vasael.ir

کد خبر: ۸۸۲۷
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۴ - 11 July 2018
حجت الاسلام غلامی / قسمت اول از جلسه چهارم

درس گفتار| ریشه‌یابی آسیب‌های درون زای اجتماعی در جامعه

وسائل- حجت الاسلام رضا غلامی رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا در جلسه چهارم از درس گفتارهای اسلام و آسیب‌های اجتماعی به ریشه یابی آسیب های اجتماعی در جامعه اسلامی پرداخت.

به گزارش وسائل، درس گفتار «اسلام و آسیب‌های اجتماعی» با تدریس حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا از نیمه اردیبهشت‌ ماه تا پایان شهریورماه در ۱۲جلسه برگزار می‌شود.

در ادامه، گزارش چهارمین درس گفتار با موضوع «ریشه یابی آسیب های اجتماعی در جامعه اسلامی» آمده است:

حجت الاسلام رضا غلامی رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا گفت: درجلسه گذشته، بحث ما حول مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب بود اما ابتدا به عنوان مقدمه به چند نکته کلیدی درباره نوع نگاهی که به جامعه اسلامی وجود دارد، اشاره شد. جامع نگری و کلان نگری، زنجیره ای دیدن مؤلفه ها، ارتباط طبیعی و ارگانیک مؤلفه های اجتماعی، تکیه مفاهیم اعتباری به حقایق تکوینی و هم عرض نبودن مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب، عناوین اصلی نکاتی بود که در بخش اول جلسه قبل مطرح شد.

در ادامه، وارد مؤلفه های جامعه اسلامی شدیم و برای ورود در این بحث به سمت طبقه بندی ساده مؤلفه ها حرکت کردیم. در این طبقه بندی، مؤلفه ها به چهار بخش یعنی مؤلفه های بینشی و نگرشی، مؤلفه های ارزشی و گرایشی، مؤلفه های زیرساختی و نیز مؤلفه های کنشی تقسیم شد و سپس در ذیل این طبقه بندی، چهل و سه مؤلفه اصلی و مهم به نحو مختصر توضیح داده شد.

در پایان مباحث جلسه قبل، به یک سئوال مهم طرح شد که آن را مختصراً پاسخ دادیم؛ سئوال این بود که مزیّت جامعه اسلامی نسبت به جامعه سکولار چیست، این در حالی است که بعضی از جوامع سکولار نیز از برخی مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب برخوردارند؟ در پاسخ به این سئوال، سه مطلب بیان شد که گرایش انسان به حُسن فعلی و حمایت نظام احسن خلقت از حُسن فعلی، کافی نبودن حُسن فعلی برای سعادت ابدی و توجه به گرفتاری های ریشه دار جوامع سکولار، عناوین اصلی این سه مطلب را تشکیل می دادند.

 

تفاوت تلقی جوامع از آسیب اجتماعی

موضوع این جلسه، «ریشه یابی آسیب های اجتماعی در جامعه اسلامی» است. البته تأکید می کنم که ما به دنبال ریشه یابی آسیب ها در جامعه اسلامی هستیم نه هر جامعه ای چراکه ممکن است بر اساس نظام ارزش های اسلامی، چیزی در جامعه اسلامی آسیب تلقی شود که در جامعه غیر اسلامی یا سکولار آسیب تلقی نشود. برای شروع، مایلم در ادامه مباحث جلسه پیش، مختصراً به چند اصل اجتماعی دیگر اشاره کنم :

 

گرایش، اراده و عمل

یکم اینکه، تقویت میل و گرایش، به شکل گیری اراده و سپس عمل منجر می شود. البته این دیدگاه یا دیدگاه رایج متفاوت است لکن من نظر خودم را عرض می کنم که هر نوع میل و گرایشی به طبیعت و غرایز انسان تعلق ندارد و می توان میل و گرایش را به دو بخش طبیعی و فطری تقسیم کرد. از طرف دیگر، اراده مربوط به عرصه عقل عملی است و فوق و مسلط بر میل و گرایش است اما میل و گرایش چه غریزی باشد و چه فطری در خلق اراده نقش آفرین است.

برای مثال، گرایشات اخلاقی که از جمله گرایشات فطری در انسان محسوب می شود، موّلد اراده و سپس عمل اخلاقی است اما از آنجا که حضور اراده در منطقه عقل عملی مانع از خطا و شکل گیری اراده های نامعقول نمی شود، اراده به دو بخش اراده مثبت و اراده منفی یا اراده خیر و اراده شرّ قابل تقسیم است که ملاک خیر و شرّ بودن یک اراده به انطباق آن با فطرت و عقل فطری است که در عقل نظری بروز و ظهور می یابد. با این وصف، میل و گرایش طبیعی و غریزی آنگاه به اراده منفی تبدیل می شود که آن میل و گرایش توسط فطرت و عقل فطری تعدیل نشده باشد ضمن اینکه میل و گرایش فطری نیز وقتی به اراده مثبت منجر می شود که فطری بودن آن اراده مبتنی بر منطق فلسفی و یا عرفانی تایید شده باشد. ممکن است سئوال شود که نقش انگیزه در این بین چیست؟ در پاسخ عرض می کنم که انگیزه موجه کننده و قوه محرکه میل و گرایش است.

 

در واقع، کار انگیزه، جدای از معقول کردن میل و گرایش (اعم از عمل ابزاری و عقل کلی )، به جلو راندن میل و گرایش برای تبدیل شدن به اراده و سپس عمل است. صرف نظر از این بحث و جزئیات آن، همانطور که قبلاً نیز اشاره کرده بودم، بینش ها و نگرش های انسان در شکل گیری نوع امیال و گرایش های او مؤثرند لذا میل و گرایش انسان مسلمان با انسان غیر مسلمان و یا کافر حتی در عرصه غرایز یکسان نیست. البته ممکن است گفته شود که میل و گرایشی که ما از آن صحبت می کنیم، میل و گرایش ثانویه است لکن آنچه مسلم است میل و گرایش از بینش و نگرش متأثر است به طوری که باید گفت انسان محصول بینش ها و نگرش های خویش است و هر قدر بینش و نگرش انسان قوی تر و به یقین نزدیک شود، اراده انسان برای خلق عمل راسخ تر است.

 

جوامع مانند افراد دارای میل و گرایش هستند

دوم اینکه، ما قبلاً درباره رویکرد اسلام به جامعه صحبت کردیم و گفته شد که جامعه از نظر اسلام ذی شعور و دارای هویتی مستقل است؛ با این وصف، جامعه هم مانند فرد می تواند مبتنی بر باورهای اجتماعی، صاحب میل و گرایش و سپس اراده و عمل شود. از این جهت است که مدیریت میل و گرایش در جامعه جزو بحث های مهم در جامعه شناسی اسلامی است که در جلسات بعدی درباره آن به تفصیل صحبت خواهیم داشت.

 

ایمان مولّد ولایت اجتماعی است

سوم اینکه، در جامعه اسلامی برخلاف جامعه سکولار، اعضاء جامعه بوسیله ایمان به یکدیگر ولایت پیدا می کنند. قرآن کریم در سوره توبه آیه ۷۱ می فرماید : وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ؛ یعنی مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر می‌کنند؛ نماز را برپا می‌دارند؛ و زکات را می‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می‌کنند.

در اینجا منظور از ولایت سطحی از مسئولیت و سرپرستی است که ما در مباحث قبلی از آن به عنوان مسئولیت اجتماعی صحبت کردیم. بر این اساس، مؤمن نمی تواند نسبت به سرنوشت برادر یا خواهر مؤمن خود و تبعات اجتماعی آن بی تفاوت باشد و به همین دلیل برای خود در قبال دیگران ( بر اساس شرایطی که در فقه آمده است ) نقش اصلاحی قائل است. البته این نقش اصلاحی فراتر از نصیحت و موعظه، در قالب امر به معروف و نهی از منکر ظهور و بروز پیدا می کند. توجه داشته باشید که اگر مؤمنین نسبت به یکدیگر ولایت پیدا نکنند، امر به معروف و نهی از منکر اصولاً منتفی است چرا که «امر» به معنای واداشتن و «نهی» به معنای بازداشتن، زمانی اقتضای تحقق دارد که آمر و ناهی نسبت به مخاطب خود از ولایت برخوردار باشد و الا تحت عنوان دخالت بی جا در امور دیگران مورد مذمت و حتی برخورد قرار می گیرد.

 

مناشی گوناگون آسیب های اجتماعی

از این سه اصل که عبور کنیم، همانطور که از عنوان این جلسه پیداست، بحث ما حول ریشه ها و مناشی آسیب های اجتماعی در جامعه اسلامی است. جلسه پیش به مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب پرداختیم و الآن تمرکز ما بر روی این پرسش است که چه عناصر ریشه ای، مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب را خنثی یا به ضعف می کشاند؟ به نظر می رسد آسیب های اجتماعی از حیث منشأ به دو بخش عمده «درون زا» و «برون زا» قابل تقسیم اند. از طرف دیگر، خود آسیب های درون زا را می توان به سه قسم : نفسی و روانی، جمعی یا مدنی و نیز طبیعی تقسیم نمود. همچنین آسیب های برون زا را می توان به دو بخش عمده: خصمانه و غیرخصمانه و طبیعی تقسیم کرد که ادامه، هر یک از این موارد را جداگانه مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

یکم. آسیب های درون زا

الف. آسیب های نفسی و روانی:

پیش از شرح آسیب های نفسی و روانی یک نکته کلی و در عین حال مهم را باید عرض کنم و آن، به سیر حرکت انسان و همه موجودات عالم به سمت کمال خود برمی گردد. همانطور که می دانید، جمادات، نباتات، حیوانات و انسان در زندگی خود بی وقفه و به سرعت در حال حرکت هستند و مقصد این حرکت، کمالات وجودی اعم از مادی و معنوی و به اصطلاح، «شدن» می باشد. در این بین، در حرکت به سمت کمالات مادی، شکل گیری تزاحمات و به تبع آن، تصادفات امری طبیعی است.

البته در حرکت به سمت کمالات معنوی که «و جنه عرضها کعرض السموات و الارض» به دلیل وسعت بی انتهایی که میدان حرکت دارد، و تغییر پاردایمی در شاکله رقابت، ایجاد تزاحم و تصادف امری بی معناست لکن این موضوع در عرصه مادی کاملاً قابل فهم است. با این حال، تصادفاتی که در مسیر حرکت به سمت کمال مادی رخ می دهد، بعضاً آشکار و بعضاً پنهان است؛ همچنین بخشی از تصادفات محصول کنش شخصی است و بخشی محصول کنش سیستم یا جامعه است. من در اینجا بنا ندارم به این بحث ورود تفصیلی داشته باشم و فقط هدفم از طرح این بحث این بود که مجدداً تاکید کنم که در دنیای مادی، جامعۀ بدون آسیب وجود عینی ندارد و هر جامعه ای لااقل به خاطر همین نوع تصادفات با یکسری آسیب ها روبروست.

و اما منظور از آسیب های نفسی و روانی در ساده ترین بیان، آسیب هایی است که متوجه نفس و جان انسان است که البته در اینجا فقط شامل جنبه طبیعی آن می شود نه فطری و روحانی که توضیح آن را در انتهای همین بخش عرض خواهم کرد. روشن است که برای شناخت آسیب های نفسی و روانی باید وارد حوزه انسان شناسی شد. از آنجا که بحث ما از پایگاه حکمت اسلامی است، تلاش ما مصروف این خواهد شد که اهمّ نقاط ضعف یا بیماری و آسیب های بالقوه و بالفعل انسان را از منظر قرآن کریم مورد بررسی قرار دهیم و هر جا که نیاز بود در تفسیر آیات از روایات نیز استفاده نماییم. در قرآن کریم، نقاط ضعف و بیماری های انسان که به شکل صریح و نیمه صریح بیان شده است به این شرح است :

 

۱ – انسان، طبعاً جاهل است

قرآن کریم در سوره نحل آیه ۷۸ می فرماید: وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ یعنی و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمی‌دانستید؛ و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید! همانطور که ملاحظه می کنید، هیچ انسانی عالم متولد نمی شود و گرایشات فطری هم در اینجا به منزله علم تلقی نشده است. انسان ها با یک لوح سفید متولد می شوند و خداوند بوسیله نعمت گوش و چشم و دل، زمینه دریافت و فهم وقایع و عالم شدن را در انسان فراهم می کند. با این ملاحظه، کسانی که در عمل شکرگذار نعمت الهی هستند و از گوش و چشم و دلشان برای عالم شدن بهره لازم را می برند، در این دنیا به حیات معقول و الهی که بر محور تعادل قرار دارد، دست پیدا می کنند و الا ثمره جهل چیزی جز افراط و تفریط نیست. امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: لا تری الجاهل الا مفرِطا او مُفَرِّطا؛ یعنی همیشه جاهل را  یا افراط گر می بینی و یا تفریط کار و همین افراط و تفریط منشأ انواع فراوانی از آسیب های اجتماعی است.

 

۲– انسان، طبعاً بسیار ظالم و جاهل است

قرآن کریم در سوره احزاب آیه ۷۲ می فرماید: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ یعنی ما امانت ( تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه ) را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، ( چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد. ) در این آیه شریفه، از صیغه مبالغه استفاده شده و انسان به خاطر عدم درک موقعیت بی نظیر خود و پذیرش دعوت شیطان، بسیار ظالم و بسیار جاهل خوانده شد است. توجه بفرمایید که این بسیار ظالم و جاهل بودن انسان که قرآن از آن پرده برداری کرده است، و به چرخش از مسیر حق منتهی می شود، منشأ بسیاری از آسیب های اجتماعی می باشد.

 

۳– انسان، طبعاً ضعیف است

قرآن کریم در سوره نساء آیه  ۲۸ می فرماید : یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا؛ یعنی خدا میخواهد ( با احکام خود) کار را بر شما سبک کند؛ و انسان، ضعیف آفریده شده؛ ( و در برابر طوفان غرایز، مقاومت او کم است ) در واقع، این آیه شریفه به تاب نیاوردن عموم انسان ها در برابر هجمه غرایز و شهوات تاکید دارد که می تواند منبع بخش مهمی از آسیب های اجتماعی قلمداد گردد.

 

۴– انسان، طبعاً احساس بی نیازی می کند

قرآن کریم در سوره علق آیات ۶ و ۷ می فرماید : کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی؛ یعنی چنین نیست ( که شما می‌پندارید ) به یقین انسان طغیان می‌کند، از اینکه خود را بی‌نیاز ببیند! گرچه احساس بی نیازی در این آیه نسبت به خدای تعالی است؛ قرآن کریم در سوره یس آیه ۷۷  می فرماید : أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ یعنی آیا انسان نمی‌داند که ما او را از نطفه‌ای بی‌ارزش آفریدیم؟! و او ( چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد که ) به مخاصمه آشکار (با ما) برخاست! در عین حال توجه کنید، انسانی که در برابر خالق هستی متصف به این صفت شد، به طریق اولی نسبت به موجودات عالم احساس بی نیازی می کند و با آنها مستکبرانه رفتار می کند و این استکبار خود منشأ عظیم ترین گرفتاری های بشر محسوب می شود.

 

۵– انسان، طبعاً عجول است

قرآن کریم در سوره انبیا آیه ۳۷ می فرماید : خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ؛ یعنی آری، انسان از عجله آفریده شده؛ ولی عجله نکنید؛ بزودی آیاتم را به شما نشان خواهم داد! در این آیه شریفه، در عین حال که بر حسب شأن نزول، مخاطب به عدم عجله برای مشاهده آیات الهی دعوت شده است، از یک قاعده کلی در نظام خلقت نیز پرده برداشته است و آن قاعده این است که انسان طبعاً موجودی عجول است. البته سرعت فی نفسه چیز بدی نیست و حتی در مواردی برای سبقت گرفتن امری لازم است ( کما اینکه قرآن می فرماید : فاستبقوا الخیرات ) اما عجله که معنای آن سرعت نامعقول و متهورانه است، حتماً می توان انسان را به شکست بکشاند.

 

۶– انسان، طبعاً دوستدار مادیات است

قرآن کریم در سوره عادیات آیه ۸ می فرماید: وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ؛ یعنی و او ( انسان ) علاقه شدید به مال دارد! شاید معنای روشن تر آیه این باشد که انسان مادیات را به معنویات ترجیح می دهد و پرواضح است که این نقطه ضعف در انسان می تواند مولّد آسیب های پرخطر اجتماعی باشد.

 

۷– انسان، طبعاً حریص است

قرآن کریم در سوره معارج آیه ۱۹ می فرماید: إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا؛ یعنی به یقین انسان حریص و کم‌طاقت آفریده شده است. در مورد قبلی بیان شد که انسان دوستدار مادیات است و در اینجا می فرماید : نه تنها انسان دوستدار مادیات است، بلکه حریص و طمع کار هم هست. قرآن کریم در سوره فجر  آیه ۲۰ می فرماید : وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا؛ یعنی و جمع کردن مال و ثروت را بسیار دوست دارید و البته روشن است که انسان به همین خاطر گناهان زیادی مرتکب می‌شود. در سوره تکاثر آیات ۱ و ۲ قرآن می فرماید : کار این افزون طلبان به جایی می رسد که حتی عدد قبور همکیشان خود را هم در محاسباتشان در نظر می گیرند و به آن افتخار می کنند. أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ.

 

۸– انسان، طبعاً تنگ نظر است

قرآن کریم در سوره اسراء آیه ۱۰۰ می فرماید: قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَهِ رَبِّی إِذًا لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَهَ الْإِنْفَاقِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا؛ یعنی بگو: «اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید. در آن صورت، ( بخاطر تنگ نظری ) امساک می‌کردید، مبادا انفاق، مایه تنگدستی شما شود» و انسان تنگ نظر است! این تنگ نظری نوعی بخل است لکن بنده در اینجا آن را جداگانه ذکر کردم و روشن است که با وجود این نوع از تنگ نظری ها، جامعه اسلامی دچار چه مصیبتی خواهد شد.

 

۹– انسان، طبعاً بخیل است

قرآن کریم در سوره نساء آیه ۱۲۸ می فرماید: وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ؛ یعنی بخل نزد آدمیان حاضر است. بخیل کسی است که از به مصرف رساندن آن چیزی که در اختیار اوست اعم از مادی و معنوی امساک می کند خواه از حقوق الهی باشد و خواه از حقوق مردم که از نظر قرآن جزو رذائل اخلاقی بزرگ و دامنه دار محسوب می شود. قرآن کریم در سوره نساء آیه ۳۷ به نحو شدید الحنی به کسانی که بخل می ورزند، و دیگران را هم به بخل تشویق می کنند کافر می خواند و به آنها هشدار می دهد : الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُهِینًا؛ یعنی آنها کسانی هستند که بخل می‌ورزند، و مردم را به بخل دعوت می‌کنند، و آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، کتمان می‌نمایند. (این عمل، در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته) و ما برای کافران، عذاب خوارکننده‌ای آماده کرده‌ایم.

قرآن کریم در سوره محمد آیه ۳۸ می فرماید : هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَمَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ؛ یعنی آری، شما همان گروهی هستید که برای انفاق در راه خدا دعوت می‌شوید، بعضی از شما بخل می‌ورزند؛ و هر کس بخل ورزد، نسبت به خود بخل کرده است؛ و خداوند بی‌نیاز است و شما همه نیازمندید؛ و هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما می‌آورد پس آنها مانند شما نخواهند بود ( و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق می‌کنند.) در واقع، این آیه شریفه تاکید دارد که بخیل به خودش ظلم می کند.

در نهایت، قرآن کریم در سوره حشر آیه ۹ به کسانی که این رذیله را کنار می گذارند بشارت می دهد و سرنوشت آنها را مشخص می کند : وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ یعنی و برای کسانی است که در این سرا [= سرزمین مدینه‌] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می‌دارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی‌کنند و آنها را بر خود مقدّم می‌دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند؛ کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده‌اند رستگارانند!

 

۱۰– انسان، طبعاً متکبر و خودستاست

قرآن کریم در سوره لقمان آیه ۱۸ از زبان لقمان به فرزندش می فرماید: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ یعنی با بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندار. هر چند این آیه شریفه مستقیم این نقطه ضعف را بیان نمی کند و یا بیان آیه مشابه آیات قبل، همچون یک اصل و قاعده بیان نشده است، اما معلوم است که قرآن دارد از یک نقطه ضعف و بیماری رایج صحبت به عمل می آورد که فوق العاده در جامعه آسیب زننده است.

 

۱۱– انسان، طبعاً ناسپاس است

قرآن کریم در سوره عادیات آیه ۶ می فرماید: إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ؛ یعنی انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس است. ناسپاسی در اینجا هم به معنای قدرناشناسی، هم به معنای ناشکری و هم به معنای بی ثباتی است. قرآن در چندین جا از این ناسپاسی سخن به میان آورده است : برای نمونه در سوره شوری آیه ۴۸ می فرماید : فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ  وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَهً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ کَفُورٌ؛ یعنی و اگر روی‌گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده‌ایم؛ وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامی که ما رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش می‌شود، و اگر بلایی بخاطر اعمالی که انجام داده‌اند به آنها رسد (به کفران می‌پردازند)، چرا که انسان بسیار کفران‌کننده است! در همین زمینه، قرآن در سوره فجر آیات ۱۵ و ۱۶ صراحت بیشتری دارد و این نقطه ضعف انسان را روشن تر توضیح می دهد : فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ؛ یعنی امّا انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می‌کند و نعمت می‌بخشد (مغرور می‌شود و) می‌گوید: «پروردگارم مرا گرامی داشته است» و امّا هنگامی که برای امتحان، روزیش را بر او تنگ می‌گیرد (مأیوس می‌شود و) می‌گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است»!

 

علاوه بر این، در سوره ابراهیم آیه ۳۴ می فرماید : وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ؛ یعنی و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد؛ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است! دقت داشته باشید که  منشأ خیلی از بی دینی ها در بین عوام و حتی خواص این نقطه ضعف می باشد ضمن اینکه این ضعف، مولّد انواع اختلالات رفتاری در جامعه است.

 

۱۲– انسان، طبعاً مأیوس است

قرآن کریم در سوره فصلت آیه ۴۹ می فرماید : لَا یَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَیْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَئُوسٌ قَنُوطٌ؛ یعنی انسان هرگز از تقاضای نیکی (و نعمت) خسته نمی‌شود؛ و هرگاه شرّ و بدی به او رسد، بسیار مأیوس و نومید می‌گردد! همچنین قرآن در سوره اسراء آیه ۸۳ می فرماید: وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَی بِجَانِبِهِ  وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوسًا؛ یعنی و هنگامی که به انسان نعمت می‌بخشیم، ( از حق ) روی می‌گرداند و متکبرانه دور می‌شود؛ و هنگامی که ( کمترین ) بدی به او می‌رسد، ( از همه چیز ) مایوس می‌گردد! یا در سوره هود آیه ۹ می فرماید: وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ؛ یعنی و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود! این مأیوس بودن انسان ارتباط وثیقی با همان ناسپاسی انسان دارد و شاید بتوان گفت از آثار همان ناسپاسی است که به دلیل اهمیت جداگانه باید مورد توجه باشد.

 

۱۳– انسان، طبعاً مرزشکن است

قرآن کریم در سوره قیامت آیه ۵ می فرماید: بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ یعنی او می‌خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند! این نقطه ضعفی که قرآن از آن پرده برداری کرده، شاید مهم ترین و کلیدی ترین نقطه ضعفی است که انسان دارد و بسیاری از مصیبت های بزرگ در عالم از همین نقطه ضعف منشأ می گیرد. البته قوانین انسانی بر اساس منافع فردی و جمعی این بیماری انسان را سرکوب می کنند اما واقعیت این است که تا این ضعف به صورت ریشه ای در انسان برطرف نشود، در شرایط گوناگون احتمال سرباز کردن آن هست و قوانین جوامع سکولار تنها  در بعضی موارد نه در همه امور، آن را به آتش زیرخاکستر تبدیل می کنند.

خب، این ۱۳ موردی که عرض کردیم، اهمّ نقاط ضعفی است که قرآن مجید درباره انسان بیان می فرماید. مهم این است که بدانیم، این ۱۳ نقطه ضعف که البته با بررسی روایات می توان به عدد آنها افزود، جامعه اسلامی مطلوب را تضعیف یا فلج کند. البته همان طور که اشاره شد، این نقاط ضعف مربوط به طبیعت این جهانی انسان است و اسلام آمده است تا طبیعت را به وسیله فطرت انسان ها تأدیب کند. باید توجه نمود که اگر این نقاط ضعف یا بیماری ها نادیده گرفته شود و برای رفع آن نسخه شفابخشی وجود نداشته باشد، فجایع بزرگی به بار خواهد آمد که نمونه های آن را دنیای امروز شاهد هستیم. ما در جلسه بعد نشان خواهیم داد که اسلام برای مواجهه با این نقاط ضعف، نسخه دارد و این نسخه جواب می دهد.

 

انسان متعادل در اسلام

در اینجا یک سئوال مهم قابل طرح است و آن اینکه چگونه می شود که از یک طرف قرآن انسان را دارای این همه نقطه ضعف معرفی کند، و از طرف دیگر، در سوره تین، از «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» سخن به میان بیاورد؟ از طرف دیگر، آیا این ضعف ها، وجود لوح نانوشته برای انسان در بدو تولد را نفی نمی کند؟ در پاسخ به این سئوال دو نکته عرض می کنم : اولاً، خلقت انسان دو وجه دارد. یک وجه آن طبیعت انسان است و وجه دیگر آن فطرت الهی انسان است. لذا قرآن کریم در سوره شمس آیه ۷ می فرماید : «و نفس و ما سوّاها»؛ یعنی قسم به جان آدمی و آن کس که آن را به صورت متعادل خلق کرد. این تعادل در آیه بعدی سوره شمس توضیح داده می شود که می فرماید : «فألهمها فجورها و تقواها» یعنی فجور و تقوا ( خیر و شر ) را به او الهام کرد.

 

پس همانطور که ملاحظه می کنید، این ضعف ها زمانی در انسان بروز و ظهور عینی می یابد که انسان جان خود را منحصر به طبیعت خود بکند و به تعبیر قرآن در سوره شمس آیه ۱۰ فطرت و سرمایه اصلی وجود خود را زیر شهواتش دفن کند و الا انسانی که از این دو وجه به شکل متعادل برخوردار است، همان مخلوقی است که خدای تبارک و تعالی در سوره مؤمنون آیه ۱۴ بعد از خلق آن، فتارک الله احسن الخالقین می گوید. چیزی که خدای متعال بعد از خلق هیچ یک از سایر موجودات نفرموده است. ثانیاً، این نقاط ضعف در انسان یک قابلیت است و انسان می تواند با نوع انتخاب خود این قابلیت را هیچگاه به فعلیت نرساند. به تعبیر قرآن مجید در سوره تغابن آیه ۲: هو الذی خلقکم فمنکم کافر و منهم مؤمن؛ یعنی این انسان است که با انتخاب آزادانه خود، سرنوشتش را معین می کند.

تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز

 

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳