vasael.ir

کد خبر: ۸۳۹۷
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۲ - 19 May 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 61

جهاد| اثبات عنوان بغی مختص به سرپیچی از حکومت امام معصوم نیست

وسائل- قابل پذیرش نیست بگوییم خروج و اقدام علیه امام معصوم و حکومت ایشان بغی است، اما اقدام علیه حکومت مشروع اسلامی بغی نیست. بر اساس اداله ای همانند ماهیت جنگ های سه گانه و فرمایشات حضرت امیر(ع) و ادله ولایت فقیه، بغی اختصاص به خروج علیه امام معصوم(ع) ندارد و شامل حکومت اسلامی مشروع نیز می شود

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در شصتمن جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ سه شنبه دوازدهم بهمن ماه 1395 برگزار شد در ادامه بررسی عنوان جهاد در راستای حفظ نظام اسلامی به تبیین امکان تعمیم عنوان جهاد علیه بغات در غیر معصوم پرداخت.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد: بنابر روایات و آیات می تواند عنوان کرد سرپیچی از امام و دولت اسلامی به هر صورتی که باشد چه در اصل حکومت و چه در مواردی مانند پرداخت خمس و زکات و مالیات، بغی و خروج بر امام است و امام نیز حق مقابله دارد و از آیه بغی نیز استفاده می شود.

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد الحفاظ علی الدول الاسلامیه

 

جهاد بغات 3

در جهاد بغی، آیه نهم و دهم سوره حجرات را بیان کردیم و پنج نتیجه از آن به دست آمد که مرحوم صاحب جواهر(ره) نیز آنها را ذکر نموده است. خاتمه بحث بغات، در پرداخت زکات و خمس و مالیات است.

فلسفه تشریع جهاد بغات

اگر کسی حق مالی اش را ندهد و منع و مقاومت کند، مرحوم صاحب جواهر(ره) و دیگران فرموده اند که می توان با او قتال کرد. البته اگر از روی انکار نباشد، مرتد نیست و دو حالت دارد: یا متساهل است که با او نبرد و قتال نمی شود. یا متمرد است که منظور از منع در اینجا همین معناست. نکته مهم این است که از این مقاتله با کسانی که حقوق مالی را نمی دهند، معلوم می شود فلسفه قتال بغات، معارضه با شخص امام نیست؛ بلکه معارضه و مبارزه با حکومت امام است. والا معنا ندارد که این افراد حکومت را قبول داشته باشند، امام را قبول نداشته باشند. امام راس حکومت است.

مرحوم صاحب جواهر(ره) می فرماید: «و کیف کان فلا خلاف بین المسلمین فضلا عن المؤمنین فی أنه یجب قتال من خرج على إمام عادل علیه السلام بالسیف و نحوه»[1] این مساله اجماعی است. لذا اهل سنت نیز می گویند خروج بر امام علی(ع) بغی بود. برخی این بغی را اختصاص به معصوم داده اند. شهید ثانی در لمعه تصریح می کند: «الفصل الرابع فی أحکام البغاة من خرج على المعصوم من الأئمة علیهم السلام فهو باغ واحد کان کابن ملجم لعنه اللّه، أو أکثر کأهل الجمل، و صفین یجب قتاله إذا ندب إلیه الإمام حتى یفی‌ء أی یرجع إلى طاعة الإمام»».[2]

یعنی یک نفر باشد یا گروه باشند، اگر بر علیه امام معصوم قیام کنند، باغی محسوب می شوند.

مرحوم خوئی(ره) در منهاج نیز می نویسد: «قتال أهل البغی و هم الخوارج على الامام المعصوم علیه السلام الواجب إطاعته شرعا»[3]

اما به نظر این فرمایش تمام نیست. منشا این سخن این است که اگر به علت تشریع جهاد بغات بازگردیم، وجود ناکثین و قاسطین و مارقین است. یعنی اگر جهاد حضرت علی(ع) بر علیه این سه گروه نبود، چیزی به نام جهاد بغات متوجه نمی شدیم. اهل بیت نیز در تفسیر آیات به این جنگهای سه گانه ارجاع داده اند. یعنی حداقل بغات همین است. سیره امیرالمومنین(ع) آیه را تفسیر می کند وگرنه آیه را متوجه نمی شدیم. این قبیل مسایل زیاد اتفاق می افتد. مثلا آیه شریفه «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ»[4] که زبیر بن عوام می گفت ما عمری آیه را تلاوت می کردیم ولی نمی دانستم درمورد ما نازل شده است. تا اینکه به فتنه مبتلا شدیم و متوجه شدیم. این نکته در «درالمنثور» ذیل آیه شریفه آمده است. مرحوم علامه طباطبایی(ره) نیز در المیزان این واژه را ذکر می کند که آیات تجری مجری الشمس و القمر. اما فهم و تاویل آیات، اگر روایات اهل بیت نباشد، مشکل است به ویژه آنکه بخواهیم احکام شرعی از آن استنباط کنیم.

به هر حال، در مورد بغات، فرموده اند اگر در برابر امام معصوم باشد، بغی محسوب می شود. اگر اینچنین باشد نمی توانیم به ادله جهاد بغات بر وجوب حفظ نظام السلامی مشروع به نحو مطلق استناد و استدلال کرد. ادله ای غیر از جهاد بغی را می توان به کار برد، اما ادله جهاد بغی را نمی توان به حکومت غیر معصوم تعمیم داد.

بنابراین منشا جهاد بغات، سیره امیرالمومنین(ع) در سه جنگ ناکثین و قاسطین و مارقین است. برای تجزیه و تحلیل به ناچار باید این سه جنگ را بررسی کنیم و ببینیم آیا فلسفه جهاد بغات، خروج بر علیه شخص امام معصوم(ع) است یا خروج بغات بر علیه دولت و امام شرعی است؟ که امام مشروع علی بن ابی طالب(ع) است والا خاص به ایشان نیست. آنچه می توان در مورد آن بحث کرد، جنگ های سه گانه در زمان حکومت آن حضرت است.

ادله تعمیم جهاد بغات به غیر معصوم(ع)

دلیل اول: سخن حضرت امیر درباره اصحاب جمل: روایتی از حضرت امیر المومنین(ع) نقل شده که خطاب به اهل جمل دلایل نبرد را فرموده اند. حضرت در جایی می فرماید: «وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَیَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْکُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَام‏»[5] یا با اینها بجنگید یا حاکمیت اسلام را از دست می دهید. پس علت جنگ امام با اهل جمل، حفظ حاکمیت اسلامی بود.  سپس می فرماید: «ثُمَّ لَا یَنْقُلُهُ إِلَیْکُمْ أَبَداً حَتَّى یَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَیْرِکُمْ» یعنی اگر حاکمیت اسلام را از دست بدهید، دیگر به شما باز نمی گردد. از این بیان استفاده می شود که هر آنچه موجب حفظ حاکمیت اسلام شود، واجب است. کسانی که بر علیه دولت مشروعی که حافظ حاکمیت اسلامی است، نوعی بغی است و فلسفه جهاد بغات حفظ حاکمیت اسلام است. مگر اهل جمل چه می خواستند؟ حضرت می فرماید: « إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِی‏». یعنی خروج اهل جمل بر علیه حکومت مشروع بود که در راس آن البته امام معصوم بود. یعنی هرجا حکومت مشروعی باشد، این مساله قابل انطباق است. همچنین می فرماید: «فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَیَالَةِ هَذَا الرَّأْیِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِین‏».[6] یعنی علت جنگ فروپاشی نظام اسلامی است.

بنابراین اگر جنگ شود برای حفظ حاکمیت اسلام و حکومت و امارت مسلمین و نظام مسلمین، این جهاد بغات است و خاص امام معصوم نیست.

دلیل دوم: روایت عمر بن حنظله: علاوه بر اینکه حکومت مشروع در عصر غیبت، حکومتی است که خروج بر آن و تلاش برای مقابله با آن خروج بر حکومت امام معصوم(ع) هم هست. چون این حکومت نیابتی است. به دلیل روایات ولایت فقیه که می فرماید: «قَالَ یَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّه‏».[7]

این رد نسبت به یک حکم قاضی است که اگر مجتهد باشد و بگوید«حَکَمتُ» و طرفین دعوا حکم را قبول نکنند، گویی مقابله با ائمه(ع) شده است. نسبت به حکومت و مخالفت با حکم اجرایی حاکم،  به طریق اولی چنین است. حال اگر نه با حکم قضایی و حکم حاکم مخالفت کند، بلکه با اصل و اساس حکومت مخالفت کنند و علیه حکومت قیام مسلحانه کند، گویی بر حکومت امام قیام کرده است. این بنابر قیاس اولویت است. زمانی که ائمه(ع) مخالفت با یک حکم قضایی را بر نمی تابند، آیا مخالفت با کل حکومت را بر می تابند؟

دلیل سوم: نامه حضرت امیر(ع) به مالک اشتر: پیش از این نیز ذکر کردیم که حضرت امیر(ع) در نامه به مالک اشتر، چهار وظیفه را برای حاکم اسلامی ذکر می کند. حضرت می نویسند: «جِبَایَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا»[8] یکی از وظایفه مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی حکومت است. مالک اشتر، فرستاده آن حضرت به مصر است. فرض بر این است که اگر در مصر با مالک بجنگند و بخواهند حکومت مصر را براندازی کنند، مالک باید «جهاد عدو» کند. جایگاه و اختیارات ولایت فقیه، مانند جایگاه و اختیارات مالک اشتر است. همانطور که مرحوم نائینی(ره) در «منیه الطالب» می گوید: اختیارات ولایت فقیه مانند اختیارات مالک اشتر است. در جهاد بغات نیز همینطور است.

بنابراین اختصاص جهاد بغی به امام معصوم(ع) وجهی ندارد. اینکه بگوییم خروج و اقدام علیه امام معصوم و حکومت ایشان بغی است، اما اقدام علیه حکومت مشروع اسلامی بغی نیست. خیر، به دلیل ماهیت جنگ های سه گانه و فرمایشات حضرت امیر(ع) و ادله ولایت فقیه، بغی اختصاص به خروج علیه امام معصوم(ع) ندارد و شامل حکومت اسلامی مشروع نیز می شود.

ممکن است سوال شود: عده ای که علیه حکومت فقیه قیام می کنند، فقیه و حکم شرعی هم داشته باشند که بر روایت عمر بن حنظله منطبق نمی شود. یعنی یک فقیه بر علیه فقیه قیام کرده است. و این با قیام فقیه علیه معصوم متفاوت است. و منظور روایت عمر بن حنظله شاید همین باشد.

پاسخ این است که: اولا نقض حکم حاکم بر کسی ولو مجتهد دیگر جایز نیست.  بله، بررسی حکم قاضی جایز است اما نقض آن جایز نیست. این مورد اجماع است. ثانیا اگر فقیهی متصدی حکومت شود، بر فقیه دیگر حق مزاحمت و مخالفت ندارد.

اگر گفته شود در این موارد شبهه نباشد، ممکن است فقیه بگوید مقدمات، مبنا و شیوه حکومت درست نیست و ظالمانه است و اصلا حکومت را مشروع نمی داند.

پاسخ این است که مخالفت با حکومت یا بر اثر هوای نفس است یا بر اثر شبهه علمی. اگر بر اثر هوای نفس باشد، پاسخش همان جهاد و قتال است. اما اگر بر اثر شبهه علمی باشد، اول وظیفه قبل از جهاد بغات، بصیرت افزایی و روشنگری است. یکی از شرایط جهاد بغات همین است که نمی توان با آنها قتال کرد مگر  اینکه شبهه برطرف و اتمام حجت شود. کما اینکه حضرت امیر(ع) در جنگ جمل و صفین و خوارج ابتدا اتمام حجت و محاجه کرد. ابن عباس و دیگران را فرستاد بحث کردند که البته خیلی موثر بود و برخی نیز برگشتند.  

اگر گفته شود: استناد به سیره عقلا برای اینکه همه حکومت از خود دفاع می کنند نیز می توان دلیل جهاد بغات باشد. این وجوب دفاع را ثابت می کند، اما احکام و شرایط جهاد بغات را ثابت نمی کند چون شرایط خاصی دارد. البته بله، در وجوب حفظ نظام، سیره عقلا نیز مورد استناد است. وجوب حفظ نظام، غیر از جهاد از نوع بغات برای حفظ نظام است.

شرایط سه گانه در جهاد بغات

اما شرایط سه گانه در قتال بغات که مرحوم شیخ طوسی(ره) در «مبسوط» ذکر می فرماید. «و لا یجب قتال أهل البغی و لا تتعلق بهم أحکامهم إلا بثلث شروط: أحدها أن یکونوا فی منعة لا یمکن کفهم و تفریق جمعهم إلا بإنفاق و تجهیز جیوش و قتال فأما إن کانوا طائفة قلیلة و کیدها کید ضعیف، فلیسوا بأهل البغی، فأما قتل عبد الرحمن بن ملجم أمیر المؤمنین علیه السلام عندنا کفر و تأویله غیر نافع له، و عندهم هو و إن تأول فقد أخطأ و وجب قتله قودا.»[9]

شرط اول این است که بغات قدرت داشته باشند. نمی توان آنها را متفرق کرد و از از بین برد، مگر اینکه پول داد و آنها را جذب کرد یا جنگ کرد و فتنه را دفع کرد. اما اگر جماعتی قدرت نداشته باشند و بدون قدرت می توان او را محاکمه و حبس کرد، دیگر صدق عنوان جهاد بغات نمی شود. چون طرف مقتدر نیست و صرفا مخالفتی کرده که در حد تضعیف نظام و تشویش اذهان عمومی و اختلال در نظام باشد، حاکم تحت عنوان مجرم او را محاکمه و محاصره و محبوس می کند و یا فشار می آورد تا توبه کند و گرنه حتی اعدام می کند. این وارد مساله تعزیرات می شود.

شرط دوم اینکه: «و الثانی أن یخرجوا عن قبضة الامام منفردین عنه فی بلد أو بادیة فأما إن کانوا معه و فی قبضته فلیسوا أهل البغی». یعنی تحت حاکمیت امام نباشند و فرار کنند. در روستای و شهری هستند که می توانند تمرد کنند و آنها را دور هم جمع کنند و امام نمی توانند آنها را به دست آورد و محاکمه کند و مجبور به مقاتله می شود. بنابراین پنهان شده باشند و قدرت داشته باشند، امام قتال می کند.

اگر وضعیت به گونه ای باشد که عملیات چریکی کند و ترور کنند، بغات محسوب می شوند. مانند منافقین اول انقلاب که خانه های تیمی داشتند. هم سلاح داشتند، هم قدرت داشتند هم در چنگ امام نبودند.

مرحوم شیخ این روایت را ذکر می فرماید: «و روى أن علیا علیه السلام کان یخطب فقال رجل من باب المسجد لا حکم إلا لله تعریضا بعلی أنه حکم فی دین الله، فقال على علیه السلام کلمة حق یرید بها باطل، لکم علینا ثلاث ألا نمنعکم مساجد الله أن تذکروا فیها اسم الله و لا نمنعکم الفی‌ء ما دامت أیدیکم معنا و لا نبدأکم بقتال، فقال ما دامت أیدیکم معنا یعنى لستم منفردین». شخصی در پای منبر حضرت امیر، تعریضی زد. حضرت فرمود: کلمه حقی است که اراده باطل از آن شده است و سپس فرمود: شما سه حق بر گردن ما دارید و ما به آن پای بندیم. یکی اینکه شما را از حضور در مساجد منع نمی کنیم. چون مساجد متعلق به حکومت و قبیله و حزب و گروه و طایفه و مردم شهر خاصی نیست بلکه متعلق به همه است. نمی توان کسی را منع کرد. حتی سنی و شیعی را نمی توان تفکیک کرد. طرفدار نظام باشد یا نباشد. تفاوتی نمی کند. مسجد متعلق به همه است. لذا حضرت نیز این حق را ذکر می کند و آن را رعایت می کند. دوم اینکه شما را از بیت المال و غنایم منع نمی کنیم البته مشروط به اینکه با ما باشید و بیعت را نقض نکرده باشید. انتقاد علیه حکومت نیز به معنای نقض بیعت نیست. بلکه تا زمانی که شهروند دولت اسلامی باشند، حق بین المال دارند و امنیتشان تامین است.  سوم اینکه ما خود آغاز گر جنگ بر شما نیستیم.

شاهد این است که اگر نقض بیعت کردند، و سنگر جداگانه تهیه کردند و سلاح جمع کردند و بر علیه حکومت اقدام کردند، آن زمان می توان اقدام به قتال کرد.

هدف از بیان این روایت این است که امام فرمود: «ما دامت أیدیکم معنا». یعنی اگر تابع مقررات نظام بودند محفوظ اند و قتالی صورت نمی گیرد اما اگر بیعت شکستند واجب القتل اند.

شرط سوم چنین است: «و الثالث أن یکونوا على المباینة بتأویل سائغ عندهم، و أما من باین و انفرد بغیر تأویل فهؤلاء قطاع الطریق حکمهم حکم المحاربین، و لیس من شرط قتالهم أن ینصبوا لأنفسهم إماما لأن الله تعالى لم یذکر ذلک حین أوجب قتالهم، و قال بعضهم نصب الامام شرط و هو ضعیف عندهم». فلسفه جدایی اینان از امام شبهات و سوالات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و... است که باعث اختلاف نظر با حکومت می شود و همین مساله باعث می شود علیه امام اقدام کنند.

بنابر این شیخ طوسی(ره) سه شرط برای جهاد بغات قائل شده اند: قدرت نظامی، تمرد از امام، شبهات و اختلاف دیدگاه. که مبنای این سه شرط به جنگ های سه گانه حضرت امیر(ع) بر می گردد.  

این سه شرط نیز البته محل بحث است و با بررسی ای که صورت می دهیم این است که جهاد با بغات خاص امام معصوم نیست.

بررسی شرط های سه گانه

اولین نکته و سوالی که می توان از امثال شیخ طوسی(ره) پرسید این است که اگر قدرت نظامی شرط و مقدمه بغی است، چرا حضرت امیر(ع) به قتل عبدالرحمن بن ملجم مرادی(لع) دستور دادند؟

ممکن است بگویند به دلیل اقدام علیه امام کافر شد. کسی که سب امام کند، محکوم به کفر است، چه رسد که اقدام به قتل ایشان کند. یعنی به دلیل بغی او نبوده، به دلیل کفرش بود. شاید هم بگویند به دلیل قصاص است نه کفر و بغی او. روایت هم نقل شده که «أدخل ابن ملجم على أمیر المؤمنین ع نظر إلیه ثم قال النفس بالنفس إن أنا مت فاقتلوه کما قتلنی و إن سلمت رأیت فیه رأیی».[10] اگر از دنیا رفتم او را بکشید همچنانکه مرا کشت. یعنی با یک ضربه؛ و اگر سالم ماندم، خودم تصمیم می گیرم.

یعنی قدرت نظامی و شوکت شرط مقوم برای جهاد بغی نیست. یعنی عده ای باشند که قدرت نظامی ندارند، اما قدرت براندازی نرم داشته باشند. براندازی مهم است، نه قدرت نظامی داشتن. تلاش برای تضعیف مهم است، نه اینکه با چه وسیله و چگونه بودن آن. ابن ملجم(لع) یک نفر بود، اما توانست امام را از میان بردارد. ممکن است باغی، تنها یک نفر بدون اجتماع و وحدتی باشد.

ممکن است عده ای نیز مانند صاحب جواهر(ره) بگویند قدرت نظامی شرط است. چون روایات بسیاری است که آنها فئه و تشکیلات دارند. ابن ملجم نیز جزء تشکیلات بود. آنان سه نفر بودند و تقسیم کار کردند که یکی نزد امام برود، دیگری نزد عمر و عاص و سومی نزد معاویه برود و کار را تمام کنند. یعنی شبکه بودند.

البته روایات تشکیلات، نیز فراوان است. که آیا ضرورت دارد یا خیر؟ که در جلسه بعد بررسی می کنیم.

پایان جلسه شصت و یکم

                                                       ***           

         

 


[1] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 324.

[2] . الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشى - کلانتر)؛ ج‌2، ص: 407.

[3] . منهاج الصالحین (للخوئی)؛ ج‌1، ص: 389.

[4] . انفال/25.

[5] . نهج البلاغه، خطبه 169.

[6] . همان.

[7] . الکافی، ج1 ، ص67 - وسائل‏الشیعة، ج1 ، ص34.

[8] . نهج البلاغه، نامه 53.

[9] . المبسوط فی فقه الإمامیة؛ ج‌7، ص: 264.

[10] . الإرشاد، ج1 ، ص21.

 

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

مقرر: قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵