vasael.ir

کد خبر: ۸۴۲۲
تاریخ انتشار: ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۰ - 20 May 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 62

جهاد| بررسی شراوط صدق عنوان باغی برای تحقق وجوب جهاد

وسائل- طبق ادله با جنگجو و نیروی مسلح باید نبرد کرد. یعنی کسانی که دارای پشتوانه و تشکیلات هستند. شیخ طوسی(ره) در شرایط سه گانه، همین مطلب را فرمود که مسلح باشند، خارج از بیعت و اطاعت امام باشند و دارای پشتوانه و سنگر باشند تا به آنها برگردند و از این روی نمی توان بر کسی که در حال فرار است حمله برد.

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در شصت و دومین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ چهارشنبه سیزدهم بهمن ماه 1395 برگزار شد در ادامه بررسی عنوان جهاد در راستای حفظ نظام اسلامی به تبیین امکان تعمیم عنوان جهاد علیه بغات در غیر معصوم پرداخت.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد: قابل پذیرش نیست بگوییم خروج و اقدام علیه امام معصوم و حکومت ایشان بغی است، اما اقدام علیه حکومت مشروع اسلامی بغی نیست. بر اساس اداله ای همانند ماهیت جنگ های سه گانه و فرمایشات حضرت امیر(ع) و ادله ولایت فقیه، بغی اختصاص به خروج علیه امام معصوم(ع) ندارد و شامل حکومت اسلامی مشروع نیز می شود

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد الحفاظ علی الدول الاسلامیه

جهاد بغات 4

بحث مهم درباره شرایط سه گانه شیخ طوسی(ره) بود که فرمود: قدرت نظامی داشته باشند، خارج از کنترل امام باشد و سوم اینکه اختلاف علمی داشته باشد.

بررسی شرط قدرت نظامی و داشتن تشکیلات در بغات

مجموعه روایاتی در «وسایل الشیعه» وجود دارد[1] که بغات را به دو دسته تقسیم می کند: کسانی که فئه دارند و کسانی که فئه ندارند. منظور از فئه، سازمان و تشکیلات است. به هر دو دسته، بنابر روایات عنوان بغی اطلاق می شود. مانند روایتی که می فرماید: «أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع إِنَّ عَلِیّاً ع سَارَ فِی أَهْلِ الْقِبْلَةِ بِخِلَافِ سِیرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی أَهْلِ الشِّرْکِ قَالَ فَغَضِبَ ثُمَّ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ سَارَ وَ اللَّهِ فِیهِمْ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص یَوْمَ الْفَتْحِ إِنَّ عَلِیّاً ع کَتَبَ إِلَى مَالِکٍ وَ هُوَ عَلَى مُقَدِّمَتِهِ فِی یَوْمِ الْبَصْرَةِ بِأَنْ لَا یَطْعُنَ فِی غَیْرِ مُقْبِلٍ وَ لَا یَقْتُلَ مُدْبِراً وَ لَا یُجِیزَ عَلَى جَرِیحٍ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ فَأَخَذَ الْکِتَابَ فَوَضَعَهُ بَیْنَ یَدَیْهِ عَلَى الْقَرَبُوسِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَقْرَأَهُ ثُمَّ قَالَ اقْتُلُوا فَقَتَلَهُمْ حَتَّى أَدْخَلَهُمْ سِکَکَ الْبَصْرَةِ ثُمَّ فَتَحَ الْکِتَابَ فَقَرَأَهُ ثُمَّ أَمَرَ مُنَادِیاً فَنَادَى بِمَا فِی الْکِتَابِ»[2]  می گوید به امام سجاد(ع) عرض کردم که امام علی(ع) به خلاف سیره رسول الله(ص) با اهل شرک، با بغات رفتار کرد. حضرت سجاد(ع) ناراحت شدند و نشستند و فرمودند: حضرت علی(ع) به سیره پیامبر(ص) در روز فتح مکه رفتار کرد. همانا علی(ع) به مالک اشتر در روز جمل نامه ای نوشت که ضربه نزنید، مگر به جنگجویی که جلو آمده است و آنها که عقب نشینی کرده اند و مجروح اند نکشید و هر که درش را ببندد، در امنیت است. مالک این نامه را گرفته بدون اینکه در متن نامه دقت کند، نزدیک دستش خود بر روی اسب قرار داد و سپس دستور داد اهل بصره را بکشید. آنها را کشتند به گونه ای که به سمت جاده های بصره فرار کردند. بعد از پیروزی نامه امام را باز کرد و خواند. سپس دستور داد طبق دستور حضرت رفتار شود. یعنی هر کس وارد خانه شد و در را بست در امنیت است.

این روایت، حاوی چند نکته است؛ از جمله اینکه با جنگجو و نیروی مسلح باید نبرد کرد. یعنی کسانی که دارای پشتوانه و تشکیلات هستند. شیخ طوسی(ره) در شرایط سه گانه، همین مطلب را فرمود که مسلح باشند، خارج از بیعت و اطاعت امام باشند و دارای پشتوانه و سنگر باشند تا به آنها برگردند.

اولا این مجموعه روایات، ممکن است مشکل سندی یا دلالی داشته باشند. یعنی صرف نظر از سند، این روایات نمی گوید که اهل بغی حتما فئه داشته باشند. بلکه اهل بغی را دو دسته می کند دارای تشکیلات و غیر تشکیلات. از مجموع روایات استفاده می شود که در بغی، پراکنده کردن بغات و برهم زدن تشکیلاتشان واجب و لازم است تا نتوانند مجددا ساماندهی شوند و بر علیه امام مبارزه کنند. و بیشتر از این مطلب دلالتی ندارد.

برخی فقها مانند علامه در «تذکره» و «منتهی»، به خلاف فرمایش شیخ طوسی(ره) و ابن ادریس(ره) و ابن زهره(ره)، می فرماید: «و قال بعض الجمهور: یثبت لهم حکم البغاة إذا خرجوا عن قبضة الإمام و فیه قوّة».[3] مرحوم علامه از جمهور اهل سنت نقل می کند که در بغی، فقط نقض بیعت امام و مبارزه با امام شرط است، نه داشتن قدرت نظامی و نیروی مسلح. از فقهای عامه، شافعی و ابن قدامه نیز همین مطلب را ذکر می کنند که فقط خروج از اطاعت امام در بغی شرط است. لذا می گویند اگر کسی اداء زکات نکند و مالیات ندهد، در واقع می توان با او جنگید.

از مرحوم صاحب جواهر(ره) نیز در خاتمه بحث بغی آوردیم که مانع زکات و خراج و خمس نیز مشمول حکم قتال می شود. یعنی از دیدگاه صاحب جواهر(ره)، قدرت نظامی در بغی شرط نیست؛ والا معنا ندارد با کسانی که مالیات نمی دهند و دولت را تضعیف می کنند، جنگ کنیم.

فقها نیز فرموده اند: باغی کسی است که «من خرج علی الامام و امتنع من التسلیم الحق الیه».[4] بنابراین به دست نمی آید این خروج حتما مسلحانه باشد مگر اینکه بگوییم کلمه خروج به قیام مسلحانه انصراف داشته باشد؛ در این صورت بغی منحصر به اقدام نظامی بر علیه دولت اسلامی خواهد بود که همراه با تمرد و شورش و تشکیلات است.

دو دلیل بر تقویت فرمایش صاحب جواهر(ره)

ممکن است برخی دلیلی برای تقویت فرمایش شیخ طوسی(ره) بیاورند و به آیه بغی در سوره حجرات استدلال کنند. چراکه آیه می فرماید: « وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ»[5] یعنی مقاتله زمانی صدق می کند که طرف مقابل نیز نیروی مسلح داشته باشد. اگر در مقابل شما نیروی مسلح نباشد، صدق عنوان مقاتله نمی کند. به جای واژه مقاتله باید واژه های دیگری به کار برد. در «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَة»[6] نیز طرف مقابل نیروی مسلح دارد. البته مقابله اعم از جنگ است و غیر از مقاتله است. اینجا بحث جهاد بغات است.

در مورد منافقین آمده است: «» لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً»[7] واژه قتلوا درمورد اینان به کار برده شده که باید کشته شوند. اما واژه قتال به کار برده نشده است؛ ممکن است «قُتِّلُوا تَقْتیلاً» عنوان قتل هم صدق کند. اما هر قتلی از طریق قتال نیست. قتل نوعی مجازات است. ممکن است کمتر از قتل هم مجازات باشد و استدلال شده که آیه می فرماید: « فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ»[8] به دلیل واژه مقاتله، لابد باید نیروی مسلحی وجود داشته باشد.

نکته دومی که فقها درباره آیه ذکر می کنند، اینکه حکم قتل حکم شدیدی است و شارع مقدس آن را در مواردی به کار می برد که بخواهد حیات را حفظ کند؛ مانند قصاص که می فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[9] همچنین می فرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً»[10]. اما جاهایی که قتلی اتفاق نیفتاده و مقاتله مسلحانه ای صورت نگرفته باشد و دولت اسلامی می تواند به کمتر از قتال بر اوضاع مسلط شود، مانند شورش عمومی و اغتشاش که می توان به کمتر از قتال جمه کرد مانند دستگیری و مجازات و زندان و... دیگر صدق عنوان قتال نمی شود. از این مطلب می توان پی برد که در بغات، با آن احکام سخت، علاوه بر خروج از فرمان امام و داشتن تشکیلات، وجود نیروی مسلح نیز شرط است.

نتیجه بحث

استدراک مهم اینکه بله، عنوان تلاش برای براندازی در بغی، و خروج بر امام و داشتن سازمان و تشکیلات برای براندازی، برای عنوان بغی کافی است.  یعنی داشتن قدرت، مهم است نه صرفا قدرت نظامی. یعنی اگر جایی تشکیلاتی وجود داشته باشد که فعالیتشان از طریق تبلیغات و تحریک احساسات عمومی و دعوت به شورش و آتش زدن و... باشد که بدون نیروی مسلح صورت می گیرد، دولت اسلامی را تضعیف و مبارزه کنند، صدق عنوان بغی می شود. چون اقدام علیه براندازی است و این مساله خارج از اطاعت امام و تشکیلات است؛ به ویژه آنکه از نظر تشکیلات با دشمنان نظام نیز مرتبط و مورد حمایت باشند. حال آیا صدق عنوان بغی بر این افراد می شود؟

بر اساس روایات، یک بحث تشکیلات و سازمان یافتگی است، و یک بحث قدرت و یک بحث خروج از فرمان امام. این سه امر در آن زمان مقارن با وجود سیف و قدرت نظامی بود. حال در عصر تحولات زمان ما، چه بسا قدرت نرم مهمتر از قدرت سخت باشد و اینان از طریق قدرت نرم بتوانند ضربه بزنند و توطئه های پیچیده ای شکل دهند.

آنچه مهم است، توان براندازی است. اگر بغات تشکیلات دارند، صدق عنوان بغی می کند. اما اگر تشکیلات براندازی ندارند و به عبارتی در درون نظام می خواهند عمل کنند، اصل نظام را می خواهند اما مخالف اشخاص اند، با بیگانه ارتباط نداشته باشند و به اصطلاح به مخالفان داخلی تبدیل شوند، عنوان بغی ندارند. یعنی صرف مخالفت بغی نیست، ولی ممکن است فتنه اطلاق شود و مجازات نیز داشته باشند.

یعنی در بغی، صدق عنوان براندازی مهم است. حکم این بغی این است که ابتدا تشکیلات براندازی  متلاشی شود. دوم اینکه نیروهای برانداز حکم قتل دارند، مگر اینکه توبه کنند: « فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ»[11] البته آنچه در بغی مهم است، کشتن و قتل نیست، بلکه خاموش کردن فتنه و از بین بردن قدرت براندازی و سرکوب شورش است. این برای شارع مقدس مهم است چون در روایتی که نقل شد، فرمود: حضرت امیر(ع) به سیره رسول خدا(ص) عمل کرد و در جنگ جمل دستور فرمود: «مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ»[12] یعنی کسی که دست از توطئه بردارد. اگر تشکیلاتشان به هم ریخت، دیگر نکشید و امنیت بدهد. اما اگر تشکیلات باقی است، باید سرکوب شوند. وجه اینکه تشکیلات نباید باشد، چون ریشه باید از بین برود. آنچه در بغی مهم است، حفظ نظام است. یعنی سرکوب بغات، برای حفظ نظام است نه انتقام. لذا با آنان می توان مذاکره کرد و قانع کرد و یا شبهه شان را از بین برد.

این تمام کلام در جهاد بغات است.

چند نکته مهم در برخورد با مخالفان نظام

نکته اول: در شورش های اجتماعی و اغتشاشات بر علیه نظام اسلامی، ما شک کنیم که این عده قصد براندازی دارند یا نه، تا مجازات به تناسب موضوع باشد، اصل را بر عدم براندازی می گذارند. اما نسبت به اقدام، باید اقدامات احتیاطی و پیشگیرانه مهمی انجام داد که اصل نظام حفظ شود. چون هدف شارع، حفظ نظام است.

نکته دوم: دست حاکم اسلامی نیز در نحوه برخورد با مخالفان برای حفظ نظام باز است. یعنی اگر برخورد با مخالفان و سران فتنه اقتضا کند که زندان باشند، زندان می شوند. محاصره شوند، محاصره می شوند. اعدام شوند، اعدام می شوند. بنابراین نسبی است و حکم خاصی وجود ندارد که بگوییم حتما بکشیم تا موفق شویم! شیوه مهم نیست، بلکه نتیجه که حفظ نظام است مهم است.

نکته سوم: بیان شد که این مساله نیز به امام معصوم(ع) منحصر نیست و اعم از امام و نائب امام است.

نکته چهارم: مرحوم محقق حلی می فرماید: «و الفرار فی حربهم کالفرار فی حرب المشرکین و تجب مصابرتهم حتى یفیئوا أو یقتلوا.»[13]

یک بحث در مورد احکام بغات، فرار از جنگ است که فرار از جنگ با ایشان مانند فرار از جنگ با مشرکین است. یعنی همانطور که جنگ با مشرکین واجب کفایی است، جنگ با بغات و تلاش برای حفظ نظام نیز واجب کفایی است.

اگر حفظ نظام اقتضا کند همه در راهپیمایی شرکت کنند، این حضور واجب می شود. نه از حیث اطاعت امام، که واجب دیگری است؛ بلکه از حیث حفظ نظام و مقابله با بغات. ممکن است آنها اقدامات نرم انجام دهند و از طریق شورش های اجتماعی قصد براندازی داشته باشند، هر نوع مقابله از جمله ایجاد قدرت اجتماعی واجب است و نباید صحنه را خالی کرد. خالی کردن صحنه در این موارد گناه است. مانند قضیه 9 دی و برخورد با شورش های روز عاشورا در سال 88 که مردم مقابله کردند و باعث جمع شدن بساط فتنه شد. در این موارد خالی کردن صحنه گناه کبیره است. اگر برای مقابله نیاز به نیرو بود، اگر افراد حاضر نشوند و فرار کنند، گنه کارند.

نکته پنجم: مطلب دیگر که مرحوم علامه می فرماید اینکه: «تجب مصابرتهم حتى یفیئوا أو یقتلوا». مصابره یعنی مقاومت در مقابل اهل بغی واجب است. یعنی ادامه دهد تا از بین بروند و توطئه شان خاموش شود یا برگردند. این امر واجب است.

مرحوم صاحب جواهر(ره) در ادامه فرمایش علامه، چند نکته را ذکر می کنند که در زمان ما نیز ممکن است رخ بدهد. «و إن استعاذوا بالمصاحف و الدعوة إلى حکم الکتاب لم یلتفت إلى قولهم إذا کان قد دعوا إلیه فامتنعوا فیقاتلون حینئذ حتى یصرحوا بالفئة على وجه لم یعلم کونه خدیعة»[14] یعنی حتی اگر قرآن بر نیزه کنند و بگویند ما مسلمانیم یا به ظاهر بگویند ما پیرو نظام و طرفدار خط امامیم، و ... تا عده ای را فریب بدهند، اگر صدق عنوان براندازی کند، این در عنوان بغی کافی است. یا بگویند بیاییم صلح کنیم بر اساس قرآن باز هم توجهی نمی شود؛ و اگر به توبه دعوت شدند و نپذیرفتند، با اینان مقاتله می شود تا اینکه تشکیلاتشان متلاشی شود به گونه ای که ثابت شود دنبال فریب نیستند.

سپس می فرمایند: «و ما وقع من أمیر المؤمنین علیه السلام فی صفین کان مغلوبا علیه من جیشه الذی کان أکثره من المخالفین و الا فهو قد صابرهم أی مصابرة، خصوصا لیلة الهریر فی وقعة صفین، و عن‌ عبد الرحمن السلمی قال: «شهدت صفین مع علی علیه السلام فنظرت إلى عمار بن یاسر و قد حمل فأبلى و انصرف و قد انثنى سیفه من الضرب، و کان مع علی علیه السلام جماعة قد سمعوا قول رسول الله صلى الله علیه و آله لعمار: یا عمار تقتلک الفئة الباغیة، فکان لا یسلک وادیا إلا اتبعوه». در جنگ صفین حضرت امیر(ع) مجبور به قبول حکمیت شد و اکثر لشکریان حضرتش از شیعیان معتقد به ولایت امیرالمومنین(ع) نبودند؛ بلکه ایشان را به عنوان خلیفه چهارم قبول داشتند والا حضرت با طرفداران معاویه نبرد شدیدی کرد به ویژه در لیله الحریر که عبد الرحمن سلمی می گوید دیدم عمار یاسر که اینقدر جنگید که ضربه او به دشمن روشن بود و شمشیرش نیز منحنی شد. با علی(ع) جماعتی بودند که شنیده بودند که حضرت به عمار فرموده بود که فئه باقیه شما را می کشد. به همین دلیل هر جا عمار می رفت، آنها نیز به دنبال او بودند. تا اینکه افراد را تشجیع می کرد و به مقابله فرا می خواند. خلاصه اینکه عمار تهییج احساسات می کرد.

منظور مصابره و مقاومت با بغات است که برای حفظ نظام ضروری است تا توطئه هایشان خنثی شود. خنثی کردن این توطئه ها، ممکن است اقدامات اطلاعاتی و امنیتی و سیاسی و فرهنگی بخواهد. هر نوع اقدامی برای خاموش کردن فتنه براندازی، واجب است.

ادامه در جلسه بعد...

پایان جلسه شصت و دوم

        ***           

 


[1] . کتاب الجهاد، باب بیست و چهارم: بَابُ أَنَّ مَنْ کَانَ لَهُ فِئَةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَغْیِ وَجَبَ أَنْ یُتْبَعَ مُدْبِرُهُمْ وَ یُجْهَزَ عَلَى جَرِیحِهِمْ وَ یُقْتَلَ أَسِیرُهُمْ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ فِئَةٌ لَمْ یُفْعَلْ ذَلِکَ بِهِمْ؛ وسائل‏الشیعة، ج 15 ، ص73.

[2] . وسائل‏الشیعة ، ج15 ، ص77.

[3] . تذکرة الفقهاء (ط - الحدیثة)، ج‌9، ص: 407‌ - همچنین: و قال بعض الجمهور: یثبت لهم حکم البغاة إذا خرجوا عن قبضة الإمام، قلّوا أو کثروا «9». و هو عندی قویّ.: (منتهى المطلب فی تحقیق المذهب؛ ج‌15، ص: 175.

[4] . طبرسی، امین الاسلام، المؤتلف من المختلف بین أئمة السلف؛ ج‌2، ص: 377: الباغی هو الذی یخرج على امام عادل و یقاتله، و یمنع من تسلیم الحق الیه

[5] . حجرات/ 9.

[6] . انفال/ 39.

[7] . احزاب/ 60 و 61.

[8] . حجرات/ 9.

[9] . بقره/ 179.

[10] . مائده /  32.

[11] . حجرات/ 9.

[12] . وسائل‏الشیعة ، ج15، ص77.

[13] . شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام؛ ج‌1، ص: 307.

[14] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 326.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

مقرر: قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳