vasael.ir

کد خبر: ۸۵۰۹
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۲ - 27 May 2018
آیت الله مقتدایی/ جلسه ۱۲و 13

ولایت فقیه| روایت فضل بن شاذان و ضرورت تشکلیل حکومت دینی

وسائل ـ آیت الله مقتدایی با اشاره به روایت فضل بن شاذان از امام رضا(علیه السلام) گفت: از روایت استفاده می شود که اگر حاکمی آشنا به قوانین و دستورات اسلام در رأس امور نباشد ممکن است اشخاص از حدود و اختیارات خود تجاوز کنند و به دیگران ظلم کنند و مظلومین را مورد تعدی قرار دهند که برای جلوگیری از این آسیب ها باید حکومت اسلامی تشکیل گردد.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله مقتدایی، در دوازده و سیزدهمین جلسه درس خارج فقه ولایت فقیه که در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار شد، به بررسی روایت فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام در مورد ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و وجود اولی الامر و زعیم واجد الشرائط پرداخت.

آیت الله مقتدایی در ابتدای درس خارج ولایت فقیه گفت: فضل بن شاذان مجموع سخنانی را که از امام رضا علیه السلام شنیده است در روایتی مفصل بیان کرده است که بخشی از آن مربوط به ضرورت وجود اولی الامر در رأس جامعه اسلامی است تا از احکام اسلام سرپیچی نشود.

این استاد حوزه در ادامه ابراز داشت: از روایت استفاده می شود که اگر حاکمی آشنا به قوانین و دستورات اسلام در رأس امور نباشد ممکن است اشخاص از حدود و اختیارات خود تجاوز کنند و به دیگران ظلم کنند و مظلومین را مورد تعدی قرار دهند که برای جلوگیری از این آسیب ها باید حکومت اسلامی تشکیل گردد.

تقریر درس

آیت الله مقتدایی در جلسه گذشته با اشاره به روایت نبوی در حجه الوداع گفت: از این روایت و روایات دیگر این مطلب بدست می آید که آنچه مردم بدان نیازمند هستند در شرع بیان شده است و از آنجایی که مهمترین نیاز مردم داشتن حکومت دینی است لذا احکام تشکیل حکومت در منابع دینی وجود دارد.

 

سومین دلیل ضرورت تشکیل حکومت دینی

در هر عصری از اعصار در دوران غیبت، حکومت عادله اسلامی لازم است که باید به زعامت حاکم اسلامی در رأس امور باشد. دو دلیل در جلسات قبل بیان شد و دلیل سومی که امروز بدان می پردازیم روایتی است که بدان برای وجود حکومت اسلامی با زعامت حاکم اسلامی در هر عصری تمسک شده است.

مرحوم صدوق این روایت را در کتاب علل الشرایع باب 182 روایت نهم و عیون اخبار الرضا علیه السلام نقل می کند که مفصل است و در علل حدود پانزده صفحه است. ناقل روایت فضل بن شاذان است که از ارکان روایان حدیث و مشایخ است و از چندین امام روایت نقل کرده است. روایت در مورد علل الاحکام و الاصول است که در موارد متعدد از حضرت سوال پرسیده است.

به طور مثال می گوید نمی شود خداوند کسی را بدون علت به کاری مکلف کند زیرا خداوند حکیم است و کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد. چرا خداوند مردم را به اقرار به ایمان مکلف کرده است؟ در پاسخ علت های متعددی برای این کار بیان می کند.

چرا خداوند بر مردم تکلیف کرده است که به رسالت نبی گرامی اسلام مکلف باشند؟ و در پاسخ نیز علل متعددی بیان می کند. در مورد وجوب نماز، جهر و اخفات آن، وضو، غسل، اذان و اقامه، تکبیرات متعدد و غیره سوال می کند که آگاهی از این مسائل برای هر مسلمانی مفید است.

آن چه شاهد سخن ماست سه فراز از این روایت طولانی است که بدان استدلال می کنیم. در آخر نیز از فضل بن شاذان سوال می شود که این سوالات و پاسخ ها استنباط خودت هست و به فکر خودت رسیده است یا این که نقل می کنی؟ ایشان در پاسخ می گوید تمامی این موارد را در جاهای مختلف از امام هشتم شنیده ام و جمع آوری کرده ام و به صورت یک روایت در آورده ام.

سائل سوال می کند آیا من می توانم این مطالب را از قول شما از امام هشتم نقل کنم و بگویم «روی فضل بن شاذان عن الرضا علیه السلام»؟ فضل بن شاذان این کار را تایید می کند. پس طبق این سخن، روایت از نظر سند معتبر است و از نظر دلالت نیز روشن است که در هر زمانی اولی الامری لازم است و باید زمام امور را به دست بگیرد.

«... وَ لِمَ جَعَلَ أُولِی الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ قِیلَ لِعِلَلٍ کَثِیرَةٍ مِنْهَا أَنَّ الْخَلْقَ لَمَّا وَقَفُوا عَلَى حَدٍّ مَحْدُودٍ وَ أُمِرُوا أَنْ لَا یَتَعَدَّوْا تِلْکَ الْحُدُودَ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسَادِهِمْ لَمْ یَکُنْ یَثْبُتُ ذَلِکَ وَ لَا یَقُومُ إِلَّا بِأَنْ یَجْعَلَ عَلَیْهِمْ فِیهَا أَمِیناً یَأْخُذُهُمْ بِالْوَقْتِ عِنْدَ مَا أُبِیحَ لَهُمْ وَ یَمْنَعُهُمْ مِنَ التَّعَدِّی عَلَى مَا حَظَرَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ لَکَانَ أَحَدٌ لَا یَتْرُکُ لَذَّتَهُ وَ مَنْفَعَتَهُ لِفَسَادِ غَیْرِهِ فَجُعِلَ عَلَیْهِمْ قَیِّمٌ یَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ وَ یُقِیمُ فِیهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ مِنْهَا ...»

چرا ولی امر تعیین شده است و مردم به تبعیت از آن امر شده اند؟ گفته می شود علل زیادی دارد و سه امر را بیان می کند. خداوند تکلیف هایی در چارچوب خاص برای مردم قرار داده است و گفته است که از این حدود الهی تجاوز نکنید.

در قرآن نیز می فرماید: «تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون‏»[1]

زمانی که خداوند حدودش را معین کرده است و نهی کرده است که از این حدود تجاوز نکنید، طبق بیان امام این که هیچ شخصی از حدود تجاوز نکند قابل تحقق نیست مگر این که خداوند شخص امینی را قرار دهد تا بر مردم نظارت کند. اگر انسان مورد اطمنیان و امینی بر مردم نظارت نداشته باشد، ممکن است هر شخصی به حدود و حق دیگران تجاوز کند. برخی نفع خودشان را بر ضرر دیگران مقدم می دارند.

وجه دلالت روایت

در این روایت سه دلیل بیان اولی الامر بیان می شود که باید راجع به سند و تقریب استدلال سخن گفت. «... إن قیل وَ لِمَ جَعَلَ أُولِی الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ قِیلَ لِعِلَلٍ کَثِیرَةٍ مِنْهَا أَنَّ الْخَلْقَ لَمَّا وَقَفُوا عَلَى حَدٍّ مَحْدُودٍ وَ أُمِرُوا أَنْ لَا یَتَعَدَّوْا تِلْکَ الْحُدُودَ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسَادِهِمْ لَمْ یَکُنْ یَثْبُتُ ذَلِکَ وَ لَا یَقُومُ إِلَّا بِأَنْ یَجْعَلَ عَلَیْهِمْ فِیهَا أَمِیناً یَأْخُذُهُمْ بِالْوَقْتِ عِنْدَ مَا أُبِیحَ لَهُمْ وَ یَمْنَعُهُمْ مِنَ التَّعَدِّی عَلَى مَا حَظَرَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ لَکَانَ أَحَدٌ لَا یَتْرُکُ لَذَّتَهُ وَ مَنْفَعَتَهُ لِفَسَادِ غَیْرِهِ فَجُعِلَ عَلَیْهِمْ قَیِّمٌ یَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ وَ یُقِیمُ فِیهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ مِنْهَا ....»

زمانی که خداوند مردم را خلق کرده است و فرموده نباید از این حدود تعدی کنید. در این روایت تهدید می کند اگر از حدود الهی کسی تجاوز کند قطعاً از ظالمین است. برای اطمینان از این که حدود الهی اجرا شود باید پروردگار قیم و امینی قرار دهد که بالای سر مردم باشد تا از حدود الهی تجاوز نکنند. مردم هوای نفس و خواهش های نفسانی دارند و ممکن است از حدود الهی تجاوز کنند و برای جلوگیری از فساد و احقاق حقوق، لازم است اولی الامر باشد.

وجه دوم اولی الامر در حدیث

...وَ مِنْهَا أَنَّا لَا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ وَ لَا مِلَّةً مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَیِّمٍ وَ رَئِیسٍ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فِی أَمْرِ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا فَلَمْ یَجُزْ فِی حِکْمَةِ الْحَکِیمِ أَنْ یَتْرُکَ الْخَلْقَ مِمَّا یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ إِلَّا بِهِ فَیُقَاتِلُونَ بِهِ عَدُوَّهُمْ وَ یَقْسِمُونَ بِهِ فَیْئَهُمْ وَ یُقِیمُونَ بِهِ جُمُعَتَهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ وَ یَمْنَعُ ظَالِمَهُمْ مِنْ مَظْلُومِهِمْ.

در روایت می فرماید: ما گروهی را نیافتیم که آنان بدون رئیس باقی بمانند و بتوانند زندگی خویش را ادامه دهند. این مساله برای مردم از امور ضروری است. زمانی که این مساله را در هر گروهی می بینیم، خلاف حکمت پروردگار است که برای آنان اولی الامر قرار ندهد پس باید برای مسلمانان نیز چنین رئیسی باشد زیرا از امور ضروری برای آنان است.

سوال: اگر خود مردم تعهد دهند که کار خلاف مرتکب نمی شوند باز هم ضروری است؟

پاسخ: خیر، این وضعیت هیچ گاه نبوده و قابل تصور نیست.

هر قوم و جمعی رئیس دارند و این مساله برای مسلمانان نیز وجود دارد و برای امت اسلامی مرز قرار داده است که نباید از آن تجاوز کرد و باید شخصی باشد که در این مساله به أحدی اجازه تخلف ندهد. مردم هوای نفس دارند و ممکن است بخواهند سلایق خود را اعمال کنند.

دلیل سوم در حدیث

...وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ إِمَاماً قَیِّماً أَمِیناً حَافِظاً مُسْتَوْدَعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ وَ ذَهَبَ الدِّینُ وَ غُیِّرَتِ السُّنَنُ وَ الْأَحْکَامُ وَ لَزَادَ فِیهِ الْمُبْتَدِعُونَ وَ نَقَصَ مِنْهُ الْمُلْحِدُونَ وَ شَبَّهُوا ذَلِکَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ إِذْ قَدْ وَجَدْنَا الْخَلْقَ مَنْقُوصِینَ مُحْتَاجِینَ غَیْرَ کَامِلِینَ مَعَ اخْتِلَافِهِمْ وَ اخْتِلَافِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ حَالاتِهِمْ فَلَوْ لَمْ یَجْعَلْ فِیهَا قَیِّماً حَافِظاً لِمَا جَاءَ بِهِ الرَّسُولُ الْأَوَّلُ لَفَسَدُوا عَلَى نَحْوِ مَا بَیَّنَّاهُ وَ غُیِّرَتِ الشَّرَائِعُ وَ السُّنَنُ وَ الْأَحْکَام‏...

اگر امین و حافظ حدود الهی در بین مردم نباشد ممکن است تغییراتی در دین قرار دهند و بدعت هایی درست شود. بین مردم شبهه ایجاد شود که آیا احکام الهی همین موارد است یا متفاوت است. اگر قیمی که احکام الهی را که خداوند تعیین کرده است حفظ نکند اشخاصی ممکن است به دیگران تعدی کنند و یا بدعت قرار دهند و در نهایت شرائع تغییر می کند و شبهات بین مردم تکثیر می یابد. این مساله در نهایت منجر به فساد در بین مردم می شود.

خلاصه سه دستور در روایت

1-   اجرای احکام؛ امینی باشد تا احکام و حدود را اجرا کند و اجازه تعدی به مردم ندهد و اگر شخصی می خواست تعدی کند حدود الهی را بر او اجرا کند.

2-   وجود امام و رهبر ضروری است همان طور که ملت های دیگر نیز دارند.

3-   حفظ احکام از تغییر و بدعت

متن روایت را بیان کردیم و باید سند روایت بررسی شود و تقریب استدلال نیز بیان شود.

سند روایت

مرحوم صدوق در کتاب علل، با یک سند این روایت را نقل می کند و در عیون اخبار الرضا نیز با سند مشابه و قریب به همان نقل می کند. تعبیر مرحوم صدوق در علل این است: «حَدَّثَنِی عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ النَّیْسَابُورِی‏» روایت را فضل بن شاذان نقل می کند و مرحوم صدوق با سه واسطه بیان کرده است. مرحوم صدوق به عبدالواحد بن محمد بن عبدوس، اعتماد زیادی داشته و روایات متعددی از ایشان نقل کرده است. در رجال بیان شده است که مرحوم صدوق به ایشان اعتماد داشته است و او را محل وثوق می دانسته است که روایات او را بعد از نقل تایید کرده است.

در مورد عبدالواحد در رجال می گویند که ایشان از مشایخ صدوق است و مرحوم صدوق نزد ایشان حدیث می خوانده است. چنین شخصی با این اوصاف که بیان شد قطعاً مورد اعتماد است و می توان به وثاقت ایشان اطمینان حاصل کرد.

علی بن محمد که نفر دوم است مورد اطمینان «کشی» است و درباره ایشان گفته است: ایشان دوست و شاگرد فضل بن شاذان است و کتب فراوانی دارد. این مساله نیز دلیل بر اطمینان اوست و در فضیلت او همین موارد کفایت می کند.

فضل بن شاذان نیشابوری نیز مورد تایید «نجاشی» در رجال است که او را ثقه می داند و می گوید ایشان یکی از اصحاب ما از فقها و متکلمین است و در طائفه امامیه شأن و مقام بالایی دارد. شأن ایشان بالاتر از این است تا بخواهیم از او تعریف کنیم. 180 کتاب تالیف کرده است و نام کتب ایشان را نجاشی نقل کرده است. پس واسطه حدیث مورد اطمینان هستند. فقط شبهه ای است که بیان کنیم.

مرحوم شیخ، فضل بن شاذان را از اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهما السلام نقل می کند. شخصی که در زمان این دو امام بزرگوار بوده است چگونه از امام رضا علیه السلام حدیث نقل کرده است؟ بین امام هادی علیه السلام و امام رضا علیه السلام، امام جواد علیه السلام فاصله است. ایشان چگونه می تواند از اصحاب آن دو امام بزرگوار باشد و از امام رضا علیه السلام نقل روایت کند؟

این مساله شبهه ای است که در دراسات پاسخ می دهد. این مساله که از اصحاب آن دو امام بزرگوار بوده است مربوط به زمان شهرت ایشان است. فضل بن شاذان در زمان این دو امام، به عالم و متکلم مشهور گردید و منافاتی ندارد که در دوران جوانی امام رضا علیه السلام را درک کرده باشد و در جلسات ایشان نشسته باشد و مطالبی که امام بیان می کردند را یاداشت و ضبط کرده باشد.

ایشان مانند شاگردی مطالب امام را گوش کرده است ولی هنوز در ابتدای کار است و به درجه علما و متکلمین نرسیده باشد. شاهد این سخن که قابل جمع است این است که از عده ای روایت نقل می کند که آن افراد از اصحاب امام هشتم علیه السلام هستند مانند ابن ابی عمیر، صفوان بن یحیی، ابن محبوب و ابن بزیط که از روات معتبر هستند و تمامی این افراد از راویان امام هشتم علیه السلام هستند.

در خلاصه مرحوم علامه در شرح حال فضل بن شاذان می گوید: «روی عن أبی جعفر الثانی و قیل عن الرضا ایضا...»؛ از امام جواد علیه السلام روایت نقل می کند و گفته شده است که از امام رضا علیه السلام نیز نقل می کند. پس این شبهه نیز پاسخ داده شد که مرحوم فضل بن شاذان می تواند از امام هشتم روایت نقل کند.

نوع بیان روایت

فضل بن شاذان در متن حدیث مطلبی از امام رضا علیه السلام نقل نمی کند و به صورت «إن قیل» بیان کرده است اما در پایان حدیث در علل، مرحوم صدوق این گونه نقل می کند: «... حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ: قُلْتُ لِلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ لَمَّا سَمِعْتُ مِنْهُ هَذِهِ الْعِلَلَ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذِهِ الْعِلَلِ الَّتِی ذَکَرْتَهَا عَنِ الِاسْتِنْبَاطِ وَ الِاسْتِخْرَاجِ وَ هِیَ مِنْ نَتَائِج الْعَقْلِ أَوْ هِیَ مِمَّا سَمِعْتَهُ وَ رَوَیْتَهُ فَقَالَ لِی مَا کُنْتُ أَعْلَمُ مُرَادَ اللَّهِ بِمَا فَرَضَ وَ لَا مُرَادَ رَسُولِهِ ص بِمَا شَرَعَ وَ سَنَّ وَ لَا أُعَلِّلُ ذَلِکَ مِنْ ذَاتِ نَفْسِی بَلْ سَمِعْنَا مِنْ مَوْلَایَ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ وَ الشَّیْ‏ءَ بَعْدَ الشَّیْ‏ءِ فَجَمَعْتُهَا فَقُلْتُ فَأُحَدِّثُ بِهَا عَنْکَ عَنِ الرِّضَا ع فَقَالَ نَعَمْ.» علی بن محمد می گوید: این علل فراوان را زمانی که من از فضل بن شاذان شنیدم به ایشان گفتم این همه علل احکام را که بیان کردی استنباط خودت هست یا از امام شنیدی؟

فضل بن شاذان به من پاسخ داد: من چگونه و از کجا، جهت احکامی را که خداوند واجب کرده است بدانم! من مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله را در سنن نمی دانستم بلکه تمام این علل را از امام رضا علیه السلام یکی پس از دیگری شنیدم و این موارد را جمع کردم. راوی می گوید: به فضل گفتم آیا اجازه می دهی که این موارد را از قول شما از امام رضا علیه السلام نقل کنم؟ ایشان گفت: آری، این موارد را از قول من از امام رضا علیه السلام نقل کنید. پس ولو این که در متن روایت «قال الرضا علیه السلام» ندارد و به صورت «إن قیل» بیان شده است ولی در پایان تصریح می کند که تک تک موارد از امام هشتم بیان شده است. بنابراین سند روایت از امام هشتم بدین کیفیت بیان شده است.

دلالت روایت و مراد آن را در جلسه آتی مورد بحث قرار خواهیم داد./926/ف

مقرر: محسن جوادی صدر

پی نوشت:

[1] . سوره مبارکه بقره آیه 229

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵