حزب تشکلی سیاسی مستقل از دولت یا برگرفته از دولت و مبتنی بر ایدئولوژی معین و دارای مدیریت رهبران است که پشتیبانی توده مردم را دارا میباشد و برای رسیدن به قدرت سیاسی، فعالیت تشکیلاتی و سازماندهی دارد؛ بنابراین حزب در جوامع غربی دارای ایدئولوژی غربی و قدرت محور است و برای کسب قدرت و جلب تودههای مردم از ابزارهای مختلفی بهره میبرد؛ در همین راستا بخش سوم از سلسه مباحث حجتالاسلام ذبیح الله نعیمیان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام تقدیم خوانندگان میشود.
در مورد موضوع تحزب و حزب این مسأله در میان آمد که آیا این موضوعی مانند تحزب مانند سایر موضوعات دیگر است که میتوان بلکه باید آن را از عرف گرفت و تلقی عرف از چنین موضوعی مدار استنباط حکم قرار گیرد یا اینکه می توان در این مقوله تردید کرد یا تبصرههای مهمی را برجسته کرد.
چنان که گفته شد اعتباری بودن چنین موضوعاتی لوازمی را به دنبال دارد که متمایز از موضوع شناسی نسبت به موضوعات عینی و طبیعی است که صرفا عرف عنوان خاصی را برای موضوعات طبیعی و عینی اطلاق می کند.
در سایر موضوعات عینی و طبیعی میتوان ویژگی را سراغ گرفت که ماهیت موضوع اجمالا یا تفصیلا مشخص است و عناوین موضوعی را میتوان به عنوان عناوین مشیری تلقی کرد، به موضوعات خاص و درباره نوع کاربرد آن نیز بعد از مقام جعل به تأمل پرداخت؛ اگر موضوعی از طریق عنوانی مورد اشاره قرار گیرد، همان شکل اولیه مد نظر در مقام جعل مورد نظر خواهد بود و تغییر در آن اطلاق و بکارگیری آن معنا مستلزم مجاز یا کاربردهای تسامحی خواهد بود.
اگر به طور نمونه به شیشهای با ویژگی خاصی که عرف آن را به عنوان لیوان تلقی میکند، ما بخواهیم به لیوان شکسته اطلاق کنیم، قید شکسته می تواند به ویژگی ثانویه ای اشاره کند که در آن حالت اولیه و اصلی که جعل به آن تعلق گرفته وجود نداشته باشد.
اگر عنوان لیوان هم بر لیوان صحیح سالم و هم بر لیوان شکسته ابتدا جعل شده باشد و این معنا به صورت عام لحاظ شده باشد، اگر لیوان را به لیوان شکسته اطلاق کنیم، چنین اطلاقی مجازی نخواهد بود؛ اما اگر این تعبیر به صورت دقیقی جعل شده باشد و فقط بر فرد و افراد سالم جعل شده باشد، استعمال و کاربرد آن در مورد موارد شکسته شده و ناسالم استعمال مجازی و غیر حقیقی خواهد بود.
اما میتوان گفت که نوع جعل می تواند به دست ما باشد، درست است که مقولههای عینی تحقق بیرونی دارند؛ اما در مقام جعل استعمال، ما در واقع بکارگیری یک واژه برای اشاره به موضوعات خارجی میتواند به لحاظهای گوناگونی انجام گیرد، میتواند به صورتهای تسامحی مد نظر قرار گیرد و به افراد گوناگون با ویژگیهای متفاوت و با لحاظ یک دسته از اشتراکات اطلاق شود.
در این صورت نمیتوان به راحتی گفت که اطلاق واژه و بکارگیری واژه برای افرادی که از ویژگی اولیه خاصی برخوردار نبودند اطلاق مجازی خواهد بود؛ آیا می توان گفت مثلا اگر لیوان به صورت جدی خرد شده باشد و به قطعات متکثر ریز و درشت تقسیم شده باشد، اطلاق لیوان جایی ندارد و بکارگیری آن می تواند از سر تسامح و مجاز به اعتبار حالت سابقه آن باشد.
اما اگر مختصر شکستگی در لبه و پریدگی لیوان وجود داشته باشد یا ترکی بر جداره لیوان واقع شده باشد عرف به این لیوان دیگر لیوان واقعی نمی گوید این مقدار دقت در مقام جعل مد نظر نبوده؛ بنابراین اگر آن حالت واقعی لیوان یا هر شیئ دیگری حفظ شده باشد، این مقدار دقت از آنجایی که در مقام جعل مد نظر قرار نگرفته و نسبت به این موارد از نقصان با تسامح برخورد شده است، اطلاقهای بعدی نسبت به چنین مواردی اطلاق حقیقی خواهد بود.
اما اگر کاملا هیأت خاصی که در مقام جعل وجود داشت، از میان رفته باشد میتوان گفت در اینجا اطلاق لیوان به اعتبار حالت صحیح آن و حالت قبلی آن خواهد بود؛ در اینجا اعتبار به این مقدار نقش دارد که در لحاظ ویژگیها دقت فراوان یا دقت کمی را مورد نظر قرار داده باشد و مقداری تسامح در مقام جعل رعایت شده باشد.
برای مثال نمونه دیگر اگر مجموعه اوراق به هم پیوسته ای که مجلد باشند ما اطلاق دفتر کنیم، اگر وجود جلد از ابتدا مد نظر قرار گرفته باشد، اطلاق و بکارگیری دفتر برای مواردی که جلد در آن نباشد، اطلاق واقعی نخواهد بود، اطلاق حقیقی نخواهد بود؛ اما اگر نه در مقام جعل این لحاظ وجود نداشته باشد با مجموعه اوراقی که منظم در کنار هم قرار گرفته باشند و جلدی بر آنها جلد مقوایی خاص یا جلد دیگر ضخیمی متمایز از اوراق عادی آن باشد یا نباشد می تواند به عنوان دفتر لحاظ شود.
در این صورت این امر مقتضی نخواهد بود که اگر جلدی بر مجموعه اوراق به هم پیوسته با شکل و شمایل خاصی نباشد ما به آن دفتر نگوییم، همچنین اگر برخی از اوراق آن پاره شده باشد، بستگی دارد به اینکه در مقام جعل این مقدار لحاظ شده باشد یا نباشد.
ولی میتوان به طور نمونه نظم خاص در میان اوراق را شرطی لحاظ کرد؛ اما اگر چنین شرطی هم نبوده باشد مجموعه اوراق روی هم ریخته که ممکن است نظم چینش آن یک نظم ثابتی نباشد و بی نظمی بر آن حاکم نباشد.
اگر ما به کومه ای از کاغذها نیز دفتر بگوییم، اطلاقات بعدی به چنین مصادیق منظم و غیر منظم نیز می تواند دفتر اطلاق شود و استعمال آن استعمال حقیقی باشد؛ بنابراین نوع لحاظ اولیه تاثیر دارد و نمیتواند دست جاعل الفاظ را بست و دایره استعمال مجازی و اطلاق آن بر موارد صحیح را محدود دانست.
چرا که دایره مصادیق صحیح و کاربرد صحیح از ابتدا در قالب وسیعی لحاظ شده است و در مواردی نیز می توان سراغ گرفت که دایره حقیقی بودن معنا و جعل محدودتر باشد؛ بنابراین در کاربرد حقیقی و کاربرد مجازی ما تابع نوع و کیفیت وضع اولیه خواهیم بود؛ بنابراین این مطلب را می توان در موارد جعلهای اسامی و نامگذاری موضوعات عینی و حقیقی سراغ گرفت مشابه همین وضعیت را درباره موضوعات کاملا اعتباری نیز می توان در نظر گرفت.
اما تمایز موضوعات اعتباری این بود که شیئی و عینی یا فردی یا به هرحال هر مقوله ای که وجود داشت ساختن آن از اعتبار برخوردار نبود اعتبار صرفا در اعتبار و جعل الفاظ برای موضوعات عینی لحاظ شده بود.
اما میتوان اینها را به عنوان موضوعات عینی یاد کرد؛ هرچند اطلاق عنوانی بر آنها امری اعتباری است، اما موضوعات اعتباری صرفا متکی بر جعل لفظ نیستند؛ بلکه نیازمند این هستند که خود موضوع نیز به صورت ارادی تعریف شده و حقیقتی برای آنها لحاظ شود و پیش از جعل و اعتبار آن موضوع وجود آن نیز مفروض نبود و صرفا ما به عنوان گذاری اکتفا نکرده بودیم میتوان مقوله ای مانند تحزب را اعتبار و جعل و تعریف کرد.
اما عنوان دیگری برای آن قرار داد پس اعتبار در اینجا صرفا اعتبار یک عنوان نیست و نامگذاری مقولهای متمایز از تعریف موضوع به اعتبار انسانی متمایز از جعل عنوان خواهد بود، با توجه به چند ویژگی مطرح در موضوعات اعتباری که می توان از جمله تنوع پذیری تغییر پذیری ارادی بودن و قصدی بودن بعضی از عناوین اعتباری میتوان به تحلیل مناسبتری از مقولههای سیاسی که در این امر قرار گرفته اند پی برد و تحلیل عمیقتری نسبت به آنها سراغ گرفت.
در اینجا این مسأله را می توان مطرح کرد که شکلگیری یک موضوع چگونه میتواند از طریق اعتبار انجام گیرد؛ به عنوان نمونه آیا نیاز است که ما در ذهنیت خود از مواردی از عالم طبیعت یا اعتبارهای پیشین الهام گیری کنیم یا اینکه میتوان به صورت فی البداهه و بدون الهام از موضوعات عینی یا ذهنی و اعتباری پیشین به خلق و اعتبار موضوع جدید مبادرت ورزید.
به نظر می رسد از آنجایی که اعتبار امری سهل و در پاسخ باید گفت که اعتبار امری سهل و بدون معونه است اعتبار ابتدا در عالم ذهن انجام می گیرد و پس از آن به ابراز رسیده و میتواند در امور اجتماعی سیاسی با تشریک مساعی و اعتبار آحاد با یکدیگر پیوند یافته و با حک و اصلاح و تغییر اعتبار سراغ از اعتبار یا اعتبارات جمعی گرفت و این اعتبارات جمعی می توانند متمایز از اعتبارات فردی باشد که به صورت ابتدایی لحاظ شده بود.
اما در هرحال چه اعتبار به صورت صرفا فردی باشد یا اعتبارهای فردی در نشست و برخاست با یکدیگر به وضعیت نهایی خود برسد، این پرسش را می توان نسبت به خود بپذیرند که آیا این اعتبارات متوقف بر اعتبارهای پیشین و موضوعات پیشین و الهام گیری از آنها هستند یا می توان به صورت فی البداهه به خلق اعتبارات پرداخت؛ در واقع این مقوله این پرسش از ماهیتی می توان گفت نسبتا معرفت شناسانه برخوردار است یا دسته کم بعدی از آن بعد معرفت شناسانه است و به ذهن شناسی انسان باز می گردد.
ذهن از پیچیدگی خاصی برخوردار هست، به راحتی می توان گفت این امکان وجود دارد که انسان از موضوعاتی که در عالم بیرون وجود دارند موضوعات عینی از آنها الهام بگیرد و به خلق موضوعات بپردازد و از قوه تخیل بهره گرفته و به ترسیم موضوعاتی با ویژگیهای خاص بپردازد، هم نسبت به موضوعات عینی تعریف خاصی ارائه دهد.
در واقع با تغییر و برجسته سازی یا تقلیل یا ایجاد تفاوتهایی در موضوعات بیرونی که تصویری از آنها در ذهن انسان وجود دارد تصاویر جدیدی را ایجاد کند، بطور نمونه اگر ما مفهوم غول را بکار بگیریم، این مفهوم حاکی از تصوری است که ابتدا از برخی از موجودات هراسناک یا ویژگیهای دیگری که از بزرگی از عظمت خاصی و هیبت خاصی برخوردار هستند الهام گرفته شده و قوه تخیل با تصرف در برخی از ویژگیهای موضوعات عینی تصورات جدید را ایجاد کند.
به همین سان میتوان در ایجاد موضوعات اعتباری یا نیمه اعتباری یا کاملا اعتباری این امکان را در خلاقیت انسان سراغ گرفت که از موضوعات عینی پیشین الهام گرفته و به موضوعات نیمه اعتباری یا تماما اعتباری به ایجاد اینها مبادرت بورزد؛ اما آیا این امر به مثابه آن است که نمیتوان خلاقیتی بیش از این برای انسان در نظر گرفت.
به نظر می رسد که قدرت تخیل انسان چنان است که با تغییر تصاویر گاه به جایی می رسد که ابتداء می تواند موضوعات را ابداع کند، بهویژه نسبت به افعال انسانی می تواند فعالیت های خاص موضوعات خاص و نهادهای خاصی را تعریف کند؛ در مجموعه چه بپذیریم که به صورت تمام عیار یا به صورت محدود از تصورات اعتباری پیشین یا اعتبارات واقعی پیشین ذهنیت انسان الهام گیری کند.
من در مجموع ویژگی اعتباری بودن موضوعات اعتباری پابرجاست، اما مقوله ارادی بودن این اعتبارها مقتضی این است که دست انسان برای الهام گیری در مواردی که میخواهد از موضوعات عینی و اعتباری پیشین برای ایجاد موضوعات نوین الهامگیری کند بسته نیست و می تواند با ترکیب موضوعات گوناگون یا با ایجاد شکل و تصویر جدیدی به ابداع موضوعات نوین بپردازد.
در اینجا این مسأله می تواند طرح شود که فایده این دسته بندی و این تأمل چیست، در مقام پاسخ باید گفت برخی در طرح بعضی از موضوعات با تکیه بر اینکه بعضی موضوعات مانند حکومت، دولت یا سایر مقوله های اعتباری و موضوعات جعلی و اعتباری ممکن است این شیوه را بکار بگیرند که انسان به ناگزیر می تواند از استعاره تمثیل استفاده کند؛ اما این تمثیلها در مقوله حکم شناسی و تعریف و حتی موضوع شناسی موضوعات دینی سیاسی دخالت پیدا کند.
به طور نمونه اگر ما بگوییم که ماهیت دولت ماهیت کاملا اعتباری است، این مسأله مطرح می شود که اگر ما بپذیریم که حتما و ناگزیر باید در خلق این مفهوم از سایر مفاهیم بهره گیری کرد یا اگر به صورت ناگزیر این مسئله را مطرح نکنیم و بگوییم حداقل امکان آن وجود دارد این مسأله پیش می آید که از چه مقوله یا مقولههایی می باید کمک و یاری گرفت.
برای ایجاد مفهوم جدید برخی از مقوله های جدید در فضای نوین ساخته شدهاند آیا می توان مقوله ای مانند مثلا دولت را از مفاهیمی مانند مفاهیم بازار در اندیشه دولت رفاه سراغ گرفت این امکان وجود دارد و می توان گفت که اندیشمندان سیاسی می توانند از مقوله ای مانند بازار الهام گرفته و حکومت را بدین سان تعریف کنند یا کس دیگری از مقوله ای مانند خرید و فروش یا از سایر اعتبارات و موضوعات اعتباری مانند بازی وقف یا انحاء عقود یا ایقاعات یا سایر موارد الهام گیری کند.
اما ارادی بودن این الهام گیری و ارادی بودن تکوین این موضوعات مقتضی این است که بگوییم در انتخاب این موارد الهام دهنده انسان اراده خاصی دارد و یک تمثیل یک الگوی موضوعی اقتضاء جبری برای این ندارد که ما مقوله ای مانند حکومت یا تحزب یا سایر مقولههای اجتماعی سیاسی را تنها برای یک مقوله تعریف کنیم.
اما این یادآوری مهم نیز بسیار در اینجا مهم است که در فهم ادبیات دینی ما نمی توانیم به رغم پذیرش این امکانهای جدید به الهام گیریهای نوین دست یازیده و با خلق مفاهیم جدید ما بخواهیم به تفسیر آموزه های دینی بپردازیم.
چرا که باید مقوله حکومت یا هر مقوله دیگری که در دوران اسلامی وجود داشته اند، در صدر اسلام و در دوران ائمه اطهار علیهم السلام وجود داشته و در زمان معصومان علیهم السلام مورد استعمال قرار گرفتهاند، میباید همان معنا و مفهوم را در چنین موضوعات اعتباری سراغ گرفت و به جستجوی آنها پرداخت و نمیتواند در فهم مراد شارع اعتبارات جدید موضوع شناسانه را و یا موضوع سازانه را مورد عنایت قرار داد منعی برای ایجاد موضوعات و تعریف جدید نیست؛ اما در تفسیر متون دینی نمی توان آنها را مد نظر قرار داد.
تذکر بسیار مهم دیگر نیز این است که اگر ما موضوعات نوینی داشته باشیم که سابقه ای در ادبیات دینی و در دوران صدور روایات و سنت نبوی و صدور روایات از معصومین وجود نداشته باشد موضوعات جدید چه نسبتی با مفاهیم پیشین خواهند داشت و چگونه باید مورد تامل قرار گرفت.
اگر این نکته را مورد توجه قرار دهیم که اعتباری بودن موضوع گاه مقتضی این هست که در شکل دهی یک موضوع نوین در بستر خاصی انجام می گیرد ما میتوانیم این مسئله را مد نظر قرار دهیم که برخی از احکام و برخی از ارزشها در شکل گیری موضوعات و در تعریف موضوعات اعتباری می توانند دخیل باشند.
اگر این امر نکته درستی تلقی شوند، بدان معناست که نمی توان گفت موضوع کاملا در عرف شکل پیدا کند و پس از آن برای اینکه ما ببینیم حکم آن چیست این موضوع را به خدمت فقیه بیاوریم یا فقیه خود به موضوع شناسی اقدام کند و موضوع را از عرف استیاد کند، نه کاملا بدین صورت نیست.
در واقع باید گفت اگر موضوعاتی در دوران اولیه که زمان شکل گیری اسلام و ارائه آموزه های اسلامی توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهمالسلام بوده است، موضوعات یا از طریق عرف گرفته شده و حکم آنها بیان شده است یا گاه در آن موضوعات تصرف شده است.
مبنای آن تصرفات را چه باید دانست، مبنای آن تصرفات در موضوعات عرفی این بوده است که احکام و ارزشهایی در تغایر کامل یا تغایر موردی یا جزئی با برخی از موضوعات بوده است و به ناچار این احکام بوده اند که مقتضی باز تعریف آن موضوعات به صورت صریح یا نیمه صریح یا به هرحال به صورت غیر صریح بودهاند؛ چرا آن موضوعات به صورت مطلق مورد پذیرش قرار نگرفته اند، یک قالب میتوانست این باشند که بگویند موضوعاتی با این ویژگیها از یک حکم برخوردارند.
همان موضوع با تغییراتی یا با ویژگیهای خاص یا با لحاظ بعضی ویژگیها و شرایط از حکم دیگری برخوردار بودند این یک شیوه است اما شیوه دیگر این است که در معنای موضوعات آن شرایط مد نظر شارع در آنها اشراب شود و لحاظ های ارزشی و حکمی در موضوع شناسی نیز مد نظر قرار گیرد.
حتی می توان گفت اگر به تقسیم موضوعات نیز ابتدا بسنده شده باشد و حکم هر یک متمایز از حکم دیگری باشد آن موضوعات نزدیک به یکدیگر با تفاوت اوصاف به تدریج می توانند در بستر اندیشه دینی از بازتعریف عرفی دینی خاصی برخوردار شوند.
بدین معنا که یکی از آن موضوعات می تواند در مدار استعمالات و کاربرد بیشتری قرار گیرد و چون که ابتدا آن مفهوم به دو گونه از مصادیق خود اشاره می کرد، یک معنا یا به صورت تضییقی یا به صورت توسعه ای نسبت به برخی از مصادیق غلبه معنایی پیدا کرده یا حتی انحصار در کاربرد پیدا کرده باشد.
بنابراین عرف ارزشی و حکمی در استعمالهای بعدی الفاظ نیز دخیل بوده و موضوع را محدود یا توسعه یا تضییق دهند؛ اگر در بکارگیری موضوعاتی که مورد تصرف شارع قرار گرفتند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم یا آنکه کاربرد آنها بخاطر لحاظ برخی از احکام و جعل برخی از احکام دستخوش تغییرات عرفی دینی شده باشد، به طریق اولی می توان گفت که موضوعات نوین بخاطر اعتباری بودن ارادی بودن می تواند از مسیر لحاظ برخی از ارزشها و احکام مطرح در یک فرهنگ دینی برخوردار باشند.
بنابراین اگر فعلی یا افعالی یا عینیت های اعتباری در تناسب تمام عیار با ارزشهای یک آیین فرهنگ و دین نباشند می توان این مسأله را به صورت تاریخی ملاحظه کرد که هر فرهنگی برای خود موضوعی را تعریف کند و نه تنها در مقام حکم ارائه حکم و ارزش گذاری به تمایز موضوعات بپردازد.
بلکه در مقام موضوع شناسی که به همراه خود عنوان گذاری را نیز به همراه دارد استعمال برخی از موضوعات صرفا به بخشی از مصادیقی از موضوع ابتدایی می تواند اشاره بکند که با ارزشهای خاصی همنوایی داشته باشد و حتی استعمال برخی از عناوین برای موضوعات خاص در انحصار آنها درآید.
حتی اگر فرض کنیم آن عنوان در معنای لغوی یا در کاربردهای پیشین از وسعت خاصی برخوردار است یا از ضیق خاصی برخوردار است بخاطر لحاظ برخی از ویژگیهای ارزشی دچار توسعه یا تضییق لفظی و اصطلاحی نیز شده باشد؛ در واقع موضوعات اعتباری هنگامی که تعریف عینی و تعینی توسط اراده یک فرد یا افراد دخیل در تعریف آن موضوع برخوردارند این موضوعات می تواند در قالب عناوین و اسامی مشیر خاصی نیز ارائه شوند و حتی معنای لفظی آنها را نیز دستخوش تغییر و دگرگونی کند.
بحث مهمی که در اینجا می توان مورد توجه افزونتری قرار گیرد، این هست که اعتباری بودن مقولههایی مانند تحزب چگونه میتواند در سایه ارزشهای دینی به موضوع سازی بینجامد.
نکته اساسی در اینجا این است که ما در فعالیتهای مربوط به موضوع و لحاظهای مربوط به موضوع صرفا با موضوع شناسی سر و کار نداریم؛ بلکه موضوعات اعتباری در فرایند موضوع سازی واقع شده و با تعریف تاریخی تمدنی بسیاری از مقوله ها ما مواجه هستیم.
بنابراین دو مفهوم موضوع شناسی و موضوع سازی را میبایست در کنار یکدیگر قرار داد ابتداء موضوعات در فرآیند موضوع سازی شکل می گیرند و بعد افراد بعدی نیازمند شناخت آنها هستند و به مقوله موضوع شناسی اقدام خواهند کرد.
یکی از مسائل مهم در موضوع سازی این است که موضوع سازیهای اجتماعی سیاسی معمولا در کوتاه مدت رخ نمی دهند و تحقق مقوله موضوع سازی در مصادیق مختلف در فرایندی نه تنها تاریخی، بلکه می توان گفت در فرآیندی تمدنی تحقق پیدا میکند.
به این صورت که مقولهای مانند مشارکت نخبگان یا مشارکت آحاد جامعه در یک روز و یک هفته یک ماه و حتی یکسال به راحتی تحقق پیدا نمی کند، شکل و کیفیت مشارکت آحاد یا نخبگان معمولا در بستر طولانی زمانی و مکانی اشکال مختلفی می تواند پیدا کند.
چرا که فعالیت های انسانی به رغم اینکه انسانها از اراده آزاد برخوردار هستند؛ اما در شرایط مختلفی انجام می گیرد و ما با مقوله ای مانند شرایط امکان و نیز با شرایط امتناع این فعالیتها مواجه خواهیم بود، اگر الان ما با مقولهای به عنوان حزب و تحزب سر و کار داریم.
این مقوله را میبایست از سنخ امور و مقولههای تاریخی تمدنی یاد کرد؛ چرا که تحزب از ویژگیهایی برخوردار است که این ویژگیها و نوع اعتباری که در این سنخ از فعالیتهای انسانی رخ داده است، در بستر بسیار طولانی شکل گرفته است و نمیتوان لزوما یک شکل از همان شکلی را که ما به عنوان فعالیتهای حزبی می شناسیم و آن عینیت اعتباری ما به عنوان حزب از آن یاد میکنیم؛ در هر تمدنی به یک شکل نمی تواند شکل بگیرد.
از یک سو ممکن است حکومت هایی برای حکومتهایی که حالت استبدادی دارد به صورت تمام عیار در برابر مخالفان قد علم کنند و آنها را سرکوب کند، این سرکوب ممکن است به اندازهای قوی باشد که امکان هیچ گونه فعالیت و مشارکت آحاد یا نخبگان مخالف با حکومت را تجویز نکند؛ اما در عین حال میتواند فضای بازی برای افراد همسوی با خود ایجاد کند؛ بنابراین شکل مشارکت آنها می تواند در قالب خاصی رقم بخورد و اختلافهای ذهنی و سلیقه ای آن افراد همسو با حاکمیت در قالب فعالیت های جمعی رخ دهد.(ادامه دارد...)/403/م