vasael.ir

کد خبر: ۸۶۷۹
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۱ - 18 June 2018
آیت الله مقتدایی/ جلسه 24

ولایت فقیه| آیا روایت سدیر می تواند مانع تشکیل حکومت در عصر غیبت شود؟

وسائل- آیت الله مقتدایی در جواب به کسانی که با الغای خصوصیت از روایت سدیر عدم تشکیل حکومت را نتیجه گرفته اند گفت: مشکل اساسی استدلال، الغای خصوصیت است؛ زیرا در جایی می توانیم از یک مورد الغای خصوصیت کنیم و به عموم تعدی کنیم که خصوصیت و وجه خاصی در روایت نباشد اما اگر بدانیم به علت خاصی امام این مساله را به شخصی بیان فرموده است نمی توانیم الغای خصوصیت کنیم.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله مقتدایی، در بیست و چهارمین جلسه درس خارج فقه ولایت فقیه که در روز سه شنبه مورخه 9 آبان سال 96 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار شد، به بررسی ادله مخالفان تشکیل حکومت در عصر غیبت پرداخت.

آیت الله مقتدایی در ابتدای درس خارج ولایت فقیه بیان داشت: اشخاصی که به روایت سدیر برای عدم قیام و تشکیل حکومت استدلال می کنند قائلند که روایت فوق از باب خطاب است و باید الغای خصوصیت کرد و مراد تمام شیعیان هستند که هیچ گونه خروج و حرکتی نداشته باشند تا ظهور امام زمان محقق گردد.

ایشان در ادامه افزود: مشکل اساسی استدلال الغای خصوصیت است که خطاب را به عموم شیعیان می دانید اما در جایی می توانیم از یک مورد الغای خصوصیت کنیم و به عموم تعدی کنیم که خصوصیت و وجه خاصی در روایت نباشد اما اگر بدانیم به علت خاصی امام این مساله را به شخصی بیان فرموده است نمی توانیم الغای خصوصیت کنیم.

این استاد حوزه در ادامه گفت: زمانی که ما در شرح حال سدیر دقت کنیم می بینیم که انسان مخلصی بوده اما تند مزاج بوده و اهل تدبر در کارها نبوده است و تفکر و تعقل نداشته است پس به خاطر این ویژگی در سدیر روایت فوق بیان شده است تا موجب هلاکت خودش و دیگران نشود.

استاد مقتدایی در پایان به شرح حال سدیر و علت بیان روایت پرداخت و گفت: سه شاهد وجود دارد که سدیر بدون تفکر و تعقل کار انجام می دهد پس نمی توان الغای خصوصیت کرد و به همه شیعیان تعدی داد و نمی توان به روایت استدلال کرد که در زمان غیبت قیام و تشکیل حکومت جایز نباشد.

تقریر درس

آیت الله مقتدایی در جلسه گذشته با اشاره به روایت عیون اخبار الرضا درباره قیام زید گفت: از تعلیلی که امام رضا(ع) در خصوص قیام زید بیان می کنند روشن می شود تنها قیامی مشروع است که دعوت به امام و یا نائب امام داشته باشد و در عصر غیبت اگر طبق زعامت ولی جامع الشرائط، دعوت صورت گیرد جایز است و مورد نهی نیست.

روایات متناقض با تشکیل حکومت قبل از ظهور

سومین روایتی که برای عدم جواز قیام، خروج و تشکیل حکومت قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) بدان استدلال شده است بیان می کنیم که باید مردم صبر کنند و خروج و قیام مختص اوست.

این روایت را مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی نقل می کند: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَدِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا سَدِیرُ الْزَمْ بَیْتَکَ وَ کُنْ حِلْساً مِن‏ أَحْلَاسِهِ وَ اسْکُنْ مَا سَکَنَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَکَ أَنَّ السُّفْیَانِیَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَیْنَا وَ لَوْ عَلَى رِجْلِکَ.»

از امام صادق علیه السلام نقل شده که به سدیر خطاب می کنند ملازم خانه ات باش (هیچ حرکتی برای خروج و قیام انجام نده) و از احلاس خانه ات باش و مانند شب و روز ساکن باش تا این که از خروج سفیانی اطلاع یافتی سپس قیام کن ولو به صورت پیاده باشد.

چرا حضرت به این شخص دستور به عدم قیام داده اند؟ مشخص است که این روایت از باب خطاب است و باید الغای خصوصیت کرد و مراد تمام شیعیان هستند که باید هیچ گونه خروج و حرکتی نداشته باشند تا ظهور امام زمان محقق گردد.

این روایت و وجه استدلال بدان بود که الغای خصوصیت می شود که خطاب به سدیر نیست و مورد خطاب تمام شعیان هستند که باید تا زمان ظهور حضرت سکوت کنند.

پاسخ به استدلال روایت

در دراسات به صورت مبسوط به استدلال به این روایت پاسخ می دهد: اولاً مشکل اساسی استدلال الغای خصوصیت است که خطاب را به عموم شیعیان می دانید. در جایی می توانیم از یک مورد الغای خصوصیت کنیم و به عموم تعدی کنیم که خصوصیت و وجه خاصی در روایت نباشد اما اگر بدانیم به علت خاصی امام علیه السلام این مساله را به شخصی(مانند سدیر) بیان فرموده است نمی توانیم تعدی الغای خصوصیت کنیم.

زمانی که ما در شرح حال سدیر دقت کنیم می بینیم که انسان مخلصی بوده اما تند مزاج بوده و اهل تدبر در کارها نبوده است و تفکر و تعقل نداشته است. پس به خاطر این ویژگی در سدیر روایت فوق بیان شده است تا موجب هلاکت خودش و دیگران نشود.

از کجا باید بدانیم چنین حالتی در این فرد هست؟ ایشان می فرماید سه شاهد در این مدعا داریم که اهل فکر و نظر نبوده است.

شاهد اول

در تنقیح المقال در شرح حال سدیر این عبارت از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَهُ سَدِیرٌ فَقَالَ سَدِیرٌ عَصِیدَةٌ بِکُلِّ لَوْنٍ.»؛ عصیده نام غذایی است که به آرد سرخ شده همراه با روغن می گویند. آرد سفید است قابلیت غذاها با رنگهای متفاوت دارد. حضرت سدیر را به این غذا تشبیه می کنند که به هر رنگی در می آید.

صاحب تنقیح المقال می گوید از کلام امام علیه السلام این طور فهمیده می شود که ایشان متلون المزاجی است و ترسی نداریم که بگوییم دشمنان امام برای او خطری ایجاد می کنند زیرا با هر دسته از مخالفین ارتباط بگیرد همرنگ آنان می شود و غرض ایشان تقیه است تا او را به عنوان اصحاب امام صادق علیه السلام نشناسند. ایشان بر تقیه خود مصر است و خطری متوجه او نیست.

در دراسات می گوید ما این تعبیر صاحب تنقیح را قبول نداریم و شاهد این است که مدتی در زندان بوده است و امام علیه السلام به شحام این گونه فرمودند: «یا شحام إنی طلبت إلى إلهی فی سدیر و عبد السلام بن عبد الرحمن و کانا فی السجن فوهبهما إلى و خلى سبیلهما.»؛ من درباره این دو نفر که در زندان بودند از خدا طلب کردم که از زندان آزاد شوند و خداوند هر دو را به من هبه کرد و آزاد شدند.

شخصی که با هر گروهی مانند خودشان باشد و مدام تقیه کند نباید به زندان برود پس معلوم می شود که گاهی حرکاتی و ابراز عقیده ای داشته است که به زندان افتاده است و او را به عنوان شیعه امام می شناختند و به زندان انداخته بودند. پس نظر صاحب تنقیح المقال درست نیست و ایشان شیعه تندرویی بوده است و عاقبت کار را در نظر نمی گرفته است. سدیر اعتقاد داشت که باید امام علیه السلام باید قیام کند و ما هم از ایشان حمایت می کنیم. بنابراین امام علیه السلام فرموده است که او تحت تاثیر عوامل است و فکر معقولی ندارد.

شخصی که به این صورت است و مرتباً به امام اصرار دارد که چرا قیام نمی کنید و امامت و حکومت حق شماست باید از طرف امام مورد نهی قرار گیرد که در خانه ات بنشین تا برای خودش و دیگران مشکلی به وجود نیاورد و می فرماید این قیامی که تو می گویی مختص امام زمان (عج) است که باید حکومت را به دست بگیرد.

شاهد دوم

شاهد دیگر روایتی است که مرحوم کلینی در کافی از خود سدیر نقل می کند. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ مَا یَسَعُکَ الْقُعُودُ فَقَالَ وَ لِمَ یَا سَدِیرُ قُلْتُ لِکَثْرَةِ مَوَالِیکَ وَ شِیعَتِکَ وَ أَنْصَارِکَ وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا لَکَ مِنَ الشِّیعَةِ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْمَوَالِی مَا طَمِعَ فِیهِ تَیْمٌ وَ لَا عَدِیٌّ فَقَالَ یَا سَدِیرُ وَ کَمْ عَسَى أَنْ یَکُونُوا قُلْتُ مِائَةَ أَلْفٍ قَالَ مِائَةَ أَلْفٍ قُلْتُ نَعَمْ وَ مِائَتَیْ أَلْفٍ قَالَ مِائَتَیْ أَلْفٍ قُلْتُ نَعَمْ وَ نِصْفَ الدُّنْیَا قَالَ فَسَکَتَ عَنِّی ثُمَّ قَالَ یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ تَبْلُغَ مَعَنَا إِلَى یَنْبُعَ قُلْتُ نَعَمْ فَأَمَرَ بِحِمَارٍ وَ بَغْلٍ أَنْ یُسْرَجَا فَبَادَرْتُ فَرَکِبْتُ الْحِمَارَ فَقَالَ یَا سَدِیرُ أَ تَرَى أَنْ تُؤْثِرَنِی بِالْحِمَارِ قُلْتُ الْبَغْلُ أَزْیَنُ وَ أَنْبَلُ قَالَ الْحِمَارُ أَرْفَقُ بِی فَنَزَلْتُ فَرَکِبَ الْحِمَارَ وَ رَکِبْتُ الْبَغْلَ فَمَضَیْنَا فَحَانَتِ الصَّلَاةُ فَقَالَ یَا سَدِیرُ انْزِلْ بِنَا نُصَلِّ ثُمَّ قَالَ هَذِهِ أَرْضٌ سَبِخَةٌ لَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ فِیهَا فَسِرْنَا حَتَّى صِرْنَا إِلَى أَرْضٍ حَمْرَاءَ وَ نَظَرَ إِلَى غُلَامٍ یَرْعَى جِدَاءً فَقَالَ وَ اللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی الْقُعُودُ وَ نَزَلْنَا وَ صَلَّیْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الصَّلَاةِ عَطَفْتُ عَلَى الْجِدَاءِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ.»

سدیر می گوید خدمت حضرت رسیدم و به ایشان گفتم به خدا قسم! برای شما نشستن در خانه جایز نیست. امام فرمودند: چرا نباید در خانه بنشینم؟ گفتم: شما موالی و شیعیان زیادی دارید. اگر این شیعیانی که شما داشتید امیرمومنان علیه السلام داشتند، دشمنان طمع نمی کردند که خلافتش را غصب کنند. امام فرمودند: ای سدیر! شیعیان مرا چند نفر می دانی؟ سدیر گفت: صدهزار شیعه دارید! امام فرمودند: من صدهزار شیعه دارم؟! گفتم: آری، بلکه دویست هزار. امام فرمود: من دویست هزار شیعه دارم؟! گفتم: آری و نصف دنیا یاور شما هستند. شما قیام کنید  که نصف دنیا همراه شما قیام می کنند. امام که این سخن را شنیدند سکوت کردند و بعد از لحظاتی فرمودند: آماده هستی به اتفاق هم به ینبع (محلی که فاصله کمی با مدینه داشته است) برویم؟ گفتم: بله، پس مرکبی را آماده کردند تا به آن محل برویم. پس من پیشی گرفتم و سوار بر استر شدم. امام فرمودند: تو سبقت می گیری که سوار الاغ شوی تا من بر اسب سوار شوم؟ گفتم: بله شما باید سوار اسب شوید زیرا در انظار مردم بهتر است. امام فرمودند: الاغ برای من راحت تر است. پس امام سوار بر الاغ و من بر اسب سوار شدم. بعد از مدتی پیاده شدیم تا در زمین همواری نماز بخوانیم. زمانی که امام پیاده شدند تعدادی گوسفند به همراه چوپان از آن منطقه گذشتند. امام فرمودند: به خدا قسم ای سدیر! اگر به تعداد این بزغاله ها که چرا می کنند شیعه داشتم هیچ گاه در خانه نمی نشستم. سدیر می گوید زمانی که از نماز فارغ شدیم من رفتم تا ببینم این گوسفندان چند رأس هستند؟ شمردم و متوجه شدم که هفده رأس هست.

نکته مهم این است با وجود شاگردان متعدد و یاران، اما شیعه ای که پای کار بایستد و مطیع محض امام باشد وجود نداشت که امام بدین صورت فرمودند.

روایت مشابهی نیز از امام رضا علیه السلام نقل شده است که چرا نشسته اید با این که یاران زیادی دارید؟ حضرت دستور دادند که تنور خانه را روشن کردند و به همان شخص فرمود که در تنور برو. او تصور کرد که امام می خواهد او را عقوبت کند و شروع به عذرخواهی کرد. در همین حال یکی از یاران امام وارد شد و قبل از این که بنشیند حضرت فرمود در تنور برو! او نیز اطاعت کرد و داخل در آتش شد.

بعد از دقائقی امام رو به شخص اول کرد و فرمود برو ببین در چه وضعیتی است؟ رفت و مشاهده کرد که آن شخص در آتش نشسته است و هیچ اثری بر او نداشته است.

امام رضا علیه السلام فرمودند: در خراسان چند شیعه داریم که وارد آتش شود؟ در پاسخ گفت: هیچ شخصی این گونه وجود ندارد! مراد از شیعه امثال آن شخص هستند که در آتش بروند و امام صادق علیه السلام نیز مانند آن نداشتند.

این که سدیر موقعیت آن زمان را درک نمی کند و خودش نیز احساساتی می خواهد امام را تشجیع و تحریک کند، باید این گونه مورد خطاب امام قرار بگیرد زیرا تند مزاج است و مبنا و مصلحت را درک نمی کند تا باعث هلاکت خودش و دیگران نشود.

شاهد سوم

«وَ عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الدِّهْقَانِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ: ذَهَبْتُ بِکِتَابِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ نُعَیْمٍ وَ سَدِیرٍ-وَ کُتُبِ غَیْرِ وَاحِدٍ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع- حِینَ ظَهَرَ الْمُسَوِّدَةُ قَبْلَ أَنْ یَظْهَرَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ- بِأَنَّا قَدَرْنَا أَنْ یَئُولَ هَذَا الْأَمْرُ إِلَیْکَ فَمَا تَرَى قَالَ فَضَرَبَ بِالْکُتُبِ الْأَرْضَ قَالَ أُفٍّ أُفٍّ مَا أَنَا لِهَؤُلَاءِ بِإِمَامٍ أَ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا یُقْتَلُ السُّفْیَانِیُّ.»

معلی بن خنیس می گوید چند نفر به من نامه دادند تا به امام صادق علیه السلام برسانم که یکی از آن افراد همین سدیر است. زمانی این قضیه اتفاق افتاد که مسوده (لباس مشکی ها که سر دسته آنان ابومسلم خراسانی بود) قیام کرده بود.

این قضیه مربوط به اواخر بنی امیه بود که مروان حمار خلافت می کرد. در آن زمان ابومسلم قیام کرد و شعار حمایت از اهلبیت علیهم السلام و تقاص خون امام حسین علیه السلام را سر می داد.

این اشخاص نامه نوشتند که ما تصور می کنیم زمان خوبی است که امر خلافت به دست شما برسد و ما نیز آماده قیام هستیم.

زمانی که امام علیه السلام نامه ها را خواندند به زمین زدند و فرمودند: اف به این نامه آنان! این افرادی که شعار حمایت از ما را سر می دهند (نظیر ابومسلم) من امامشان نیستم.

مشخص است که امثال این افراد که قیام کرده اند اصلاً امام صادق علیه السلام را قبول ندارند ولی امثال سدیر به امام علیه السلام نامه می نویسند زمانی است که باید قیام کنید تا حکومت به دست شما برسد.

امام در پایان فرمودند: امامی که قیام می کند همان شخصی است که سفیانی را می کشد و او امام زمان (عج) است.

بنابراین سه شاهد بیان کردیم که سدیر بدون تفکر و تعقل کار انجام می دهد و مورد خطاب امام صادق علیه السلام قرار می گیرد. پس نمی توان الغای خصوصیت کرد و به همه شیعیان تعدی داد. پس از روایت نمی توان استفاده کرد و بدان استدلال کرد که در زمان غیبت نمی توان قیام کرد و حکومت تشکیل داد.

در جلسه آتی به روایت دیگری خواهیم پرداخت./926/ف

مقرر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۹ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۳:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۵۸:۱۴
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۵۳
غروب آفتاب
۱۹:۲۴:۵۴
اذان مغرب
۱۹:۴۱:۵۲