حزب تشکلی سیاسی مستقل از دولت یا برگرفته از دولت و مبتنی بر ایدئولوژی معین و دارای مدیریت رهبران است که پشتیبانی توده مردم را دارا میباشد و برای رسیدن به قدرت سیاسی، فعالیت تشکیلاتی و سازماندهی دارد؛ بنابراین حزب در جوامع غربی دارای ایدئولوژی غربی و قدرت محور است و برای کسب قدرت و جلب تودههای مردم از ابزارهای مختلفی بهره میبرد؛ در همین راستا بخش چهارم از سلسه مباحث حجتالاسلام ذبیح الله نعیمیان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام تقدیم خوانندگان میشود.
مسأله دیگر که در اینجا میتوان مورد توجه قرار داد این است که آیا پذیرش فرهنگ و فرآوردههای تمدنی دیگر از جمله تحزب را میتوان فقط در پذیرش عنوانی و نامگذاری آنها تقلیل داد، در مقام عنوان گذاری ما سخن از امکان، بلکه وقوع عنوان گذاری برای مقولههای مشابه سخن گفتیم؛ اما معمولا عنوان گذاری مستقل هنگامی رخ می دهد که واقعیت موضوعات در فرآیند موضوع سازی از تمایز قابل توجهی برخوردار باشند، اگر ما به این نکته توجه کنیم که در مقام موضوع سازی ارزشها دخالت مستقیم و غیر مستقیم جدی دارند و همین امر است که فراورده های تمدنی را متمایز از فرآورده های تمدنی دیگر می کند.
این امر مقتضی آن است که در مواجهه با فرآوردههای تمدنی دیگر ما تنها به نامگذاری مشابه یا اقتباس عنوان مشابه اکتفا نکنیم، بلکه مهمتر از عنوان گذاری بهره گیری یا عدم بهره گیری و نوع مواجهه با ذات موضوعات است؛ اگر به دخالت ارزشها ما توجه کنیم اقتباس از یک اقتباس موضوعی می تواند مرحله ای پس از موضوع شناسی تلقی شود.
موضوع شناسی میتواند به انحاء مختلفی انجام گیرد یک شکل از موضوع شناسی این است که به ظواهر این موضوعات صرفا توجه کنیم و بگوییم که این موضوع در یک تمدن می تواند از مشابهت موضوعی برخوردار باشد و بعد در مقام پذیرش حکم تسامحی در حکم شناسی و در پذیرش حکمی آنها نیز تحقق پیدا کند.
موضوعات عینی از ویژگی های عینی برخوردار بودند و گاه پذیرش یا اقتباس آنها به راحتی می تواند انجام گیرد یا به راحتی مورد نفی قرار گیرد؛ چرا که موضوع شناسی این موضوعات ساده است و امکان از جهاتی ساده تر می تواند باشد، اما موضوعات اعتباری از آنجایی که برآمده از خواستههای انسانی هستند، از پیچیدگی خاصی برخوردار خواهند بود.
ممکن است یک رویکرد این است که ارزشهای خاصی که پشتوانه جدی و تاریخی فراورده های تمدنی هستند، ممکن است لحاظ نشوند و این فراورده های انسانی صرفا به عنوان مقوله های خنثی لحاظ شوند یا اینکه گفته شوند مثلا موضوعی مانند تحزب در عالم شرق یا غرب می توانند به یکسان شکل گیرند و در مقام تحقق موضوعی ارزشها دخالت نداشته باشند.
اگر این رویکرد مورد لحاظ قرار گیرد و توجه به دخالت ارزشها در موضوع سازی مورد توجه قرار نگیرد موضوع شناسی تبدیل به موضوع شناسی سطحی خواهد شد و نتیجه آن در مرحله بعد این خواهد بود که بسیاری از موضوعات از تمدن غربی به صورت سهل و بدون توجه به بنیادهای تاریخی ارزشی آنها پذیرفته شده و بعدها بازیگران عالم سیاست که میخواهند هم از تجربه های تمدنی غربی بهره گیری کنند و هم ارزشهای دینی را پاس دارند دچار پاردوکسها و تناقضهای جدی خواهند شد؛ اما اگر در مقام موضوع شناسی به دخالت ارزشها توجه شود و پیشینه تمدنی و فرهنگی غرب در ساختن موضوعات لحاظ شود، این موضوعات میتوانند به صورت دقیقتری مطرح شوند.
بنابراین می بایست بین دو گونه موضوع شناسی تمرکز قائل شد یک رویکرد رویکرد خنثی انگار است و رویکرد دیگر رویکرد قائل به دخالت ارزشها اما در اینجا باید این مسأله را مطرح کرد که واقعا دخالت ارزشها یا عدم دخالت آنها در چه سطحی و چگونه امکان دارد آیا دخالت ارزشها به صورت تمام عیار است.
به طور کلی می توان گفت که هر مقوله ای می تواند از مقوله دیگر تفاوت داشته باشد، از آنجایی که این امور اعتباری و این موضوعات اعتباری هستند و ارزشهای انسانی در کنار این ارادی بودن در ساخت آنها میتوانند دخالت داشته باشند، میبایست به هر موضوع تفاوت جدایی کرد که اولا خواستگاه تاریخی در تحقق این موضوعها چگونه بوده است.
مثلا اگر بخواهیم در ساخت موضوعات عینی مانند ساخت بمب اتم به این خواستگاه توجه کنیم میبینیم اراده معطوف به قدرت و اراده مطلق در تحصیل قدرت در شکل گیری این موضوع دخالت داشته است؛ بنابراین حتی میتوان دخالت ارزشها را در ساختن موضوعات عینی نیز لحاظ کرد.
هر چند در برخی از موارد این ارزش را می توان جدا کرد؛ اما اگر ارزش اراده معطوف به قدرت حد و حدودی داشت، چه بسا اساسا چنین موضوعی ساخته نمی شد، چرا که ممنوع دانستن ساختن بمب اتم مقتضی آن است که اصلا اگر ما این ارزش را بپذیریم که نمی توان انسانها را به صورت گتره ای به صورت فراگیر و بدون تشخیص مصادیق انسانی از عالم وجود خارج کرد و آنها را به دست مرگ سپرد.
این امر بدان معناست که ما در ساخت این موضوع نیز نمی توانیم اقدام کنیم، این مشابه این مثال شفاف می تواند در امور اعتباری در موضوعات اعتباری تحقق شفافی پیدا کند؛ اگر شکلی در مشارکت سیاسی فقط بتواند به صورت غالبی یا به صورت جدی در راستای تحقق ارزشهای غیر دینی تعریف شود، این امر بدان معناست که نمی بایست چنین موضوعی را ساخت و اگر واقعا این سطح از اراده در کیفیت شکل گیری این موضوع دخالت باشد.
این امر می تواند در مقام بهرهگیری از این موضوع در واقع مد نظر قرار گیرد و حکم به تحریم آن کرد؛ چرا که این موضوعات ارادی از ویژگیهای ارادی نیز می تواند برخوردار باشد، آری؛ اگر ما به کیفیت تحقق حزب توجه کنیم، میبایست در نحوه این اعتبار سخن بگوییم تحقق حزب اگر به صورت جزئی رصد شود، مجموعهای از فعالیت های جمعی است.
بنابراین باید جمعی هم پیمان با یکدیگر شوند و هدف مشترکی برای خود تعریف کنند، چرا که فعالیت جمعی بدون تعریف یک هدف مشترک امری بیمعناست کنار هم قرار گرفتن انسانها بدون تعریف و انتخاب یک هدف مشترک امری بی معناست و صرفا تجمع انسانهایی است که نمیتواند به عنوان یک تشکل مطرح شود، به معنای عام تشکل مطرح شود.
بنابراین تشکلهای انسانی و از جمله تشکلهای سیاسی نیازمند هدف گذاری هستند و تشکلهای سیاسی از اهداف سیاسی برخوردارند، اهداف سیاسی جدیترین شکل آن در اراده معطوف به قدرت خود را نشان خواهد داد؛ اما اگر کسب قدرت هدف باشد، گذشته از اینکه می بایست حکم فعالیت هریک از افراد را به صورت جداگانه بررسی کرد.
اما می توان شکل گیری خود حزب را نیز به عنوان یک مقوله اعتباری مستقل با تکیه بر تعریف هدف و هدف گذاری مد نظر قرار داد این هدف گذاری می تواند به صورت مکتوب و به شکل رسمی باشد و میتواند در قالب شفاهی باشد؛ البته گاه برخی از اشکال شفاهی در برخی از زمینه خاص ممکن است رسمیت جدی برخوردار باشند، اما معمولا در بسیار از فعالیت های انسانی شکل نگراشی رسمیت بیشتری به کار می دهد.
در این مقام اگر ما افرادی را سراغ بگیریم، یک سؤال مهم در مقام موضوع شناسی آیا ما می توانیم مثلا موضوع حزب را به عنوان یک موضوع کلی مد نظر قرار دهیم و در مقام حکم شناسی حکم واحدی برای این سنخ از موضوع لحاظ کنیم یا اینکه بخاطر تنوع پذیری مصادیق آن میبایست حکم شکل های مختلف احزاب و گونه های مختلف را مستقل از یکدیگر و متمایز از یکدیگر ما مطرح کنیم.
اگر گونههای حزبی را ما متمایز بدانیم، این امر مقتضی این خواهد بود که در مقام حکم شناسی و اجتهاد و افتاء حکم هر یک را مستقل مطرح کنیم آیا اگر بخواهیم بدانیم می توان حکم کلی داد یا اینکه باید به گونه های متفاوت آنها پرداخت بخشی از این مقوله در هدف گذاری حزبی خود را می تواند نشان دهد، آیا همه احزاب یک هدف مشابه دارند در این سطح می توان از این مقوله سخن راند که همه احزاب از ویژگی سیاسی بودن برخوردار هستند و وجه تمایز تشکلهای حزبی از تشکلهای غیر حزبی به این امر بازمیگردد که اراده معطوف به قدرت و مشارکت در امور سیاسی است که بخش تشکلهای حزبی از سایر تشکلها خواهد بود.
این سطر را می توان لایه مشترک دانست؛ اما هدف گذاری تنها به این مقدار بسنده نمی شود می تواند این هدف گذاری از درجات و ابعاد مختلف دیگری برخوردار باشد، اولا کسب قدرت مقوله ای است که در افعال تک تک انسانها میتواند مد نظر قرار گیرد، اگر کسب قدرت در فعل هر انسانی قابل طرح باشد می تواند از حکم شرعی آن نیز سؤال کرد.
در واقع کسب قدرت انگیزه کسب قدرت به عنوان موضوعی است نفسانی، فعلی است درونی، فعل درونی کسب قدرت یک موضوع مستقل برای افعال آحاد انسانی است که در قالب جمعی نیز قابل تحقق است؛ اگر این موضوع را ما نزد فقیه ببریم، فقیه می تواند در مقام موضوع شناسی سؤالهای دیگری کند، به صورت مطلق با آن برخورد نکند؛ چرا که از منظر دینی انگیزه کسب قدرت فعلی نفسانی است و امری قصدی است و امور قصدی یک حکم واحد ندارند.
اگر کسب قدرت برای اجرا و امتثال احکام الهی و در همسویی با ارزشهای الهی باشد، این انگیزه مثبت، تلقی خواهد شد و حکم جواز بلکه وجوب نسبت به مصادیق مختلف را می تواند پذیرا باشد؛ اما اگر این عنوان قصدی را در واقع تحصیل قدرت برای جلب مصالح نامشروع باشد، فردی اگر بخواهد قدرت را کسب کند؛ برای اینکه به حریم و ناموس انسانها تجاوز کند یا تحصیل قدرت برای یک فرد در این راستا باشد که قدرت او بتواند در تحصیل اموال نامشروع استفاده شود.
این امر متمایز از موضوع کسب قدرت برای مقاصد مشروع خواهد بود؛ بنابراین این تحصیل قدرت موضوعی در سطح کلی است و از آنجایی که حکم گونه های مختلف آن متمایز است؛ در واقع ما با دو نوع موضوع مواجه هستیم کسب قدرت برای مقاصد شرعی و موضوع دوم کسب قدرت برای مقاصد نامشروع نکته فقهی که می تواند مؤید و کمک کننده به این بحث باشد این است که در عرف فقهی عناوین هستند که ماهیت موضوعات به عناوین باز می گردد کسب قدرت را می توان عنوان ناقصی دانست.
در واقع کسب قدرت به انگیزه تحصیل مقاصد شرعی است که عنوان تام و تمامی است و سخن گفتن از تحصیل قدرت امری است که به صورت مطلق نمی توان از آن سخن گفت؛ در واقع موضوع شفافی نیست موضوع عینی و کامل این هست که سایر قیود آن نیز مطرح شود و در واقع کسب قدرت عنوان مشترک برای دوگونه از موضوعات مربوط به این امر است.
اگر اینگونه به موضوع شناسی بپردازیم می توان این نکته را مطرح کرد که یک بخش مهمی از ماهیت تحزب از آنجایی که تحزب برآمده از به معنای مشارکت سازمان یافته و هدفمند گروهی از انسانهاست این هدفمندی در واقع راه را برای موضوع شناسی باز می کند و نتیجه امر این خواهد بود که نمیتوان برای عنوان کلی حزب حکم مستقلی ارائه داد، موضوع حزب بما هو حزب نیست، حزب قیودی دارد و گونه های مختلفی دارد، هرگونه از آن حکم مستقلی خواهد داشت.
بنابراین موضوع دو گونه های مختلفی از موضوع در اینجا قابل رصد است یک سنخ از موضوعات و ویژگی ای که می تواند در تعریف تحزب و مصادیق تحزب مد نظر قرار گیرد و باید چنین امری لحاظ شود این است که انگیزه و اهدافی که به صورت جمعی تعریف میشود برای حزب این انگیزه ها و این اهداف برآمده از و برآیند انگیزه ها و اهداف شخصی است.
یعنی یکنفر فرض بگیریم یک جمعی همه آنها انگیزه تحصیل مال نامشروع یا فعالیتهای نامشروع دیگر باعث شده است تا به چنین امر جمعی مبادرت کنند؛ بنابراین از آنجایی که انگیزه همه آنها تحصیل مال نامشروع یا تجاوز به ناموس کسانی بوده است یا حالا ناموس جمعی جامعه است این یا تحصیل جایگاه و منصب به صورت نامشروع است.
این امر به این معناست که فعالیت این جمع فعالیت نامشروع خواهد بود، در مقام حکم شناسی چرا که موضوع بدین گونه بود که فعالیت جمعی آنها با تعریف اینها و توافق جمعی آنها بر تحصیل مناصب به نحو نامشروع یا تحصیل اموال به نحو نامشروع به هرحال این انگیزه های فردی به دو صورت جلوه کرد، مصداق دیگر این است که اگر همه مشارکت کنندگان در تشکیل این گروه انگیزه الهی و تحصیل قدرت برای انجام تکالیف الهی یا سایر تحصیل حقوق الهی باشد و در امور مشروع لحاظ شده باشد، این امر می تواند مقتضی مشروعیت تشکل آنها باشد؛ اما مصادیق بینابین نیز وجود دارد.
یعنی ممکن است انگیزه های برخی از افراد انگیزه مشروع باشد انگیزه امری است انسانی و فعل انسانی است و قصد انسانی در زمره تکالیف دینی قرار می گیرد و حکم شرعی برای آن قابل طرح هست؛ بنابراین موضوع مستقلی است، اگر اکثریت یک جمع بر این سخن باز برمی گردد که نحوه تشریک مساعی آنها به چگونه است.
اگر به نحو شفاف انگیزه رسمی که آنها مطرح می کنند ولو اینکه انگیزه داخلی آنها متمایز باشد؛ چه بسا بتوان گفت و اگر در واقع غلبه انگیزههای نامشروع فردی آنها در قالب فعالیت برای تحصیل امور مثبت هم یاد شود این وضعیت دست کم آن عناوینی که به صورت صراحتا مورد نظر قرار می گیرد، میتواند و بلکه باید به عنوان موضوع شناخته شود.
اگر جمع اقلیتی از آنها بویژه به صورت پنهان و نفاق آمیز به دنبال انگیزه های منفی باشند و اکثریت آنها از چنین امری به دور باشند و انگیزه ابرازی آنها هم انگیزه داخلی و هم انگیزه ابراز شده آنها انگیزه های مثبت باشد شکل گیری چنین حزبی مشروع خواهد بود و فقط فعالیت های آن افراد و انگیزه های دیگر نامشروع خواهد بود؛ اما برعکس انگیزه های مثبت کم باشد و به ویژه انگیزه های ابراز شده مثبت کم باشد و غلبه با انگیزه های تحصیل امور نامشروع مد نظر آنان قرار گیرد.
تشکیل به طور طبیعی چنین فعالیت جمعی نامشروع خواهد بود و مشارکت آن جمع اقلیت با انگیزه مثبت اصلا بی معنا خواهد بود چرا که در مقام تشریک مساعی انگیزههای ابراز شده با هم در تناقض خواهد بود و تنافی خواهد داشت و طبیعی است که افراد به عنوان اولیه نمی توانند در شکل گیری چنین حزبی مشارکت کنند، مگر آنکه به عنوان ثانوی به رغم آنکه خود را ناگزیر ببینند یا نیاز جامعه را چنین ببینند که به صورت صورت در این تشکل برای تحصلی برخی از منافع درست و مشروع ناگزیر از مشارکت در ضرورتی برای چنین مشارکتی احساس می کنند.
در این صورت اقدام آنها این حزب در واقع تشکیل این حزب از طرف افرادی که انگیزه های ابراز شده منفی دارند یا حتی انگیزه های ابراز نشده منفی دارند برای آنها حرام خواهد بود و برای افرادی که انگیزه های مثبتی دارند برای آنها مشروع خواهد بود؛ بنابراین اگر ما دخالت اراده در تشکیل یک حزب را مدنظر قرار دهیم ساخت این موضوع به صورت جزئی می تواند بدین صورت ترسیم شود و زمینهای برای تحلیل شفافتر از احکام مربوط به این امر به صورت روشنی ارائه شود.
اما اگر بخواهیم به حزب به عنوان یک مقوله تاریخی فراتر از این مصداقهای حزبی نگاه کنیم نمی توان از چنین نگاه جزئی نیز دریغ کرد؛ در واقع اگر ما بگوییم که حزب یک مقوله خاصی است، آن وجه مشترک این هدف تحصیل قدرت به شکل خاص وجود دارد این نوع موضوع شناسی مقتضی این شد که ما بتوانیم تشکلهای سیاسی را به اشکال مختلف بر اساس هدف تعریف شده تلقی کرد.
بنابراین تا اینجا به نوعی می توان گفت امکان مشابهت تجربه های غربی و اسلام را سراغ گرفت با تمایز در مصادیق آن یعنی این مقدار قابل پذیرش است که اراده معطوف به قدرت افرادی را در قالب یک تشکل سیاسی در کنار یکدیگر قرار دهد؛ اما آیا فقط معیار ارزیابی ما همین اهداف هستند و به افعال آنها کار نداریم؛ چرا هر حزبی پس از تشکیل به قصد فعالیت هایی انجام گرفته است و انگیزه کلام مورد توجه باید قرار گیرد.
اما در شکل دهی حزب ما با امور مختلفی سر و کار خواهیم داشت، اقدامات حزبی و فعالیتهای حزبی که حاوی فعالیتهای اعضای یک حزب هستند، در قالب اقدامات جمعی خود را نشان خواهد داد و معیار مشروعیت اینها بحث بعدی است که در حکم شناسی باید مورد لحاظ قرار گیرد؛ اما توجه به گونه های مختلف این اقدامات می تواند فهم ما از موضوع حزب را نیز شفافیت بیشتری ببخشد.
اگر آن اهداف قالب فعالیتها و جهت گیریهای اقدامات حزبی را تعریف کند، در واقع این اقدامات پیش بینی شده و هدفمند بخشی از موضوع است؛ یعنی اگر اقدامات غیر از آن انگیزه و اهداف کلان اقدامات و همین گونه جهت گیریها و سیاستهای کلان هر کدام به نوبه خود نشان دهنده آن ماهیت و موضوع یک حزب به خاص خواهند بود.
یعنی در مقام تعریف سیاست های کلان، ویژگی هایی خواهد داشت، این ویژگیهای عنوانی به عنوان بخشی از موضوع حزب خاص خواهد بود، اقداماتی که به صورت پیشینه تعریف شدند و پس از آن در مرحله اجرا تحقق بیرونی پیدا خواهند کرد، به تعریف حزب مدد خواهد رساند؛ بنابراین می توان از دوگونه تعریف و ساختن حزب سخن گفت.
1. بنای اولیه این است که در قالب هدفگذاری در قالب سیاستگذاری و در قالب تعریف پیشینه اقدامات و نیز در قالب جهتگیریهای حزبی که در قالب شکل آیین نامهها و اساسنامه خود را نشان خواهد داد تعریف میشود؛ بنابراین اساسنامه حزب را میتوان مورد تحلیل قرار داد و ویژگیهای کلانی که بر اساس هدف گذاریها، سیاستگذاریها و تعریف اقدامات خرد و کلان به صورت پیشینی و جهت گیریهای حزب در قالب اساسنامه یک حزب خود را نشان خواهد داد و مجموع برآیند اینها میتواند موضوع حکم فقهی قرار گیرد.
بنابراین ما می توانیم با بررسی یک حزب اساسنامه آن که به ابعاد مختلف و ارکان و شکل و شیوه های مختلف اقدامی و نیز با بررسی عناصر و ارکان حزبی می توان موضوع را باز شناخت مثلا اگر در تعریف موضوع ما هیأتی از علما را ببینیم که در تعریف یک حزب به عنوان ناظران و جهت دهندگان یک حزب تعریف شده باشند.
این امر مقتضی آن است که این سنخ از حزب متمایز از حزب دیگری باشد و موضوع آن متفاوت از ماهیت موضوعی حزب دیگر باشد، بنابراین ویژگی های هر حزب می تواند متمایز از ویژگی های حزب دیگر باشد؛ بنابراین ما با یک موضوع مواجه نیستیم با موضوعات نسبتا مشابه یا گاه متفاوت مواجه هستیم.
بنابراین در موضوع شناسی نیاز داریم گونه های احزاب مختلف را مد نظر قرار دهیم تاریخی بودن شکل گیری تحزب نیز مقتضی همین امر است و تمدنی بودن این امر و تکیه این شکل گیری حزب بر ارزشها و فرهنگ ها و ساختارهای فکری فرهنگی تمدنی احزاب مقتضی همین امر خواهد بود که ما در مقام موضوع شناسی تنوع موضوعی را فراموش نکنیم.
بنابراین می توان در بررسی مصداقی هر حزبی را برخوردار از ویژگی خاصی داشت اما می توان به کار دیگر نیز اقدام کرد برای تسهیل کار می توان با بررسی جزئی احزاب و بررسی مشابهت ها و تفاوتهای آنها به دسته بندی آنها نیز اقدام کرد نتیجه این دسته بندی این خواهد بود که موضوعات را گونه شناسی خواهد کرد و چند موضوع خرد را برای فقیه به ارمغان خواهد آورد.
در واقع ما با توجه به فرایند موضوع سازی ما متوجه تنوع پذیری و امکان تنوع احزاب مواجه شدیم و می توان با بررسی عینی بسیاری از احزاب به این تنوعها پی برد و به صورت علمی به دسته بندی مناسبی دست یازید تا بتوان احکام هر گونه خاص مثلا احزابی که در بافت اسلامی کاملا پایبند ارزشها هستند با احزاب غربی با احزابی که متمایز هستند برخورد داشت.
اگر به این فرآیند موضوع سازی ما نپردازیم، دچار مشکلی خواهیم شد که بسیاری از غرب باوران یا روشنفکران یا کسانی که با نگاه سطحی به مقوله تحزب نگاه کرده و گونه های متفاوت را فراموش کرده و خواستار ارائه یک موضوع به صورت کلی مقوله حزب هستند پی خواهیم برد.
در واقع این مشکل در چنین تحلیل هایی وجود دارد که حزب یک گونه نیست چند موضوع در قالب یک عنوان مشترک مد نظر قرار گرفتند و نمی بایست همه گونه ها را غیر از مصادیق مختلف گونه های مختلفی که خود مصادیق مختلفی با تمایز جزئی تری برخوردار هستند اینها را به یک مفهوم کلی تقلیل داد.
در واقع دو نوع رویکرد را می توان اینجا از یکدیگر متمایز کرد یکی رویکرد تقلیلی به مقوله تحزب که تنوع آنها را از یاد برده و به یک مقوله یک سنخ از موضوع کلی می رسد گونه دیگر این است که به تمایزگذاری اقدام کرده و تمایز موضوع شناسانه را با تکیه بر فرایند موضوع سازی و تنوع شکل گیری این موضوعات مد نظر قرار داده و زمینه حکم شناسی و افتاء و استنباط حکم را به نحو مساعدی تحصیل کرده است.
مقوله بسیار مهم دیگر در اینجا می توان در زمینه موضوع شناسی مطرح کرد که چه کسی از صلاحیت موضوع شناسی برخوردار است وقتی که فقهای عظام در بسیار از زمینه ها می فرمایند موضوع شناسی در موضوعات عرفی به عرف محول می شود اینجا چه عرفی مد نظر است عرف تخصصی یا عرف عمومی؟ کسانی که قائل به مراجعه به عرف تخصصی هستند.
از این منظر به این مقوله می پردازند که مقوله حزب یک مقوله تخصصی است و کارشناسان خاص خود را دارد و این موضوع از پیچیدگی خاصی برخوردار است و عرف مردم لزوما نمی توانند از شناخت این مسئله به صورت موفقیت آمیزی به این موضوع بپردازند و بنابراین ناگزیر هستیم، برای شناخت ویژگی های جدی و عمیق و تحلیل آنها به عرف متخصص بپردازیم در مقام تحلیل این دیدگاه باید گفت که تاریخ مندی این مقوله را نباید فراموش کرد.(ادامه دارد..)
/403/م