vasael.ir

کد خبر: ۸۰۸۰
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۱ - 10 April 2018
حجت‌الاسلام رضاییان/ جلسه 15

فقه سیاسی| فقه شامل گستره افعال مکلفین است

وسائل ـ آیا می شود در عرصه‌های مختلف فقه اصول فقه خاصی داشته باشیم، در فضای نظریه پردازی، در اصول فقه مضاف آیا چنین مجالی وجود دارد؛ برای اینکه به این سؤال پاسخ دهیم، باید ببینیم عرصه های فقه کجاست؟ ساحت‌ها که مشخص شود مبانی و اصول هم به تناسب فقه روشن می شود.

به گزارش وسائل، در تاریخ 96/7/29 جلسه درس مبادی فقه سیاسی، حجت‌الاسلام رضائیان در حرم مطهر معصومه(س) برگزار شد که خلاصه و متن آن در ذیل تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

 

خلاصه مباحث

آیا می شود در عرصه‌های مختلف فقه اصول فقه خاصی داشته باشیم، در فضای نظریه پردازی در اصول فقه مضاف آیا همچین مجالی هست یا خیر؟

از دو دریچه بررسی کردیم، یکی از دریچه مکلفین بررسی کردیم و تا اینجا آمدیم که ساحت فقه همه گستره افعال مکلفین را شامل می‌شود.

از نگاه حق مولی هم که نگاه کردیم آنجا هم از این جهت که حق مولی مطلق است و مالکیت علی الاطلاق دارد و صفات کمال او مطلق است و حدی برای صفات او فرض نمی‌شود و نسبت به همه ما سوای خود صاحب حق است وقتی حق او قید نداشت تکلیف از ناحیه شارع هم به نحو مطلق است؛ یعنی او حق دارد در همه ساحت‌ها حق داشته باشد و حکم داشته باشد، یعنی ما در همه ساحت‌هایمان تحت اشراف مولی هستیم.

 

اصل بحث:

بحث اخلاق سیاسی

امیرالمومنین علی(ع) می فرماید: من اتخذ الحق لجاما اتخذه الناس اماما؛ هر کسی حق را به عنوان افسار و معیار و ملاک خود قرار دهد مدار هر کس حق باشد مردم او را امام و پیشوا قرار می دهند، این هم در تدبیرو سیاست به معنای خرد صادق است و هم در تدبیر و سیاست به معنای کلان و اصطلاحی، انسانها در زندگی معمولی هم اگر کسی در بین اقوام، همکاران و هم رتبه ای ها کسی باشد که گفتارها و انتخاب‌هایش بر اساس و مدار حق باشد.

معمولا در آن ساحت از او پیروی می‌کنند؛ البته بستگی به نوع ارتباط و نوع ساحت دارد، به میزانی از او تبعیت می‌کنند، مرجع می‌شود مشاور خوبی می شود، در رفتار از او یاد می‌کنند، باید دید او چکار می‌کند، این یک فرض نانوشته ای در زندگی انسانهاست.

اما در سیاست به معنای اصطلاحی و عمده خود قطعا مورد پذیرش مردم است که کسی را پیشوای خودمان قرار دهیم که رفتارش بر مدار حق باشد؛ اما طرف مقابل حق یعنی باطل، تمام سعی خود را می کند که مردم را به سمت خود بکشد، از همین قاعده بهره می‌برد و به لباس حق در می آید و عموم مردم شناخت برایشان مشکل می شود.

منافقین در جامعه اسلامی به لسان دین صحبت می کنند اینقدر هم سخنوری می کنند که مردم می گویند اینها واقعا تابع به تمام معنای دین هستند و بر مدار ولایت هستند؛ اما در واقع اینگونه نیست و شناخت این افراد باتوجه به مشغله عرف و عدم تخصص افراد مشکل است، در نظام تقابل نرم عصر حاضر بسیار مشکل است که حق را از باطل تشخیص دهند، به خصوص که باطل خودش را به لباس اهل حق در می آورد تا حق جلوه کند.

در این فضا باید دقت بشود و به عموم گفته شود که هر کسی در ظاهر حق بود در باطن هم نمی‌تواند حق باشد، منافقینی که ظاهر شریعت حق را لجام خود قرار می دهند؛ اما در واقع خلاف حق فکر می کنند و حرکت می کنند حتی برخی کفار حربی هم خودشان را به لباس حق در می آورند ناپلئون در حمله به مصر خودش را طرفدار اسلام معرفی می کند و نامه ای با بسم الله الرحمن الرحیم به مردم مصر می نویسد و نوعی آمادگی در مصریان بوجود می آورد تا را حت بر آنها غلبه کند.

 

بحث علمی

تا اینجا از اصول فقه سؤال پرسیدیم که آیا می شود در عرصه‌های مختلف فقه اصول فقه خاصی داشته باشیم، در فضای نظریه پردازی، در اصول فقه مضاف آیا چنین مجالی وجود دارد؛ برای اینکه به این سؤال پاسخ دهیم، باید ببینیم عرصه های فقه کجاست؟ ساحت‌ها که مشخص شود مبانی و اصول هم به تناسب فقه روشن می شود، از دو دریچه بررسی کردیم یکی از دریچه مکلفین بررسی کردیم و تا اینجا آمدیم که ساحت فقه همه گستره افعال مکلفین را شامل می شود.

 

از نگاه حق مولی

 از نگاه حق مولی هم که نگاه کردیم آنجا هم از این جهت که حق مولی مطلق است و مالکیت علی الاطلاق دارد و صفات کمال او مطلق است و حدی برای صفات او فرض نمی شود و نسبت به همه ما سوای خود صاحب حق است، وقتی حق او قید نداشت، تکلیف از ناحیه شارع هم به نحو مطلق است؛ یعنی او حق دارد در همه ساحت‌ها حق داشته باشد و حکم داشته باشد.

یعنی ما در همه ساحت‌هایمان تحت اشراف مولی هستیم، الا ما خرج بالدلیل، حتی اصول عملیه اصولی است که در نبود دلیل کارساز است، حکم اولی این است که شارع مقدس باید می‌گفت و اگر هم نگفته شما اصل را بر حلیت  بگذارید اینها ناظر به مقام عمل است و ناظر به ادله اولیه نیستند.

اگر عموماتی هست باید در حکم اولیه ببینیم، شارع اینها را دیده است و رفع ید کرده است؛ در اینجاست که برخی از نظریات مثل حق الطاعة شکل می گیرد، اگر من شک کنم که تکلیفی به گردنم هست یا خیر؟

 

نظر مشهور

 طبق لسان مشهور می شود برائت و مکلفی که قرار بود چیزی به او برسد ولی نرسیده است تکلیف و عقاب ندارد، اما همین بزرگان اگر به حق مولی نگاه کنند اینجا درست است که بیانی نرسیده است، اما حق مولی که مطلق است و عبد این را می داند و اینکه هر جا در حق مولا شک کند مولا حق دارد تحت همان اطلاق، لذا به احتیاط نزدیکتر است؛ اما ممکن است رفع ید کند به خاطر ادله ای، برائت شرعی می شود؛ اما برائت عقلی هم داریم دو گونه و دو زاویه داریم مشهور حکم به برائت عقلی می کنند.

این در حالی است که خداوند در قرآن می فرماید و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و «مافرطنا فی الکتاب من شی» و امثال این ما هر چه می بایست گفتیم و از طرفی هم می فرماید لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا نعهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط از این دسته آیات و روایات بیان می کند و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا ما را به اینجا سوق می دهد که ما همه چیز را بیان کردیم.

و از طرفی هم به آیاتی که در قرآن کریم نسبت به تنوع ساحت‌هاست به آنها هم که مراجعه می کنیم، می‌بینیم آنها هم سیاق خاصی دارد، صوم و صلاة و طهارت، حدود و... همه ساحت خاصی دارد و بارها این مطلب را بیان کرده است، روزه معنوی و مادی، حج به عنوان یک فریضه عبادی جمعی به سیستم اقتصادی کشور اشاره شد بیع و ربا و معاملات، روابط اخلاقی و فرهنگی و حوزه خانواده و حفظ لسان.

فراوان ساحت‌هایی که کتاب قرآن در مورد آن صحبت کرده، حتی جلوه‌های مختلف در یک ساحت بیان کرده است، وارد حوزه روایات که می شویم تبصره‌ها و تفاسیری بیان شده است که وارد جزئیات شده است؛ یعنی برای طهارت مقداری انبوه روایات برای جزء به جزء آمده است مثل طهارت در نگاه کردن در گفتار در اصلاح مو و در حوزه زیبا شناسی، شانه زدن، مالیدن سر، در حوزه پوشش جزئی ترین مسائل بشر را بیان کرده است.

در معاملات و سیاسی و اجتماعی وقتی از آن دو نگاه اول نگاه می کنیم می بینیم جلوه ان در عمل و در حوزه تشریع جزء به جزء وجود دارد در آیات و روایات که کمترین ارتباطی به فقه پیدا کند اینها بر او پوشیده نیست، همه ساحت‌ها به شریعت متصل می شود، مگر اینکه خود شارع و شریعت منطقة الفراغ اعلام کرده باشند.

سؤال اول تا حدی پاسخ داده شده است سؤال اول این بود که آیا امکان فهم یک اصول مضاف مانند اصول فقه سیاست وجود دارد؟ بایداضافه بررسی شود که به یک معنا بررسی حوزه و ساحت‌های فقه بود تا حدی روشن شد؛ اما وقتی آقایان به این ساحت ها رسیدند دسته بندی متداول در فقه چگونه بوده است؟

اگر یک جایی متداول شده  که مثلا در باب معاملات یا حج یا عبادات داریم آیا درهمه اینها می شد که ساحت بندی کنیم یعنی فقه مضاف به یک ساحت قرار دهیم مثل فقه محیط زیست یا فقه سیاست یا فقه نظام آیا مالک آن چه می شود این در ضمن بیان آقایان نانوشته است همچین نگاهی بوده که تقسیم شده و تبویب شده است.

اما همین نگاه در کلام بعضی از اصحاب حوزه فقه سیاسی وجود دارد عمید زنجانی فرموده اند فقه سیاسی که شامل امور مربوط به حسبه، و حکومت و سیاست خارجه و جهاد و حقوق می شود و هنگامی که فی المثل از احکام جدید شرعی نیست؛ بلکه منظور احکام کلی تفریع شده و انطباق یافته با موضوعات جدید است که صفت جدید را از موضوع خود کسب کرده است.   

اگر مکلف در 1440 با یک موضوعی برخورد کرد که مبتلا به هم هست و از شارع جواب می خواهد، اگر این هزار تا مساله باب خاصی بود آیا شارع مقدس باید جواب بدهد؟ بله، بر او فرض شده است که جواب می دهد مثلا در سیاست یا تجارت مجازی، اسم گذاری هم مانعی ندارد، این اتفاقی که رقم خورده است، برخی که اشکال کرده اند و کلا فقه سنتی را زیر سؤال برده‌اند و مخالفند.

فقط به یک سری مسائل برخورد که از شریعت سؤال کرد و از شارع جواب نگرفت؛ ولی نه در آیات دست برد و نه در روایات دست برد، مجموعه سؤالات یک فقه مدون شد، به آن اطلاق فقه مضاف می شود با چه ملاکی نگاه کنیم آیا صرف اضافه به یک موضوع کفایت می کند؟

فقه به تمامه تا حالا در همه اعصار پاسخگو بوده است، همین سؤالات با چه ملاکی و چه خصوصیتی می تواند از هم جدا شود و بشود فقه خاص، مثلا فقه سیاسی یا باید وجه مشترکی در همه سؤالات باشد، یک وقت هم موضوع همچین خاصیتی دارد یا اهداف یا غایات در برخی سوالات مشترک است./907/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۹ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۳:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۵۸:۱۴
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۵۳
غروب آفتاب
۱۹:۲۴:۵۴
اذان مغرب
۱۹:۴۱:۵۲