vasael.ir

کد خبر: ۸۶۵۴
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۱ - 14 June 2018
حجت‌الاسلام ایزدهی/ جلسه19 (97-96)

فقه سیاسی| بررسی حق یا تکلیف بودن تصدی امور میت

وسائل ـ در بحث نماز میت وقتی امام آمد؛ او متعین و مشروع است و نمی‌تواند کناره گیری کند، صرف نظر نمی‌تواند بکند، می‌تواند بگوید نمی‌خواهم مباشر باشم؟ یا مثلا زوج می‌تواند بگوید از حق خودم صرف نظرکردم؟ نه، نمی‌توانند بگویند اولی و احق به معنای اختصاص است.
به گزارش خبرنگار وسائل، درس خارج فقه سیاسی، حجت‌الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی، مورخه 6 آبان ماه 96 در مدرسه عالی فیضیه قم برگزار شد؛ به ادامه بحث وجوب کفایی در تجهیز میت پرداخت که متن درس در ادامه تقدیم می‌شود.
 
در جلسه گذشته بحث در نظرات راجع به جمع بین روایات در نماز میت بود؛ نظر استاد این است که اصلا بحث دوگانگی وجود ندارد و بر اولیاء میت، نماز واجب است و واجب کفایی نداریم.
 
خلاصه بحث: بحث اساسی ما این بود که اولیاء میت در تصدی امور میت آیا مکلف به این امر هستند یا حق دارند؛ اگر خواستند انجام بدهند و اگر نخواستند انجام ندهند.
پس تبعات حق لهم و حق علیهم خیلی زیاد است، در حق لهم می توانند صرف نظر کنند؛ ولی در حق علیهم محدودیت وجود دارد ولو شخصا مقید نباشند، چون هتک حرمت است، در مقام ما آیا تصدی امر میت حق است برای اولیاء یا حق علی الاولیاء است؟ ادله ما چه می گوید؟
آیا اصل عدم وجوب علی الکل است یا اصل وجوب علی الکل است به اذن اولیاء؟ یا اصل علی الاولیاء است به قدر متیقن؟ از قدر متیقن نمی شود گذشت.
 
حق لالاولیاء یا علی الاولیاء
بحث اساسی ما این بود که اولیاء میت در تصدی امور میت آیا مکلف به این امر هستند یا حق دارند اگر خواستند انجام بدهند و اگر نخواستند انجام ندهند یک وقت اینطور است که حق دارند انجام بدهند و یا اذن بدهند تا دیگران انجام بدهند که اگر انجم ندادند و اذن هم ندادند با مردم مساوی می شوند هر کسی انجام می دهد انجام بدهد یا نه اگر اینجور نبود بر می گردد به حاکم و حاکم این شخص را ملزم می کند به انجام دادن یا اذن دادن که هر وقت اذن داد مردم بیایند و انجام بدهند.
این یک نکته محوری است مثلا در شبکه های مجازی می گویند زنهای ما ملکه اند شما می توانید در انگلیس با ملکه دست بدهید یک خانمی می گوید من نمی خواهم  ملکه باشم من می خواهم با مردم صمیمی باشم با هر کسی دوست باشم و با مردم دست بدهم با لباس ورزشی بیام توی خیابان یک سری افراد دوست ندارند ملکه باشند.
این استدلال یک بخشش خوب است اما یک بعدش این است که حق خودشان استو دوست ندارند انجام بدهند می گوید من دوست دارم در معرض دید باشم این بعد قضیه خوب نیست؛ ولی بعد اول خوب است و اقناعی و توجیهی است، حق له است، دوست ندارند انجام بدهند، دوست ندارند از حق خودشون استفاده  کنند؛ اما اگر گفتی تکلیف است، مکلف هستند که انجام بدهند، توده مردم ملاک هستند، اگر حق لهم باشد برخی جاها کارایی ندارد.
 
در بحث اجنبیه آیا کسی می تواند او را لمس کند؟
یک قول این است که ملاک در جواز لمس اجنبیه حرمتی است که او برای خودش قائل است؛ اگر ملاک جامعه آنها این شد که دست دادن با خانم‌های اجنبیه تکریم آنهاست، معنایش این است که می توان با آنها دست داد؛ با این مبنا اگر هر کاری آنها تکریم خودشان بدانند، باید با آنها انجام داد.
پس تبعات حق لهم و حق علیهم خیلی زیاد است، در حق لهم می توانند صرف نظر کنند؛ ولی در حق علیهم محدودیت وجود دارد، ولو شخصا مقید نباشند چون هتک حرمت است؛ در مقام ما آیا تصدی امرمیت حق است برای اولیاء یا حق علی الاولیاء است؟ ادله ما چه می گوید؟
 
نظر آیت الله خویی
آقای خویی می فرماید: حق لهم است می فرمایدچطور در مجلس ختم یک نفر می آید تسلیت می گوید در نماز هم اجازه می گیرند؛ اما ادله ای که ما داریم  ما حصل آن چیست؟
شاگرد: آیا می شود گفت حقی برای میت است تا در برابر آن تکلیف برعهده اولیاء بیاید؟
استاد: این که قطعا هست ولی کهمحق است اصل وجوب را همه قبول دارند ولی بر عهده چه کسی واجب است شک در تکلیف نیست شک در این است که چه کسی باید انجام بدهد نه شک در تکلیف است و نه شک در مکلف به، محل دعوا این است که چه کسی انجام بدهد؟
شاگرد: قدر متیقن روایات به اولیاء میت می رسد باید دنبال ادله دیگری باشیم ؟ باید ببینیم اصل اولیه چیست؟!
ما وجوب را می دانیم اینکه چه کسی باید انجام بدهد حداقل است یا حداکثر این محل بحث است؟! آیا اولیاء انجام دهند به خاطر دلسوزی یا ارث و یا سایر مردم می توانند مورد خطاب باشند؟
 
اصل چیست
آیا اصل عدم وجوب علی الکل است یا اصل وجوب علی الکل است به اذن اولیاء؟ یا اصل علی الاولیاء است به قدر متیقن؟ از قدر متیقن نمی شود گذشت.
برخی میگویند قدر متیقن ما وجوب صلاة نیست؛ بلکه استناد صلاة به اولیاء میت است یا انجام می دهد یا اذن بدهند در هر صورت مستند به اینهاست.
قدر متیقن تکلیف اینها نیست، اصل وجوب و متعلق وجوب معلوم است فاعل وجوب معلوم نیست  اصل بر این است که بر اولیاء نباشد ولی می تواند با اذن به اینها استناد بشود.
نظر استاد: تکلیف علی الاولیاء است یا انجام بدهند یا نائب بگیرند و اگر نشد بر عهده مردم نمی آید بلکه بر عهده حاکم می آید اگر باز هم حاکمی نبود و نشد آن موقع بر عهده مردم می آید استناد هم اعم از استنابه است. با اصل اولیه تکلیف ثابت نمی شود.
تعبیر حاج آقا رضا همدانی در مصباح الفقیه: لیس المراد تعیّن الفعل علیه(ولی)  بل اثبات حق له کما یشهد به ما فی ذیل الروایة علی ما ارسله فی الفقیه عن امیر المومنین(ع): یغسل المیت اولی الناس به او من یامر الولی بذلک فان التعبیر من لفظ الامرمن اقوی الشواهد علی ارادة اثبات الحق له. و اعتبار اذنه فی جواز فعل الغیر الی غیرذلک من الاخبار و یستفاد من ذلک کون مباشرة الافعال حق له.
این که چطور می شود، او من یامر الولی بذلک؛ یعنی قابل اسقاط هست از اینها، چطور حق لهم را برداشت کرده‌اند؟ چطور از امر، حق در می آورند؟
اما عباراتی که داریم: یصلی علی الجنازة  اولی الناس بها او یامر من یحب، اذا حضر الامام الجنازة فهو احق الناس بالصلاة علیها، من احق بالصلاة علیها قال الزوجها.
چند نکته اساسی: 1- تعبیر احق و اولی یعنی حق لهم و حق لغیرهم و هم احق؟ یا اولی یعنی لهم الولایة و لغیرهم الولایة و هم اولی، یا مراد ازاحق و اولی یعنی اختصاص به اینها دارد ؟ این تعبیر اختصاص را می‌رساند و کم و بیش ندارد، در افعل تفضیل معنای برتری نیست، مثل النبی اولی بالمومنین من انفسهم یا تعبیر حضرت علی علیه السلام که می فرماید انا احق، اگر اینجوری باشد که مقداری از حق برای آن سه تا هم ثابت شود که دیگر دعوایی نداریم.
در افعل تفضیل مثل افعل وصفی است یعنی شدة الحق و... هست، با من بر نسبت دلالت می کند؛ اینجا من نداریم پیامبر (ص) اولویت مطلق دارد؛ انا احق الناس بهذا الامر اقواهم، حق ولایت از آن علی بوده است مطلقا؛ در بحث نماز میت هم وقتی امام آمد؛ او متعین و مشروع است و نمی تواند کناره گیری کند، صرف نظر نمی‌تواند بکند، می‌تواند بگوید نمی‌خواهم مباشر باشم؟ یا مثلا زوج می تواند بگوید از حق خودم صرف نظرکردم؟ نه، نمی‌توانند بگویند اولی و احق به معنای اختصاص است.
2- از امر چه می فهمند؟ در جایی که من در جایگاه استعلا باشم مگر اولیای میت ولایت و استعلا دارند که به هر کسی امر کنند نهایتا چیزی که می توان فهمید، این است که اولویت بندی است؛ اگر این نشد و نتوانست امر کند، به فرد دیگری یعنی استنابه کند،  به هر کسی که دوست دارد؛ شواهد می گوید کار خودش است یا کسی که به او وابسته است.
3- ولی بودن یعنی چه؟ پدر ولی فرزند هست، آیا می‌تواند بگوید من انصاف دادم؟ ولی بودن یعنی باید انجام بدهند یا به نفسه یا بالاستنابة یا خودم بچه ام را ببرم مدرسه یا پول بدهم آژانس ببرد، قابل انصراف دادن نیست، حق علیهم است، مکلف هستند باید انجام بدهند و الا حاکم آنها را اجبار می کند./907/م
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵