vasael.ir

کد خبر: ۸۸۳۷
تاریخ انتشار: ۱۳ تير ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۳ - 04 July 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 74

جهاد| بررسی نظر فقهاء پیرامون امکان جهاد ابتدایی در عصر غیبت

وسائل- ممکن است بگویند عصمت در جهاد ابتدایی شرط نیست و الا منصوبین از سوی پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) مانند مالک اشتر و غیر او، نباید اذن جهاد می داشتند. فقیه عالم عادل در عصر غیبت حداقل مانند فرماندهان ارتش ها و ولاتی است که منصوب از طرف امام هستند. در چنین شرایطی اطاعت از آنها واجب است.

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در هفتاد و چهارمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ دوشنبه نهم اسفند ماه 1395 برگزار شد در ادامه بررسی ابعاد و حکم جهاد ابتدایی در عصر غیبت به تبیین تفصیلی ادله قائلین به حرمت وقوع جهاد ابتدایی در زمان غیبت معصوم پرداخت و اقدام به ارائه پاسخ هایی به در رابطه با حرمت جهاد ابتدایی در عصر غیبت مبتنی بر روایت بشیر دُهّان پرداخت.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد: سند از این بابت که منظور از بشیر، بشیر دهان است، تام و روایت صحیحه است. و در روایت اعاظم روات نیز مانند محمد بن یحیی العطار آمده که از اصحاب اجماع است. یا محمد بن الحسین بن ابی الخطاب که همچنان که نجاشی می گوید جلیل و عظیم القدر و کثیر الروایه است. علاوه بر آنکه این دو از مشایخ اصحابند.

 

مشروح این جلسه را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث درباره روایت بشیر دهان بود. و گفتیم که از نظر سندی بعید نیست که سندش درست باشد. و منظور همان بشیر دهان باشد.

اما از نظر دلالت، وجه استدلالی که آقایان فقها ذکر کرده اند، این است که روایت در حرمت جهاد با غیر معصوم صریح است و غیر معصوم شامل حاکم عادل غیر معصوم هم می شود. پس جهاد ابتدایی در عصر غیبت اگر چه با رهبر عادل و فقیهی که در راس حکومت اسلامی هم باشد جایز نیست. این مطلب توضیحاتی دارد.

توضیح اول اینکه: واژه «قتال» اگرچه  بر عملیات جنگی و نظامی اطلاق می شود، اما این اعم از دفاع و جهاد ابتدایی است و اگر دفاع از بیضه الاسلام از شمول حکم خارج می شود، بر اساس بدیهیات فقهیه، پس این کلمه معنای جهاد ابتدایی را می رساند. چون قتال اعم از قتال دفاعی و ابتدایی است. چون روایت می گوید: « إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ الْمُفْتَرَضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ».[1]

خب قتال، یا دفاعی است یا ابتدایی. قتال دفاعی که نیست، چون حرام نیست که مثل میته و لحم خنزیر باشد. می ماند قتال ابتدایی.

مطلب دوم: این واژه «مُفْتَرَضِ طَاعَه» است که در روایت آمده است. این واژه اصطلاح خاصی است که به معصوم اطلاق می شود و تعدی به غیر معصوم نمی شود؛ حتی اگر فقیه عادل حاکم واجب الاطاعه باشد. این واژه در مرتکزات شرعیه، اراده نمی شود مگر غیر معصوم(ع). به گونه ای که این واژه در ادعیه و زیارات و نیز محاورات روزانه شیعه نیز آمده است که وقتی می گویند امام مفترض الطاعه، ذهن به امام معصوم متوجه می شود.  از جمله ادعیه ای است که مرحوم کفعمی(ره) و سید بن طاووس(ره) و دیگران نقل کرده اند و مرحوم مجلس در «بحارالانوار» در ادعیه آورده است. مانند «أَسْتَأْذِنُ خَلِیفَتَهُ الْإِمَامَ الْمَفْرُوضَ عَلَیَّ طَاعَتُهُ فِی الدُّخُولِ فِی سَاعَتِی هَذِهِ إِلَى بَیْتِه‏»[2] و  نیز عبارت «خلیفتک الإمام المفروض على طاعته‏»[3] و یا «خلیفتک الإمام المفترض علی طاعته»[4] یا مرحوم مجلسی(ره) در تاریخ امام سجاد(ع) نقل می کند: «عَنْ أَبِی بُجَیْرٍ عَالِمِ الْأَهْوَازِ وَ کَانَ یَقُولُ بِإِمَامَةِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ قَالَ حَجَجْتُ فَلَقِیتُ إِمَامِی وَ کُنْتُ یَوْماً عِنْدَهُ فَمَرَّ بِهِ غُلَامٌ شَابٌّ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ فَقَامَ فَتَلَقَّاهُ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ خَاطَبَهُ بِالسِّیَادَةِ وَ مَضَى الْغُلَامُ وَ عَادَ مُحَمَّدٌ إِلَى مَکَانِهِ فَقُلْتُ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ أَحْتَسِبُ عَنَایَ فَقَالَ وَ کَیْفَ ذَاکَ قُلْتُ لِأَنَّا نَعْتَقِدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةُ تَقُومُ تَتَلَقَّى هَذَا الْغُلَامَ وَ تَقُولُ لَهُ یَا سَیِّدِی فَقَالَ نَعَمْ هُوَ وَ اللَّهِ إِمَامِی فَقُلْتُ وَ مَنْ هَذَا قَالَ عَلِیٌّ ابْنُ أَخِیَ الْحُسَیْنِ ع اعْلَمْ أَنِّی نَازَعْتُهُ الْإِمَامَةَ وَ نَازَعَنِی فَقَالَ لِی أَ تَرْضَى بِالْحَجَرِ الْأَسْوَدِ حَکَماً بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ نَحْتَکِمُ إِلَى حَجَرٍ جَمَادٍ فَقَالَ إِنَّ إِمَاماً لَا یُکَلِّمُهُ الْجَمَادُ فَلَیْسَ بِإِمَامٍ فَاسْتَحْیَیْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ قُلْتُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ الْحَجَرُ الْأَسْوَدُ فَقَصَدْنَا الْحَجَرَ وَ صَلَّى وَ صَلَّیْتُ وَ تَقَدَّمَ إِلَیْهِ وَ قَالَ أَسْأَلُکَ بِالَّذِی أَوْدَعَکَ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ لِتَشْهَدَ لَهُمْ بِالْمُوَافَاةِ إِلَّا أَخْبَرْتَنَا مَنِ الْإِمَامُ مِنَّا فَنَطَقَ وَ اللَّهِ الْحَجَرُ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ سَلِّمِ الْأَمْرَ إِلَى ابْنِ أَخِیکَ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنْکَ وَ هُوَ إِمَامُکَ وَ تَحَلْحَلَ حَتَّى ظَنَنْتُهُ یَسْقُطُ فَأَذْعَنْتُ بِإِمَامَتِهِ وَ دِنْتُ لَهُ بِفَرْضِ طَاعَتِهِ قَالَ أَبُو بُجَیْرٍ فَانْصَرَفْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قَدْ دِنْتُ بِإِمَامَةِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع وَ تَرَکْتُ الْقَوْلَ بِالْکَیْسَانِیَّةِ»[5] یعنی بعضی فکر می کردند ابن جنفیه امام است بعدا دیدند ایشان به امام سجاد(ع) که کودکی بود، احترام کرد. یاران ابن حنفیه ملامت کردند و گفتند ما فکر می کردیم شما امام مفترض الطاعه هستید. آیا از یک کودک اینگونه استقبال می کنید؟ فرمود: بله، به خدا او امام من است.  بالاخره وقتی او این رفتار را دید از کیسانیه برگشت و به امامت معتقد شد.

علاوه بر این مرتکزات، روایات معتبری از «اصول کافی» هست تحت عنوان «باب فرض طاعه الائمه» که همگی بعید است واژه مفترض الاطاعه را بر غیر معصوم حمل کنیم. در طول تاریخ نیز از متشرعه سراغ نداریم که بگویند امام مفترض الطاعه یعنی فقیه جامع الشرایط یا مرجع مسلمین. از جمله این روایات است: «الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ قَالَ أَشْهَدُ أَنِّی سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ الْحَسَنَ إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ الْحُسَیْنَ إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ».[6]

دسته دیگری از اخبار در «علل الشرایع» و «اصول کافی» آمده است که استاد مومن در مقاله جهاد ابتدایی آنها را ذکر کرده است و در نهایت فرموده است: «و بالجمله فهذه الاخبار المستفیض التی فیه المعتبره تدل دلال الواضح علی ان المفترض الطاعه منحصر فی المعصومین العالمین بالاخبار السماوات و الارض المطهرین الذین لا یامرون بمعصیه الله فالامام المفترض الطاعه الواقع فی حدیث البشیر الذی لا یجوز القتال مع غیره منحصر فی الامام المعصوم فالقتال مع غیر المعصوم ای من کان ولو کان فقیها عادلا قائدا للدوله الاسلامیه فی زمان غیبه المعصوم حرام مثل المیته الدم و لحم الخنزیر». البته چون ایشان روایت را از نظر سند تمام نمی داند، اما از نظر دلالت تمام می داند. اما ما که از نظر سند تمام می دانیم، اگر «قتال» شامل ابتدایی بشود، «مفترض الطاعه» هم به معنای معصوم شد، چه کنیم؟

علاوه بر همه آنچه فرموده اند که امام مفترض الطاعه، فقط امام معصوم مراد است، مطلب دیگری هم هست و آن اینکه اگر برای غیر معصوم ولایت ثابت شد، و اطاعت از فقیه در احکام ولائیه ثابت شد، آن موقع می توانیم تعدی کنیم و بگوییم فلان فقیه مفترض الطاعه است و اطاعتش واجب است البته از نظر لغت. هرچند ممکن است بگویند مفترض الطاعه اصطلاحا شامل معصوم می شود.

با این توضیحات سندی و دلالی، خواهند گفت چگونه این روایت بشیر دهان دلالت بر حرمت جهاد ابتدایی می کند.

پاسخ به روایت بشیر دهان و ردّ آنها

به روایت بشیر دهان در حرمت جهاد ابتدایی مع امام غیر مفترض الطاعه، چند پاسخ داده شده است.

پاسخ اول: دلالت روایت از نظر مضمون تام است، اما از نظر سندی تام نیست. که از نظر ما قابل قبول نیست.

پاسخ دوم: راوی بشیر دهان است و او نقل خواب کرده است. و می گوید: «إِنِّی رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ أَنِّی قُلْتُ لَکَ» و امام آنچه بشیر گفته نقل کرده است. اما از روایت استفاده نمی شود که امام در بیان حکم شرعی باشد. او خوابی تعریف کرده و به امام عرض می کند خوابت را دیدم و چنین فرمودید. امام هم فرمود خوابت درست است. لذا در بیان حکم شرعی نیست. به عبارت دیگر یک بار بشیر دهان استفتاء می نوشت و سوال می کرد که قتال با اینها چگونه است؟ گاه هم نقل خواب می کند. برخی می گویند چون نقل خواب است، و امام خواب را تایید کرده، به منزله حکم شرعی نیست.

جواب این است که این مطلب نمام نیست. چون گاه خواب در مسایل غیر مهمه و غیر شرعیه است، خب امام(ع) هم می فرمود خوابی که دیدید خیر و درست است. اما اینجا موضوع خواب، یک سوال و جواب شرعی است و برای آقای بشیر دهان  سوال جدی شده که آیا قتال مع امام غیر مفترض الطاعه حرام است یا نیست؟ اگر امام به قصد جواب شرعی نبود و آقای بشیر دهان به قصد حکایت فقط نقل می کرد، باعث اقرار المکلفین به جهل می شود. یعنی ما که این سوال و جواب را می بینیم، اشتباه می فهمیم. از ظاهر می فهمیم که امام می گوید واجب یا حرام است. در مقام بیان حکم شرعی است. برای اینکه اقرار مکلفین به جهل نشود، لازم است امام آن را تایید یا رد کند. پس یک خواب معمولی نیست.  امام در تایید می فرماید: «هُوَ کَذَلِکَ هُوَ کَذَلِکَ » وگرنه اقرار مکلفین به جهل می شود. و امام از این امر منزه است. گذشته از آنکه اگر صرف نقل خواب باشد، داعی ندارد که بشیر دهان خوابش را نقل کند.

نکته ای حجیت خواب و رویاهای صادقه

اینکه می گویند خواب حجت نیست و نمی توان به مقتضای خواب عمل کرد، از ارزش رویاهای صادقه کم نمی کند. گاه خواب صادق به نحو تبشیر یا تنذیر و هشدار، به انسان هایی عنایت می شود. حتی انسان های معمولی. بعضی وقت ها خداوند از طریق خواب الهام می کند. خواب انبیاء را نمی توان گفت صادق نیست. بلکه بعضی از خواب های ایشان بالاتر از الهام، وحی است.  خواب غیر انبیاء اگر توسط انبیاء و اوصیاء ممضا شد، شکی نیست که رویای صادقه است. فلسفه رویای صادقه چه بود؟ شاید کسی بگوید این نحوه الهام از طرف خداوند برای معرفت حکم شرعی است.  نه اینکه خود خواب حجت است. خواب  بستری برای سوال و جواب شرعی می شود.

بنابراین پاسخ دوم به روایت هم تمام نیست.

پاسخ سوم: ممکن است بگویند عصمت در جهاد ابتدایی شرط نیست و الا منصوبین از سوی پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) مانند مالک اشتر و غیر او، نباید اذن جهاد می داشتند. فقیه عالم عادل در عصر غیبت حداقل مانند فرماندهان ارتش ها و ولاتی است که منصوب از طرف امام هستند. در چنین شرایطی اطاعت از آنها واجب است. پس امام مفترض الطاعه منحصر در امام معصوم نیست. این نکته از صاحب کتاب «دراسات فی ولایت فقیه» نقل شد.

جواب اینکه قبلا عرض کردیم آنچه از روایات از کلمه مفترض الطاعه به ذهن متبادر می شود، منحصر در امام معصوم است. و نیز اینکه بین منصوبین از سوی امام با فقیه در زمان غیبت تفاوت است. مانند مالک اشتر، در رکاب امام قتال می کند و در زمان حیات و تحت نظر امام است. بنابراین قتال مع غیر الامام مفترض الطاعه بر مالک اشتر صدق نمی کند.

نسبت به فقیه عادل در عصر غیبت نمی توان گفت که قتال تحت اشراف حضرت است. بله، امام رعایت و تصحیح می کند. نهایت اینکه گفته شود قتال فقیه به امر و اذن امام معصوم بوده است، نه «مع المعصوم» و آنچه در روایت آمده است «مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ» است . بنابراین اذن و امر، غیر از معیت است. پس اذن قتال در زمان غیبت، محتاج دلیل دیگری است که در روایات نیامده است.

پاسخ چهارم: درمورد مناسبت حکم و موضوع است که مرحوم آقای خوئی(ره) در «منهاج الصالحین» چنین فرموده است: «فإنّ الظاهر منها بمناسبة الحکم و الموضوع هو حرمة القتال بأمر غیر الإمام المفترض طاعته و بمتابعته فیه، و لا تدلّ على حرمة القتال على المسلمین مع الکفّار إذا رأى المسلمون من ذوی الآراء و الخبرة فیه مصلحة عامّة للإسلام و إعلاء کلمة التوحید بدون إذن الإمام علیه السّلام کزماننا هذا.»[7] یعنی روایت بشیر دهان می گوید قتال حرام است اگر به دستور و امر کسی باشد که امام مفترض الطاعه نباشد. اما قتالی که مسالمانان بر علیه کفار می کنند، اگر کارشناسان نیروهای مسلح بگویند در این قتال با کفار، مصلحت برای اسلام و مسلمین است و باعث پیروزی اسلام و اعلای و گسترش کلمه توحید می شود، ولو امام معصوم اذن نداده باشد، تخصصا از موضوع خارج است. چون مناسبت روایت این است که قتال با ائمه جائر مردود است، نه مطلق قتال را.

این پاسخ هم از نظر ما مردود است. چون بحث روایت، معیت است. معیت یعنی امر دارد، نه اینکه اذن دارد. اذن به معنای معیت نیست، چه رسد به اینکه بدون اذن هم باشد مانند نظر کارشناسان. پس پاسخ آقای خوئی(ره) نیز تمام نیست.  دیگر اینکه در خواب تاکید شده که در معیت غیر امام مفترض طاعه نباشد. بلکه تحت اشراف امام باشد والا حرام است. مصلحت سنجی، شرط قدرت و امکان پیروزی را فراهم می کند، نه شرط  اشراف و معیت امام.و بنابراین مناسبت حکم و موضوع توسط مرحوم خوئی(ره) خوب بیان نشده است. کارشناسان می گویند قدرت پیروزی وجود دارد. یا ما توانمندیم و می توانیم بجنگیم. اما این شرط قدرت، غیر از شرط رهبری است. روایت بشیر دهان، مساله رهبری را مطرح می کند و قتال در معیت غیر امام معصوم را حرام می داند و ارتباطی با نظر کارشناسان ندارد. علاوه بر آنکه در روایت معیت و اشراف مطرح است نه اذن و امر که شامل فقیه عادل در زمان غیبت بشود.

پاسخ پنجم: در مورد قدر متیقن در مقام تخاطب است و مربوط به مقدمات حکمت است.

ادامه در جلسه بعد .

پایان جلسه هفتاد و چهارم

***

 


[1] . الکافی، ج5 ، ص27 - باب دخول عمرو بن عبید و المعتزلة علی ابی عبد الله(ع):  مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ أَنِّی قُلْتُ لَکَ إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ الْمُفْتَرَضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ فَقُلْتَ لِی نَعَمْ هُوَ کَذَلِکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ کَذَلِکَ هُوَ کَذَلِکَ.

[2] . بحارالأنوار، ج99 ، ص145.

[3] . البلدالأمین، ص275.

[4] . المصباح‏للکفعمی، ص472، الفصل الحادی و الأربعون فی الزیارات.

[5] . بحارالأنوار، ج46، ص22.

[6] . الکافی، ج1 ، ص186.

[7] . منهاج الصالحین (للخوئی)؛ ج‌1، ص: 365.

120/907/د

مقرر: قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵