به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله احمد مبلغی، صبح شنبه یکم اردیبهشت ماه سال 1397 در جلسه نود و ششم درس خارج فقه الاجتماع که در مدرسه آیت الله العظمی گلپایگانی برگزار شد، هدف را یکی از عناصر مهم در نظریهپردازی قلمداد کرد و گفت: یکی از اهداف پیگیری حریم خصوصی در روایات، احساس آرامش در پناه حریم خصوصی است که این هدف میتواند پیشزمینه ایفای کامل نقش شخص در مسئولیتهای اجتماعی باشد.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در تبیین مراحل رسیدن به نظریه عنوان داشت: پس از اینکه مراحل تعریف و نظامسازی را پشت سرگذاشتیم باید سؤالاتی را که در مرحله نظامسازی به دست آوردیم با مراجعه به فقه و سپس با مراجعه به قرآن و روایت پاسخ دهیم.
وی خاطر نشان کرد: در مراجعه به کتب فقهی لازم نیست به آنچیزهایی مراجعه کنیم که قطعاً و یقیناً جواب اسئله مرحله نظامسازی باشند بلکه اگر یک مطلبی که در مظانّ ارتباط با سؤالات مذکور هم یافت شد، باید مورد بررسی قرار بگیرد چون قطعاً در ساخت یک نظام حقوقی مورد استفاده قرار میگیرد.
عضو مجلس خبرگان رهبری موضوعاتی مثل غیبت، افشاء سرّ، عِرض، اخافة الطریق، سد الطریق و همچنین تجسّس را از موضوعات مرتبط با حریم خصوصی دانست و بیان داشت: اگر بخواهیم بر اساس این ابواب فقهی یک صورت اولیه از نظریه ارائه کنیم ممکن است بگوییم: حریم خصوصی عبارت است از محدودهای که متضمّن احوال و اخبار و افکار شخص است که او از آشکار شدن آن بر دیگران کراهت میورزد و از افشاء آن خوف دارد، این محدوده محترم است و تعرّض به این حریم حرام است به این معنا که افشای آنها حرام و نیز برآمدن و کوشیدن با هدف کشف آنها حرام است.
رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس، پاسخ به سؤالات پیرامون حریم خصوصی از ادلّه روایی و قرآنی را مرحله چهارم از نظریهپردازی در این موضوع عنوان داشت و گفت: در روایات نیز ابواب زیادی وجود دارند که مستقیم یا غیرمستقیم با موضوع حریم خصوصی در ارتباطاند مثل ابواب کتمان السرّ، غیبت و ... که این روایات میتوانند مبنای نظم اجتماعی و تعاملات اجتماعی قرار بگیرند و در موضوع حریم خصوصی کاربرد داشته باشند.
وی تطبیق دادههای موجود بر عناصر نظریه مانند هدف را از ضروریات نظریهپردازی قلمداد کرد و بیان داشت: بالاترین هدفی که در همه شئونات رفتاری اعم از فردی و اجتماعی در اسلام دنبال میشود تعبّد است که به عنوان یک اصل است و مابقی اهداف در ایجاد مناسبات بین افراد و اجتماع و افراد و خدا و... برای این است که زمینه عبودیّت فراهم شود.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در تبیین چگونگی کشف منطق شریعت نسبت به حریم خصوصی عنوان داشت: از برخی روایات نهج البلاغه نظیر «یا بنیّ اجمل نفسک میزاناً فی ما بینک و بین غیرک فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک» بر میآید که شخص و دوستداشتنیهای او یک منطق و یک روح در احکام مرتبط با او به حساب میآید و لذا طبق این روایت میتوانیم تأسیس اصل کلان کنیم و بگوییم که هر چیزی که مربوط به دوست داشتنیهای دیگری است نباید افشا شود. بر طبق این روایت معیار شخص است و چون ما راهی به شخص نداریم به سراغ وجدان عمومی و معیار عمومی میرویم.
وی مراجعه دوباره به فقه برای عمقبخشی به دادهها را در پایان مراحل فوق ضروری دانست و اضافه کرد: پس از طیِ کردن این مراحل ما به یک نظریه دست پیدا میکنیم و بعد از نظریه به سراغ فقه میرویم ولی اینبار نه به خاطر اینکه از او اخذ کنیم، بلکه برای اینکه به او اعطاء کنیم و احکام و چالهها و نداشتهها را تکمیل کنیم.
عضو مجلس خبرگان رهبری قانونگذاری بر طبق شریعت را از فوائد نظریهپردازی عنوان کرد و بیان داشت: الان اگر به یک قانونگذار بگویند که یک حریم خصوصی بنویس! ممکن است چیزی بنویسد که به فقه ارتباطی ندارد و ممکن است قانونگذار موادّ و تبصرههایش را از مکاتب دیگر بگیرد یا وارد نوشتن مفاهیم مطوّل و مبهم شود که کاربرد ندارد ولی اگر بر طبق مراحل فوق باشد قانونگذاری کاملاً اسلامی و بر طبق شریعت خواهد بود.
متن تقریر:
آیت الله مبلغی در جلسه گذشته به تطبیق مراحل نظریهپردازی بر موضوع حقوقی حریم خصوصی پرداخت و گفت: حریم خصوصی به علّت خاستگاه اجتماعی که دارد از مسائل حقوقی است و برای فهم درست تعریف آن باید به علوم تخصّصی مراجعه کنیم و پس از به دست آوردن تعریف، آنرا در مرحله نظامسازی به یک نظام حقوقی تبدیل کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
برای اینکه تمرینی برای نظریهپردازی داشته باشیم در مقام تطبیق روش نظریهپردازی بر موضوع حریم خصوصی بودیم و گفتیم که این تطبیق شامل مراحلی است که مرحله اول، مرحله تعریف و مرحله دوم مرحله ساخت نظام حقوقی حریم خصوصی است که برای نظامسازی یک موضوع حقوقی باید به سؤالاتی که از خاستگاه تلاش برای یک نظام حقوقی صادر میشود، پاسخ دهیم.
بر اساس روش مرحلهبندی شده در ارتباط با انشاء النظریه در مرحله سوم باید به فتاوای موجود در کتب فقهیه مراجعه شود. ما باید مفردات و دیدگاههای فقهی را در کتب فقهی بیابیم و تجمیع کنیم و این تجمیع باید اولاً با نگاه به موضوع باشد و ثانیاً در این مراجعه باید سؤالاتی که در مرحله نظامسازی طرح شده بود را به عنوان پیشزمینه در نظر داشته باشیم و به دنبال جوابهای آن از کتب فقهی باشیم.
در مراجعه به کتب فقهی لازم نیست به آنچیزهایی مراجعه کنیم که قطعاً و یقیناً جواب اسئله مرحله نظامسازی باشند بلکه اگر یک مطلبی که در مظانّ ارتباط با سؤالات مذکور هم یافت شد، باید مورد بررسی قرار بگیرد چون قطعاً در ساخت یک نظام حقوقی مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر این دو نگاه و پیشزمینه را در نظر داشته باشیم، میتوانیم آراء متشتت را تجمیع کنیم و بعد بر اساس آن بکوشیم و اندیشه کنیم و به نظریه برسیم.
مثلا در فقه ما در ارتباط با حریم خصوصی موضوعاتی وجود دارد که ما چون نگاهمان به آنها به شکل نگاه به فلسفه احکام نبوده، آن موضوعات را غیر مرتبط با این موضوع حقوقی میدانیم، مثلا در موضوع غیبت (عیب کسی را در ملأ عام قرار دادن) احکام زیادی در موضوع حریم خصوصی وجود دارد ولی ما به آن به شکل یک بحث اخلاقی نگریستهایم و لذا هم برخلاف آن عمل میکنیم و هم این عمل به خلاف برایمان بار حقوقی ندارد.
یک بخش دیگری که در فقه و روایات به آن اهمّیت داده شده و مرتبط با موضوع حقوقی حریم خصوصی است، بحث افشاء سرّ است که در فقه بابهایی به آن موجود است.
بخش دیگر از فقه ما که مرتبط با بحث حریم خصوصی است باب عِرض است و متأسفانه این بخش در حاشیه قرار داده شده است.
تجسّس و همچنین دخول بدون اذن نیز بخش دیگری از فقه است که مرتبط با حریم خصوصی است و متأسفانه به این باب نیز به شکل یک نظام حقوقی نگریسته نشده است.
بحث دیگری که در فقه مطرح شده است بحث اخافة الطریق و سد الطریق است که اگر کسی راه را بر کسی ببندد و خوفی در طریق ایجاد کند احکام مختصّ به خود را دارد که این بخش نیز میتواند یکی از بخشهای مرتبط با حریم خصوصی باشد.
خوب اگر ما این موضوعات مرتبط را در فقه بررسی کنیم و بر اساس غیبت و افشاء سرّ و اخافه طریق و ... که در فقه وجود دارند بخواهیم یک صورت اولیه از نظریه ارائه کنیم ممکن است بگوییم: حریم خصوصی عبارت است از محدودهای که متضمّن احوال و اخبار و افکار شخص است که او از آشکار شدن آن بر دیگران کراهت میورزد و از افشاء آن خوف دارد، این محدوده محترم است و تعرّض به این حریم حرام است به این معنا که افشای آنها حرام و نیز برآمدن و کوشیدن با هدف کشف آنها حرام است.
تا اینجا ما از مرحله ثالثه نیز عبور کردیم که بازگشت به فقه بود برای جواب به اسئله مرحله دوم (نظامسازی) و تجمیع ابواب پراکنده فقهی که به نوعی با موضوع حریم خصوصی مرتبط بودند.
پس از عرضه سؤالات به فقه، مرحله چهارم مرحله عرضه سؤالات به آیات و روایات است که پاسخهای فقهی را با مراجعه به آیات و روایات تعدیل، تکمیل و تعمیق کنیم.
در ابواب حدیثی بابی وجود دارد به نام باب کتمان السرّ که یکی از ابواب مفصّل در کتب حدیثی است و در آن احادیث زیادی در این زمینه وجود دارد و فقط کتمان سرّ دیگران هم نیست بلکه در آن روایات به کتمان سرّ خود انسان نیز توصیه کرده است.
همچنین در روایاتی آمده است که اگر کسی بخواهد رأی داشته باشد راهش این است که باید حصنی دور اسرار کشیده شود.
در روایات دیگری آمده است که سرّ تو اسیر تو است و اگر آن را افشا کنی تو دیگر اسیر او هستی و دیگر اختیار و رأی از خود نخواهی داشت و در تلاطمات خواهی افتاد.
یا در روایت دیگری آمده است که افشاء السرّ سقوطً. یا آمده است صدر العاقل صندوق سرّه که همه این روایات مفاهیم بزرگی دارد و متأسفانه فقط در منبرهای و برخی از کتب اخلاقی استفاده میشود و در سطوح کلانی مثل نظریه کاربرد نداشته است در حالیکه این روایات میتوانند مبنای نظم اجتماعی و تعاملات اجتماعی قرار بگیرند.
یک بخش دیگر روایات مربوط است به حفاظ از حریم خصوصی که میگوید اگر کسی چشمش را گذاشت در شکافی و خانه شما را نگاه کرد اگر او را کور کردید مشکلی ندارد. این روایت در صدد با اهمّیت جلوه دادن آبرو و جایگاه در مقابل جسم است.
یا بحث غیبت، موضوع دیگری است که در روایات آمده و شیوه بحث آن در روایات بسیار متفاوت از شیوه پرداختن به آن در فقه است چون در فقه نهایتاً حکم به حرمت آن شده است ولی در روایات و آیات فلسفه و عمق و اهمّیت آن هم بیان شده است.
مثلاً آمده است که غیبت کار درستی نیست و آیا شما دوست دارید که گوشت برادر خودتان را بخورید. انسان یک جسم دارد و یک شخصِیت دارد و منظور از این مثال این است که با غیبت شخصیّت شخص را تحت الشعاع قرار میدهید و شخصیّت به اندازه شخص اهمّیت دارد.
این نصوص بعد از اینکه به طور کامل جمع شدند باید به سراغ چهار محور نظام برویم.
با توجه به روایاتی که خوانده شد ما به سراغ شناخت هدف از نتیجه تجمیع روایات میرویم. در رابطه با هدف باید بدانیم که تعبد به عنوان هدف اصلی اصالت دارد و مابقی اهداف در ایجاد مناسبات بین افراد و ... برای این است که زمینه عبودیّت فراهم شود و آن عبودیت یک امر دفعی نیست که یکبار به دست بیاید و یکباره از دست برود.
برای روشن شدن مطلب فوق بد نیست که به روایات توبه مثال بزنیم. توبه هنگامی است که انسان در جامعه ساقط نشده باشد و اگر ساقط شده باشد فضا و زمینه برای توبه فراهم نیست.
من در کنفرانس مجمع فقه حضور داشتم و یک مرتبه بحث بود در رابطه با مهندسی ژنتیک و کشف جرائم از رهگذر ژن؛ در آنجا از اساتید مبرّز ژنتیک حضور داشتند و فقهاء منتظر بودند که اساتید مطالبشان را ارائه کنند و اینها فتوا بدهند که آیا جایز است ما مجرم را از طریق استعمال این تکنیک دستگیر کنیم یا جایز نیست؟
یک عدّهای از فقهاء گفتند که چون اسلام به دنبال نابودی فحشاء و منکرات در جامعه است پس میتوان فتوا داد که مجرمین را به این نحو دستگیر کنیم. بنده در آنجا برای موضوع دیگری حضور داشتم ولی حق مداخله در این بحث را داشتم و ذهنم به سمت انما اقضی بالبینه و الایمان رفت و نمیدانستم که اهل سنّت این روایت را ندارند و مصدرش را گشتم و دیدم که اهل سنت شبیه این را دارند و روایت آنها این مضمون را ارائه میکرد که ما بر طبق روایات یک چیزی را ارائه میکنیم و بقیهاش مربوط به شخص و خدای شخص است و این یک حیاط خلوتی است که شخصی است و نباید بر روی آن نور تاباند و کشف اسرار کرد و نباید وارد حریم خصوصی شخص شد. این کار باعث میشود که شخص در جامعه ساقط شود و حیات خلوت او از بین میرود و آن اصالة التعبدی که اصل است و قرار است برای او زندگی کند، تحت الشعاع قرار میگیرد. لذا در آن جلسه گفتم که ما در اینجا باید یک نظریهای بدهیم که نمیتوانیم حیات خلوت بین شخص و خدا را به هم بزنیم چون آن حیات خلوت یک فرصتی است که ممکن است که در آن حیات خلوت توبه رخ دهد و در آنجا انسان به خدا برسد و راه این توبه و رسیدن به خدا این است که جایگاه اجتماعی مجرم حفظ شود تا بتواند در شرائط خاصّ تحت اصالة التعبد برای نزدیکی به خدا تلاش کند و ژنها چون یک نورافکن در حیات خلوت میاندازند مانع از اصالة التعبد خواهد بود.
خوب این مطلب ما به مذاقشان خوش آمد و فتوا دادن را رها کردند و گفتند که باید یکسال دیگر روی این قضیه کار کنیم.
ما از مجموع روایات میفهمیم که اینکه به حرز اشخاص و حریم اشخاص اهمّیت داده شده به این دلیل است که راههای ارتباط با خدا را حفظ کنیم تا انسان بتواند به خدا برسد و میتوان گفت یکی از اهداف حفظ حریم خصوصی این است که راه ارتباطی خدا با شخص هموار باشد.
یک هدف دیگر که میتوان از ادلّه به آن دستیافت، احساس آرامش انسان در پناه حریم خصوصی است. اصولاً انسان بدون آرامش کارکردهای نرمال ندارد. مثلاً در قرآن آمده است «بلداً آمناً» که یکی از خصوصیّاتی است که حضرت ابراهیم برای بلد ذکر کرد و اگر این صفت نباشد عبادت نخواهد آمد.
آرامش صفتی است که اگر وجود داشته باشد شخص به عنوان یک شخصیت اجتماعی مثل مدیر بخشی از جامعه، یا جامعه کوچکتر مثل خانواده به عنوان پدر یا مادر میتواند به خوبی ایفای نقش کند.
همچنین اهدافی دیگری میتوان از ادلّه برداشت کرد که ما الآن در صدد بررسی و تبیین مفصّل آن اهداف نیستیم.
محور دوم در مرحله چهارم بحث منطق و روح است و سؤال این است که چه منطق و روحی در مجموع احکامی که مستقیم یا غیرمستقیم با حریم خصوصی ارتباط دارند وجود دارد؟ این منطق نیز قابل کشف است و میتوان از روایت به آن دست یافت.
ممکن است کسی به نهج البلاغه مراجعه کند که در آنجا آمده است: «یا بنیّ اجمل نفسک میزاناً فی ما بینک و بین غیرک فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک» در اینجا شخص و حریم و اسرار او مهم است. باید دید که حبّ او چیست و به چه چیزی علاقه دارد و معیار اوست. لذا ما طبق این روایت میتوانیم تأسیس اصل کلان کنیم و بگوییم که هر چیزی که مربوط به دیگری است نباید افشا شود. بر طبق این روایت معیار شخص است و چون ما راهی به شخص نداریم به سراغ وجدان عمومی و معیار عمومی میرویم.
پس از طیِ کردن این مراحل ما به یک نظریه دست پیدا میکنیم و بعد از نظریه یک مرحله دیگر وجود دارد و به سراغ فقه میرویم ولی اینبار نه به خاطر اینکه از او اخذ کنیم، بلکه برای اینکه به او اعطاء کنیم و احکام و چالهها و نداشتهها را تکمیل کنیم.
پس از این مرحله، قانونگذاری شکل میگیرد که بر اساس فقه و مبنای فقهی است. الان اگر به یک قانونگذار بگویند که یک حریم خصوصی بنویس! ممکن است چیزی بنویسد که به فقه ارتباطی ندارد و ممکن است قانونگذار موادّ و تبصرههایش را از مکاتب دیگر بگیرد یا وارد نوشتن مفاهیم مطوّل و مبهم شود که کاربرد ندارد.
تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز