به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله سیفی مازندرانی، صبح چهارشنبه 19 آبانماه سال 1395 در جلسه ششم درس خارج فقه مسائل مستحدثه که در مدرسه فیضیه برگزار شد، در رابطه با اهمّیت مراجعه به اقوال قدمای اهل لغت در تفسیر قرآن و احادیث گفت: بنده معتقدم مقتضی قاعده در تعارض قول قدماء و متأخرین از اهل لغت، مراجعه به قدماء است و قول قدماء مقدم است چون اینها معاصر شارع بودهاند و قولی را ارائه میدهند که شارع بر اساس ارتکازات عرف و لغتِ آن زمان تفوّه کرده است.
استاد درس خارج حوزه علمیّه قم افزود: یکی از مهمترین ادلّهای که قائلین به نجاست کتابی به آن استناد کرده بودند آیه شریفه «إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ» بود که جمعی از فقهاء در دلالت این آیه مناقشه کردهاند که این مناقشه به دو جهت بازگشت دارد: یکی اینکه نجَس بفتح الجیم به معنای نجاست مصطلحه نیست و در معنای مصدری وضع شده و کاربرد دارد، و مناقشه دیگر اینکه مقصود از مفهوم مشرکون در آیه شریفه شامل اهل کتاب نمیشود.
وی در پاسخ به مناقشه اول گفت: با مراجعه به قول لغویّین همعصر با معصومین به خوبی روشن میشود که این مناقشه صحیح نیست و واژه نجَس در معنای مصطلح نجاست و ذات حقیقت دارد و استعمال میشده است.
رئیس معهد الاجتهاد الفعّال در ادامه به پاسخ صاحب حدائق به مناقشه دوم اشاره کرد و افزود: ایشان قائل است لفظ مشرک در برخی از آیات نظیر «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یشْرِکون» شامل اهل کتاب نیز میباشد، پس اطلاق مشرک به اهل کتاب و تنقیح حکم نجاست مشرکین بر اهل کتاب، در آیه مورد بحث، بلامانع است.
وی این پاسخ را از صاحب حدائق قبول نکرد و عنوان داشت: در مقابل آیه مستند صاحب حدائق، ما آیات زیادی داریم که بین مشرکین و اهل کتاب مقابله انداخته، مضافاً بر اینکه اصل در ادیان توحیدی، اعتقاد به وحدانیّت و عدم شرک است و با توجّه به آیات مذکور اثبات شرک برای اهل کتاب نیاز به قرینه دارد و اطلاق عنوان مشرک بر اینها صحیح نیست مگر آنهایی که به شهادت قرآن مجید مشرکاند.
متن تقریر:
آیت الله سیفی مازندارانی در جلسه گذشته به یکی از ادلّهای که قائلین به نجاست کتابی به آن استناد کرده بودند اشاره کرد و گفت: آیه شریفه «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرام» از مهمترین ادلّه مستدلّین به نجاست کافر کتابی است که به تعبیر صاحب حدائق کافّة الاصحاب الا من شذّ من افاضل المتأخری المتأخرین به این روایت استدلال کردهاند.
بسم الله الرحمن الرحیم
علی ایّ حال شکی نیست که قدمای اصحاب و اکثر متأخرین برای اثبات نجاست کتابی به این آیه استدلال کردهاند و این آیه مهمترین دلیل بر اثبات نجاست اهل کتاب است.
اما جمعی از فقهاء در دلالت این آیه مناقشه کردهاند که این مناقشه به دو جهت بازگشت دارد:
پس بالفرض که نجَس به معنای نجاست مصطلحه نباشد و به معنای حدثی باشد نه به معنای شیء یا ذات نجس، آیه قدرت اثبات نجاست اهل کتاب را نخواهد داشت.
همچنین اگر بگوییم مشرکون معنای لغوی آن باشد یعنی کسی که برای خدا شریک قرار داده است، در اینصورت نیز آیه قدرت اثبات نجاست اهل کتاب را نخواهد داشت.
مدّعی در این مناقشه میگوید: ما در فارسی میگوییم پلیدی و پلید و عرب میگوید نجَس، و حتّی اگر به معنای نجاست مصطلح هم باشد، این لفظ نجَس معنای مصدری دارد و به معنای نجاست است و به معنای ذات و شیء نجس نیست بلکه به معنای اصل نجاست است.
مدّعی در این مناقشه میگوید مشرک به معنای لغوی است و اصل و اساس ادیان الهی و به خصوص اهل کتاب در نفی شرک و دعوت به توحید بوده، پس نمیتوان گفت اهل کتاب، مشرک هستند.
بله بعضی از اهل کتاب مشرک هستند، ولی هیچ دینی الهی نیست الّا اینکه بعضی از پیروان آن از جاده توحید منحرف شده و مشرک شدهاند کما اینکه در مسیحیت این اتّفاق با مسئله ثلاث ثلاثة افتاده است، و اینها تحت عموم آیه در خواهند آمد و لذا نسبت مشرکین با اهل کتاب، در صورتی که معنای مشرکین را معنای لغوی آن بگیریم، عموم و خصوص من وجه خواهد بود.
این دو مناقشهای بود که در مسئله موجود است اما برای اینکه از این آیه در مدّعایمان استفاده کنیم باید این دو مناقشه را دفع کنیم.
در دفع مناقشه اول میگوییم: اختصاص نجَس به معنای حدثی و معنای قذاره و نجاست، خلاف آنچیزی است که اهل لغت به آن تصریح کردهاند، چون آنها تصریح کردهاند که نجَس یطلق علی الشیء و الذات النجِس و ایضاً یطلق علی القذاره و معنی الحدثی.
وهمچنین لغویین تصریح کردهاند که استعمال نجَس در معنای شیء و ذات نجس معنای حقیقی است و مجازی نیست که استعمالش نیاز به قرینه داشته باشد.
نسبت به این معنا قدماء معاصر با زمان ائمه (علیهم السلام) تصریح دارند و امّا به معنای نجاست مصطلحه نیز تصریح لغویین رسیده است.
صاحب حدائق نیز به گونهای دیگر و با تکیه بر حقیقت متشرعیه پاسخ مناقشه اول را داده است. صاحب حدائق در دفع این مناقشه گفته است: و عن الثانی بأن النجس فی اللغة و ان کان کما ذکره إلا انه فی عرفهم (علیهم السلام) کما لا یخفی علی من تتبع الأخبار و جاس خلال تلک الدیار انما یستعمل فی المعنی الشرعی، و الحمل علی العرف الخاص مقدم علی اللغة بعد عدم ثبوت الحقیقة الشرعیة، و تنظر المورد فی ثبوت الحقیقة العرفیة فی زمن الخطاب- بمعنی ان عرفهم (علیهم السلام) متأخر عن زمان نزول الآیة علیه (صلی الله علیه و آله) فلا یمکن حمل الآیة علیه- مردود بان عرفهم (علیهم السلام) فی الأحکام الشرعیة و فتاویهم و أمرهم و نهیهم فی ذلک راجع فی الحقیقة إلیه (صلی الله علیه و آله) فإنهم نقلة عنه و حفظة
ایشان با این عبارت نمیخواهند معنای حدثی را رد بکنند و میخواهد بگوید که استعمال نجَس در شیء نجس، حقیقت متشرّعه (کثرت استعمال در زمان ائمه به حدّی بوده که متبادر از یک لغت یک معنای خاصّ بوده است) شده است و لذا حمل بر حقیقت متشرّعه مقدم است بر معنای لغوی.
البته این برداشت به شرطی است که برای یک لغت حقیقت شرعیّه لحاظ نشده باشد، و الا همان معنایی که درآن حقیقت شرعیّه دارد مقدم است ولی اگر حقیقت شرعیّه منعقد نشد و کار به حقیقت متشرّعه رسید، حقیقت متشرّعه بر معنای لغوی مقدم است.
این کلام صاحب حدائق است ولی ما میخواهیم بگوییم که به جز حقیقت متشرّعه، لغت قدمّاء نیز آنطور که ما در تعداد زیادی از اخبار فحص کردهایم در این مباحث کاربرد دارد.
بنده در یکی از نوشتههایم گفته بودم که مقتضی قاعده در تعارض قول قدماء و متأخرین اهل لغت مراجعه به قدماء است و قول قدماء مقدم است چون اینها معاصر شارع بودهاند و قولی را ارائه میدهند که شارع بر اساس ارتکازات عرف و لغت آن زمان تفوّه کرده است مثل خلیل و ابن اعرابی و لیث و ...
یکی از کسانی که واژه نَجس را مورد بررسی قرار داده خلیل است که در اواخر عمر حضرت امام صادق و اوائل زمان امام کاظم (علیهماالسلام) میزیسته و متولد سال 175 است، ایشان میگوید: النَّجِس: الشیء القذر حتی من الناس و کل شیء قذرته فهو نَجَس.
قذر در مقابل طهارت است و آنچیزی که شما آن را نجس کنی آن چیز نَجَس است، پس نَجَس به معنای نجاست مصطلحه میشود، یعنی میتوان به جای اینکه بگوییم قذرته یا نجِسته، بگوییم نَجَسته.
بعد ایشان میگوید: و امرأة نَجَسٌ و رجال نَجَسٌ و نسوة نَجَسٌ. به این معنا که فرقی هم در نَجَس بین زن و مرد نیست و همچنین بین مفرد و جمع، همه اینها یکساناند.
پس خلیل معتقد است نَجَس به معنای شخص یا شیء نجس کاربرد دارد و در این معنا حقیقت دارد، لذا نجِس و نَجَس را در سیاق واحد آورد.
لیث اقدم از خلیل است و او نیز در تبیین کلمه نَجَس آورده است: النَّجِسُ: الشیء القَذِرُ من الناس و من کل شیء قذرته. رجل نَجَسٌ، و قوم أنجَاسٌ، و لغة أخری: رجل نَجَسٌ و رجلان نَجَسٌ، و رجال نَجَسٌ، و امرأة نجس. قال اللَّه تعالی: إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ.
ایشان در این عبارت، نَجَس را به نجِس عطف کرده و گفته است معنا یکی است ولی لغت دو تا است. پس نَجَس نیز در معنای نجاست اصطلاحی کاربرد حقیقی دارد.
ایشان به ذکر ما به الامتیاز لفظ نَجَس نسبت به لفظ نجِس بسنده کرده و گفته است: نَجَس برای تثنیه و جمع و مفرد یک استعمال دارد، ولی نَجِس مطابق با موصوف خود آورده میشود.
ایشان گفته است: النون و الجیم و السین أصلٌ صحیح یدلُّ علی خلاف الطّهارة. و شیء نَجِسٌ و نَجَسٌ: قذِر. و النَّجَس: القذَر.
نجس معتل نیست و صحیح است و نَجَس و نجِس هر دو به معنای قذر هستند یعنی نَجَس و نجِس هر دو یک معنا دارند. اما در ادامه میگوید نَجَس به معنای قذَر یعنی معنای مصدری نیز میآید.
از کلمات لغویّین به این نتیجه میرسیم که آنها برای لفظ نَجَس ذکر معنای حدثی نکردهاند، و اثبات کردهاند که نَجَس و نجِس هر دو برای ذات به کار میروند اعم از شیء و شخص.
ما میگوییم اینکه خلیل و لیث چنین معنایی برای نَجَس کردهاند ما را به این نتیجه میرساند که حتی اگر وضع نَجَس به معنای نجاست مصطلح نباشد، در زمان آنها که با عهد ائمه نیز یکسان بوده نَجَس در معنای نجاست مصطلح اکثر استعمالاً بوده است.
اما با توجه به کلام لغویّین دو فرق نیز برای لفظ نَجَس و نجِس میتوان استنتاج کرد:
اما در دفع مناقشه دوم هم میگوییم: مشرکون بر اهل الکتاب هم اطلاق شده است و مناقشه دوم هم وارد نیست.
لفظ مشرک حقیقتاً به معنای کسی است که برای خدا شریک قرار داده است و از أشرکَ است و از باب افعال است ولی لازم است و لذا أشرک به معنای این است که مشرک شد امّا بعضی از این اوزان باب افعال که فعل لازم هستند به حرف متعدّی میشوند مثل آمنَ که با باء متعدّی میشود، آمنت بالله، یعنی خدای را ایمان آوردم.
هرگاه بخواهیم متوجه شویم که این حرف، حرف تعدیه است یا استعانه باید در ترجمه فارسی آن حرف کلمه ربط «را» را اضافه کنیم، اگر به جمله خورد که فعل متعدی است و اگر نخورد فعل لازم است.
أشرک فعل لازم است ولی با باء متعدّی میشود، حال اگر با باء متعدّی شود از قبیل شرک بالله میشود، ولی گاهی هم با باء متعدّی نمیشود بلکه از حروفی مانند «فی» برای تعدیه آن استفاده میکنند و گاهی هم با باء میشود ولی این باء، تعدیه نیست مثل «و لا یشرک بعبادة ربه احداً».
پس این أشرک قابلیّت دارد که گاهی با باء تعدیه، متعدی شود و لازم است که مورد به مورد بررسی شود.
با این مقدمه میگوییم ما نمیتوانیم از معنای حقیقی آن دست برداریم، بلکه اصالة الحقیقة میگوید باید بر معنای حقیقی باقی باشید، مگر کسی بگوید: لفظ مشرک کثرت استعمال دارد در اهل کتاب و یا اینکه در خود قرآن بر یهود که اهل کتاب هستند مشرک اطلاق شده است.
مثلاً صاحب حدائق عبارت سُبْحانَهُ عَمَّا یشْرِکون در آیه شریفه «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یشْرِکون» را دلیل بر این گرفته که مشرک بر اهل کتاب هم اطلاق میشود چون در این آیه سخن از عمل نصاری است که در انتهای آن از عبارت سُبْحانَهُ عَمَّا یشْرِکون استفاده میکند، پس معلوم میشود که نصاری نیز مشرک هستند. علاوه بر این آیه آیات دیگری نیز داریم که اهل کتاب را در عداد مشرکین قرار داده است.
ما بر این سخن صاحب حدائق نقد داریم و آن اینکه: آیات زیادی داریم که مشرکین را در مقابل یهود و نصاری قرار داده است مثل آیه شریفه: «لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکمْ وَ أَنْفُسِکمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ مِنْ قَبْلِکمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکوا أَذی کثیرا» و یا آیه «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکوا» و ... که مانع از این میشوند که آیه مورد استدلال صاحب حدائق قرینه بر این شود که مراد از مشرکون در آیه مورد استدلال، اهل کتاب را هم شامل شود. پس ما طبق اصالة الحقیقه نباید پا از معنای حقیقی فراتر بگذاریم مضافاً بر اینکه اهل کتاب موّحد هستند و اطلاق عنوان مشرک بر اینها صحیح نیست مگر آنهایی که به شهادت قرآن مجید مشرکاند
لذا ما در نتیجهگیری در بحث خواهیم آورد که این آیه دلالت بر نجاست مشرکین میکند، چه از اهل کتاب باشند و چه نباشند که بیانش خواهد آمد.
تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز