vasael.ir

کد خبر: ۸۲۸۷
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۶:۲۶ - 07 May 2018
حجت الاسلام والمسلمین ارسطا/ 40

فقه القضا| بررسی رابطه امکان توریه با جواز قسم دروغ

وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین ارسطا دو فرع دیگر از مساله 4 کتاب القضاء تحریر الوسیله مطرح کرد و گفت: فرع اول این است که آیا جواز قسم دروغ شامل قضا هم می شود مانند غیر باب قضا و فرع دوم این است که آیا عدم امکان توریه در قسم دروغ شرط است؟

به گزارش خبرنگار وسائل، حجت الاسلام والمسلمین ارسطا در چهلمین جلسه فقه القضاء دو فرع دیگر از مساله 4 کتاب القضاء تحریر الوسیله مطرح کرد و اظهار داشت: فرع اول این است که آیا جواز قسم دروغ شامل قضا هم می شود مانند غیرباب قضا و فرع دوم این است که آیا عدم امکان توریه در قسم دروغ شرط است.

وی در بررسی فرع اول گفت: ممکن است به ذهن برسد که بخاطر اهمیت باب قضا، در قسم خوردن بین باب قضا و غیرآن تفاوت هست. لکن در پاسخ می توان گفت درست است باب قضا اهمیت دارد لکن اهمیتی که باب قضا دارد از ناحیه قاضی است نه از ناحیه کسی که می خواهد استیفا حق کند.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ادامه به بیان دو دلیل دیگر بر عدم تفاوت باب قضا و غیر قضا در قسم خوردن پرداخت و بیان داشت: عدم تفصیل ائمه در جواز قسم دروغ بین باب قضا و غیر آن و اطلاق ضابطه جواز دروغ، بر عدم فرق آن در باب قضا و غیرآن دارد.

حجت الاسلام والمسلمین ارسطا در بررسی فرع دوم گفت:  ظاهر از روایات باب عدم اشتراط توریه است. چون مساله شرط بودن عدم امکان توریه مساله ای نیست که ذهن انسان عرفی به آن التفاط پیدا کند بنابراین اگر عدم امکان توریه شرط می بود، نه تنها امام می بایست آن را بیان می فرمود بلکه باید با یک عبارات خیلی آشکار و واضحی آن را بیان کند.

 

تفصیل مطالب مطرح شده در این جلسه، بدین شرح است:

 

خلاصه جلسه گذشته

در آخرین فرع مساله 4 از مسائلی که در ابتدای کتاب القضا مرحوم امام بیان فرمودند؛ در جلسه گذشته به این عبارت رسیدیم که فرمودند «لو توقف ذلک -ای استیفاء حقه- علی الحلف کاذبا جاز». در این مورد صحبت کردیم. دو تا فرع باقی ماند که این دو تا فرع را بر این مباحث درواقع باید اضافه کنیم.

 

جواز قسم کاذب در باب قضا و غیر آن

یک فرع این است که هل هناک فرق بین باب القضا و غیره فی جواز الحلف کاذبا؟ آیا فرقی بین باب قضا و غیر باب قضا برای استیفاء حق در اینکه قسم دروغ خوردن وجود دارد؟ مرحوم امام در باب قضا این مساله را ذکر کرده است ولی این سزاوار بحث است که آیا باب قضا با غیر این باب تفاوتی دارد یا نه؟

ممکن است به ذهن برسد که بله بین باب قضا و غیر آن تفاوت هست. شاهد بر تفاوت این است که ما می بینیم روایات شدیدی و بسیار هشدار دهنده ای در باب قضا وجود دارد که این روایات با این لسان را در جای دیگر نمی بینیم.

مثل اینکه «لسان القاضی بین جمرتین من نار» که قبلا گفته شد و اینکه فرمودند: قاضی چهار دسته است سه دسته در آتش اند یک دسته فقط در جنت است و آن قاضی است که به حق حکم می کند و خودش هم می داند که به حق حکم می کند، که این نشان دهنده اهمیت باب قضا است.

بر اساس این اهمیت ربما ممکن است به ذهن برسد که ما نمی توانیم باب قضا را با ابواب دیگر مقایسه کنیم.

اگر چنین مطلبی به ذهن برسد پاسخ این است که درست است باب قضا اهمیت دارد لکن اهمیتی که باب قضا دارد از ناحیه قاضی است نه از ناحیه کسی که می خواهد استیفا حق کند.

بله باب قضا اهمیت دارد همین طور است لکن برای چه کسی این اهمیت در روایات مورد تاکید قرار گرفته؟ برای کسی که می خواهد متصدی امر قضا شود، قضاوت کند بین مردم در دعاوی آن ها اما برای کسی که می خواهد استیفاء حق خودش را کند این اهیمت گفته نشده است. بله گفته شده است که نباید به نزد قاضی جور برود.

این مطلب اول پس اهتمامی که در باب قضا وجود دارد در ناحیه فردی که یرید استفاء حقه نیست تا بگوییم که قسم دروغ یاد کردن در غیر باب قضا  جایز است و در باب قضا نمی توانیم از روایات اطلاق گیری کنیم.

 

عدم توجه دادن امام به فرق باب قضا با غیر آن

مطلب دومی که این مطلب را تاکید می کند این است که لو کان لباب القضاء خصوصیة اگر باب قضا خوصیتی می داشت لکان علی الامام (ع) ان یبینها بر امام لازم بود که آن را تبیین کند.

به عبارت دیگر شخص خدمت امام (ع) رسیده است سوال می کند که من برای استفاء حق خودم می توانم قسم یاد کنم یا خیر؟ حضرت بدون اینکه تفصیلی بدهد می فرماید بله.

باز آن شخص سوال می کندکه آیا من می توانم قسم ها شدید و غلیظی که نزد اهل سنت چنین است یاد کنم؟ حضرت می فرماید بله. بنابراین عدم تفصیل امام در این مساله شاهد بر این است که در این مساله فرقی بین باب قضا و غیر قضا نیست.

 

ضابطه در قسم دروغ هم در باب قضا و هم در غیر آن جاری است

 اضافه کنید نکته سوم را که ملاک و ضابطه ای که امام ارائه می دهد. آن ضابطه همان مساله تقیه و حفظ مال و جان مومن باشد کما تجری فی غیر باب القضا کذلک تجری فی باب القضا.

پس 3 نکته را ما مطرح کردیم در پاسخ به این سوال که ممکن است باب قضا خصوصیتی داشته باشد و ما در نتیجه این خوصصیت نتوانیم اطلاق گیری کنیم از آن روایاتی که قسم دروغ را جایز می شمارد بگوییم آن روایات اختصاص دارد به غیر باب قضا؛ جواب دادیم خیر بخاطر 3 نکته ای که ذکر کردیم.

 

علما در جواز قسم دروغ بین باب قضا و غیر آن فرق نگذاشته اند

گاهی اوقات آقایان فقها یک مویدی هم در این طور موارد می آوردند. البته من در این مورد ندیدم در شبیه این می آوردند که استناد می کنند به فهم سایر علما. این دلیل نیست، این موید است.

موید قدرت اثباتی اش کمتر از دلیل است و به تنهایی نمی تواند مطلبی را اثبات کند. مطلبی را که اثبات شده است را محکم می کند. لذا در باب قضا ما ندیده ایم کسی قسم دروغ یادی کردن برای استفاء حق در باب قضا را مجاز نداند.

اجماع آن است که همه ذکر کرده اند و همه اتفاق نظر دارند و این اتفاق نظر در موردی است که روایتی در آن مورد وارد نشده است و از اتفاق نظر آقایان ما رأی معصوم را کشف می کنیم.

گاهی اوقات می بینید که اجماع نیست تسالم است یعنی فقها این مساله را تلقی به قبول کرده اند بدون آن که از این تلقی به قبول ما کشف رای معصوم کنیم ممکن است یک فقهی قبول نکند و نظر خلافی بدهد.

 

سوال: این تسالم از شهرت بالاتر است؟

جواب: بله از شهرت بالاتر است منتها از نظر تعداد از شهرت بالاتر است لکن از نظر کاشفیت خیر.

 

فرق اجماع، شهرت، تسالم، و عدم خلاف

ما یک اصطلاح اجماع داریم، یک اصطلاح شهرت داریم، یک اصطلاح تسالم داریم و یک اصطلاح عدم خلاف داریم.

اجماع اگر به آن شرایطی که ذکر کرده اند که اتفاق نظر تمام فقها باشد به نحوی که هیچ گونه دلیل دیگر در میان نباشد آن اجماع اگر محقق شود کاشف رأی معصوم است. حالا این کاشفیت بر اساس چه ملاکی است بعضی می گویند از باب حدس است، بعضی ها می گویند از باب قاعده لطف است.

این اجماع مواردش کم است در کل فقه ما اگر اجماعات به این معنا را بخواهیم پیدا کنیم کم است. عجیب اینکه هیچ کدام از فقهای شیعه استقصاء نکرده اند.

جناب آیت الله سبحانی نقل می کند از مرحوم آقای بروجردی که می فرمود ما تمامی اجماعات معتبری که در فقه داریم در حدود 500 اجماع است. خود مرحوم آقای بروجردی آدم متتبعی هم بود علاوه بر این که محققق خوبی بود. جستجوی خوبی هم انجام می داد.

شهرت در نظر کسانی که آن را قبول دارند باز هم می تواند کاشف از رای معصوم باشد مثل مرحوم آقای بروجردی ایشان شهرت فقهای قریب به عصر معصومین را کاشف می دانستند.

یعنی وقتی اکثر معتنابهی از فقهای قریب عصر معصومین اتفاق نظر داشته باشند بر حکمی، ایشان شهرت را کاشف از رای معصوم می دانست. بدون اینکه دلیلی داشته باشند. این شهرت فتوایی است. باز در اینجا هیچ روایتی در میان نیست.

گاهی اوقات عدم الخلاف است یعنی می گویند مساله روایت دارند یا آیه قرآن دارد یا ادله ضعافی داشته باشد که در مجموع اطمینان می آورد؛ یعنی ما گشتیم مخلافی پیدا نکردیم از این عدم خلاف کاشفیت از رای  پیدا نمی شود. چه بسا فقیهی پیدا شود و فتوای خلاف بدهد  خیلی از فتاوا اینگونه بوده است. 

مثلا نجاست آب بئر به واسطه افتادن حیوان مرده تا زمان علامه حلی مخالف نداشته است اگر هم داشته یکی دوتا بیشتر نبوده است، مرحوم علامه حلی بر خلاف این عدم الخلاف فتوا داده است به اینکه آب بئر متنجس نمی شود.

همچنین مثلا عدم جواز تصدی قضاوت زنان تا زمان محقق اردبیلی عدم خلاف بوده است، مرحوم محقق اردبیلی می گوید بله در بعضی صور جایز است، که قضاوت زن برای زنان باشد.

عدم الخلاف موید است یعنی پایه دلیلی را که انسان ارائه می دهد می تواند محکم کند، یک آرامش خاطری برای انسان فراهم می کند. می گوید من نیستم که اینطور فهمیدم کسانی دیگری هستند که اینگونه فهمیدند.

گاهی اوقات تسالم است. بعضی وقتها به معنای عدم الخلاف به کار برده می شود؛ گاهی اوقات معنایش بالاتر از عدم الخلاف است یعنی فقها در این مساله اتفاق نظر دارند لکن نه اتفاق نظری که کاشف از معصوم باشد. دلیلی به دستشان رسیده است و همه این دلیل را اینگونه معنا کرده اند.

روایت رسیده است که در طواف خانه خدا از کعبه تا مقام ابراهیم تجاوز نکنید، همه به این نتیجه رسیده اند که از این حد عبور کردن جایز نیست، حالا یک فقهی شاید استفاده استحباب کند.

 

امکان یا عدم امکان توریه در قسم دروغ نقشی ندارد

آخرین فرع این است که در جایی که ما می خواهیم قسم دروغ یاد کنیم؛ چه در باب القضا چه غیر آن که البته فعلا موضوع بحث ما باب القضا است؛ در جایی که شخص می خواهد برای استیفاء حق خودش قسم دروغ یاد کند آیا قسم دروغ یاد کردن در صورتی جایز است که توریه امکان پذیر نباشد؟ به نحوی که اگر توریه امکان پذیر بود نوبت به قسم دروغ نمی رسد؟ آیا اینطور ی است یا خیر؟ چه توریه ممکن باشد چه نباشد قسم دروغ جایز نیست.

 

معنای اصطلاحی و ریشه لغوی توریه

بعضی های گفته اند که توریه از ریشه وری یوری گرفته شده است. کسی که توریه کرد کانّ امری را ورای ستر قرار داده است. وری یعنی جعل ذلک الامر ورای ستر ای اخفاه مطلبی را پشت پرده قرار داده است.

معنای توریه این است که انسان کلامی را بگوید که این کلام معنای ظاهری داشته باشد و متکلم غیر از آن معنای ظاهر را اراده کند، مخصوصا برای آن که مخاطب را به اشتباه بیندازد مثلا این جمله مال فلان ما عندی ودیعه ظاهرش این است که این این «ما» ما ی نافیه است اگر شخصی ما ی موصوله را اراده کند معنا عوض می شود.

گاهی اوقات توریه در کلمه اتفاق می افتد مثلا لباس به معنای پوشش مخصوص است اما به معنای شب و همسر هم به کار رفته است، اگر اراده کند یکی از اینها را می شود توریه.

 

حکم توریه

حکم توریه چیست؟ در حکم توریه اختلاف نظر وجود دارد بعضی ها قائل اند به اینکه توریه مطلقاً جایز است، بعضی های می گویند توریه در صورت ضرورت جایز است.

در مساله قضا و یا قسم دروغ یاد کردن به طور مطلق چه در باب قضا، چه غیر قضا بعضی فرموده اند تا جایی که توریه امکان پذیر است قسم دروغ بدون توریه جایز نیست.

بعضی دیگر هم فرموده اند چه توریه امکان پذیر باشد چه نباشد، قسم دروغ برای استیفاء حق جایز نیست این قول دوم، قول سوم این است که بعضی ها احتیاط واجب کرده اند مثل آیت الله مکارم ، فرموده اند که احتیاط واجب این است که اگر می تواند توریه کند، توریه کند.

پس سه قول برای قسم دروغ در استفاء حق وجود دارد 1- قسم دروغ وقتی جایز است که توریه ممکن نباشد 2- قسم دروغ جایز است ولو توریه ممکن باشد 3- قسم دروغ برای استیفاء حق به احتیاط واجب فقط وقتی جایز است که توریه ممکن نباشد .

 

کلام صاحب جواهر در مورد توریه

خب عبارتی را می خوانم از مرحوم صاحب جواهر در این با ب در جلد 35 ص 340 الامر الرابع فی اللواحق در بحث قسم یاد کردن در کتاب الایمان لواحقی را مطرح کردند فرمودند در این لواحق چند مساله است.

«المسالة الاولی الایمان الصادقه کلها مکروه» قسم راست در همه موارد مکروه است بعد روایاتی و آیه شریفه را نقل کردند «ولا تجعلوا الله عرضة لایمانکم» نام خدا را محل اصابت قسم های خودتان قرار ندهید.

اینطور نباشد که نام خدا را مانند نشانه قرار داده اید که به سمت آن تیر پرتاب می کنند. روایاتی هم در این مورد است از امام صادق(ع) «لا تحلفوا بالله صادقین و لا کاذبین» چند تا روایت را مرحوم صاحب جواهردراینجا ذکر کرده اند. من شاهدم در ادامه این مطلب است.

ایشان می فرماید که «فی القواعد- قواعد علامه حلی- و غیرها ان کان ممن یحسن التوریه ورّی وجوباً» می فرماید که مرحوم علامه حلی در کتاب قواعد گفته است و دیگرانی هم گفته اند که اگر شخص بتواند توریه کند وجوبا باید توریه کند یعنی قسم دروغ یاد نکند بعد دنباله مطلب استدلال ایشان را ذکر می کند. 

 

ظاهر از روایات عدم اشتراط توریه است

من نکته ای را ذکر کنم ظاهر از روایات باب عدم اشتراط توریه است. قسم دروغ برای استفاء حق جایز است. چون مساله شرط بودن عدم امکان توریه مساله ای نیست که ذهن انسان عرفی به آن التفاط پیدا کند.

بنابراین اگر عدم امکان توریه شرط می بود، نه تنها امام می بایست آن را بیان می فرمود بلکه می بایست با یک عبارات خیلی آشکار و واضحی آن را بیان کند یعنی امام می خواهد بفرماید قسم دروغ می توانی یاد کنی ولی مشروط به اینکه توریه نتوانی انجام دهید.

سپس بیاید اینطور بگوید «بله قسم دروغ می توانید یاد کنید» و هیچ حرفی از عدم امکان توریه به میان نیاورد. انسان عرفی از این عبارت که «هرجور که خواستند برایشان قسم دروغ بخور» شرط عدم توریه را نمی فهمد. /902/241/ح

 

مقرر: عزیزالله طالبی

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳