vasael.ir

کد خبر: ۸۰۴۶
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۱ - 07 April 2018
گزارش نشست/ بخش پایانی

نظریه پردازی| نظام تولید حوزه و دانشگاه از پس مسئله های نظام برنیامده است

وسائل- حجت الاسلام آکوچکیان در خصوص بکار بردن واژه ورشکستگی معرفتی گفت: معتقد هستم ورشکستگی معرفتی از آنجایی شکل می گیرد که نظام تولید حوزه و دانشگاه امروز کشور، از پس مسئله های نظام برنیامده و ناتوانی و بی عرضگی معرفت تولیدی برای ورود به حوزه عملیات، منجر به فروکاهشی ساخت اجتماعی می شود و در نهایت انقطاع هویتی پیش می آید.

به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی نظریه پردازی با موضوع «روش شناسی مرجع در فقه نظام شناسی و نظام سازی پیشرفت» با ارائه حجت الاسلام احمد آکوچکیان؛ دانشیار و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه رشد و نقد حجت الاسلام والمسلمین سعید بهمنی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و حجت الاسلام مجید رجبی؛ پژوهشگر پژوهشگاه فقه نظام و مدرس سطوح عالی حوزه علمیه در قم برگزار شد.

بخش دوم این گزارش را می توانید با مراجعه به اینجا مشاهده کنید؛ بخش سوم و پایانی این گزارش و ارائه دیدگاه حجت الاسلام والمسلیمن بهمنی به عنوان ناقد دوم این نشست، تقدیم خوانندگان محترم می شود:

حجت الاسلام والمسلمین بهمنی:

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث استاد آکوچکیان یک نمایی از کل بحث بوده است. در آنجا چهار مطلب را یادآوری کردند، اول اینکه یک مسئله شناسی شده است، مسئله گذار از فقه احکام و رسیدن به فقه دین است، از فقه دین هم این‌همانی میان فقه دین و فقه نظام را مراد کردند. در مسئله این گذار دو یا سه کلید واژه وجود دار، تفکر راهبردی، مدیریت راهبری و درون زا شدن نظام تولید علم. در مسئله شناسی این آدرس ها را به ما می دهند، باید از فقه احکام عبور کنیم و به فقه دین برسیم، فقه دین همان فقه نظام است. برای عبور از این معبر باید به سه چیز توجه کرد، تفکر راهبردی، مدیریت راهبردی، درون زا شدن نظام تولید علم، این مسئله ما است.

سؤال اساسی این است که روش شناسی فقه نظام شناسی، قرآن بنیان یا دین بنیان چیست؟ به نظر بنده بین نظام شناسی و نظام سازی یک پارادوکسی وجود دارد. بفرمائید روش شناسی فقه نظام شناسی و نظام سازی چیست؟ ایشان بر این اساس به ما یک اخطاری می دهد به رقم اینکه مسئله شناسی شده است و عناصر مفهومی اساسی خود را منتقل کردند، نوعی آسیب شناسی انجام می شود که این مسئله و سؤال چگونه پیش آمده است، می فرمایند به مبانی معرفت شناسی فقه نظام شناسی کم توجهی شده است. یعنی به مخاطب می گوید اگر مبانی معرفت شناسی فقه نظام شناسی توجه شده بود، هم اکنون در این وضعیت نبودیم، مبانی معرفت شناسی برای ما آورده هایی داشت که الآن در مرحله گذار نبودیم و گذر کرده بودیم. سپس تأکید می کنند که فقدان درک روش از معرفت شناسی است، نظام است که این وضعیت را ایجاد کرده است.

سپس آورده شده است که برای این گذار چند الزام راهبردی وجود دارد. یک، تبیین چیستی معرفت شناسی و فقه نظام شناسی است. دو، تبیین سازوکار فقه نظام شناسی است، اینکه چیست و چه سازوکاری دارند متفاوت است. وقتی از چیستی صحبت می شود، ثبوتی است و وقتی از سازوکار صحبت می شود یعنی می خواهیم عینی و اثباتی بشود. سه، باز می گردیم به آنچه در مسئله‌شان گفته شد، الزام راهبردی دیگر تفکر بر مدیریت راهبری است بدون تفکر و مدیریت راهبردی ما نمی توانیم برسیم. البته در جایی بیان نمی شود که تفکر و مدیریت راهبردی چیست و شنوده خود باید بداند.

ایشان تعبیر سطح را بکار برده اند، بنده همین واژه سطح را تحلیل کردم که چرا بکار گرفته شده است. این عناصری که همه را تبدیل کردم، لایه های مفهومی را باز کردم که چرا سطح نمی شود که در اینجا بکار گرفته شده باشد. به طور مثال در اساس هندسی نه از حیث ادراکات در محیط های علوم اجتماعی و یا علوم نظری، وقتی در هندسه از سطح گفته می شود دیگر در علوم اجتماعی و علوم دیگر، سطح معنی قبل را ندارد، شاید سطح برگردان واژه انگلیسی level باشد.

بنده یکی از هزاران را گفتم که این واژه جایش در اینجا نیست. آن وجوه است، وجوه یا ابعاد کجا به کار گرفته می شود؟ وجوه اساسی که ایشان گفته اند، سه تا است، اینها را هم فرآیندی می بینند، وقتی که قید فرآیندی می خورد یعنی یک ترتیب منطقی در آن وجود دارد.

اول، بازآفرینی روش شناسی جامع است. ایشان خودشان گفته اند ویرایش اصل روش شناسی که البته تعبیر ویرایش هم اصلاً در اینگونه سطوح معمول نیست. در بازآفرینی روش شناسی چهار مرحله لحاظ شده است، یک منطق سوری تفکر است که اصلاً شکل تفکر چگونه باید باشد. دوم، فهم مدلول های جزئی است، یعنی شروع کنیم اجزاء دلالت ها را استخراج کنیم. در مرحله سوم، تعبیر استنطاق قرآن آمده است، استنطاق با هدف نظریه پردازی و درک نظام ها انجام می شود. در مدلول های جزئی شما به نظریه نمی رسید، ممکن است فرضیه سازی کنید اما نظریه بدست نمی آیند. وقتی که تمام مدلول های جزئی را جمع کردید و با استنطاق جلو رفتید ممکن است به نظریه برسید. چهارم، گفته شده است برنامه ریزی و مدیریت راهبردی عینیت بخشی. خیلی تأکید دارند که وقتی می خواهیم وارد مرحله عمل بشویم و علم تبدیل به عینیت بشود حتماً باید لحاظی راهبردی باشد و هم تفکر راهبردی و هم برنامه ریزی راهبردی و هم مدیریت راهبردی، البته من نمی دانم مرادشان از مدیریت راهبردی چیست. بازآفرینی روش شناسی این چهار وجه را دارد.

دوم، توسعه روش ها در جریان عمل، وقتی می خواهید وارد عمل بشوید و در حین عمل روش ها را توسعه دهیم. می فرمایند که در حین عمل شما میزان هماهنگی الگوی های عملیاتی را با مبدأ و مرجع افزایش می دهید که بنده نوشته ام انطباق الگوهای ثابت نظری و عملی بر قرآن. الگوهای دیگری داریم که الگوهای متغیر هستند. الگوهای ثابتی داریم که در هر حال نمی توانیم از آنها بگذریم که وابسته به موقعیت ها نیستند، باید ببینیم که الگو های ثابت را به درستی متوجه شده ایم و در عمل می توانیم منطبق کنیم؟

یک دسته دیگر هم متغیر هستند یعنی اصولی داریم اما اینها را بر مصادیق مختلف می توانیم منطبق کنیم، به تعبیر آقای هادوی اینها عناصر موقعیتی هستند شما عناصر موقعیتی را بر اساس احکام در چارچوب می سازید. این عناصر موقعیتی را می توانید بسازید و گسترش دهید. همچنین در فرجام بحث گفته شده بود، روش شناسی آینده نگاری، وارد این عرصه بشویم. این را توضیح نداده اند و مؤلفه هایش چیست و با چه عناصری باید به سراغ چنین عرصه علمی برویم.

در یک نشست علمی همه مسائل جهان اسلام را نه بنا داریم حل کنیم و نه می توانیم حل کنیم، اصلاً هاضمه یک مباحثه دو ساعته این گونه نیست، خوب است که ما یک نقشه کلان داشته باشیم، اما باید آن نقاط اصلی را خوب باهم حلاجی و تثبیت کنیم. مطالب را باید گام به گام حل کنیم، هیچ شتابی نداریم. علاقه مند بودم که این بحث فقط بر روش شناسی متمرکز می شود و آنهم اولین مرحله اش که مشاهده کردید در تلقی معنای نظام بین استاد رجبی و استاد آکوچکیان همینجا مشکل وجود دارد. یعنی آن چیزی که شما از فقه نظام ادراک می کنید او اصلاً آن را دریافت نمی کند.

در بحث نظام شناسی و نظام سازی، چند مفهوم را بیشتر نمی توانیم بحث کنیم، شمار زیادی مفهوم سنگین فنی که اختراع خودشان هم هست وجود دارد که فهمش مشکل است. واژه هایی را هم که تا حدودی معمول است به کار برده است، معنی را مراد کرده است که ما آنرا مراد نمی کنیم.

اگر ما آمدیم در دین نظامی را شناختیم، که این نظام وجود دارد، پس نظام سازی چیست؟ این ساختنی که ما می سازیم، یعنی جعل می کنیم؟ یا عینیت می دهیم؟ مشخص نیست، اگر همانی را که شناخته ایم عینیت می دهیم که دیگر ساختن ما یعنی اجرای آن، ساختن معنی ندارد، ساختن مزاحم است و مفهومی را منتقل نمی کند. دکتر بابایی مجرد در ابتکاری خوب به جای نظام سازی می گویند نظام گذاری که در این سطح قابل فهم تر است. شما نظامی را شناخته اید و می آیید آن نظام را پیاده می کنید، دیگر ساختنی در کار نیست و باید عینیت پیدا کند.

استاد فقه دین را هم توضیح ندادند، می فرمایند که فقه دین همان فقه نظام است، در توضیحات شفاهی بیشتر تدوین شد که یک کلیت است و اینکه فرمودند یک سیستم هم نیست اما خودشان سازوکار را بکار می برند. سازوکار سطحش از سیستم هم پائین تر است مگر اینکه خودشان جعلی را اصطلاح کنند و هرآنچه که می خواهند از سازوکار مراد کنند. سازوکار یعنی تکنولوژی، آنچیزی که در درون سیستم حرکت می کند را باید بگویید با چه سازوکاری این فرآیند عمل می کند و با هم جور می شود. سازوکار هیچ توانایی کشش این فهم را ندارد سازوکار اولاً در حین عمل است و نه در خصوص نظر و اطلاعات زیادی دارد.

وقتی می فرمایند جریان حاکم بر سیستم که به نظر بنده یک فهم مناسب تری به ما داده اند از آنچه از نظام مراد می کنند، نظام هم در لغت هم در معنای اسم آلت به کار رفته است، همچنین در لغت به معنی حاصل مصدر هم است یعنی منظومه که در تعابیر اساتید هم وجود داشت.

وقتی گفته می شود جریان حاکم بر سیستم، شاید معنی منظم را می گویند نظام مورد نظر بوده است نه به آنچیزی که شکل گرفته است، استنباط شما هم فرق می کند، زمانی می رویم تا نقشه کلی را پیدا می کنیم، زمانی هم می رویم تا چیزی را که این نقشه را ایجاد می کند پیدا می کنیم. در نوع استنباط فرق وجود دارد، بنده که برای استنباط می روم، منظِم ببینم به سراغ داده های معرفتی که نظم می دهند می روم و اگر به شکل نظام یافته ببینم می روم به سراغ اینکه رابطه بین اینها را کشف کنم تا ببینم چگونه چیده شده اند.

اما در خصوص فقه کلان یا فقه دین، دوستانی که می گویند فقه دین، این ریشه قرآنی دارد "لِیَتَفَقّهُوا فِی الدّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ" می گویند با فقه احکام که نمی شود انذار کرد این آیه می گوید "لِیَتَفَقّهُوا فِی الدّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ" آیا می شود به شخصی گفت که این مورد حرام است، این مورد نجس است و ... سپس آن شخص از خدا بترسد و انذار بشود و همه چیز درست شود؟ خیر. می گویند شما باید ادراک دیگری از دین داشته باشید تا بتوانید انذار کنید، سازوکار انذار تفقه در دین را فعال می کند نه سازوکار حلال و حرام و نجس و ... ، این پشتوانه قرآنی دارد اما شما اگر بگوئید فقه کلان، من می گویم شما از کجا درآورده اید؟ اگر از کلیت دین درآمده است که خودش هست، دین اطلاق دارد و همه دین را شامل می شود. فهم ما از فقه دین این است که شما چه کلان نظام را ادراک کنید و چه منظم را ادراک کنید چه نظم یافته را ادراک کنید باید کلیت دین را درک کنید، همه آموزه های این از مبانی و اهداف در هر قطعه اش با  همه با هم همخوان باشد.

یادم می آید استاد ما می فرمودند که نمی شود شما بگویی این از حیث حقوقی خوب است ولی از حیث اخلاقی بد است، هر دو را هم به اسلام نسبت می دهید، اخلاق اسلامی و حقوق اسلامی. اینها به هم نمی خورد و تناقض دارد مگر مصدر واحد ندارد؟

ایشان این تعبیر را بکار برده اند که "و کاستی در روش شناسی به فرو کاهشی نظام دانایی می انجامد و ورشکستگی نظام دانایی به ناگزیر به فروکاهشی ساخت اجتماعی و در نهایت انقطاع هویتی این ساخت می انجامد" بنده قرائب لغت را در آورده ام و ملاحظات آن را نوشته ام، از کاستی روش شناسی به فرو کاهشی، و از فرو کاهشی به ورشکستگی منتقل شد، میان فروکاهشی نظام دانایی و یا هر نظام دیگری اگر فروکاهشی که همان کاستی است و ورشکستگی آن ملازمه نیست، اصلاً هیچ نظامی در جهان کامل نیست اما ورشکسته هم نیستند. این عبارت به نقد اینگونه اطلاق به نحو سالبه کلیه و نقد موجبه کلی از اینها زیاد است و واقعاً برای کتب ادبی و شعر خوب است. در متون علمی اصلاً مناسب نیست و به طور کلی از چیزهایی که تفنن در عبارت دارد باید پرهیز کنیم.

همچنین گفته ام که از ورشکستگی نظام دانایی به ناگزیر به فروکاهشی ساخت اجتماعی، گفته ام همچنین فروکاهشی ساخت اجتماعی نیز علت تام انقطاع هویتی نیست، ساخت های اجتماعی نیز همواره کاستی هایی دارند و همواره کوشش می شود رفع شوند. هیچ کس با اذعان به کاستی در ساختار های اجتماعی انقطاع هویتی آن را نتیجه نمی گیرد، بحث بر سر موجبه کلیه و سالبه کلیه است. این ادعاهای روابط علی به طور مطلق هم غیر علمی و هم غیز قابل پذیرش است.

 

حجت الاسلام آکوچکیان:

اولاً اینکه گفتند سه چهار مطلب توضیح داده نشده است، دلیلش هم به این خاطر مطالعه متن چکیده است. مواردی را هم که فرمودید موضوع تفکر راهبردی و مدیریت راهبردی در متن کامل 30 صفحه ای توضیح داده شده است و متن اصلی که برای این کرسی تقدیم شد حدود 130 صفحه بوده است که در نهایت 30 صفحه ارائه شد.

بحث نظام تنزیل، نکته دومی که فرمودید برای اولین بار است که بنده حتی دوستانی که در حوزه تنزیل وارد شده اند حتی قدما همانند دروزان و جناب حجت پور و ... هیچ کسی تاکنون به مثابه منطق فهم از نظام تنزیل صحبت نکرده اند، حتی تنزیلشان هم آن ترتیب قرآن فقط جابجا کردن سوره ها بوده است. اما اینکه به واسطه اینکه ما چگونه یک مدل مفهومی و یک ایده را وارد عملیات کنیم و بگوییم قدم به قدم باید این کار را کرد. از جمله برای این نگرش در قرآن کریم نسخه منظوم نداریم.

در این مرحله جامعه هنوز ظرفیت تحمل را ندارد، وقتی نماز می خوانید شرب خمر نداشته باشید. تا کم کم جامعه ظرفیت پیدا کند و گفته شود "إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ ...".

تنزیل یک نظریه است که مثابه منطق فهم برای اولین بار است که مطرح می شود. بنده در این کرسی به عنوان ایده آنرا مطرح کرده ام، طبیعتاً به عنوان یک ایده باید پردازش شود، بنده این آمادگی را دارم که در یک جلسه کارکرد منطق تنزیل یا نظام تنزیل در منطق دلالت، چیزی که اساساً بزرگانی همچون شهید صدر، جناب اراکی و دیگران اصلاً توجه چندانی به آن نداشته اند. کاربردی سازی معرفت در عملیات برنامه توسعه ای مسند به یک منطق مرجع باید باشد، منطق مرجع نظام تنزیلی است. اینها یک ایده است، بنده در سلسله این ایده که در این کرسی مطرح بوده است اشاره کرده ام، تقاضا می کنم هم وقتی اشاره می کنیم بت نکنیم و وقتی هم می خواهیم بشکنیم همانند استاد ......

موضوع بعدی راجع به این است که استاد فرمودند فقه یعنی ادراک، بله اتفاقاً ما هم همین را می خواهیم عرض کنیم. اتفاقاً ادراک عمیق است، ادراک عمیق به این معنی است که فقط علم به مفهوم فهم سوری نیست، به حوزه فهم می رسد به حوزه حکمت می رسد یعنی عمل منجر به حس تجربه زیستی، لذت زندگی، خوبی یا بدی، خوشی یا ناخوشی. متن زندگی تا وهله ای که مرتبه حذر برسد یعنی فرد به خود بالی مدیریت خود برسد بر حذر باشد از اتفاقات، خود را مدیریت کند.

اتفاقاً دقیقاً همین است، کلمه در ادبیات قرانی همین است. به تدریج در تاریخ معرفت دانش مسلمین آرام آرام به خاطر هشت دلیل، از جمله توقعات جامعه و توده عمومی مردم و سلسله حاکمیت ها موجب شده است که این علم، علم محور بشود، تاریخ علم اینگونه بوده است که در جای خود قابل گفتگو است.

موضوع نظام شناسی و نظام سازی، که دکتر بابایی آن مطلب را گفتند، ایشان می گویند فقه نظام شناسی، فقه نظام یابی، فقه نظام سازی و فقه نظام گذاری. منظورشان هم از نظام سازی، مدل مفهومی است که هنوز وارد عملیات نشده اند. از فقه نظام شناسی و نظام یابی تا فقه نظام سازی منظورشان این است که دین را بفهمیم، مدل کنیم. منظورشان از فقه نظام گذار همان چیزی است که منظور دوستان از نظام سازی است.

از دیدگاه بنده واژه نظام سازی و ساخت نظام از واژه نظام گذاری بسیار روشن تر و کامل تر است. ایشان از واژه نظام سازی استفاده کردند اما به غلط. ضمن اینکه دوستان پژوهشگاه فقه نظام هم از واژه نظام سازی قطعاً منظورشان ساخت مدل مفهومی نیست، دوستان فقه حکومتی می خواهند بگویند که این مدل را بیرون عملیاتی و پیاده کنیم.

نکته ششم اینکه واژه و بحث فقه در دین، در کرسی ای چند هفته پیش برگزار شد، در خصوص واژه فقه گفتگو شد و چون قرار بر این بود که در این کرسی فقط بحث روش شناسی داشته باشیم اجملا اشاره ای شده است.

در خصوص واژه سازوکار، مکانیزم یکی از مؤلفه های یک سیستم است. واژه ای کمتر از سیستم نیست مربوط به حوزه فن آوری هم نیست. مکانیزم در حوزه علم سیستم ها یعنی فرآیند بعلاوه روش. یعنی فرآیند روشمند را مکانیزم یا سازوکار می گویند. آن چیزی که مد نظر بنده بود این است که در بیرون اتفاقات جدا از هم نداریم که بخواهیم آن را مدیریت کنیم، همانطور که میان علم و عمل، میان قوه قضائیه، قوه مجریه و الی آخر، حوزه هنر، اقتصاد و فرهنگ سیستم رفت و شد داریم، این رفت و شد را فرآیند روش مند می گوییم. در علم سیستم به آن اصطلاحاً، سازوکار می گویند.

همچنین اشاره شد که منظور از نظام چیست؟ در اوایل انقلاب واژه سیستم به اشتباه به نظام معنی شد که تا حال حاضر هم ادامه دارد. منظور آقایان از فقه نظام، فقه سیستم است، نظام را معادل سیستم می دانند مگر اینکه بگوییم آن جریان حاکم است که اگر هم آن باشد باز موضوع پیچیده تر می شود. بحث آستانه مصدر نیست، اتفاقاً منظور منظم هم نیست. مدیر فرآیند منظور نیست، جریان حاکم بر سیستم است یا همان روح حاکم بر سیستم. همان نخ تسبیح که امکان می دهد اجزاء بر حسب آن روح واحد که می گوییم مانیفست یک مرجع، آئین نامه، نقشه جامع که می آید به جایگاه و هویت اجزاء سیستم را مشخص و معین می کند.

در خصوص واژه فروکاهشی، آقای دکتر فاضلی بحث مفصلی داشته اند، مسئله امروز کشور ما که با افتادگی نظام دانایی از ساخت اجتماعی است، یعنی فکر مستند مدیریت تحول در عمل آن مدیریت از سطح کلان متأسفانه نبوده است. دانش را زیاد تولید می کنیم اما علمی است که ربطی به حکمت ندارد، و آن حکمت، حکمت خودی نیست.

کاستی در روش‌شناسی موجب فروکاهشی نظام است، ریداکشن به معنی افت است، وقتی متدولوژی و روش فهم نداشته باشیم، دانایی شما آن دانایی مقصود نظر نخواهد بود. کما اینکه روش شناسی سیستمی باعث می شود که شهید صدر بگوید اقتصادنا ولی علامه خوئی نفرمایند اقتصادنا. افت فهم و نظام دانایی.

بنده عمداً واژه ورشکستگی را به کار برده ام، ورشکستگی یعنی اینکه بازار ندارد. ورشکسته شده معرفت یعنی چه؟ معتقد هستم نظام تولید حوزه و دانشگاه امروز کشور ما، از پس مسئله های نظام برنیامده است و زورش نرسیده است. واژه ورشکستگی هم به همین منظور و مفهوم مد نظر من است که ناتوان و بی عرضگی معرفت تولیدی برای ورود به حوزه عملیات که منجر به فروکاهشی ساخت اجتماعی می شود.

وقتی معرفت پایه ای مناسب نداشته باشد چه اتفاقی رخ می دهد؟ علما کار خودشان را می کنند، جامعه هم به دنبال کار خود می رود. مثال ساده این است که چرا جامعه در حال فاصله گرفتن از فقه احکام است؟ ساخت جامعه چرا از سبک زندگی فاصله می گیرد؟ چون دانایی پایه ای که فقه احکام یکی از اعضای لازم آن است، تولید نمی شود و به همین خاطر است که مأموریت بخش تولید علم کشور همین است.

در نهایت انقطاع مدیریت چیست؟ انقطاع هویت زمانی پیش می آید که جامعه بی بنیه و بی بته معرفت است و نسبت به پیشینه خودش ارتباطی ندارد. کم‌کم نسبت هویتی جامعه با پیشینه تمدنی آن در حال قطع شدن است. اتفاقاً در این پنج گاه، پنج لایه دیده شده است.

در انتها به واژه سطح هم اشاره کنم، که بنده از این واژه به مقصود و مفهوم خودم بکار بردم که الآن عرض می کنم، وقتی می گوییم در سه سطح قابل گفتگو است، یقیناً منظور سطح هندسی صرف نیست. وقتی از سیستم و سطح در سیستم سخن می گویم قطعاً با واژه هندسی متفاوت است./ف

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳