vasael.ir

کد خبر: ۸۵۳۱
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۷ - 29 May 2018
آیت الله مقتدایی/ جلسه 15

ولایت فقیه| تداوم اندیشه خوارج در جامعه اسلامی

وسائل- آیت الله مقتدایی با اشاره به جنگ روانی خوارج بر علیه حضرت امیر گفت: روحیه خوارج تا قیامت وجود دارد، عده ای نماز و قرآن می خوانند ولی فکرشان مانند خوارج است. الان تکفیری و داعشی ها که ظاهر اسلام را قبول دارند ولی به احکام اسلام پایبند نیستند مصداق فرمایش حضرت است که فرمود این افراد (خوارج) فانی نمی شوند؛ زیرا آنان در صلب پدران و رحم مادران تا روز قیامت هستند.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله مقتدایی، در پانزدهمین جلسه درس خارج فقه ولایت فقیه که در روز دوشنبه مورخه 24 مهر سال 96 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار شد، به بررسی دلیل چهارم ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و کلام نورانی امیرمومنان علیه السلام در نهج البلاغه پرداخت.

آیت الله مقتدایی در ابتدای درس خارج ولایت فقیه اظهار داشت: دلیل چهارم ضرورت تشکیل حکومت اسلامی بیان امیرمومنان علیه السلام در نهج البلاغه است که به ماجرای حکمیت، جدایی خوارج و شعار آنان که همان «لا حکم الا لله» است بر می گردد.

وی در ادامه افزود: مراد خوارج از شعار «لا حکم الا لله» همان حاکمیت پروردگار است که به درستی معنای حاکم اسلامی را نفهمیده بودند و حضرت امیرمومنان علیه السلام این امر را متذکر شدند.

این استاد حوزه در ادامه ابراز داشت: حضرت امیرمومنان علیه السلام با بررسی وجود امیر فاجر یا صالح، ابعاد ضرورت حاکم در جامعه اسلامی را تبیین می کنند و مواردی از جمله آبادانی شهرها، امنیت راه ها، تقسیم غنائم در جنگ و جلوگیری از تعدی دشمنان را اشاره می فرماید.

استاد مقتدایی در پایان اظهار داشت: شاید از این سخن امیرمومنان علیه السلام برخی بخواهند ادعا کنند که در تایید امارت فاجر استفاده شود اما این گونه نیست که حضرت بخواهند امیر بودن شخص فاجر را تایید کنند بلکه حضرت در مقام رد قول خوارج است.

تقریر درس

آیت الله مقتدایی در جلسه گذشته با اشاره به روایت فضل بن شاذان گفت: حکمت پروردگار اقتضا می کرد در عصر حضور معصوم، رئیسی باشد تا به مصالح مسلمین کمک کند و حدود الهی را اجرا کند و حقوق مظلومین را بستاند اما در عصر غیبت نیز همین علل وجود دارد.

اثبات ضرورت حکومت

دلیل چهارم

دلیل چهارمی که برای اثبات ضرورت حکومت در هر عصری می توان بیان کرد، کلامی از وجود مبارک امیرمومنان علیه السلام در نهج البلاغه است که در خطبه چهلم بیان شده است. «وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ علیه السلام فِی الْخَوَارِجِ لَمَّا سَمِعَ قَوْلَهُمْ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ قَالَ کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکِنْ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْ‏ءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى أَنَّهُ لَمَّا سَمِعَ تَحْکِیمَهُمْ قَالَ حُکْمَ اللَّهِ أَنْتَظِرُ فِیکُمْ وَ قَالَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَیَعْمَلُ فِیهَا التَّقِیُّ وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَیَتَمَتَّعُ فِیهَا الشَّقِیُّ إِلَى أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ وَ تُدْرِکَهُ مَنِیَّتُهُ.» امیرمومنان علیه السلام مشاهده فرمودند که خوارج شعاری می دهند که روی آن نیز مانور زیادی می دهند و با جمله «لا حکم الا لله» به حضرت توهین می کردند. امام علیه السلام در پاسخ به آنان فرمود: این مطلب حقی است که امر باطلی از آن اراده شده است. آنان می گویند امیری غیر از خدا نیست که امر باطلی است.

قبل از این که به استدلال امیرمومنان علیه السلام برای بطلان قول آنان بپردازیم، همین سخن خوارج را توضیح دهیم.

تبیین اندیشه خوارج

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه برای همین قسمت فصلی باز می کند که آن را توضیح دهد. خوارج از چه زمانی این شعار را شروع کردند و تا چه میزان بر شعار خود پافشاری کردند؟

ابن ابی الحدید این گونه می گوید: « قَالَ ابْنُ أَبِی الْحَدِیدِ فِی شَرْحِ النَّهْجِ رَوَى ابْنُ دَیْزِیلَ فِی کِتَابِ صِفِّینَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ عُمَرَ مَوْلَى غُفْرَةَ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ عَلِیٌّ ع مِنْ صِفِّینَ إِلَى الْکُوفَةِ أَقَامَ الْخَوَارِجَ حَتَّى جَمُّوا ثُمَّ خَرَجُوا إِلَى صَحْرَاءٍ بِالْکُوفَةِ تُسَمَّى حَرُورَاءَ فَتَنَادَوْا لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ أَلَا إِنَّ مُعَاوِیَةَ وَ عَلِیّاً أَشْرَکَا فِی حُکْمِ اللَّهِ فَأَرْسَلَ عَلِیٌّ ع إِلَیْهِمْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْعَبَّاسِ فَنَظَرَ فِی أَمْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى عَلِیٍّ ع فَقَالَ لَهُ مَا رَأَیْتَ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِی مَا هُمْ فَقَالَ علیه السلام أَ رَأَیْتَهُمْ مُنَافِقِینَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا سِیمَاهُمْ سِیمَاءَ مُنَافِقِینَ إِنَّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ لَأَثَرَ السُّجُودِ وَ هُمْ یَتَأَوَّلُونَ الْقُرْآنَ فَقَالَ ع دَعُوهُمْ مَا لَمْ یَسْفِکُوا دَماً أَوْ یَغْصِبُوا مَالًا وَ أَرْسَلَ إِلَیْهِمْ مَا هَذَا الَّذِی أَحْدَثْتُمْ وَ مَا تُرِیدُونَ قَالُوا نُرِیدُ أَنْ نَخْرُجَ نَحْنُ وَ أَنْت‏ وَ مَنْ کَانَ مَعَنَا بِصِفِّینَ ثَلَاثَ لَیَالٍ وَ نَتُوبَ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَمْرِ الْحَکَمَیْنِ ثُمَّ نَسِیرَ إِلَى مُعَاوِیَةَ فَنُقَاتِلَهُ حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَقَالَ عَلِیٌّ ع فَهَلَّا قُلْتُمْ هَذَا حِینَ بَعَثْنَا الْحَکَمَیْنِ وَ أَخَذْنَا مِنْهُمُ الْعَهْدَ وَ أَعْطَیْنَاهُمُوهُ أَلَّا قُلْتُمْ هَذَا حِینَئِذٍ قَالُوا کُنَّا قَدْ طَالَتِ الْحَرْبُ عَلَیْنَا وَ اشْتَدَّ الْبَأْسُ وَ کَثُرَ الْجِرَاحُ وَ کَلَّ الْکُرَاعُ وَ السِّلَاحُ فَقَالَ لَهُمْ أَ فَحِینَ اشْتَدَّ الْبَأْسُ عَلَیْکُمْ عَاهَدْتُمْ فَلَمَّا وَجَدْتُمُ الْجَمَامَ قُلْتُمْ نَنْقُضُ الْعَهْدَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کَانَ یَفِی لِلْمُشْرِکِینَ بِالْعَهْدِ أَ فَتَأْمُرُونَنِی بِنَقْضِهِ فَمَکَثُوا مَکَانَهُمْ لَا یَزَالُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ یَرْجِعُ إِلَى عَلِیٍّ ع وَ لَا یَزَالُ الْآخَرُ مِنْهُمْ یَخْرُجُ مِنْ عِنْدِ عَلِیٍّ ع فَدَخَلَ وَاحِدٌ مِنْهُمْ عَلَى عَلِیٍّ ع بِالْمَسْجِدِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَصَاحَ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ فَتَلَفَّتَ النَّاسُ فَنَادَى لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُتَلَفِّتُونَ فَرَفَعَ عَلِیٌّ ع رَأْسَهُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَوْ کَرِهَ أَبُو حَسَنٍ فَقَالَ ع إِنَّ أَبَا حَسَنٍ لَا یَکْرَهُ أَنْ یَکُونَ الْحُکْمُ لِلَّهِ ثُمَّ قَالَ حُکْمَ اللَّهِ أَنْتَظِرُ فِیکُمْ فَقَالَ لَهُ النَّاسُ هَلَّا مِلْتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى هَؤُلَاءِ فَأَفْنَیْتَهُمْ فَقَالَ إِنَّهُمْ لَا یَفْنُونَ إِنَّهُمْ لَفِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ

زمانی که به امیرمومنان علیه السلام  برای پذیرش حکمیت فشار آوردند ایشان مخالف حکمیت بودند. در نهایت امام علیه السلام ابن عباس را به عنوان حکم انتخاب کردند اما آنان ابوموسی اشعری را به حضرت تحمیل کردند که انسان نالایقی بود. بالاخره خودشان حکمین را نصب کردند و عمرعاص توانست ابوموسی اشعری را فریب دهد و انگشرش را بیرون آورد و دوباره در دست کند تا معاویه را به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب کند.

ضرورت برخورد با فرقه هایی که به مقابله با نظام اسلامی برآمده اند

ابن ابی الحدید می گوید: زمانی که امام علیه السلام از جنگ صفین به کوفه بازگشتند، خوارج با حکمیت مخالف شدند و از کوفه به صورت دسته جمعی و گروه گروه خارج شدند تا به صحرایی به نام هرورا رفتند و شعار «لاحکم الا لله و لو کره المشرکون» سر دادند و می گفتند معاویه و علی هر دو مشرک شدند زیرا امیری غیر از خدا وجود ندارد. ایشان در ادامه می گوید: امیرمومنان علیه السلام ابن عباس را فرستادند تا با آنان سخن بگوید. ابن عباس زمانی که برگشت به حضرت عرضه داشت به خدا قسم! نمی دانم آنان چه می گویند. حضرت فرمودند آیا به نظر تو آنان منافق هستند؟ ابن عباس پاسخ داد که سیمای آنان شبیه منافقین نیست و در پیشانی آنان اثر سجود است و مرتباً قرآن تلاوت می کنند.

امیرمومنان علیه السلام فرمودند پس آنان را تا زمانی که ضرری برای امت اسلامی نداشته باشند رها می کنیم. ولی بعداً شخص دیگری را نزد آنان فرستادند تا از نیت آنان مطلع گردند. خوارج گفتند ما پیشنهادی داریم که شما با افرادی که در جنگ صفین حضور داشتند به همراه ما در وادی صفین بیایید و سه شب آنجا بمانیم تا از این حکمی که توسط حکمین پذیرفتیم، توبه کنیم و سپس بر می گردیم و قبول می کنیم با معاویه بجنگیم. حضرت پاسخ فرمودند: چرا آن زمان این سخن را بیان نکردید؟ من از ابتدا با این کار مخالف بودم و شما تلاش کردید و فشار آوردید تا این کار انجام شود. در پاسخ گفتند دیگر چاره ای غیر از این کار نداشتیم؛ زیرا کشته ها زیاد شده بود و آمادگی ادامه جنگ نداشتیم و از باب اضطرار مجبور به پذیرش حکمیت شدیم و الان باید از کارمان توبه کنیم.

مطالبه خوارج از امام و پاسخ حضرت

حضرت فرمودند: این کار زشتی است که در سختی، عهد و پیمانی ببندید و زمانی که آن مشکل رفع شد عهد خودتان را نقض کنید و این کار مسلمان نیست. پیامبر گرامی اسلام اگر با مشرکین معاهده ای منعقد می کرد بدان وفا می کرد و آن را نقض نمی کرد. با این سخن حضرت آنان نیز از اجتماعشان دست برنداشتند و هر روز شعار می دادند و مردم را جمع می کردند. کار به جایی رسید که امیرمومنان علیه السلام در مسجد نماز می خواند و آنان فردی را به مسجد فرستادند که در اثنای نماز جماعت فریاد «لا حکم الا لله و لو کره المشرکون» سر دهد. امیرمومنان علیه السلام صورتشان را به سمت شخصی که شعار می داد چرخاندند و فرمودند «لا حکم الا لله و لو کره ابوالحسن»؛ اگر ابوالحسن نیز کراهت داشته باشد این مطلب حق است ولی این گونه نیست که من کراهت داشته باشم. سپس فرمود: من نیز منتظر حکم خدا در مورد شما هستم.

تکفیری و داعشی پیروان فکری خوارج

جمعی از افراد حاضر در مسجد به حضرت گفتند که این افراد دست از شعارهایشان بر نمی دارند و شما اجازه بدهید که با این افراد بجنگیم و نابودشان کنیم تا این که شخصی از آنان باقی نماند. حضرت فرمودند: این افراد فانی نمی شوند زیرا آنان در صلب پدران و رحم مادران تا روز قیامت هستند. (روحیه خوارج تا قیامت وجود دارد) عده ای نماز و قرآن می خوانند ولی فکرشان مانند خوارج است. الان تکفیری و داعشی ها که ظاهر اسلام را قبول دارند ولی به احکام اسلام پایبند نیستند مصداق فرمایش حضرت است.

ابن ابی الحدید از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان از پدرشان و ایشان از جدشان نقل می کند که فرمود: «حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَؤُمُّ النَّاسَ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ فَقَرَأَ ابْنُ الْکَوَّاءِ مثا- وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ فَلَمَّا قَرَأَ سَکَتَ عَلِیٌّ ع فَلَمَّا أَتَمَّ ابْنُ الْکَوَّاءِ الْآیَةَ وَ سَکَتَ قَرَأَ عَلِیٌّ علیه السلام ثُمَّ عَادَ ابْنُ الْکَوَّاءِ وَ سَکَتَ عَلِیٌّ ع ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَرَأَ عَلِیٌّ علیه السلام فِی الثَّالِثَةِ- فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ.» امام علی علیه السلام در مسجد کوفه مشغول نماز بودند که ابن کواء پشت سر حضرت به ایشان اقتدا کرده است و این آیه را بلند می خواند (اگر شما مشرک شدید تمام اعمالتان حبط می شود و جزء زیانکاران هستید).

جنگ روانی خوارج بر علیه حضرت علی(علیه السلام)

امام صادق علیه السلام می فرماید: زمانی که آن شخص این آیه را می خواند حضرت ساکت می شدند و زمانی که آیه را تمام می کرد ایشان به قرائتشان ادامه می دادند. دوباره این شخص آیه را می خواند و حضرت ساکت شدند. چند بار این قضیه تکرار شد تا این که حضرت امیرمومنان علیه السلام این آیه را تلاوت کردند: «صبر کن و به کار خویش ادامه بده که وعده الهی حق است و کار کفار موجب سست شدن تو نشود.» رفتار خوارج در زمان امیرمومنان علیه السلام که حکومت به دست ایشان بود نشانه مظلومیت حضرت است و در زیارتنامه ایشان نیز بدان اشاره شده است. «أشهد أنک کنت اول مظلوم» حال در زمان خانه نشینی ایشان چگونه رفتار کردند به گونه ای که فرمود: «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی».

پس کلام امیرمومنان علیه السلام را متوجه شدیم که ایشان فرمود من نیز این آیه قرآن (لا حکم الا الله) را که در اصل (إن الحکم الا لله) است را قبول دارم. بجای «إن نافیه» در آیه «لا» قرار داده اند.

در سه جای قرآن این آیه شریفه بیان شده است که دو مرتبه در سوره یوسف آمده است.

«ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‏»[1]

«وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنی‏ عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون‏»[2] ما این حکم را به معنای دستور می دانیم که فرمان مختص پروردگار است و هر چه را او اراده کند باید انجام شود منتهی آنان این معنا را مدنظر نمی گیرند و می گویند امیری غیر از خدا وجود ندارد که این غلط است و معنای آیه این چنین نیست.

در سوره مبارکه انعام آیه 57 نیز می فرماید: «قُلْ إِنِّی عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلین‏»

حضرت فرمودند ما قبول داریم ولی شما این را نمی گویید و امیر بودن را مد نظر دارید؛ لذا این سخن کلام حقی است که اراده باطلی از آن شده است.

حاکم باید مردمی باشد

شاهد کلام ما از سخن امیرمومنان علیه السلام همین است که فرمود: مردم برای بقای زندگی خویش نیازمند امیری هستند منتهی باید از جنس خودشان باشد و در بین مردم باشد و مشکلاتشان را برطرف کند و منافع را بین مردم تقسیم کند. پس این که امیر خدا باشد غلط است و ممکن است امیر انسان صالح یا فاجری باشد. اگر امیر قومی، انسان فاجری باشد هر شخصی کار خویش را انجام می دهد. این مسائل آثاری است که بر امیر مترتب است حال صالح یا فاجر باشد. خدای متعال آجال مردم را طبق روال عادی می رساند و اگر امیر نباشد عده ای از مردم بی دلیل کشته می شوند و در اثر قتل و غارت این مساله اتفاق می افتد. مالیات و غنائم توسط امیر جمع آوری می شود و بین مردم تقسیم می شود. اگر دشمنی بخواهد حمله کند با وجود امیر در مقابل او می ایستند و اگر امیر نباشد دشمن آنان را از بین می برد. با وجود امیر راهها امن می شود و جاده ها درست می شود. اگر شخص زورمندی حق کسی را گرفت از او پس می گیرند و این مساله ادامه دارد تا این که نیکوکار به راحتی زندگی کند ولو این که امیر فاجر باشد که با عزل یا مرگش از او رهایی می یابند.

این سخن امیرمومنان علیه السلام در مقام رد خوارج است که می گفتند شخصی غیر از خدا نمی تواند امیر باشد. شاید از این سخن امیرمومنان علیه السلام برخی بخواهند ادعا کنند که در تایید امارت فاجر استفاده شود. اما این گونه نیست که حضرت بخواهند امیر بودن شخص فاجر را تایید کنند بلکه حضرت در مقام رد قول آنان است.

این که امیر چه اوصافی داشته باشد و چه زمانی به او صالح و فاجر گفته می شود در این مجال سخن حضرت بدان اشاره نشده است و صرفاً در مقام ابطال قول خوارج و ضرورت وجود امیر است. (لابد للناس من أمیر...)

اگر امیر فاسد نیز باشد از نبود امیر بهتر است زیرا در صورت نبود امیر، هرج و مرج پیش می آید و مردم زندگی ندارند. آری، اگر بعداً شرائط امام برّ و عادل را بیان می کنیم./926/ف                                       

تقریر: محسن جوادی صدر

پی نوشت:

[1] . سوره مبارکه یوسف آیه 40

[2] . سوره مبارکه یوسف آیه67

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹