vasael.ir

کد خبر: ۸۷۲۹
تاریخ انتشار: ۰۲ تير ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۳ - 23 June 2018
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی عنوان کرد؛

تأثیر متقابل انقلاب اسلامی و هویت ملی ایرانی

وسائل- انقلاب اسلامی در ذات خودش یک حقیقت فراملی و بین المللی است، اما تفسیر ایرانی این انقلاب در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران، آن را موقتا به نوعی هویت ملی مبدل ساخت.

به گزارش وسائل، دکتر موسی نجفی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادداشتی با عنوان «تاثیر متقابل انقلاب اسلامی با هویت ملی ایران» در کانال شخصی اش منتشر کرده است، که در ذیل تقدیم می گردد.

تفکر درباره نسبت انقلاب اسلامی و ایران از جمله موضوعاتی است که کمتر بر روی آن تمرکز شده است؛ ما از وقتی با این انقلاب عظیم آشنا شدیم آن را در منزل خود یافتیم و کم کم تصور کردیم از صدر و ذیل آن مال ماست، شبیه تصور نادرستی که عربها نسبت به اسلام داشته و دارند. فرود آمدن یک اندیشه و ایده بزرگ و تحقق یافتن عینی آن در ابتدای امر در یک سرزمین، غیر از آن است که آن حقیقت را در چارچوب یک ملت محصور کنیم، خواه این محدودیت جغرافیایی باشد یا تمدنی.

به نظر می رسد انقلاب اسلامی و این کشور و سرزمین ایران چند دهه ای است سر نوشت شان سخت به هم گره خورده است. (با عرض معذرت از مثال: شبیه نسبت خلافت عثمانی با ترکیه و یا سرنوشت انقلاب آزادی خواهی ۱۷۸۹ با کشور فرانسه که به نام انقلاب فرانسه معروف شد) پرسش مهم امروز ما این است چند درصد از موفقیت ها و چند درصد از آسیب ها به این دو حوزه در هم تنیده تعلق دارند؟ جواب این پرسش و دهها پرسش دیگر به این طرح مسئله بر می گردد که ما منزل فعلی و قبلی و بعدی را درست تحلیل کنیم.

انقلاب اسلامی نوعی بیداری اسلامی است که در قرون قبلی تولد دوباره یافته تا به خاطر شرایط مختلف ذهنی و عینی به سرزمین ایران رسیده است. بنابراین انقلاب اسلامی در ذات خودش یک حقیقت فراملی و بین المللی است اما تفسیر ایرانی این انقلاب در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران، این امر را هرچند رشد کیفی داد و در قالب یک سرزمین بزرگ به نمایش گذاشت اما فراموش نکنیم امری که ذاتا فراملی بود را موقتا به نوعی هویت ملی مبدل ساخت.

به نظر می رسد هنر و کار بزرگ نخبگان قزلباش صفویه در ایجاد کشور شیعی ایران در پنج قرن قبل و ابتکار و تداوم حرکت بیداری اسلامی امام خمینی در پیوند حقیقتی فرا ملی و جهانی با سرنوشت و هویت یک ملت میتواند ما را با این صورت مسئله تاریخی و سیاسی و فکری عمیق تر پیوند دهد؛ از این منظر نه نظریات ناسیونالیستی و نه ایده های امت گونه انترناسیونالیستی نمی توانند تفسیر ابعاد این امر مهم را به درستی تبیین نمایند.

اسلام، امری یکتا و حقیقتی جهانی و فرامکانی و فرازمانی هست و نحوه قرار گرفتنش در قالب یک سرزمین، ماجرایی بس عجیب و پیچیده در خود دارد؛ مشابه این مطلب را قرنهاست متفکران سیاسی مغرب زمین می خواهند در اذهان جا بیندازند که پروژه لیبرالیسم نوعی پروسه جهانی است و سرنوشت و هویت همه ملت ها را به تدریج رقم خواهد زد. مسئله بیداری اسلامی مسلمانان به طور کلی و نهضت های شیعی در قرون اخیر به طور خاص حقیقت تحول زا  بوده، در اندیشه و درون خود نیز نوعی ظرفیت و بالندگی را دارا می باشند و این یعنی مبدل شدن به یک تمدن نوین جهانی است.

این توفیق و فرصت تاریخی امروز به دلایل مختلف در اختیار ایران اسلامی شیعی قرار گرفته است۰ اگر ملیون و وطن دوستان غیر رمانتیک و غیر تخیل گرا  میخواهند شعارهای ملی و افتخارات قومی شان در محدوده یک سرزمین بماند، به این طرز فکر اشکالی نیست و این شاید از نظر آنان قسمتی از توانمندی های تاریخی ملت ایران باشد (مراجعه کنید به اندیشه ایرانشهری دکتر جواد طباطبایی و مباحث نوروزی دکتر صادق زیبا کلام و نظریه جمهوری و امامت آقای دکتر سعید حجاریان) ولی نمی توان از ظرفیت عظیم دیگری هم که ملت ما امروز از آن برخوردار است غفلت نمود. البته لازم نیست ظرفیت ملی این طرف را با ظرفیت فراملی در طرف دیگر مقابل هم قرار داد.

پرسشی مهمی که ملیون و یا حتی ناسیونالیست های وطنی می توانند بدان توجه کنند این است که عظمت جهانی نام ایران در آینده، نیاز به یک حقیقت جهانی و فطری و فراملی دارد؛ اگر ما امروز از این ظرفیت و توان و موقعیت تاریخی استفاده نکنیم مثل گذشته تاریخی عثمانی و ترکیه فعلی و یا تمدن اسلامی گذشته اسلامی نسبت به کشور های فعلی عربی خواهیم شد. بنابراین می توان خصوصیات قومی و ملی خود را حفظ کرده ولی به نوعی آرمان های ملی را در آن ایده جهانی جستجو نمود؛ از این منظر اگر واقعا دنبال حتی عظمت نام ایران هم باشیم از این فرصت تاریخی فرا ملی می توانیم به بهترین نحوی استفاده کنیم. (البته منظور استفاده مادی و ابزاری نیست)

شاید امروز بتوانیم با تاسی به فیلسوف متفکر استاد مرتضی مطهری یکبار دیگر از مرحله سوم خدمات متقابل اسلام و ایران در قالب انقلاب و تمدن اسلامی ایران سخن گفت و بسیاری از معادلات و مجادلات و گفتگوهای نظری را از  دریچه این نظریه نگریست. گفتیم مرحله سوم خدمات متقابل اسلام و ایران، چون مرحله اول به قرون اولیه اسلامی و مرحله دوم به قرن دهم هجری و طلوع مجدد تشیع در محدوده سرزمینی ایران و مرحله سوم امروز در نگاه تمدنی به بیداری اسلامی با پیشتازی تشیع و ایران خواهد بود. آمادگی برای این مرحله هر چند عبور نظری و تاریخی از اندیشه های متفکرینی مثل مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی و امثالهم را ایجاب می نماید اما این عبور به معنای قرائت غربی و لیبرالیستی و ناسیونالیستی و نوعی ارتجاع و جاهلیت مدرن از پدیده عظیم بیداری اسلامی دو قرن اخیر و انقلاب اسلامی معاصر نیست.

در برخی از موضوعات به ظاهر کم اهمیت اجتماعی گاهی می شود به ریشه یابی ها و بحرانهای بزرگتری رسید که اگر از منظر نظریه پردازی سیاسی به آن توجه نشود هزینه های سنگین حتی امنیتی در پی خواهد داشت ؛ نمونه این مطلب بحث هایی بود که چند روزی فضای مجازی را به خود مشغول نموده و جامعه شیعی ایران را نسبت به برخی مسائل جهان اسلام حساس نمود؛ به نظرم صرف نظر از  فضای مجازی و مسائل و طراحی های خارج از کشور، در اینگونه مسائل نوعی حساسیت ملی طبیعی وجود دارد که بایستی ریشه یابی گردد .

در مورد شعائر انقلاب اسلامی و پیوند آن با سرزمین ایران به نظر می رسد در پایان دهه چهارم و شروع دهه پنجم عمر جمهوری اسلامی تحولات و صورت مسئله جدیدی شکل گرفته؛ صورت مسئله ای که تقریبا به اشکال و انحاء مختلف در جامعه و سطوح طبقات گوناگون در جریان است. این افق و زمینه حتی دستاویز سیاستمداران روحانی و غیر روحانی در عرضه انتخابات نیز گشته است. به نظر می رسد در این مسئله سه گروه و تفکر قابل ره گیری باشند: 

اول: گروه طرفدار ایران بدون حضور بین المللی و توجه صرف به مشکلات داخلی بدون توجه به سایر حوزه های سیاسی و یا فرهنگی بیرون از سرزمین و جغرافیای ایران ؛ البته خود این گروه طیف وسیع و متنوعی را در برمی گیرند و از افراد ایران دوست و وطن خواه تا عناصر وابسته به شبکه های خارجی را شامل می گردد و نوع مهندسی شده شعارهای آنان در افراطی ترین وضعیت شعار نه غزه و نه لبنان ، جان فدای ایران می باشد. این تفکر، گاه در حالت شاذ خود به حذف اسلام از منافع ملی حکم می دهند و تعابیر ناسیونالیستی آنان با نوعی سکولاریسم پیوند می یابد.

دوم: گروه و طیف بعدی پیوند مطلق میان آرمانهای بین الملل اسلامی با منافع ایران قائلند؛ البته در این طیف هم تنوع و گستردگی و افراط و تفریط بسیاری دیده می شود و در تندترین و رادیکال ترین حالت و حتی در موارد شاذی با پاک کردن صورت مسئله سرزمینی ایران و قبول نکردن ممیزات و یا امتیازات ملی به نوعی طرفانتر ناسیونالیست اسلامی می روند. افکار و سیاست های مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی و سیاست نگاه به امپراطوری عثمانی و برخی قرائت های امروزین آن میتواند شاهد مثال تاریخی و شاخصی  بر این طیف باشد.

البته نوع عملی نگاه سید جمال الدین اسدآبادی به وحدت اسلامی چون به نحوی موجب سیادت و برتری امپراطوری عثمانی می شده و هویت شیعی و ارزشهای ملی ایران را نادیده می گرفت از سوی مراجع شیعه و بزرگانی مثل آیت الله میرزای شیرازی مورد پذیرش جدی قرار نگرفت. امروز بعد از گذشت بیش از یک صد و بیست سال ضرورت اصلاح این نظریه احساس شده و با توجه به جایگزینی و برتری و پیشتازی انقلاب اسلامی ایران و نابودی امپراطوری عثمانی در صد سال قبل بایستی نسخه جدید و متحول و متکامل این نظریه طراحی گردد.

سوم؛ به گروه و طیف سومی هم می توانیم توجه نماییم که منافع ملی ایران را به عنوان بزرگترین و مهمترین کشور شیعی جهان و پایگاه اصلی انقلاب اسلامی مد نظر داشته و به نوعی با ترکیب عناصری از ملیت ایرانی در سایه مذهب تشیع رسیده و البته این صبغه شیعی را نه در سیاستهای تکفیری و بنیادگرای افراطی بلکه در سایه سیاست تقریبی جستجو می کند؛ لذا در این نگاه، اصل حفظ پایگاه ایران اسلامی شیعی است و کمک به لبنان و یا خصومت با اسرائیل با زاویه نگاه ام القرای جهان اسلام یعنی حفظ و محوریت ایران بایستی صورت بگیرد.

در حقیقت در این نظریه سوم، ایران در بین الملل اسلامی حضور عمیق و فعال داشته ولی این حضور با حفظ هویت شیعی و رهبری ستادی و مرکزی سرزمینی ( و نه قومی) ایران بوده و با نوعی دست برتر در همه زمینه ها همراه خواهد بود. به نظر می رسد این نظریه نه توهم و بلند پروازی بلکه بیان واقعیتی ملموس در بیان وضعیت جهان اسلام و قدرت و هژمونی و رهبری ایران اسلامی است و این برتری بخاطر مقیم شدن انقلاب اسلامی در سرزمین ایران و مسیر درستی است که امام خمینی، ایران را در دهه های قبلی در آن قرار داده و امروز ثمرات و ابعاد آن در نوعی مدنیت نیرومند دینی در ایران اسلامی شیعی قابل رویت است.

گذار استکمالی از ایران ام القرای جنبش ها به نظریه ایران ام القرای تمدن دینی

در این نگاه، ایران امام خمینی به عنوان متمدن ترین و پیشرفته ترین  کشور اسلامی نه در شرایط مساوی بلکه به عنوان برترین و بالاترین جایگاه نسبت به سایر دول اسلامی عمل خواهد کرد. این نقش شاید به نحوی شبیه هژمونی امریکا برای غرب و لیبرالیسم و یا شبیه جایگاه رهبری شوروی سابق برای سوسیالیست های عالم خواهد بود. در این نگاه هر کمک و یا هزینه ای که در جهان اسلامی بشود به نحو مستقیم و یا غیر مستقیم به منافع سرزمینی ایران مربوط می شود و ایران به عنوان تمدن اسلامی – ایرانی، رهبری نوعی نظریه بین الملل اسلامی را بر عهده خواهد داشت و عناصر ولایت شیعی و روحیات ایرانی در این بین الملل اسلامی رشد و تکامل و برتری می یابند.

همچنین نگاه به فلسطین و افریقا و یمن و سوریه و لبنان و عراق و مسائلی مثل بنیادگرایی و داعش و جریانات تکفیری و اسرائیل با زاویه نگاهی مستقل و معین و با افق فکری و چشم انداز گفته شده نگریسته می شود.  همچنین برخی از طیف های گروه اول هم اگر دنبال واقعیت زمانه باشند و به تخییلات باستان گرایی فکر نکنند می توانند به خوبی عظمت ایران و ایرانی را در این نظریه سوم ببینند.

تاکید بر این نکته ضروری است که طرح بحث تمدن در نقطه ثقل نظریه ام القری به جای جنبش ها و نهضت ها نه به معنای بی توجهی و نفی کمک به دیگر مسلمانان و یا شریک نشدن در مبارزات رهایی بخش ملل مسلمان یمن و بحرین و فلسطین است ؛ بلکه مباحث تمدنی ابعاد وسیع تر فرهنگی و علمی و مدنی نسبت به مسائل سیاسی و یا نظامی داشته و دارد و در این نگرش جدید ایران اسلامی شیعی و ام القرای تمدنی در همه ابعاد پیشتاز و الگو و شاخص و معیار قرار می گیرد. این در حالی است که نظریه قبلی فاقد چنین شمول و تکامل و برتری فرهنگی و مدنی بود. به کار بردن واژه  «استکمال» در اول عنوان و بحث دقیقا برای تفهیم این مطلب است.

با توجه به ضرورت تبیین علمی این نگاه و درک واقعیت تاریخی آن از صفویه تاکنون، به نظر می رسد جبهه مومن به ارزش های انقلاب می توانند از سطح تحلیلی و ادبیاتی گروه دوم (یعنی انترناسیونالیسم اسلامی) به افق گروه سوم (یعنی محوریت ایران اسلامی شیعی ) انتقال نظری و عملی داشته باشند؛ چرا که این چارچوب نظری هم شرافتمندانه بوده هم مبتنی بر واقعیات دهه چهارم و پنجم انقلاب اسلامی است و البته با واقعیات فکری و مذهبی پنج قرن اخیر تاریخ ایران همخوانی دارد و در نهایت با روحیه ملی ایرانیان و حس غرور و شخصیت قومی آنان در تضاد نمی باشد.

در نهایت به نظر می رسد ایران اسلامی شیعی در شرایط تمدنی بایستی نوعی زاویه نگاه ویژه متکامل تر (و نه متفاوت تر) از ایران مرحله نهضت و جنبش داشته باشد. اگر این ضرورت و رشد ملی درست درک نشود بیم آن می رود که نوعی ناسیونالیسم افراطی سکولار و یا نوعی لیبرالیسم وارداتی ظاهرا وطنی از این آب گل آلود ماهی گرفته این پروسه ملی تاریخی را مبدل به نوعی پروژه مهندسی شده سیاسی نمایند./102/ف

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳