vasael.ir

کد خبر: ۸۳۳۱
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۸ - 12 May 2018
آیت الله مقتدایی/ جلسه پایانی

ولایت فقیه| زمان شناسی مولفه اصلی حسن تدبیر ولی فقیه

وسائل- آیت الله مقتدایی با اشاره به شرط حسن ولایت برای زمامدار جامعه اسلامی گفت: یکی از شرائط ولی فقیه این است که زمان شناس باشد و بداند چه اقتضائاتی در زمان وجود دارد تا در مقابل دنیا نه ضعف داشته باشد و نه تعدی و تجاوز نماید. عالم به زمان بودن برای اداره حکومت اسلامی از اهم لوازم حسن ولایت است و الا مشکلات به او هجوم می آورد و توان اداره ندارد.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه صد و پانزدهم و پایانی درس خارج فقه ولایت فقیه که در روز سه شنبه 26 اردیبهشت ماه سال 96 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار شد، به بررسی شرط دیگری از شروط ولی فقیه یعنی «حسن ولایت» و ادله آن پرداخت.

وی در ادامه تصریح داشت: حکم عقل و بنای عقلا از نظر شرع نیز تایید شده است و به امضای شارع رسیده است و تصویب و امضای شرع را از جهات مختلفی می توان به دست آورد.

این استاد حوزه افزود: قرآن ملاک انتخاب طالوت را سعه علم و جسم طالوت بیان کرده است پس زعیم در کار جزئی نیز باید دانش لازم و توان اجرای کار را داشته باشد.

آیت الله مقتدایی در ادامه عنوان داشت: شرط حسن ولایت این است که نیازها را بشناسد و تشخیص دهد که نیازهای دفاعی، فرهنگی، اقتصادی و غیره را شامل می شود و باید مطابق موارد مورد نیاز آنچه اصلح و انفع به حال آنان است انجام دهد.

تقریر درس

آیت الله مقتدایی در جلسه گذشته به شرایط رهبری اشاره کرد و گفت: شخصی که می خواهد زعامت امت اسلامی را بر عهده بگیرد باید هم دارای حسن تدبیر و حسن ولایت باشد و همچنین بر اجرای آن قدرت داشته باشد.

دستورات شرع برای شرط حسن ولایت در ولی فقیه

یکی دیگر از شرائط ولی فقیه این بود که دارای قوت و حسن تدبیر باشد؛ یعنی کاری که بر عهده او از ولایت و تدبیر و تنظیم امور قرار داده شده است بشناسد و بداند چه اموری را با چه کیفیتی باید اداره کند. از طرف دیگر باید قوت و توان اعمال ولایت را نیز داشته باشد. اگر ضرر و خسارتی متوجه مردم است باید با حسن تدبیر او در جامعه برطرف شود.

دلیل این که می گوییم شخص ولی فقیه باید حسن ولایت داشته باشد و به امور لازم در جامعه شناخت داشته باشد، حکم عقل است.

عقل می گوید هرگاه خواستید امری را به شخصی تفویض کنید باید توان انجام کار و شناخت ریزه کاری ها و خصوصیات آن را داشته باشد. اگر کار را به شخصی تفویض کنیم که بلد نیست عقل آن را دیوانگی و کار را معطل می داند. چنین کاری که بر عهده شخص بی تدبیر و نا آشنا باشد قطعاً زمین مانده است.

عقلا نیز به همین حکم عقل و طینتی که دارند بنایشان بر همین مساله است و هر شخصی هر کاری را به عهده دیگری بخواهد قرار دهد اول ملاحظه می کند که توان انجام کار را دارد یا خیر.

حکم عقل و بنای عقلا از نظر شرع نیز تایید شده است و به امضای شارع رسیده است. تصویب و امضای شرع را از جهات مختلفی می توان به دست آورد. یکی از روایات صحیحه عیسی بن قاسم است که قبلاً نیز بیان شده است. «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ عَلَیْکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِیهَا الرَّاعِی فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِی هُوَ فِیهَا یُخْرِجُهُ وَ یَجِی‏ءُ بِذَلِکَ الرَّجُلِ الَّذِی هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِی کَانَ فِیهَا وَ اللَّهِ لَوْ کَانَتْ لِأَحَدِکُمْ نَفْسَانِ یُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ یُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ کَانَتِ الْأُخْرَى بَاقِیَةً فَعَمِلَ عَلَى مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا وَ لَکِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَیْدٌ فَإِنَّ زَیْداً کَانَ عَالِماً وَ کَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ یَدْعُکُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاکُمْ إِلَیْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِیَنْقُضَهُ فَالْخَارِجُ مِنَّا الْیَوْمَ إِلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ یَدْعُوکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَنَحْنُ نُشْهِدُکُمْ أَنَّا لَسْنَا نَرْضَى بِهِ وَ هُوَ یَعْصِینَا الْیَوْمَ وَ لَیْسَ مَعَهُ أَحَدٌ وَ هُوَ إِذَا کَانَتِ الرَّایَاتُ وَ الْأَلْوِیَةُ أَجْدَرُ أَنْ لَا یَسْمَعَ مِنَّا إِلَّا مَعَ مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ مَعَهُ فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُکُمْ إِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَیْهِ إِذَا کَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَى شَعْبَانَ فَلَا ضَیْرَ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِی أَهَالِیکُمْ فَلَعَلَّ ذَلِکَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَى لَکُمْ وَ کَفَاکُمْ بِالسُّفْیَانِیِّ عَلَامَةً.»

حضرت می فرمایند: تقوای الهی داشته باشید و به خود بیایید. شخصی گله گوسفندی دارد و برای آن چوپانی معین کرده است (باید گله را به صورتی نگهداری کند که رشد داشته باشند و از شیر و زاد و ولد آن بتوان استفاده کرد.) اگر در طول این مدت که چوپان گله را نگهداری می کند مالک گوسفندان شخصی را پیدا می کند که شبانی بهتر بلد است، چوپان قبلی را اخراج می کند و شخصی که به نظرش این کار را بهتر بلد است استخدام می کند و گوسفندان را تحویل او می دهد. این روایت قبلاً در مورد علم بیان شد و اینجا در مورد امور جزئی بدان تمسک می کنیم.

تقریب استدلال

از این روایت استفاده می شود هر کاری که عقلا می خواهند بر عهده شخصی قرار دهند نگاه می کنند که از دیگران برای این کار بهتر باشد. امام علیه السلام در این روایت به چوپان مثال زدند. باید شخص که می خواهد عهده دار امری شود باید به جزئیات و ریزه کاری های امر مسلط باشد. از ابتدا روش عقلا همین است که به کار آشنا است و اگر ببینند دیگری بهتر این کار را انجام می دهد از اولی کار را می گیرند و به دومی که مسلط تر باشد می سپارند.

ما در صدد شرط اعلمیت نیستیم بلکه اثبات می کنیم که عقلا کار را به دست کاردان می سپرند که توان انجام کار را داشته باشد. امام علیه السلام بنای عقلا را در این مثال تایید می کنند.

این روایت که از نظر سند صحیحه است روش عقلا را تایید می کند هر چند حضرت برای امر دیگری این روایت را استفاده کرده اند. الان شرط ما کاردانی است و باید به شخصی واگذار شود که کار را خوب بداند.

در ولی فقیه نیز باید امور جزئی را مسلط باشد که در اموری مانند آموزشی، پژوهشی، اقتصادی و غیره کار را بلد باشد و مثلاً بتواند با کشورهای دیگر رابطه قوی داشته باشد.

ما از این روایت درصدد اثبات اعملیت نیستیم بلکه کاردان بودن شخص الان برای ما اهمیت دارد و بنای عقلا نیز همین است. امام علیه السلام درصدد تشبیه مردم به گوسفند و والی به راعی نیست و نباید خلط شود.

الان بحث ما نیست چه شخصی ولایت امر را به عهده این شخص می گذارد که در جای خودش بررسی می شود الان سخن در شرائط شخصی است که می خواهد ولی فقیه باشد. آن شخصی که می خواهد شخص ولی فقیه را معین کند باید او را کاردان بداند.

هر شخصی هر کاری را به عهده دیگری بخواهد قرار دهد این لازمه را در نظر می گیرد زیرا بنای عقلا همین است و شارع نیز آن را تایید می کند.

الان بحث ما در اعلمیت نیست که آیا شرط لازم است یا خیر و فعلاً سخن ما کاردان بودن ولی امر باشد که باید دارای حسن تدبیر و قدرت اجرا باشد.

ما در احکام کلی الهی شروطی را بیان کردیم که با ادله خاص خودش اثبات می کردیم اما الان بحث در مورد واگذاری کار بر عهده شخصی است که بنای عقلا همین است که بیان شد و در این مساله جمع لازم نداریم که هر دو را با هم بدانیم.

اصل این جریان را که ولی امر دانست در جهات دیگر می تواند از متخصصین نیز کمک بگیرد و از آنان استفاده کند و بیان شد که مباشرت شرط نیست.

امیرمومنان علیه السلام در همان نامه ای که به مالک اشتر نوشتند و او را والی مصر قرار می دهند به او اختیاراتی می دهند که قاضی تعیین کند و شرائط قاضی را برای او بیان می فرمایند و امور را به او تفویض می فرمایند. پس شرط این نیست که ولی امر بالمباشرة تمام کارها را انجام دهد اما باید بداند آن شخصی که انتخاب می کند شبیه مالک اشتر باشد. به ایشان نیز حضرت می فرماید افضل الرعیة را برای امورت انتخاب کن.

غیر از بنای عقلا که دلیل مساله ماست از آیات و روایاتی که در بحث قبلی بدان تمسک کردیم می توانیم استفاده کنیم و نحوه تمسک ما به نحو دیگری برای کاردان بودن شخص است.

جریان انتخاب طالوت

از جمله آیات قضیه طالوت است که نزد پیامبرشان آمدند تا فردی را مشخص کند که با جالوت بجنگند.

«وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی‏ مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»[1] آنان ابتدا اعتراض کردند که ما خودمان سزاوارتریم که بیان شد خداوند او را برگزیده است و او در علم و جسم از شما برتر است.

ملاک انتخاب سعه علم و جسم طالوت بود. پس در این کار جزئی باید دانش لازم و توان اجرای کار را نیز داشته باشد. در رابطه با هر کاری باید علم و قدرت کافی وجود داشته باشد.

آیه دیگر در قضیه حضرت یوسف علیه السلام بود که فرمود: «قالَ اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ»[2] ایشان فرمود مرا متصدی امور مالی قرار دهید زیرا بنا بود خشکسالی شود و ایشان باید جلوی مشکلات را می گرفت. با توجه به این که ایشان راه نگهداری گندم ها را می دانست و رموز کار را بلد بود درخواست کرد متصدی این امر شود.

در آیه دیگر دختر شعیب به پدرش گفت: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمین»[3] از پدرش می خواهد که حضرت موسی علیه السلام را به علت قدرت، توان اجرایی و کاردان بودن استخدام کند.

ادامه بررسی شرط حسن ولایت

روایات

یکی از روایاتی که قبلاً مکرر بیان شد این روایت است که می فرماید: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایَةِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ.» شخصی که می خواهد امام امت باشد باید ورعی داشته باشد که گناه نکند و دارای حلمی باشد که مالک غضب خویش باشد.

ممکن است برخی از مراجعه کننده ها تندی کنند و بداخلاقی داشته باشند که این شخص باید بر غضبش غلبه پیدا کند و اگر غضب کند زمام امر از دستش خارج می شود و متناسب با شأن امامت و رهبری نیست.

سومین شرط در روایت این است که حسن ولایت داشته باشد و بتواند خوب اداره کند.

شرط حسن ولایت این است که نیازها را بشناسد و تشخیص دهد که نیازهای دفاعی، فرهنگی، اقتصادی و غیره را شامل می شود و باید مطابق موارد مورد نیاز آنچه اصلح و انفع به حال آنان است انجام دهد. این روایت قبلاً نیز بیان شد و دلالت بر این مطلب داشت.

در دراسات ذیل  همین روایت بیان می کند که حسن ولایت معنای وسیعی دارد و سومین شرط ولی امر و رهبر جامعه واجد باشد همین است. بسیاری از صفات ذیل همین نهفته است. شرط شجاعت یکی از شروطی است که از حسن ولایت فهمیده می شود.

سیاستمداری نیز از همین شروط است که در مورد اهلبیت علیهم السلام نیز جمله «وساسة العباد» بیان شده است. این مساله نیز به همان معنای حسن ولایت است. صفت حلم نیز جزء صفت حسن ولایت است. هر آن چه در این تدبیر امور دخیل است تحت عنوان حسن ولایت قرار می گیرد و شرط شده است.

روایات دیگر

«امیرمومنان علیه السلام:«مَنْ حَسُنَتْ سِیَاسَتُهُ وَجَبَتْ طَاعَتُهُ.» هر شخصی که بتواند خوب جامعه را اداره کند اطاعتش واجب است.

«امیر مومنان علیه السلام: «مَنْ أَحْسَنَ الْکِفَایَةَ اسْتَحَقَّ الْوِلَایَةَ.» کسی که به نحو خوبی می تواند نیاز مردم را تامین کند سزاوار ولایت است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَاتَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ»[4] شخصی که زمان شناس است امور مبهم و اشکالات او را در بر نمی گیرد.

پس یکی از شرائط ولی فقیه این است که زمان شناس باشد و بداند چه اقتضائاتی در زمان وجود دارد تا در مقابل دنیا نه ضعف داشته باشد و نه تعدی و تجاوز نماید. عالم به زمان بودن برای اداره حکومت اسلامی از اهم لوازمات است و الا مشکلات به او هجوم می آورد و توان اداره ندارد.

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً.»[5] عاملی که بصیرت ندارد ولی اداره می کند مانند کسی است که در مسیر انحرافی حرکت می کند و هر چه سریع تر می رود از جاده دور می شود.

«وَلِّ أَمْرَ جُنُودِکَ أَفْضَلَهُمْ فِی نَفْسِکَ حِلْماً وَ أَجْمَعَهُمْ لِلْعِلْمِ وَ حُسْنِ السِّیَاسَةِ وَ صَالِحِ الْأَخْلَاقِ مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ یُسْرِعُ إِلَى الْعُذْرِ وَ یَرْأَفُ بِالضَّعِیفِ وَ لَا یُلِحُّ عَلَى الْقَوِیِّ مِمَّنْ لَا یَسُرُّهُ الْعُنْفُ وَ لَا یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ وَ الْصَقْ بِذَوِی الْفِقْهِ وَ الدِّینِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ بِأَهْلِ الشَّجَاعَةِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُمْ جُمَّاعٌ لِلْکَرَمِ وَ شُعْبَةٌ مِنَ الْعِزِّ وَ دَلِیلٌ عَلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِاللَّهِ وَ الْإِیمَانِ بِه‏...»[6] فرمانروایی لشکر را به عهد کسی بگذار که تشخیص دهی حلیم ترین افراد و عالم ترین آنان باشد و دارای حسن سیاست و اخلاق صالح باشد.

مراد از علم در این روایت، علم به واجبات و محرمات الهی نیست و در مورد فرماندهی لشکر سخن می گوید. باید بداند چه افرادی را در کجا به کار بگیرد لذا می فرماید باید سیاستمدار باشد.

پس از روایت می فهمیم ولی فقیه باید آن کاری که بر عهده اش قرار دارد بشناسد و بصیرت داشته باشد و هم توان اجرای کار را داشته باشد.

این مساله شرط آخری بود که ذکر کردیم.

جمع بندی نهایی

ما در این بحث ولایت فقیه را تشریح کردیم و بعد در ولایت الله وارد شدیم. ولایت کلی که خداوند بر مخلوقین خود دارد. همان ولایت الهی کلی به پیامبر اسلام و سایر انبیاء تفویض شده است منتهی تفاوت این است که ولایت الهی ذاتی است و ولایت پیامبر و ائمه علیهم السلام تفویضی است و گرنه نوع ولایت یکی است.

در عصر غیبت این ولایت که در امتداد ولایت الله و ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است برای فقیه نیز ثابت است.

دلیل این که همان ولایت برای فقیه ثابت است به واسطه ادله ای بیان شد که شامل عقل، بیان عقلا، آیات و روایات است.

بحثی که باید بدان بپردازیم این است که اگر فقیه جامع الشرائطی همان ولایت الله و پیامبر را داشته باشد ولی زمینه و حکومتی برای اعمال ولایت نباشد تکلیف چیست؟

در زمان قبل مجتهد عادل بود ولی این زمینه وجود نداشت. در اینجا باید به ادله تمسک کنیم که ایجاد حکومت اسلامی لازم است کما این که امام خمینی (ره) این کار را انجام داد و با پشتوانه مردم حکومت تشکیل داد.

به چه دلیل می توانیم بگوییم که زمینه حکومت تشکیل شود تا ولی فقیه اداره حکومت را بر عهده بگیرد لازم است؟ تشکیل حکومت یکی از ضروریات برای جامعه اسلامی است که در آینده بدان خواهیم پرداخت.

وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین./926/

تقریر: محسن جوادی صدر

پی نوشت:

[1] . سوره مبارکه بقره آیه 247

[2] . سوره مبارکه یوسف آیه 55

[3] . سوره مبارکه قصص آیه 26

[4] . کافی ج 1 ص 61

[5] . کافی ج 1 ص 43

[6] . دعائم الاسلام ج1 ص 358

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵