vasael.ir

کد خبر: ۸۵۲۵
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۱ - 28 May 2018
آیت الله مقتدایی/ جلسه 14

ولایت فقیه| تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت مقتضای حکمت پروردگار است

وسائل- آیت الله مقتدایی با اشاره به روایت فضل بن شاذان گفت: حکمت پروردگار اقتضا می کرد در عصر حضور معصوم، رئیسی باشد تا به مصالح مسلمین کمک کند و حدود الهی را اجرا کند و حقوق مظلومین را بستاند اما در عصر غیبت نیز همین علل وجود دارد.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله مقتدایی، در چهاردهمین جلسه درس خارج فقه ولایت فقیه که در روز یکشنبه مورخه 23 مهر سال 96 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار شد، به بررسی دلالت روایت فضل بن شاذان در تشکیل حکومت اسلامی پرداخت.

آیت الله مقتدایی در ابتدای درس خارج ولایت فقیه به بررسی سند روایت فضل بن شاذان در ضرورت تشکیل حکومت اسلامی پرداخت و اظهار داشت: فضل بن شاذان از فقهای متکلم و از یاران امام هادی و امام عسگری علیهما السلام است و از امام رضا و امام جواد علیه السلام نیز روایت نقل کرده است که نجاشی ایشان را اشهر از آن دانسته است که اوصافش را بیان کند و یا از او تعریف کند.

وی در ادامه افزود: شاید در نگاه اول بتوان گفت این روایت مخصوص عصر حضور معصوم است و برای آن نیز شواهد و قرائنی باشد اما اقتضای حکمت پروردگار و مصالح مسلمین اقتضا می کند که در عصر غیبت نیز همین روال ادامه داشته باشد.

این استاد حوزه در ادامه ابراز داشت: طبق فرمایش برخی از بزرگان، بعد از عصر غیبت مردم که ملائکه نشده اند تا به حافظ حدود الهی نیاز نداشته باشند پس روایت از نظر سند معتبر و از نظر دلالت تام است و از نظر عموم تعلیل قابل تسری به تمام ازمنه است بلکه در این عصر اقوی است.

تقریر درس

شهادت امام زین العابدین علیه السلام

طبق نقل مشهور فردا روز شهادت امام زین العابدین، سید الساجدین علیه السلام است. مرحوم محدث قمی (ره) می گوید: «فقال الشیخان (شیخ طوسی و شیخ مفید) إنه توفی فی یوم الخامس و عشرین من المحرم، سمیت سنة وفاته سنة فقها».

روز بیست و پنجم ماه محرم سال 94 هجری سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام است. سالی که ایشان به شهادت رسیدند سال فقها نامیده شد زیرا عده زیادی از علما در آن سال فوت کردند. ابن جوزی می گوید نام می برد و می گوید که ایشان سید الفقهاء بوده اند که در آن سال به شهادت رسیدند و پشت سر ایشان، فقها یکی یکی از دنیا رفتند. افرادی مانند سعید بن مسیب، عروة بن زبیر، سعید بن جبیر نام می برد.

مرحوم کلینی از امام باقر علیه السلام نقل می کند: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ عِیسَى بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی علیه السلام حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ.» هنگامی که زمان شهادت پدرم امام سجاد علیه السلام فرا رسید مرا به سینه چسباند و سپس گفت: ای پسرم! همان کلامی که پدرم امام حسین علیه السلام لحظه آخر به من وصیت کرده است همان را به تو وصیت می کنم. این وصیت را پدر بزرگم این وصیت را به پدرم داشته است. (شاید وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است و شاید لحظه آخر هر یک از ائمه علیهم السلام این مطلب را به فرزندشان وصیت می کردند).

مواظب باش هیچ گاه در حق شخصی که غیر از خدا کسی را ندارد ظلمی انجام ندهی. به شخصی که مظلوم است و ناله اش را با خدا می گوید. اگر ناله مظلومی در خانه خدا بر علیه ظالم بلند شود، خداوند دودمان آن ظالم را بر می اندازد. این مطلب آخرین وصیت حضرت زین العابدین به فرزند عزیزشان امام پنجم است که لازم است در ذهن ما همیشه باشد و به دیگران نیز توصیه کنیم و در مقام عمل بدان پایبند باشیم.

بررسی استدلال به روایت علل مرحوم صدوق

در جلسه گذشته این روایت را بیان کردیم و از حیث سند مورد بررسی قرار دادیم که واسطه بین مرحوم صدوق و امام سه نفر بود و هر سه از اجلاء، مورد اعتماد، ثقه و از علما هستند مخصوصاً سومین نفر که از امام علیه السلام نقل می کند، فضل بن شاذان است که از فقهای متکلم است. ایشان از یاران امام هادی و امام عسگری علیهما السلام است و از امام رضا و امام جواد علیه السلام نیز روایت نقل کرده است. نجاشی ایشان را اشهر از آن دانسته است که اوصافش را بیان کند و یا از او تعریف کند.

ویژگی این روایت بدین صورت است که مستقیماً از امام نقل نکرده است و به صورت بیان علت احکام بیان کرده است و استنادی به فرمایش امام علیه السلام ندارد منتهی در آخر روایت تصریح می کند که تمامی این موارد را در دفعات مختلف از امام رضا علیه السلام شنیده است و بدین صورت جمع آوری کرده است. با این وجود تفاوتی ندارد که در آخر این گونه بیان کند که از امام رضا علیه السلام شنیدم یا این که مانند سایر روایات در ابتدا بگوید و ایشان اجازه نقل این حدیث را از قول امام رضا علیه السلام نیز بیان کرده است.

حدیث را قبلاً بیان کردیم که گفت اگر از علت قرار دادن اولی الامر سوال شد در پاسخ سه علت را بیان می کنیم. خداوند حدودی معین کرده است و گفته از این حدود تجاوز نکنید. نمی توان گفت خداوند دستور داده از این حدود تعدی نکنید و به همین صورت آن را رها کند بلکه می بایست شخصی امین که حافظ احکام و صاحب نفوذ باشد در رأس قرار دهد تا از این احکام محافظت کند و از حدود الهی تجاوز نشود و اگر شخصی تعدی و تجاوز کرد مورد عقوبت قرار می گیرد و حد الهی بر او اجرا می شود.

وجه دوم نیز این است که هر قومی رئیسی دارند که باید تحت زعامت او رهبری شوند که اگر جنگی بین آنان به وقوع پیوست آنان را فرماندهی کند و اگر غنیمتی حاصل شد بین آنان تقسیم می کند و از حکمت الهی دور است که برای امت اسلامی، چنین رئیسی قرار ندهد. باید این رئیس حقوق مظلومین را استیفا کند و رهبری جامعه اسلامی را بر عهده داشته باشد تا اگر دشمن به آنان تهاجم کرد بتوانند با فرماندهی او دشمن را دفع کنند و با آرامش زندگی کنند. وجود این رهبر سبب می شود تا مردم به حقوق یکدیگر تجاوز نکنند و اگر شخصی بخواهد حقوق دیگران را پایمال کند، حق او توسط این رهبر ستانده شود.

وجه سوم این است که اگر امین و حافظ برای دین قرار داده نشود در طول زمان صاحبان هواهای متعدد در دین بدعت قرار می دهند و مواردی را به دین الهی می افزایند. ممکن است برخی افراد که منکر یا ملحد هستند برخی احکام الهی که خوشایندشان نیست از بین ببرند و حذف کنند و در مجموع شریعت الهی که توسط پیامبر اسلام آورده شده است تغییر می یابد و آن چه باقی می ماند مورد شبهه قرار می گیرد و نظام و شیرازه دین پاشیده می شود.

پس بنابراین اگر شخصی نباشد که جلوی بدعت ها و کاستی های دین را نگیرد، اصلاً دین از بین می رود و تغییر می یاید و در آن هلاکت انسان ها وجود دارد. پس برای جلوگیری از این مشکلات، نیازمند اولی الامر هستیم.

قد یقال... ظاهر این روایت نشان می دهد که مراد از اولی الامر، ائمه اطهار علیهم السلام هستند. خداوند پیامبر اسلام را مبعوث کرد و بعد از ایشان، اولی الامر برای همین جهات قرار داده شد و بر مردم واجب شد که از آنان تبعیت کنند. پس روایت مربوط به زمان غیبت و بحث ولی فقیه نیست که حاکم جامعه اسلامی باشد و شواهدی نیز در روایت برای این مساله هست.

قرینه اول

از ابتدا مواردی که فضل بن شاذان تنظیم کرده است از اقرار به خدا شروع شده است. بعد به معرفت پروردگار می رسد و همین طور بحث را ادامه می دهد تا این که به فلسفه جعل اولی الامر می رسد. این مساله قرینه ای است که در ردیف معرفت پروردگار، اطاعت اولی الامر قرار داده شده است.

قرینه دوم

مرحوم فضل بن شاذان علت دیگری را ذکر می کند که چرا در زمان واحد نباید دو امام باشند و این نیز قرینه دیگری است.

فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ فَلِمَ لَا یَجُوزُ أَنْ لَا یَکُونَ فِی الْأَرْضِ إِمَامَانِ فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ أَکْثَرُ مِنْ ذَلِکَ قِیلَ لِعِلَلٍ مِنْهَا أَنَّ الْوَاحِدَ لَا یَخْتَلِفُ فِعْلُهُ وَ تَدْبِیرُهُ وَ الِاثْنَیْنِ لَا یَتَّفِقُ فِعْلُهُمَا وَ تَدْبِیرُهُمَا وَ ذَلِکَ أَنَّا لَمْ نَجِدْ اثْنَیْنِ إِلَّا مُخْتَلِفَیِ الْهِمَمِ وَ الْإِرَادَةِ فَإِذَا کَانَا اثْنَیْنِ ثُمَّ اخْتَلَفَتْ هِمَمُهُمَا وَ إِرَادَتُهُمَا وَ تَدْبِیرُهُمَا وَ کَانَا کِلَاهُمَا مُفْتَرِضَیِ الطَّاعَةِ لَمْ یَکُنْ أَحَدُهُمَا أَوْلَى بِالطَّاعَةِ مِنْ صَاحِبِهِ فَکَانَ یَکُونُ فِی ذَلِکَ اخْتِلَافُ الْخَلْقِ وَ التَّشَاجُرُ وَ الْفَسَادُ ثُمَّ لَا یَکُونُ أَحَدٌ مُطِیعاً لِأَحَدِهِمَا إِلَّا وَ هُوَ عَاصٍ لِلْآخَرِ فَتَعُمُّ مَعْصِیَةُ أَهْلِ الْأَرْضِ ثُمَّ لَا یَکُونُ لَهُمْ مَعَ ذَلِکَ السَّبِیلُ إِلَى الطَّاعَةِ وَ الْإِیمَانِ وَ یَکُونُونَ إِنَّمَا أَتَوْا فِی ذَلِکَ مِنْ قِبَلِ الصَّانِعِ الَّذِی وَضَعَ لَهُمْ بَابَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّشَاجُرِ وَ الْفَسَادِ إِذْ أَمَرَهُمْ بِاتِّبَاعِ الْمُخْتَلِفَیْن‏...

حتماً در هر عصری یک اولی الامر واجب الاطاعة است و قطعاً مرادشان ائمه علیهم السلام است. اگر این مساله باشد اصلاً روایت مربوط به عصر غیبت و استدلال برای ولی فقیه نیست.

پاسخ به اشکال

ظاهر همین است که اشاره شد اما به فرمایش برخی از بزرگان، بعد از عصر غیبت مردم که ملائکه نشده اند تا به حافظ حدود الهی نیاز نداشته باشند. همین سه علتی که بیان شد به طور مشخص در زمان غیبت نیز وجود دارد. آیا می توانیم بگوییم زمانی که امام در پس پرده غیبت به سر می برد، احکام الهی را تعطیل کنیم و مردم در منازل خویش در خواب غفلت به سر ببرند؟ یا این که «حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرام محمد حرام الی یوم القیامة»؟ احکام اسلام تا صبح قیامت باقی است و شارع مقدس راضی به ترک هیچ یک از احکام اسلام نیست.

تمام احکام باید در طول تاریخ باقی بماند چه حجت الهی حضور داشته باشد و چه غائب باشد و این مساله قطعی است که احکام اسلام موقتی نیست و دائماً باید در جامعه اجرا شود. همان علتی که فرمود خداوند حدودی را مشخص کرده و از آن تجاوز نکنید همان حدود در زمان غیبت نیز ادامه دارد.

چگونه در آن زمان باید امین و حجتی بالای سر مردم حضور داشته باشد تا آنان را بر ماندن در حدود الزام کند و تعدی پیش نیاید اما در زمان غیبت دیگر بدین صورت نباشد؟! در زمان غیبت نیز احکام از بین نرفته است و خداوند از مردم تکلیف می خواهد. پس لازم است همان طور که در زمان حضور عمل به احکام لازم و تعدی از حدود اشکال دارد در عصر غیبت نیز به همین صورت است. طبق وجه اول تمسک می کنیم و عموم علت را در این عصر نیز تعمیم می دهیم که شامل زمان ما نیز می شود.

همان طور که طبق وجه دوم نباید بدعتی در زمان حضور امام در دین قرار داده شود در این عصر نیز به همین صورت است و شاید انگیزه و دواعی بدعت در این عصر بیشتر باشد که عده ای بخواهند دین الهی را تغییر دهند و با شوائب و شبهه ها آن را تخریب کنند. پس همان علت جعل قیم در آن عصر، الان نیز ادامه دارد. امروزه افرادی ادعا می کنند که با امام زمان در ارتباط هستند و پیامی از طرف ایشان دارند و می خواهند اذهان مردم را مخدوش کنند که باید زعیمی باشد تا از بدعت ها و انحرافات جامعه اسلامی پیشگیری کند. طبق وجه سوم نیز که هر قومی رئیسی نیاز داشتند، حکمت پروردگار اقتضا می کرد در آن عصر حضور معصوم، رئیسی باشد تا به مصالح مسلمین کمک کند و حدود الهی را اجرا کند و حقوق مظلومین را بستاند، الان نیز همین علت وجود دارد. ما معتقدیم امروز نیاز بیشتری برای این علل وجود دارد که باید مورد دقت قرار گیرد.

با وجود همه مشکلات، اگر همین وضع فعلی برای حفظ احکام اسلام نبود، مشکلات عدیده ای پیش می آمد و توسعه می یافت. امروزه جلوی بسیاری از بدعت ها و انحرافات گرفته می شود. در عصر ائمه علیهم السلام، قدرت به دست مبارک آنان نبود و حاکم مقتدری نیز بود که بتواند جلوی این انحرافات را بگیرد. بزرگانی نظیر شیخ مفید و شیخ انصاری با تألیفات خویش جلوی این موارد را می گرفتند.

حفظ نظام با وجود ولی فقیه است و اگر نبود مشکلات بیشتری پدید می آمد. اگر علمای گذشته نیز دارای حکومت بودند اوضاع بسیار بهتر پیش می رفت. در آن زمان علما، اسلام را حفظ کردند اما بسیاری از احکام الهی روی زمین ماند و اجرا نشد. ما نیاز به اولی الامر داریم تا تعدی از احکام صورت نگیرد و احکام اسلام بر طبق ضرورت خودش باقی بماند. بنابراین شبهه ای از این جهت نیست که در هر عصری به حکومت اسلامی نیاز داریم.

پس روایت از نظر سند معتبر و از نظر دلالت تام است و این شبهه ای که ناظر به زمان ائمه علیهم السلام است پاسخ داده شد که درست است اما از نظر عموم تعلیل قابل تسری به تمام ازمنه است بلکه در این عصر اقوی است. پس به این روایت می توان قطعاً تمسک کرد./926

تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳