vasael.ir

کد خبر: ۸۶۵۸
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۲ - 20 June 2018
حجت‌الاسلام علیزاده موسوی تبیین کرد/ بخش دوم

حل مشکلات جامعه در گرو مسأله محور بودن فقه است

وسائل ـ مسأله محوری فقه این است که وقتی فقه متصدی اداره جامعه شد، باید مشکلات جامعه را حل کند، مشکلات جامعه چطور حل می‌شود؟ این که فقه به میدان بیاید و مسائل را احصاء کند؛ شکی نیست که علوم سیاسی سکولار، جامعه شناسی سکولار، اقتصاد لیبرال، فرهنگ مصرف‌گرا، موجوداتی انسانی از جنس خودشان تولید می­‌کنند.

تحول در علوم انسانی از ارکان انقلاب فرهنگی به شمار می‌آید که بدون آن نمی‌توان امیدی به تحقق تمدن نوین اسلامی داشت، این تحول باید بر مبنای عقل و شرع بوده و توسط راهکارهای منطقی نهادینه به ثمر برسد؛ در همین زمینه خبرنگار وسائل، گفت‌وگوی تفصیلی با حجت الاسلام سیدمهدی علیزاده موسوی، کارشناس ارشد اندیشه سیاسی جهان اسلام داشته است که بخش دوم آن تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

 

وسائل ـ فقه و حوزه علمیه همیشه نسبت به عصر و جامعه خودش پاسخگو و کارآمد بوده است؛ به نظر شما آیا امروزه آن کارآمدی و پاسخگویی را دارد؟

مشکل اساسی این است که ما رویکردمان در علوم حوزوی مسأله محوری نیست، مثلث آموزش، پژوهش و تبلیغ در حوزه­‌های علمیه ما ناظر به میدان نیست و به همین سبب کارگشای مشکلات نمی‎­باشد؛ به عنوان نمونه آیا واقعا شبهات کلامی جامعه در طبقات مختلف همان شبهاتی است که در کتب کلامی ما در حوزه تدریس می‌­شود؟

آیا اقتصاد امروز ما در همان مکاسبی است که در فقه مورد بحث قرار می‌گیرد، آیا دروس اخلاق و محتوای تولید شده هماهنگ با ناهنجاری­ها و مشکلات اخلاقی روز جامعه است؟ به نظر می­‌رسد که ما همچنان در گذشته گیر کرده‌­ایم و هیچ تلاشی نیز برای خروج از دوران­‌های گذشته نمی­‌کنیم.

در مجموع ناظر به بحث تحول در علوم انسانی و اسلامی سازی علوم، با سه قشر روبرو هستیم:

گروه اول کسانی که دغدغه تحول علوم انسانی و ایجاد علوم اسلامی را دارند که به شدت درگیر مباحث مقدماتی از قبیل امکان سنجی و پاسخ به شبهات در این حوزه می­‌باشند.

گروه دوم نیز فارغ از مقتضیات زمان و مسأله­‌های پیش روی انسان سرگردان امروز، همچنان دلسوز انسان‌­های قرون گذشته و در پی پاسخ­گویی که نه، بلکه بیان نظرات آنان برای انسان‌های امروز هستند و به قول محمد عبده، حاشیه بر حاشیه و توصیف بر توصیف پدید می‌­آورند.

گروه اندکی نیز هستند که با شناخت زمان و مکان خود، می­‌کوشند، تا باری از دوش انسان خسته و ملول امروزی بردارند که چون کمند و مورد توجه قرار نمی‌­گیرند، راه به جایی ندارند.

 

وسائل ـ مرادتان دقیقا از مسأله محوری چیست و فقه چگونه می­‌تواند این مسایل را حل کند؟

من نمی‌­خواهم خودم بار دیگر درگیر مسایل مقدماتی مسأله محوری و ادبیات خاص آن شوم؛ وقتی می‌گوییم مسأله‌محوری، یعنی فقیه وارد مسایل بانک امروز شود، ببیند که مشکلات کجاست، آن مشکلات را حل کند، نه اینکه صرفا صورت مسأله را پاک کند.

مراد من از مسأله محوری این است که وقتی فقه متصدی اداره جامعه شد باید مشکلات جامعه را حل کند، مشکلات جامعه چطور حل می‌شود؟ این است که فقه به میدان بیاید و مسائل را احصاء کند؛

البته می‌­توان در این عرصه از تجربیات دیگران نیز استفاده کرد؛ به عنوان نمونه دانشگاه الازهر که به شدت نسبت به عدم پاسخگویی به مشکلات روز جامعه تحت فشار بود، از سال 2011 به این نتیجه رسید که متون درسی‌شان نیاز به یک تحول دارد، احمد الطیب، شیخ الازهر، صد نفر از متخصصین را در قالب «لجنة التطویر للمناهج التعلیمیه» تشکیل داد که در متون درسی الازهر بازنگری کنند؛ ماحصل فعالیت آنها تدوین چهل و نه کتاب برای معاهد الازهری بود، خوب چرا ما چنین نکنیم؟

به صورت خاص اگر ما بخواهیم در حوزه فقه موفق باشیم؛ حتماً باید به دنبال حل مسائل باشیم که امروز اصطلاحاً به آن فقه مستحدثه می‌گویند که برخی وارد شده‌اند؛ اما متأسفانه جا نیفتاده است؛ علت جا نیفتادن آن این است که ارکان و بزرگان حوزه به این حوزه ورود پیدا نکرده‌اند.

 

وسائل ـ شما از موانع موجود در مسیر تحول علوم انسانی و اسلامی سازی علوم سخن گفتید، اما راهکارهای حضرتعالی برای حل این مشکلات و موانع چیست؟

1. نکته اول همین واقعیت است که ما باید بدانیم که هدفمان از علوم انسانی چیست؟

به نظر من علوم انسانی مهمترین هدفش این است که مسائل پیش روی انسان را اعم از معنوی و مادی حل کند؛ یعنی کاری کند که مکلف در مقام عمل تکلیف خود را بداند، این هم یعنی مسأله‌محوری، امروز مکلف ما در مقابل خودش بسیاری از مسائل را می‌بیند که تکلیف خود را نمی‌داند، آیا ورود به بانک با این شرایط بکند؟ شما هر کاری بخواهید امروز انجام دهید مجبور هستید که به بانک مراجعه کنید، باید برای این راهکار پیدا کنیم.

2. نکته دیگری که ما در حوزه تحول علوم انسانی باید توجه داشته باشیم این است که از کمیت گرایی به سوی کیفیت گرایی باید حرکت کنیم؛ در حالی که بسیاری از افراد نسبت به اعطای مدارک به طلاب ناراحتند و این مسأله را موجب کم ارزش شدن مدرک می‌­دانند، به نظر من شاید از یک نقطه نظر اتفاقا دارای امتیاز باشد.

به این معنا که شاید زیاد شدن مدرک موجب شود که بار دیگر تخصص جای مدرک را بگیرد، دیگر صرف مدرک و یا نوشتن یک کتاب در یک موضوع، نشانه خبرویت نباشد، بلکه تخصص و ارایه نظریه و تولید علم، جایگاه یک فرد را مشخص کند، هرچند وی دارای هیچ مدرک رسمی دانشگاهی و حوزی نباشد.

ما همه خروجی محور شده‌ایم، به این معنا که می‌گوییم شما فلان تحقیق را انجام بده، اولین حرفی که به او می‌زنیم می‌گوییم که بعد از یک سال چند صفحه کتاب در می‌آید، مطالعات راهبردی ویژگی‌اش این است که گاهی شما می‌بینید که مثلاً قریب صد نفر کار می‌کنند نهایت آن سه صفحه مطلب می‌شود؛ ارزش‌گذاری ما باید به کیفیت باشد نه کمیت؛ به عبارت دیگر از حوزه کمیت گرایی باید بیرون بیاییم؛ کمیت‌گرایی مثال بزنم.

همانطور که عرض کردم امروز می‌بینید که صدها مقالات علمی‌پژوهشی نوشته می‌شود؛ صدها مقالات آی اس آی نوشته می‌شود، آیا این‌ها واقعاً دردی از ما حل می‌کند؟ نه، چون همه می‌دانند که دانشگاه فلان یا حتی حوزه علمیه قم وقتی می‌خواهد محققی را بگیرد، نگاه به مقالات علمی‌پژوهشی آن می‌کند و اینکه رزومه‌اش چگونه است، حالا این در این مقاله چه گفته است؟ اصلاً حرف جدیدی زده است یا نزده است؟ اهمیت ندارد.

ما باید یک تغییر اساسی در ضوابط و قوانین خودمان بدهیم، در ارزیابی‌ها و ارزش‌گذاری‌هایمان، یعنی به عبارت دیگر ارزش‌گذاری‌های ما امروز به اینجا رسیده است که ما ارزش‌گذاری‌هایمان را به صورت مدارک انجام می‌دهیم؛ یعنی اگر کسی دکتری یا سطح چهار داشت، عالم درجه یک است، خوب کسی که می‌داند جایگاه اجتماعیش با مدرک دکترا صرفا پیوند دارد، تمام همش را می‌گذارد که مدرک بگیرد.

بارها از دانشجویان و اساتید شنیده ام که می گویند در نوشتن رساله موضوعی را بگیرید که به عبارت عامیانه راحت بشود جمعش کرد و کار زیادی نبرد! وقتی دکتری می‌گیرد می‌گوید که خیالم راحت شد، همه جا استخدامش می‌کنند، ما باید به جای مدرک‌ محوری به شدت به سمت تخصص محوری برویم.

من مجبورم که مدام مثال به جوامع غربی بزنم، شما نمی‌بینید که بگویند دکتر فلان؛ چون دکتری و فلان دیگر ارزشی در جوامع پیشرفته ندارد، چیزی که ارزش دارد این است که تخصص طرف چگونه است؟ ما این تخصص را بدون اینکه چاره‌ای داشته باشیم یک معیاری به نام مدارک گذاشته‌ایم، اما این مدارک رفته رفته جای تخصص را کاملاً گرفته است.

بنابراین ببینید که ما چطور داریم سطح چهار تولید می‌کنیم؛ همینطور پشت سر هم و بعد پایان‌نامه‌ها را می‌بینید که چقدر ارزش دارد؟ پایان‌نامه سطح چهاری که واقعاً باید یک نظریه‌ای را تولید کند و حرفی بزند محتوای چندانی ندارد.

وقتی من به عنوان داور رساله یا پایان نامه تعیین می­‌شوم، می‌مانم که چکار کنم؟ از یک طرف واقعاً این رساله محتوایی ندارد، اما نگاهی به این طلبه که می‌کنم، می‌بینم که این طلبه تمام نان و زندگی‌اش درگیر همین است؛ این‌ها مشکلاتی است که در حوزه داریم.

3. نکته بعدی که به نظرم راهکار است این است که واقعاً اولویت‌هایمان را باید عوض کنیم، یعنی این فرهنگ را راه بیندازیم که اگر جامعه‌ای بخواهد رشد کند اساسش بر علوم انسانی است، نگاهش به جهان و هستی‌شناسی و انسان‌شناسی و رفتار انسان است، اگر این‌ها را حل کرد در علوم تجربی موفق خواهد بود.

من تعبیری دیدم از رهبر معظم انقلاب که خیلی جالب بود و ایشان بین علوم کاربردی و علوم پایه مقایسه‌ای کرده بودند، گفته بودند که علوم کاربردی مانند پول در جیب است، علوم پایه مانند پس‌اندازی است که شما در بانک دارید، وقتی پولی در جیب شما است چندان به آن توجه ندارید، نانی می‌خرید، تمام نگاه شما به آن پس‌انداز است.

علوم انسانی نقش پس‌انداز ما را دارد، هویت ما را شکل می‌دهد؛ این را باید جا بیندازیم که انسان ایرانی مسلمان، علوم انسانی خاص خود را می­‌طلبد چیزی که اهمیت دارد این است.

در کشورهای غربی فیلتر برای کسی که بخواهد در علوم انسانی دکترا بگیرد، بسیار شدید است، مثلا رساله دکترا که نوشته می‌شود، اصل رساله صد صفحه است، ولی پیوست‌ها و منابعش قریب دویست صفحه است، چون کار مطالعاتی صورت می‌گیرد، اما برخی پایان‌­نامه ها و یا رساله‌­ها بیش از آن که کاری تولیدی باشد، سرقت علمی است.

4. نکته بعدی حرکت به سوی تحول نظام آموزشی است، این نظام آموزشی که ما الان در حوزه به کار گرفته‌ایم، واقعاً جواب نمی‌دهد؛ ما باید فضای بازی را فراهم کنیم، بار دیگر همچون گذشته میان اساتید و طلاب، روابط را تقویت کنیم؛ در این ارتباطات اساتید باید با طلاب زندگی کنند.

امروز در کشورهای پیشرفته در مقاطع دکتری از روش های پژوهش محور استفاده می کنند، یعنی یک دانشجو تحت اشراف مستقیم یک یا چند استاد به پژوهش و تحقیق می­‌پردازد و نهایتا خود در پرتو تجربیات و علم اساتید به دانشمندی فرهیخته تبدیل می­‌شود، اگر نگاهی به گذشته حوزه بیندازیم، هماره چنین روشی در حوزه‌های علمیه مرسوم بوده است، اما امروز روابط طلاب و اساتیدشان فقط در همان ساعاتی است که در درس شرکت می­‌کنند و نه دیگر شاگرد حال استفاده کامل از استاد را دارد و نه استاد انگیزه ارتباط بیشتر با شاگرد.

5. نکته بعدی که باز به نظرم اهمیت دارد این است که ما باید حوزه علمیه را (از این تعبیر استفاده می‌کنم) با جامعه و جهان آشتی دهیم؛ به این معنا که ما درها را کاملاً به روی خودمان بسته‌ایم.

یعنی واقعاً یک طلبه ما در تراز طلبه جامعه امروز و سپس حوزه بین الملل نیست که بخواهد معارف اهل‌بیت(ع) را قالب‌­های مناسب به دنیا ارایه دهد، من به درس استاد می‌روم، درس را می‌خوانم باز برای یک عده مانند خودم توضیح می‌دهم، هیچ ارتباطی هم با بیرون ندارم، تعامل و ارتباطی برقرار نمی‌شود؛ بنابراین دیگر دغدغه‌ای برای من وجود ندارد.

هنگامی که مسلمانان به آندلس رسیدند و اسپانیا را فتح کردند وارد کلیسایی شدند، دیدند که کشیشی از عروج حضرت عیسی بحث می‌کند، وقتی این‌ها وارد کلیسا شدند این کشیش به آنها نگاه کرد و گفت که شما چه کسانی هستید، از کجا آمدید؟ گفتند که ما مسلمان هستیم و کل آندلس را گرفتیم، گفت من در آسمان بودم شما آمدید و زمین را گرفتید.

و همین اتفاق هم برای مسلمان‌ها در آندلس افتاد، گرفتار فساد شدند و در حالی که کاملا غافل بودند، بار دیگر اندلس از دست مسلمانان خارج شد و در دست دشمنان افتاد؛ هرچند آثار اسلامی در اسپانیا بسیار است، اما شاید کمترین مسلمان را در اروپا داشته باشد.

شاید بعضی ناراحت شوند؛ ولی واقعاً حال امروز ما حال آن کشیش است، نه تنها مشرف به مشکلات جهانی که می­‌خواهیم آن را مدیریت کنیم، نیستیم که حتی مشکلات جامعه خودمان را هم دقیقا نمی­‌شناسیم، در حالی که در گذشته ویژگی روحانیت قدرت هژمونیکش بود؛ یعنی قدرت مویرگی، همه جا حضور داشت و همه جا درد را لمس می‌کرد و برای درد نسخه می‌پیچید؛ اما امروز این ارتباط قطع شده است، چه بین حوزه و جامعه خودمان و چه جامعه بین الملل.

درمجموع وضعیت­مان به گونه‌ای نیست که علومی را ایجاد کنیم که بتواند دغدغه‌های انسان امروزی را پاسخ دهد؛ این در حالی است که عصر حاضر را عصر بحران معنا می‌­نامند؛ یعنی انسان واقعاً از لیبرال دموکراسی و نظام سرمایه داری خسته شده است، کمونیسم کاملاً شکست خورده است؛ عرفان‌های نوظهور به انتهای خودشان رسیده‌اند.

کسی امروز می‌تواند رشد کند که بتواند یک معنا ارائه دهد، ما محتوای این معنا را داریم، اما نیامده‌ایم که این معنای خودمان را در قالب‌های علمی و متناسب با شرایط روز عرضه کنیم. حال ما، حال آن کسی است که گفت: سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد ـ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

واقعیت این است که باید به حال خودمان برگردیم.

 

وسائل ـ یکی از موضوعاتی که در فقه حکومتی مطرح است، این است که ما نظام اسلامی تشکیل داده‌ایم؛ در صورتی که هنوز خرده نظام‌های فرهنگی، اقتصادی و... با آن هماهنگ نشده‌اند؛ مانند اینکه در اعضای یک انسان، اختلال وجود داشته باشد؛ یعنی بسیاری از خرده نظام‌های ما غربی است و با نظام کلی حکومت اسلامی هنوز هماهنگ نشده است.

بله؛ مشکلی که ما داریم این است که یک زمانی روحانیت مسؤولیت نداشت، آنجا هم خوب نبود، ولی وظیفه نداشت، می‌گفت که ما مسؤولیت نداریم، اما هنگامی که ورود پیدا کرد، مسؤولیت پیدا کرد، دیگر نمی‌تواند خود را کنار بکشد، راهی است که ما رفته‌ایم، ما سابقه آندلس را داریم، چه تضمینی هست که همان اتفاق برای جامعه اسلامی ما نیفتد.

ما باید در تمام حوزه‌ها ورود کنیم؛ همانطور که فرمودید در حوزه فرهنگ، اقتصاد، سیاست، اجتماع، امنیت و دیپلماسی همه این‌ها نیازمند نظریه‌پردازی و تولید علم است؛ یعنی ما باید در این حوزه‌های مختلف تولید علم اسلامی کنیم و این امری بدیهی است، اصلاً نمی‌خواهم خودم و وقتم را صرف این ‌کنم که امکان یا عدم امکان را بحث کنم، این مباحث هنگامی که از حد اعتدال خارج شود و متورم گردد، رهزن است، یعنی می‌خواهند فکر ما را به این حوزه امکانیت مشغول کنند؛ ما باید ورود پیدا کنیم، اما ورود پیدا نمی‌کنیم، همه‌اش درگیر این هستیم که آیا امکان دارد یا ندارد؟

امروز چرا دانشجویی که به رشته علوم سیاسی می‌رود، رویکرد سکولار نسبت به سیاست پیدا می کند، چرا می‌گویند جامعه‌شناس در خطر لائیسیته شدن است؛ چرا اصلا انقلاب ها و حرکت‌ها از دانشکده های علوم انسانی آغاز نشده است و بیشتر دانشگاه‌ها و دانشکده‌های فنی شروع شده است؟

سال‌ها پیش کتابی را از ادوارد برمن با عنوان کنترل فرهنگ می‌خواندم که چگونه سه مؤسسه فرهنگی راکفلر، فورد و کارنگی با برنامه‌ریزی‌های دقیق فکری و تغییر و تحول در سیلابس های درسی و محتوای آموزشی کشورهای آفریقایی اهداف غرب را در این کشورها دنبال می­‌کردند، شکی نیست که علوم سیاسی سکولار، جامعه شناسی سکولار، اقتصاد لیبرال، فرهنگ مصرف گرا، موجوداتی انسانی از جنس خودشان تولید می­‌کنند.

وسائل ـ بسیار ممنون از فرصتی که در اختیار پایگاه وسائل قرار دادید./403/م

مصاحبه از: مجتبی عباسی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۳:۳۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۴:۲۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۵:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۰۴