vasael.ir

کد خبر: ۸۹۰۳
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۸ - 12 July 2018
آیت الله مقتدایی/ جلسه 37 و 38

ولایت فقیه| تبیین حقوق متقابل حاکم و مردم با استفاده از خطبه 34 نهج البلاغه

وسائل ـ آیت الله مقتدایی به بررسی روایات لزوم تبعیت از ولی فقیه پرداخت و گفت: در خطبه 34 نهج البلاغه، حضرت امیرمومنان علیه السلام حقوق متقابل حاکم و مردم را بیان کرده است که برای هر طرف چهار حق مطرح کرده است که بالاترین حق که امام مسلمین بر مردم دارد، اطاعت است.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه سی و هفتم و سی و هشتم درس خارج فقه ولایت فقیه که در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار شد، به بررسی آیات و برخی روایات در زمینه لزوم تبعیت و اطاعت از ولی فقیه پرداخت.

آیت الله مقتدایی در ابتدای درس خارج ولایت فقیه ابراز داشت: شأن نزول آیه ای که دلالت بر لزوم اطاعت از پیامبر است در مورد ماجرای زبیر و مرد انصاری است که قضاوت پیامبر را نپذیرفت و ایمان خود را از دست داد و از همین آیه برای لزوم تبعیت از ولی فقیه استفاده می کنیم.

وی در ادامه به بررسی روایات پرداخت و گفت: در خطبه 34 نهج البلاغه، حضرت امیرمومنان علیه السلام حقوق متقابل حاکم و مردم را بیان کرده است که برای هر طرف چهار حق مطرح کرده است که مهم ترین وظایف بین حاکم و امت مسلمان است.

این استاد حوزه در ادامه بیان داشت: وظیفه رهبری و پیشوای مسلمین این است که مردم را آموزش دهد و احکام دین را به آنان یاد دهد. باید تک تک مسلمین این احکام را بدانند که امروزه این کار توسط مرکز ائمه جماعات و اداره مساجد انجام می گیرد و امام جماعت مسئولیت بیان احکام برای امت در مسجدش را باید داشته باشد.

استاد مقتدایی گفت: حقی که رهبر به گردن مردم دارد بدین صورت بود که فرمود زمانی که بیعت کردید باید پای تعهدتان باشید زیرا همین که قبول کردید این شخص رییس حکومت باشد باید وفادار باشید و وفاداری به این است که حمایت و پشتیبانی کنند و اگر نیاز به حمایت شد باید راهپیمایی و اجتماع کنند و حمایتشان را فریاد بزنند و زمانی که این حمایت پشت سر رهبری باشد با اقتدار بیشتری می تواند در مقابل دشمنان ایستادگی کند.

وی در ادامه افزود: امیرمومنان علیه السلام فرمودند حق سوم این است که احکام دین را به شما تعلیم دهیم زیرا باید هر شخصی به عمل به احکام دسترسی داشته باشد و در عصر ما با نمایندگی های رهبری در نهادهای مختلف این کار محقق می شود و حوزه های علمیه وظیفه خطیری در این مساله دارند و حق چهارم تعلیم حقوق اجتماعی مانند برادری و اخوت است که نگذارند در عصر ما بین شیعه و سنی دو دستگی ایجاد شود.

تقریر درس

بررسی حق اطاعت و ادله آن

در حقوقی که متقابلا بین رهبر جامعه، امت امامت و مسلمین هست، بحث هایی شد. بیان شد بالاترین حق که امام مسلمین بر مردم دارد، اطاعت است که «یجب علیهم اطاعته» آمده است. به دو آیه از قرآن استدلال کردیم.

۱-«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏»

2-آیه دیگر نیز این بود: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُونکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما» ایمان ندارند کسانی که رسول خدا فرمانی می دهند و خلاف آن عمل می کنند. باید دستوری که دادی از جان و دل بپذیرند.

شأن نزول آیه

زبیر بن عوام از کسانی بود که از مکه هجرت کرده است. زبیر و شخص انصاری بر آب گرفتن از نهری برای نخلستان به اختلاف افتادند. آن شخص می خواست ابتدا آب ببرد و بعد به آن شخص بدهد. آن شخص نیز به همین صورت می خواست سبقت بگیرد. قاعده این است که شخصی که نخلستانش جلوتر است و وسعت بیشتری دارد ابتدا آب را استفاده می کند و نوبت به بعدی می رسد.

پیامبر صلی الله علیه و آله به زبیر فرمودند تو نخلستانت را سیراب کن و سپس آب را به او بده. در مجمع البیان آمده است که آن شخص انصاری غضبناک شد و به پیامبر گفت: این به خاطر نسبت فامیلی (عمه زاده بودن) زبیر با شماست؛ به همین جهت شما چنین حکمی را صادر کردید. تعبیر زشت او این چنین است: «یا رسول الله لإن کان ابن عمتک» بعد در متن چنین آمده است: «فتلون وجه رسول الله؛ صورت پیامبر قرمز شد.» پیامبر بسیار ناراحت شدند؛ زیرا طبق متعارف قضاوت عادلانه داشتند. این آیه اینجا نازل شد که شخصی در مقابل حکم عادلانه رسول خدا معترض شد. آیه فرمود چنین اشخاصی ایمان ندارند؛ زیرا با حکم تو نباید نگرانی در قلب آنان باشد.

بنابراین از آیه استفاده می کنیم اگر رسول خدا به عنوان حاکم، دستوری صادر کرد بر همگان لازم است که از آن تبعیت کنند. پس رییس، حاکم و امیر قوم وظیفه دارد دستوراتی بدهد زیرا نظم امور به دست اوست و دیگران باید تبعیت کنند. بالاخره شانی رسول دارد که رد قول رسول هم جهت دیگری است که به ایمان لطمه می زند اما در مورد قول رهبری این گونه نیست که ایمان از بین برود بلکه عصیان صدق می کند.

زمانی که پیامبر دستوری صادر کرد تفاوتی ندارد که در مقام قضا باشد یا در مقام دیگری باشد. ممکن است در مقام حَکم باشد. زمانی که «یحکموک» گفت؛ یعنی هر چه شما بگویی باید آنان بپذیرند.

سوال: این مساله چه ارتباطی با حکومت دارد؟

پاسخ: بالاخره نزد حاکم می آیند تا بین آنان حکمیت انجام دهد. پیامبر را که حکم قرار می دهند از این باب است که ایشان رییس می باشد.

سوال: ذیل آیه که فرموده است نمی توانیم قاضی تحکیم را بپذیریم، زیرا در این مورد طرفین مختار هستند که آن را بپذیرند یا خیر و ثانیاً قضاوت مستقلاً چیزی نیست و حاکم می تواند قضاوت نیز داشته باشد.

پاسخ: بله. لزوماً حاکم قاضی نیست بلکه از شوون رهبری این است که قاضی را تعیین می کند. در این مورد پیامبر مجمع تمامی این موارد است. آیه در مقام بیان این است که اگر مردم اختلاف و مشاجره ای دارند باید نزد رییس بیایند. در تمامی موارد نزد قاضی نمی روند.

ما می گوییم امر قضا و سایر امور دیگر را می توان از آیه فهمید و مخالفت با رسول خدا مصادف با بی ایمانی است.

بیان روایات

روایات متعددی در این زمینه داریم که حقوق متقابل را معین می کند. در دراسات 34 روایت از طرق عامه و شیعه بیان می کند. برخی از این روایات که از نظر سند معتبر و از نظر دلالت قوی است را انتخاب می کنیم.

اولین روایت در نهج البلاغه از قول امیرمومنان علیه السلام بیان شده است و از خطبه های حضرت است. در خطبه 34 نهج البلاغه، ذیل خطبه چنین فرموده است: «یا ایها الناس إن لی علیکم حقا و لکم علیّ حق» این جامع ترین روایتی است که بیان شده است. من به گردن شما حقی دارم و شما نیز به گردن من حقی دارید.

این مساله معلوم است که فرمود من به گردن شما حقی دارم مرادشان شخص خودشان نیست. من که امام شما و حاکم علی الاطلاق هستم به عنوان حکومت، حقی برگردن شما دارم. شما هم بر گردن که امیر و رییس هستم، حقی دارید. پس این حقوق متقابل بین امام امت و امت وجود دارد. در ادامه می فرماید: «فأما حقکم علیّ؛ فالنصیحة لکم، توفیر فیئکم علیکم، تعلیمکم کی لا تجهلوا، تأدیبکم کی ما تعلموا.»

حقوق مردم بر حاکم

چهار مورد از حقوق را حضرت بیان می فرماید:

1ـ نصیحت شما

2ـ حق شما را از غنائم پرداخت کنم.

3ـ شما را تعلیم دهم تا جاهل نمانید. دستورات و تعالیم اسلام را به شما یاد دهم.

4ـ آداب و روش مسلمانی را بیان شما بیان کنم.

این حقوق مردم بر گردن رهبری است.

حقوق حاکم بر مردم

در ادامه می فرماید: «فأما حقی علیکم؛ فالوفاء بالبیعة، و النصیحة فی المشهد و المغیب، و الاجابة حین أدعوکم، و الطاعة حین آمرکم» چهار حق نیز امام بر گردن مردم دارد:

1ـ پای بیعتتان بایستید.

2ـ نصیحت در حضور و پشت سر داشته باشید.

3ـ اگر دستوری داد اجابت شود.

4ـ زمانی که امر کردم شما اطاعت کنید؛ زمانی که امر کردم نباید دلیل تراشی کنید و انجام ندهید.

تبیین حقوق مردم بر حاکم

در هر مورد توضیح اجمالی بیان کنیم. نصیحت به معنای موعظه، ارشاد و پند دادن است. من باید مصالح جهان اسلام را برای شما بیان کنم. اگر خلافی می بینم باید تذکر دهم. هر چه رهبری تشخیص می دهد برای مردم بیان کند و به سمت راه حق هدایتشان کند.

بیت المال در اختیار ولی مسلمین است و گاهی باید زکوات و اخماس بین فقرا و سادات تقسیم شود. آنچه حقوق مردم از بیت المال است باید حفظ شود و به مردم به حد وفور به مردم برسد. وظیفه رهبری و پیشوای مسلمین این است که مردم را آموزش دهد و احکام دین را به آنان یاد دهد. باید تک تک مسلمین این احکام را بدانند.

امروزه نیز این کار توسط مرکز ائمه جماعات و اداره مساجد انجام می گیرد. امام جماعت مسئولیت بیان احکام برای امت در مسجدش را باید داشته باشد. مثلاً نماینده رهبری در آموزش و پرورش و دانشگاه این کار را انجام دهد و مردم با احکام الهی آشنا شوند. وظیفه امام مسلمین این است که مردم را از جهل بیرون بیاورد. باید وسیله ای در اختیارشان باشد تا بتوانند احکام الهی را فرا گیرند.

رشد علمی در جامعه امروز ما نیز نوعی تعلیم است که امروزه در فضای مجازی و غیره می توان توسعه بیشتری داد. مساله دیگر که حضرت فرمودند این است که آداب و رسوم را برای مردم بیان کنند. این به خلاف احکام است که تعلمش واجب بود. مصداق این مساله نظیر تعلیم وحدت بین مسلمین است که مردم حقوق برادری بین خویش را رعایت کنند.

آداب بین والدین و فرزندان و مردم با همسایگانشان از همین قبیل است که هر مسلمانی با دیگران به چه صورت برخورد داشته باشد. در برخوردشان خشن نباشند و به یکدیگر تعدی نکنند. این حقوق مربوط به رهبری برای مسلمین است.

تشریح حقوق رهبر بر مردم

اما حقی که رهبر به گردن مردم دارد بدین صورت بود که فرمود زمانی که بیعت کردید باید پای تعهدتان باشید. همین که قبول کردید این شخص رییس این حکومت باشد باید وفادار باشید. وفاداری به این است که حمایت و پشتیبانی کنند و اگر نیاز به حمایت شد باید راهپیمایی و اجتماع کنند و حمایتشان را فریاد بزنند. زمانی که این حمایت پشت سر رهبری باشد با اقتدار بیشتری می تواند در مقابل دشمنان ایستادگی کند. زمانی که دشمن این مساله را بفهمد در عداوتش کوتاه می آید.

همین که پذیرش و قبول داشته باشند بیعت حاصل می شود و لازم نیست همه با رهبری دست داده باشند. حضور لازم نیست اما همین که قبول کرده است کفایت می کند.

الان بدخواهان این شبهات را مطرح می کنند و باید پاسخ داده شود. بیعت همین قبول کردن است و زمانی که قبول کرد وفا لازم است. این اجتماعی که در راهپیمایی ها آمدند و قبول کردند باید دنبال آن نیز وفا کنند و تا آخر بایستند.

این قبول کردن در گذشته به اشکال مختلف بوده است و مقصود ما الان شبیه گذشته نیست. پذیرش و قبول رهبری همان بیعت است. الان به یک صورت اتفاق می افتد و بزرگان و خواص قبول می کنند و دیگران نیز قبول می کنند. وفا به این است که ثابت قدم باشند و در مواقع مقتضی به میدان بیایند و حمایت خودشان را اعلان کنند تا او نیز بتواند در مقابل بدخواهان ایستادگی کند. از باب اکثریت باید افرادی که بیعت نکردند نیز اطاعت از رهبری داشته باشند.

دومین حقی که حضرت فرمود این است که نصیحت مومنین نسبت به رهبری باید همواره باشد. نصیحت در اینجا نیز به معنای موعظه و نصیحت است و اگر در اجرا مشکلاتی می بینند باید گزارش دهند. به طور مثال اگر در فلان جا کمبود و نارسایی هست باید تذکر دهند. مردم در متن قضایا هستند و باید اشکالات را به سمع رهبری برسانند تا ایشان بتواند برطرف کند. رهبری بارها فرموده اند که شما نظرات خود را بیان کنید و این حق را برای مردم قائل هستند.

سومین مساله که مطرح فرمودند و این حق به گردن مردم است اجابت در هنگام دعوت ولی فقیه است. به طور مثال زمانی که ایشان اقتصاد مقاومتی را دستور دادند باید مردم تبعیت کنند. ایشان راه حل مشکلات اقتصادی را اقتصاد مقاومتی دانستند. این که برخی اشکالاتی مطرح کنند کوتاهی تبعیت از ایشان است و وظیفه تمام مسئولین است که این کار را در رأس برنامه هایشان قرار دهند.

مقام معظم رهبری تصریح می کنند متخصصین حقیقی و کارشناسان راستین به این نتیجه رسیده اند که تولید را بالا ببریم و جلوی قاچاق را بگیریم و این امر روشنی است و نباید إن قلت مطرح کرد.

حدود صد سال پیش در اصفهان علما دور هم نشسته بودند و نامه ای نوشتند که نباید مردم از اجناس خارجی استفاده کنند و اگر مرده ای را بیاورند که لباس خارجی به تن داشته است بر بدن او نماز نمی خوانیم..

در روایتی مرحوم کلینی در کافی نقل می کند که مشابه این روایت است:«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ‏ حَقُّهُ‏ عَلَیْهِمْ‏ أَنْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطِیعُوا قُلْتُ فَمَا حَقُّهُمْ عَلَیْهِمْ قَالَ یَقْسِمَ بَیْنَهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ یَعْدِلَ فِی الرَّعِیَّةِ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فِی النَّاسِ فَلَا یُبَالِی مَنْ أَخَذَ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا.»[1] حق امام این است که مردم هر چه گفت استماع کنند و اطاعت نمایند. حق مردم بر گردن امام این است که تمام امور را بین آنان بالسویه تقسیم کند و با عدالت رفتار کند. روایات دیگری نیز در این باب وجود دارد که بعداً بدان می پردازیم./926/ف

مقرر: محسن جوادی صدر

پی نوشت:

[1] . کافی، باب ما یجب من حق الامام علی الرعیة
 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵