به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله سید احمد علمالهدی؛ امام جمعه شهر مقدس مشهد در دومین جلسه سال تحصیلی جاری درس خارج فقه حکومتی ولایت فقیه که در تاریخ دوشنبه 14 شهریورماه سال 96 در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد مقدس برگزار شد، به تبیین جایگاه نظریه ولایت فقیه به عنوان دکترین سیاسی پرداخت.
وی در خصوص جایگاه موضوع شناسی در اجتهاد گفت: در مسأله اجتهاد، مجتهد بایستی غیر از استنتاج حکم از مبادی اربعه، موضوعات را بشناسد و بعد از تشخیص صحیح موضوع، آنگاه حکمش را از مبادی اربعه استخراج نماید. مسأله موضوعشناسی مسأله مهمّی است که حتّی برخی بزرگان آن را برای اعلمیّت فقیه شرط و ملاک دانستهاند.
آیت الله علم الهدی با اشاره به موضوعات مستحدثه که لازم است فقیه موضوع شناسی کند، گفت: مسأله حکومت و ولایت مسألهای مستحدثه نیست؛ زیرا در زمان ائمّه علیهم السلام مطرح بوده و بعد از دوران غیبت هم مورد بحث فقهاء قرار میگرفته است؛ همانند مسأله برخورد با ولایت جائر که در بسیاری از مسائل فقهی مورد بررسی و اظهارنظر فقهاء در ابواب مختلف فقهی بوده است.
امام جمعه شهر مقدس مشهد در پاسخ به این سؤال که چرا آغاز مرحله چهارم را از زمان مرحوم نائینی رحمه الله مطرح نمودیم؟ در صورتی که ایشان شاگرد مرحوم آخوند رحمه الله بوده است؟ افزود: مرحوم نائینی مبحث ولایت فقیه را به طور بسیار مدوّن به عنوان یک بحث سیاسی و فقهی در کتاب تنبیه الامّه مطرح نمودند که این کتاب در واقع به عنوان یک مانیفست نظریه ولایت فقیه میباشد. تعبیر مانیفست به خاطر این است که ولایت فقیه یک دکترین سیاسی است و این دکترین نیاز به مانیفست دارد که مرحوم نائینی تنبیه الامّه را به عنوان این مانیفست تألیف نمودند.
تقریر درس
آیت الله علم الهدی در جلسه گذشته با اشاره به طرح نظریه ولایت فقیه به عنوان دکترین سیاسی تصریح کرد: طرح اصطلاح جمهوری اسلامی میان اندیشمندان دو برداشت شد، به گمان عده ای همان دموکراسی است، لذا جمهوری اسلامی را دموکراسی مسلماننشین تعبیر میکردند. برخی که مشرب مذهبی داشتند، تصوّر میکردند که امام قصد برپایی نوعی دموکراسی را دارند که در آن امور اسلامی از جمله حلال و حرام رعایت میشود. در حالی که مراد امام مردمسالاری و حاکمیّت مردم که البتّه مبدأ مشروعیّت آن از ناحیه خداوند متعال باشد.
مقدّمه
در بحث مقدّماتی دیروز این نکته گفته شد که مسأله حکومت فقیه از مسائل مستحدثه نیست، علیرغم آن که برخی چنین پنداشتهاند و برای روشن شدن آن بایستی مشخّص شود که مسائل مستحدثه کدامند؟
جایگاه موضوعشناسی در فقه
در مسأله اجتهاد، مجتهد بایستی غیر از استنتاج حکم از مبادی اربعه، موضوعات را بشناسد و بعد از تشخیص صحیح موضوع، آنگاه حکمش را از مبادی اربعه استخراج نماید. مسأله موضوعشناسی مسأله مهمّی است که حتّی برخی بزرگان آن را برای اعلمیّت فقیه شرط و ملاک دانستهاند.
البتّه مراد ما از موضوعشناسی، تشخیص مصداق موضوع نیست؛ تشخیص مصداق که همان موضوع جزئی است به عهده مکلّف است، لیکن تشخیص موضوع کلّی بر عهده فقیه است. قرآن میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».[1]
تشخیص موضوع خمر با همه خصوصیّاتش از نظر جنس و فصل بر عهده فقیه است، اما تشخیص این که آیا مایع درون این لیوان خمر است یا نه به عهده مکلّف است.
اگر موضوع برای فقیه آشکار نباشد، وی حکم چه چیزی را میخواهد در بیاورد؟ تا وقتی «شیئیت شیء» مشخص نشده باشد، فقیه نمیتواند «ثبوت شیء لشیء» که همان حکم است را انجام بدهد.
یک سلسله موضوعاتی از زمان ائمّه علیهم السلام وجود داشته که در طول تاریخ فقهاء به احکام آنها پرداختهاند و اگر نصّی بوده مطابق نص وگرنه مطابق اصول احکام آنها را استخراج نمودهاند.
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه».[2]
بنابراین در این که شارع مقدّس احکام را بیان کرده تردیدی نیست، فقیه بایستی موضوعات احکام را تشخیص بدهد و احکام را برای آنها استنباط نماید.
مسائل مستحدثه
موضوعات بر دو قسمند، یک سلسله موضوعات رایج و متداول که در زمان شارع مقدّس متداول بوده و بعد از آن فقهاء بر اساس نصوص (آیات و احادیث) یا قواعد استنباط نمودهاند.
دستهای دیگر از موضوعات در زمان ائمّه علیهم السلام نبودهاند؛ مثلاً اگر کسی سوار بر بالگرد به اندازهای از شهر بالا برود که شهر دیده نشود، ولی عملاً از آسمان شهر خارج نشده باشد, آیا نمازش کامل است یا شکسته؟ به این قبیل مسائل، مستحدثه میگویند. این موضوع در زمان ائمّه علیهم السلام و فقهای سلف وجود نداشته و کار فقیه آن است که آن را شناسایی نموده و بررسی نماید که مانند کدام یک از موضوعات زمان ائمّه علیهم السلام است و آنگاه حکم مربوط به آن موضوع را بر این بار کند؛ پس تا موضوع مشخّص نشود، حکم آن معلوم نمیشود.
در فرض مثالی که گفته شد، نه عنوان مسافر بر سرنشین بالگرد بار میشود و نه این که وی در شهر حضور دارد. باید معلوم شود که آیا ملاک سفر، سفر ارضی است یا همان سفر عمودی هم سفر شرعی محسوب میشود؟ عرف نه به چنین شخصی مسافر میگوید و نه حاضر؛ لذا فقیه متوسّل به اصول میشود و بقای تکلیف نماز تمام را استصحاب مینماید و بر اساس آن حکم به تمام بودن نماز میکند.
سیر تاریخی نظریه ولایت فقیه
درباره ولایت فقیه هم، مسائلی همچون قضاوت و اجرای حدود و... در زمان ائمّه علیهم السلام مطرح بوده است. از جمله روایت ابوبصیر که نقل میکند همسایهاش به او گفت من به امام صادق علیه السلام ارادت دارم ولی چون از کارگزاران حکومت هستم نمیتوانم به محضر ایشان برسم؛ لذا امام علیه السلام مقدّماتی فراهم کردند که او به محضر ایشان مشرّف بشود. بعد که به نزد امام علیه السلام آمد و از اوضاع مالی زندگی و کارش گفت، امام علیه السلام فرمودند که همه اینها حرام هست. بعداً آن شخص تمام اموالش را رد کرد و وقتی کسی مراجعه کرده بود، گفته بود که الان برهنه هستم و هیچ لباسی ندارم.[3]
تمام این مسائل از جمله انفال و اراضی مفتوح العنوه و... که از شئون حکومت و ولایت است، در زمان ائمّه علیهم السّلام هم مطرح بوده و علاوه بر آن، فقهائی که ائمّه علیهم السلام به سرزمینهای اطراف میفرستادهاند، محلّ رجوع تمام مسائلی بودهاند که مردم درباره آنها به امام علیه السلام مراجعه مینمودهاند.
پس مسأله حکومت و ولایت مسألهای مستحدثه نیست؛ زیرا در زمان ائمّه علیهم السلام مطرح بوده و بعد از دوران غیبت هم مورد بحث فقهاء قرار میگرفته است؛ همانند مسأله برخورد با ولایت جائر که در بسیاری از مسائل فقهی مورد بررسی و اظهارنظر فقهاء در ابواب مختلف فقهی بوده است.
حتّی در زمان قدماء این مسأله که آیا فقیه میتواند ولایت از جانب جائر را قبول بنماید یا نه بیشتر مطرح بوده که فقهاء آن را به عنوان اعمال برخی از ولایت شرعی خودشان یا به عبارتی استنقاذ حقّ خودشان مجاز میدانستهاند.
پس اصل بحث این بود که مسأله حکومت و مسأله ولایت فقیه از مسائل مستحدثه نیست؛ زیرا چنانکه گفتیم، یکی از شبهاتی که بعد از پیروزی انقلاب در حوزهها مطرح شد این بود که این حکومت که تشکیل شده مشروع نیست و این بحث طی نود جلسه بررسی شد و جواز اقامه حکم در زمان غیبت اثبات گردید.
همچنین درباره سابقه نظریه ولایت فقیه (که برخی گویند فقط مرحوم نراقی رحمه الله در عوائد الایام به آن پرداخته) بحث کردیم و گفتیم که این نظریه از زمان ائمّه علیهم السلام مورد بحث بوده و فقهای عظام از همان زمان در ضمن مباحث مختلف فقهی به آن پرداختهاند.
اجتهاد در زمان ائمّه علیهم السلام در واقع نقل نصّ روایات معصومین علیهم السّلام بوده است؛ البتّه این نقل با بیان فهم روات از حدیث (فقه الحدیث) همراه بوده است. لذا از آن دوران با تعبیر «دوران نقل حدیث» (نه اجتهاد) یاد میشود. تعبیر «رواة احادیثنا» در توقیع شریف امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف نیز بر اساس فرهنگ آن زمان بوده که اصطلاح مرجع و فقیه هنوز مرسوم نبوده است.
سرآغاز عصر اجتهاد
از زمان مرحوم شیخ مفید رحمه الله اصطلاح فقهاء و مجتهدین باب شد و آغاز عصر اجتهاد از آن زمان بوده است. و نیز گفته شد که بحث ولایت فقیه از همان زمان مطرح بوده است؛ منتهی نه به صورت مستقل در یک کتاب یا یک باب یا مبحث خاصّ فقهی؛ بلکه به صورت پراکنده و در ضمن مسائل دیگر فقهی مطرح میشده است.
مثلاً در بحث خمس و زکات، اجرای حدود و تعزیرات، ولایت جائر و... مسأله اذن حاکم و ولایت فقیه به صورت پراکنده مطرح میشده است.
از زمان مرحوم نراقی رحمه الله ولایت فقیه به صورت یک فصل و باب خاصّ و مستقلّ در فقه مطرح گردید. ایشان تمام نظریات و ادلّه در این مسأله را در یک باب و عائده از کتاب عوائد الایّام جمعآوری نمودند.
بعد از ایشان هم فقهاء از جمله مرحوم میرعبدالفتاح مراغی رحمه الله تا زمان مرحوم شیخ انصاری رحمه الله همین روش را پیش گرفتند و مرحوم شیخ انصاری رحمه الله مسأله ولایت فقیه را به صورت خاصّ در کتاب بیع مطرح نمودند.
بعد از مرحوم شیخ انصاری رحمه الله فقهای دیگر به پیروی از ایشان، مسأله ولایت فقیه را در بحث بیع کتاب تجارت مطرح نمودند، زیرا متن درسی فقهای بعد از ایشان، کتاب مکاسب ایشان بوده است.
این روال ادامه داشت تا زمان حضرت امام رحمه الله که ایشان هم مسائل ولایت فقیه را در کتاب البیع مطرح نمودند.
مراحل چهارگانه بحث ولایت فقیه
بحث ولایت فقیه از زمان شیخ مفید رحمه الله تا زمان امام خمینی رحمه الله توسعه و تضییق داشته که این توسعه و تضییق ناشی از شرایط سیاسی و اجتماعی دوران فقهاء بوده است. برخی خیلی آن را فشرده مطرح نمودند و برخی همچون مرحوم مقدّس اردبیلی و فیض کاشانی مباحثش را توسعه دادند؛ تا این که مرحوم نراقی رحمه الله آن را به عنوان کتابی مستقلّ تدوین نمود. چیزی که برای ما مهم است، تتبّع نظریه ولایت فقیه در طول تاریخ فقه است؛ این که ما وجود و حضور بحث ولایت فقیه را در طول تاریخ فقهاء مورد بررسی قرار دهیم و ثابت کنیم که مباحث آن همواره مطرح بوده است. لذا در حال حاضر به مسأله سیر تحوّل خود نظریه ولایت فقیه نمیپردازیم، بلکه در پاسخ کسانی که این بحث را بدون سابقه و جدید میدانند، میخواهیم ثابت کنیم که مسأله ولایت فقیه از همان ابتدای عصر اجتهاد و زمان شیخ مفید رحمه الله تاکنون مطرح بوده است.
چنانچه گذشت، ما این دوران هزار و چند ساله را بر حسب گستردگی به چهار مرحله تقسیم نمودیم:
دربارهی سه مرحله نخست و همچنین نظریات مرحوم شیخ انصاری و میرعبدالفتاح رحمهما الله درباره مسأله ولایت فقیه بحث کردیم و نیز نظریات مرحوم صاحب جواهر رحمه الله را هم قبل از ایشان مطرح نمودیم؛ اکنون و در جلسات پیش رو، انشاءالله مرحله چهارم را که از زمان مرحوم نائینی رحمه الله تا زمان امام خمینی رحمه الله شامل میشود را مطرح میکنیم تا این بررسی به اتمام برسد.
تنبیه الامه به مثابه مانیفست نظریه ولایت فقیه
ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا آغاز مرحله چهارم را از زمان مرحوم نائینی مطرح نمودیم؟ در صورتی که ایشان شاگرد مرحوم آخوند رحمه الله بوده است؟
این تقسیم به خاطر این است که مرحوم نائینی رحمه الله مبحث ولایت فقیه را به طور بسیار مدوّن به عنوان یک بحث سیاسی و فقهی در کتاب تنبیه الامّه مطرح نمودند که این کتاب در واقع به عنوان یک مانیفست نظریه ولایت فقیه میباشد. تعبیر مانیفست به خاطر این است که ولایت فقیه یک دکترین سیاسی است و این دکترین نیاز به مانیفست دارد که مرحوم نائینی رحمه الله تنبیه الامّه را به عنوان این مانیفست تألیف نمودند.
از مظلومیّتهای ایشان این بود که به خاطر تألیف این کتاب آنقدر مورد انتقاد و اعتراض قرار گرفت که مجبور به جمعآوری و پنهان کردن نسخ این کتاب شد؛ ایشان آنقدر به خاطر تألیف این کتاب مورد طعن متحجّرین قرار گرفت و این تبلیغات منفی شدید، باعث عدم اقبال مردم به اجتهاد و فقاهت ایشان شد و علیرغم درجهِ بالای علمی، بسیار مهجور واقع شده و به طرز فجیعی قربانی این تحجّر شد.
خدا نکند که حوزهها گرفتار تحجّر بشود که هیچ نفوذ و آسیبی به اندازه تحجّر برای اسلام و انقلاب خطر ندارد؛ ما نیز این تحجّر را درک کردیم؛ در زمان انقلاب مردی فقیه و ملّا به نام آقای مظلوم از شاگردان آیه الله میلانی بود که ایشان در جلسهای کتاب تنبیه الامّه مرحوم نائینی رحمه الله را برای جمعی میخواندند و تفسیر میکردند که ما هم در جلسه ایشان شرکت می کردیم. یکی از آقایان علماء خواست ایشان را مورد هتک قرار بدهد، به ایشان گفته بود که شما چه درسی میگویید؟ کسی که در مجلس بود گفته بود تنبیه الامّه را میگوید. آن عالم به نحوی ایشان را ملامت کرده بود که انگار کتابی ضالّه از وهابیّت یا بهائیّت را میخوانده است!/ف
[1] . سوره مائده، آیه 90
[2] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج67، ص96، ط بیروت.
[3] . کشف الغمة: 2/ 194؛ بحار الأنوار: 47/ 145، باب 5، حدیث 199.