوع مبادی کلامی دارد و دلیلش این است که اینها می گویند شما جاهلیت را پذیرفته اید و وقتی جاهلیت را پذیرفته اید جاهلیت یک بحث فقهی نیست ودر مباحث کلامی است و در عین حال اگر شما بررسی داشته باشید درباره  برخی مبانی تعاریف مختصری وجود دارد چرا که بسیاری از مباحث کلامی شده است و از طرفی هنوزاساتید ما حتی درباره وهابیت شناخت و تعریف درستی ندارند و از طرفی گفته می شود الازهر برای اینکه به فقه عمل می کند از وهابی ها که اعتقادی هستند نرم تر می باشند چرا که  تفکر کلامی در فقه الازهر تأثیر گذاشته و آنها نرم شده اند.

شیعه شناسی امروز در دست وهابی ها است

در عین حال ما نباید در دام سلفی ها بیفتیم چرا که در حال حاضر 60 شبکه ماهواره ای به صورت خیلی جدی علیه ما کار می کنند و شیعه شناس معاصر( آقای دکتر کامیار صداقت) به این نتیجه رسیده است که شیعه شناسی امروز در دست وهابی ها است و وهابی ها با این همه تبلیغات و شبکه های ماهواره ای شیعه را معرفی می کنند و ادعا دارند که اهل بیت(ع) از شیعه بیزار هستند و در این باره کتاب های متعددی می نویسند و مدعی هستند که هر اتفاق و بلایی که بر سر اسلام آمده، تقصیر شیعه است و به همین دلیل ما نباید در این شرایط فقط  متمرکز در فقه شویم و بگذاریم هر اتفاقی در عالم بیفتد بلکه ما باید با روش به سراغ کلام برویم چرا که امروز یکصد شبکه ماهواره ای شیعه شناسی می خواهیم نه برای تبلیغ شیعه بلکه معرفی شیعه.

آیا با فقه می توان با جهان اسلام حرف زد؟

ما نباید در دام سلفی ها قرار بگیریم ودر این راستا اصلاح سه رویکرد سلب به ایجاب، نقد به اثبات و افراط به اعتدال در این مسیر می تواند به ما کمک کند چرا که در شرایط فعلی فضایی که درست کرده اند شیعه به صورت جدی تهدید می شودو رویکر دجدید این است که فضای کلامی در حوزه ها تقویت شود ودر کنار آن شیعه شناس تقریبی و رویکرد شیخ مفید و علامه حلی نیاز است تا در حوزه علمیه قم احیا شود چرا که روش آنها این است که از 50 کتاب، 35 کتاب کلامی است و از این تعداد، 30 کتاب اثباتی است و به همین دلیل جهان اسلام نیاز به 5 هزار شیعه شناس معتدل تقریبی با رویکرد اثباتی دارد که اگر این اتفاف بیفتد تهدیدها تبدیل به فرصت می شود و در عین حال بعید می دانم که اینکار با فقه صورت بگیرد./503/ف

تهیه و تنظیم: فاطمه ترزفان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۳:۳۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۴:۲۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۵:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۰۴