به گزارش خبرنگار سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل؛ در اولین پیش اجلاسیه کرسی نظریه پردازی امنیت متعالیه دکتر لک زایی به تبیین نظریه خود پرداخت و ناقدین دیدگاه های خود پیرامون این نظریه را مطرح کردند.
در بخش پیشین سخنان حجت الاسلام لک زایی در تبیین نظریه امنیت متعالیه ذکر گردید. ایشان با تقسیم بندی نظریخ خود بر اساس هفت پرسش اساسی حوزه امنیت پژوهی نگرش امنیتی خود را تبیین نمود. در این بخش به بیان نظرات سه تن از ناقدین در ارتباط با نظریه امنیت متعالیه خواهیم پرداخت.
ناقد: دکتر شیرخانی
من ابتدا تشکر میکنم که نظریه پردازی در حوزه علوم سیاسی برگزار شده است، از دوستان علوم سیاسی و برگزار کنندگان و صاحب نظریه تشکر میکنم و مطالبی هم که اینجا گفته میشود بیشتر ناظر به مباحث نوشته جناب دکتر لکزایی خواهد بود.
بنده مطالب آقای دکتر لکزایی را خواندم و قبلاً هم خواند بودم و آخری را که به صورت طرح نامه فرستادند را هم خواندم یک نکتهای که برای من یک مقدار جای سئوال بود در برخی از عبارتها نوشتهها بین مکتب و نظریه دوران داشت
در برخی از جاها عنوان مکتب به کار برده بود در برخی از موارد نظریه، آنچه که ما اینجا دنبال میکنیم نظریه است؛ اگر ما بحثهایی که داشته باشیم، همین جناب آقای دکتر لکزایی که یکی از منابع اصلی نظریه خودش را شهید مطهری مطرح میکند، شهید مطهری در یکی از کتابهایش درباره مکتب خیلی مباحث گستردهای دارد و عمدتاً ویژگی مکتب را عنوان میکنند که اصول کلی بایدها و نبایدها، روشها و چیزهای متعددی را مطرح مینمایند، حال اینکه در بحث نظریه عمدتاً آنچه که ما خواندیم و وجود دارد نظریهها یا توصیفگر و یا تبیینگر و یا تجویزگر هستند؛ بر این اساس حالا این تجویزگری و توصیفگری و تبیینگری یا با مباحث عقلی استوار است یا در دیدگاههای حلقه وین و پوزیتیویستها مبتنی بر مسائل تجربه گرایی است
به نظرم این دیدگاهی که شما مطرح میفرمایید عمدتاً ناظر به قسم سوم تجویزگری و یک مقدار هم قسم دوم تبیینگری هست؛ این یکی از نکاتی است که اگر جنابعالی در نوشته خودتان مطرح کنید خیلی بهتر است و حتی این مطلب را در مقاله سیاست متعالیه آمده است که عین عبارت مقالهتان هست که « نظریه فطرت مخموره و محجوبه امام چارچوب نظری برای مکتب امنیت متعالیه است» یعنی این نظریه را آوردهاید چارچوب برای یک مکتب میگذارید در حالی که این مکتب عام هست و از درون مکتب نظریههای متعدد میتوان تولید کرد، این عبارتهایی هست که باید مقداری در آنجا توجه شود که فکر میکنم با توجه بهتر خواهد شد و در آینده بیشتر میتوانیم استفاده کنیم.
نکته دیگری که وجود دارد در مباحث و مقالات شما هم بود و در اینجا هم نیامده است، هر چند آنچه که فرمودید که به هفت پرسش باید پاسخ داده شود ولی در مقاله شما باید میآمد، شما عمدتاً به عقل استناد میکنید، و در یک قسمی هم آوردهاید که وحی معاضد عقل هست، در یکی از مقالاتتان وجود دارد اما عقل را نگفتید که کدام عقل است، من در مقاله شما ندیدم اگر توضیح میدادید خوب بود یا در جلسه بعد توضیح دهید، عقلی که مورد بحث قرار میگیرد، فارابی پنج قسم از عقل سخن میگوید، سهروردی همچنین، غزالی از سه قسم عقل صحبت میکند، برخی از متون به نوزده نوع عقل اشاره کردهاند، پس لازم است که شما عقل را معنی کنید که مرادتان از عقل چیست؟ بعد که عقل مشخص شد ما میتوانیم به تقسیمبندی شما نگاه دیگری داشته باشیم، تقسیمبندی شما در این امنیت عمدتاً در یک تقسیمبندی کلان به امنیت متعالیه و متعانیه بر میگردد؛ حالا ما اینجا میگوییم که عقل شما مرادتان چیست؟ آیا آنچه که متدانیه مینامید منشأ عقلی دارد یا ندارد؟ از سوی دیگر شما میگویید که وحیی که ما بحث میکنیم معاضد عقل است، اگر عقل شما با آن عقلی که آنها میگویند یکی باشد چگونه خواهد شد؟ این یکی از مباحثی است که شما در اینجا باید به آن ارتباط بدهید و داشته باشید که بهتر خواهد بود.
مطلب دیگر این است که تقسیمبندی شما البته با مباحثی که در آخر ارائه فرمودید یک مقدار تفاوت پیدا کرد، چون ذو مراتب دانستید و به مقوله تشکیکی بودن اشاره کردید، خود تقسیمبندی به کلان دو قسم متعالیه و متدانیه یک مقدار مطلب را میبندد چون شما سعی کردید که از امام و ملا صدرا و شهید مطهری و آقای جوادی آملی و برخی از این شخصیتها استفاده کنید اسما درست است که در جنود عقل و جهل به فطرت مخموره و محجوبه اشاره دارد ولی ایشان وقتی بحث سیاست را دنبال میکند بحث همان نظریه میآید یک تقسیمبندی کلان میکند و میگوید که سیاست ما سه قسم است؛ یا سیاست شیطانی است، حالا شما تحقیق کن که جنود جهل قرار میگیرد؟ یا سیاست عادی است؟ سیاست عادی سیاستی است که در کشورهای مختلف میآید و امورات جامعه را سامان میدهد، خوب نیازهایی در جامعه است که سامان میدهد یا سیاست الهی است که سیاست الهی به امنیت متعالیه شما میخورد که هم دنیا و هم عقبی را داشته باشید و خود همین مطلب تلورانسهایی میتواند داشته باشد، واقعاً ما همان قبل از اینکه بیاییم در خدمت جناب دکتر صدرا بودیم وقتی صراط مستقیم میگوییم، یک صراط مستقیم است ولی در کنار آن خیلی تلورانس دارد و در آن صراط مستقیم هم فهمهای متعدد میتواند وجود داشته باشد
در خود صراط مستقیم ما میگوییم صراط مستقیم ولی فهمی که یک اندیشمند عرفانی از صراط مستقیم دارد فهمی که یک صوفی دارد، فهمی که یک متکلم دارد، فهمی که یک فیلسوف دارد مقداری فرق میکند، من معتقد هستم که این اگر به این سمت و سو بیاید که تلورانسی وجود داشته باشد خیلی خیلی بهتر خواهد شد.
بخش دیگری از نظریه شما بر اساس این تقسیمبندی عمدتاً دیدگاههای غربی را تماماً به سمت و سویی میبرد که اینها متدانیه و همه دنیایی هستند، ولی اگر ما بررسی کنیم دیدگاههای امنیتی غرب را بررسی کنیم میبینیم که واقعاً اینگونه نیست، آقای دکتر ستوده بهتر شاید بتوانند توضیح دهند؛ دیدگاههای امنیتی از همان ابتدای شکلگیری مباحث و زاویههایی داشتند که خیلی مادی و دنیوی نمیتوان مطرح کرد؛ اولین تقسیم امنیتی از دیدگاه غربی مبتنی بر دیدگاههای ایدئالیستی و رئالیستی هست که حالا رئالیستها واقعگرایی را مطرح کنیم و ایدئالیستها را لیبرالی معنی کنیم بر فرد و سرشت فرد مبتنی است؛ در سرشت فرد به نیک سرشتی و بد سرشتی معتقد هستند، خوب ما انسانی که بگوییم بد سرشت یا نیک سرشت هست، این مبحث را ما از کجا میگوییم؟ وقتی ما جلوتر میآییم برخی از اندیشمندانی که در غرب وجود دارند و با آنها مطرح کردهاند واقعاً این مطالب را عنوان کردهاند و من دیدگاه لیبرالیستی که مانند کهن و کندفالس و برخی از اندیشمندان دیگر اسفن کرانسر و رابرت کاکس را نگاه میکردم، مباحثی که مطرح میکردند این بود که بعضی اوقات الهامات معنوی یا حتی از دین هم مدد گرفتهایم.
ماد در اینجا معارضسازی که میکنیم، عمده اندیشههای غربی را به سمت و سوی دنیایی و مادی میبریم و حال اینکه تطوراتی که در حوزه امنیت و اندیشههای غربی صورت گرفته است کم کم به صورت تطوراتی به سمت و سویی رسیدهاند که از حوزه دین هم الهام میگیرند، شما الان آقای چارلز تیلور کانادایی که در امریکا هست کاپ اخلاقی هم گرفته است؛ دیدگاههایی که دارد اخیراً با آقای ... کتاب نوشته بودند زندگی فضیلتمندانه در عصر سکولار است؛ ایشان کاملاً از مباحث اخلاقی مسیحیت مدد میگیرد و حتی وقتی سلمانرشدی وقتی کتاب آیات شیطانی را نوشت ایشان تنها کسی بود که اولین بار هجمه کرد به اینکه ادیانی وجود دارد و مطرح میشود.
من میخواهم با این داستانی که عرض کردم بگوییم که یک مقدار نظریههای غرب را یک دست به سمت و سوی خاصی نبریم، هرچند دیدگاه شما متعالی هست، عقبی و دنیا را مطرح میکنید، خیلی خیلی جالب است، منتها آنها را هم خیلی به سمت و سوی ناکجا آباد یا مباحثی که وجود دارد..
مثلاً این مباحثی که درباره امنیت هست، سازمان ملل گزارشی درباره هزاره سوم داده بود، در آن گزارش هزاره سوم عنوان کرده بود که ما به مقوله امنیت باید خوشبختی و سعادت انسان را، کل انسان در کره خاکی و بد بختی انسان را در کل کره خاکی باید مطرح کنیم
البته ممکن است که شما بگویید که اینها باز هم مادی است، ولی من معتقد هستم که اگر دقت بیشتری کنیم سعادت و خوشبختی الزاماً مادی نیست، میتواند معنوی هم باشد، کما اینکه بسیاری از افراد جامعه جهانی به معنویت و دین و امثال این اعتقاد دارند، ما نمیتوانیم بگوییم که ما اینطوری هستیم.
به انضمام اینکه اگر ما بیاییم به حسن و قبح ذاتی که شما از مکتب صدرایی استفاده میکنید و علمای اصولی ما هم دارند، برخی از چیزها را داریم که حسن بذاته هستند؛ خوب این مواردی که کشورهای غربی هم انجام میدهند حسن هستند، چه اشکالی دارد؟ چرا آنها را به چوبه مادی برانیم و بگوییم که آنها مادی هستند و اینجا متدانیه هستند، نه میگوییم که حسن حسن است، قوی هم قوی هست، مگر اینکه مسلک عشاریه داشته باشیم و بگوییم الحسن ما حسنه الشارع، شارع هم بگوییم که دیدگاه خودمان است و والقوی ما قبه الشارع و وجود دارد.
ناقد: دکتر ستوده
از مباحث جناب دکتر لکزایی همواره استفاده کردهایم، و ایشان فرمودند که ما هم نگاه خودمان را به این نظریه مطرح کنیم، قاعدتاً در بحث نظریههای روابط بین الملل جای یک نظریه فراگیر، یک نظریهای که بتواند چه در عرصه ملی و چه در عرصه منطقهای و بین المللی برای وضعیت کنونی جهان کارآمد باشد خالی است.
نظریههای متعددی که در غرب بیشتر تولید شده است را اگر نگاه کنیم، علیرغم اینکه برخی از این نظریهها تناظر صدقی هم دارد، اما در عمل نتوانسته است که به برقراری امنیت در سطح جهان کمک کند. قاعدتاً اولین توقع ما از نظریهپردازی درباره امنیت و تولید یک نظریه امنیتی این است که این خلأ را پر کند.
در مفردات این نظریه امنیت متعالیه مباحثی است که من اشاره خواهم کرد، اما در اینکه پاسخ و نیاز ما آیا برآورده میشود یا نه محل تردید است که من امیدوار هستم که آقای دکتر در مرحله بعدی این را برای ما توضیح دهد.
یکی از نکات بسیار مهمی که باعث میشود که ما به سمت تولید نظریه برویم، این است که ما به نگاه بین المللی با معمای امنیت مواجه هستیم، معمای امنیت هم مشخص است، به این ترتیب که همه کشورها در سطح بین الملل در پی امنیت خودشان هستند، حالا این امنیت میتواند دنیوی باشد به لحاظ غرب و به لحاظ اسلام هم میتواند امنیت دنیوی و اخروی باشد.
برای حفظ بقا و تأمین امنیت همه کشورها راهی ندارند جز اینکه خودشان را تقویت کنند و به لحاظ مادی انواع و اقسام قدرتهایی که میتواند شاخصه یک امنیت باشد را کسب کند، قاعدتاً نظریههایی که به صحنه آمد چه نظریههای رئالیستی و چه نظریههای لیبرالیستی، چه نظریههای سازه انگاری چه تعاریف متفاوتی که از امنیت شد،نتوانسته است که معمای امنیت را حل کند؛ همچنان جهان در ناامنی به سر میبرد و جهان مدرن آسایش را آورد اما آرامش را از انسانها گرفت، و هر چه ما جلو میرویم این ناامنی در سطح بین المللی بیشتر میشود.
سئوال ما این است که اگر در بحث فرانظریه متعالیه وارد شویم و در آنجا مقداری توجه کنیم اساساً از منظر اسلام جهان بر دو بنیان خیر و شر بنا نهاده شده است، از یک طرف جنود عقل و از طرفی دیگر جنود جهل است، از یک طرف شیطان است و از طرف دیگر قوای رحمانی و الهی است؛ از یک طرف جبهه حق است و از طرف دیگر جبهه باطل است.
بنابراین ما یک جنگ و جدال دائمی در نظریه متعالیه داریم، این به لحاظ مبنایی چطور میتواند قابل حل باشد؟ ما یک خلأ داریم که میخواهیم پاسخ دهیم و این نظریه متعالیه هم در درونش این جدال وجود دارد یعنی به هیچ وجه باطل را بر نمیتابد، به هیچ وجه دنیا گرایی را بر نمیتابد و به هیچ وجه به دنبال این نیست که جمع بین این دو کند.
بنابراین اگر ما امنیت متعالیه را هم بگیریم همچنان این معمای امنیت به قوت خود باقی است، این مسأله مهمی است که باید به آن توجه شود.
مسأله دومی که باید به آن توجه شود این است که مبنای امنیت متعالیه آیا ملت یا امت است؟ اگر مبنا ملت است، در واقع با تعالیم زیربنایی متعالیه نمیسازد، چون نظریه متعالیه مبتنی بر امت است، امت محوری در اینجا مراد است، اگر مبنا را بر امت بگیریم، یعنی امت را مبنی بگیریم چگونه میتواند بر ساختار ملت و دولت محوری فعلی تطبیق پیدا کند، این هم بحث دیگری است که باید به آن توجه شود
مسأله مهمتر از اینها در مفردات است که تعریفی که از نظریه در اینجا مطرح است چه تعریفی است؟ آیا تعریفی انتزاعی است؟ آیا تعریفی است که ضمن انتزاع نگاه به عین هم دارد؟ آیا در این نظریه جدایی بین سوژه و ابژه مراد میشود یا نمیشود؟ و به عبارت دیگر از چه سنخی از نظریهها استفاده شده است؟ آنچه که در اینجا بحث میشود این است که این نظریه درجه انتزاعش خیلی بالاست و اگر درجه انتزاع آن بالا باشد چگونه میتوانیم نظریهای را که انتزاع بالایی را دارد تنازل صدقش را با بیرون برقرار کنیم؟ این هم یکی از بحثهای دیگری است که باید به آن توجه کرد.
نکته دیگر این است که آقای دکتر مقالات زیادی را در این زمینه نوشتهاند، حداقل چهارده پانزده مقاله که فرمودند و ما مقالات را قبلاً مطالعه کردهایم، از جمع این مقالات و بحثهای متفاوتی که بیان شده است چگونه میتوان یک پردازش جدیدی به عمل آورد؟ در بحثهای فرانظریه اسلامی متعالیه اگر ما وارد شویم و بحثهای انسانشناسی و بحثهای روششناسی و بحثهای معرفتشناسی را هر سه را بخواهیم از این مقالات استخراج کنیم چگونه میتوان وارد یک دستهبندی غنیتری از اینها شد.
به عبارت دیگر اگر بحثهای انسانشناسی را که از دیدگاه امام مطرح شده است یا از دیدگاه اساتید دیگر مطرح شده است را بخواهیم پردازش دیگری کنیم آیا یک نگاه جدیدتری به دست میآید؟ مکملتری به دست میآید و این را میتوانیم به بحثهای دیگر تسری دهیم یا یکی از اینها برای اینها کافی است؟ و اگر کافی است تکثر بحث در مبانی انسانشناسی را در این مقالات آیا میتوان قائل شد یا نمیتوان قائل شد؟
نکته پایانی اینکه امنیت متعالیه را آیا میتوانیم بگوییم که انواع امنیت متعالیه داریم یا نه؟ به عبارت دیگر این امنیت متعالیه فقط برای ایران است؟ یا برای جهان اسلام است؟ یا برای جهان غیر مسلمان است یا برای کل انسانهاست؟ بنابراین آیا ما میتوانیم به انواع امنیت متعالیه قائل شویم؟ اگر به انواع امنیت متعالیه قائل شویم این امنیتهای متعالیه همه از یک ویژگی برخوردار است و همه از یک سنخ هستند یا غیره که این را توضیح خواهیم داد.
ناقد: دکتر امینیان
این تلاشی که انجام گرفت یک کار بسیار پسندیده و نیکو است و حتماً ما جای خالی چنین کاری را در مجامع علمیمان کاملاً احساس میکنیم
این حرف درست است که ما وقتی کتاب مینویسم یا مطلبی مینویسم یا در کلاس در حوزههای علوم سیاسی و روابط بین الملل درس میدهیم متأسفانه بخش زیادی از مباحثی که میگوییم مباحث خودمان نیست و همیشه با این سئوال هم از طرف خودمان و هم از طرف دانشجویان و جامعه علمی روبرو هستیم که این حرفها که برای غربیها هست و شما چه دارید؟ متأسفانه تلاش خیلی جدی صورت نگرفته است.
رهبر معظم انقلاب فرموده بودند که ایرادی که ما در اندیشههایمان داریم چیست؟ و چرا غربیها در این مباحث توانستند مطالبی را بگویند که پذیرش بیشتری دارد و ما متأسفانه نداریم؟ که این جمله کلیدی است و ما حتماً آن را باید در نظر بگیریم.
ما خودمان دردمند هستیم ولی اینجا برای نقد هستیم و اجازه دهید که در نقد خود صریح باشیم و حتی از منظری متفاوت صحبت کنیم تا بتوانیم این بحث را در بوته نقد بگذاریم.
بحث امنیت یک بحث بسیار مهم و تأثیرگذار است؛ هم در مباحث اسلامی که خیلی به آن اشاره شده است و هم در دنیای جدید از زمانی که شکل جدیدی از جوامع و حکومتها شکل گرفت، مهمترین مسألهشان امنیت بود، شاید پرداختن اندیشهای و علمی به این قضیه سابقه دو سه قرنی دارد و بیشتر از همه اصلاً رشته روابط بین الملل با همین سئوال امنیت شروع شد که چکار کنیم که امنیت داشته باشیم و چکار کنیم که جنگ نباشد و صد سال است که همه اندیشمندان در این قضیه حرف میزنند، فکر میکنند، نظر میدهند، و خوب متأسفانه ما از این کاروان در این عرصه عقب ماندهایم، یک عقبماندگی یکی دو قرنه داریم و الان باید در این عرصه جبران کنیم و بر مبنای داشتههای خودمان هم جبران کنیم.
این ممارست و این تنازع فکری و این مباحث طولانی در مراکز علمی غربی یک تحول مفهومی و یک بلوغ مفهومی در آنجا ایجاد کرده است که ما در درجه اول حتماً باید آن را بفهمیم تا بعد بتوانیم از آن عبور کنیم، نمیتوانیم همه را یکسره کنار بگذاریم و بگوییم که همه این یک ایرادی دارد و ما همه میخواهیم چیزی جدید بگذاریم، ما تا وقتی حرفهای آنها را نفهمیم نمیتوانیم از آن عبور کنیم
ما در یک دنیایی هستیم که مناسبات و ویژگیهایی دارد و ما برای این دنیا و این مناسبات باید راهکار، تحلیل و مفهوم بدهیم، ما نمیتوانیم همه اینها را کنار بگذاریم و خودمان را در هزار سال پیش قرار بدهیم و همان بحثی که هزار سال پیش میکردیم امروز هم بکنیم، یکی از ایرادهایی که میشود به این اندیشه گرفت این است که فرقی ندارد 1400 سال پیش و امروز، همه این بحثها 1400 سال پیش بود و امروز هم هست؛ چون انسان آن موقع بود و الان هم هست؛ اما شما برای این ساختار جدید باید مفاهیمی را بدهید؛ ما قرار نیست بگوییم که پیامبر اکرم آن زمان چگونه بودند، اگر امروز بودند چه مباحثی را مطرح میکردند، این به نظر من بحثی است که یک مقدار در اندیشههای ما باید جا پیدا کند.
همانطور که جناب آقای شیرخانی هم فرمودند این هم نیست که غربیها هم همه مباحث معنوی را کنار گذاشتهاند و فقط مناصب دنیوی را غصب میکنند، اما حتی اگر این اما را در نظر بگیریم ما هم نمیتوانیم یک سره مباحث دنیوی را کنار بگذاریم و فقط یک سری مباحث متعالیه یا آن دنیایی را بحث کنیم؛ به هر حال ما در این دنیا باید برای این دنیا جواب بدهیم.
در غربیها از بعد از نظام وستفالیا یک ساختاری ایجاد شده است که مرجعیت را به دولت دادهاند؛ اصلاً بحث امنیت در چارچوب دولت هست و شما باید برای دولت بحث کنید؛ وقتی شما راجع به سیاست بحث میکنید اصلاً باید تعریفی از سیاست داشته باشید؛ در ذات تعریف سیاست ارتباط با جامعه است و از سطح فردی عبور کردن است و اگر شما میخواهید در سطح سیاسی بحث کنید باید از سطح فردی عبور کنید، نمیتوانیم در سطح فردی بمانید، متأسفانه ما این را
خود تعریف سیاست این است، تعریف مقبول سیاست این است که شما باید از سطح فرد عبور کنید و برای جامعه فکر کنید، آن چیزی که امروز در سطح جامعه است، چارچوبی که پذیرفته شده است دولت است، ما میگوییم روابط بین دولتها، آیا ما این امنیت متعالیه که اینجا بحث میشود برای مباحث دولت بحث میکند؟ من چیزی نمیبینم، عمده بحثهایی که من میبینم بحثهای فردی است؛ و بحثهای اخلاقی است و در این چارچوب میشود
بحث من این است که ما باید یک نظریه روابط بین الملل داشته باشیم و بر مبنای روابط بین الملل بحث امنیت را مورد بحث قرار دهیم. شما یک بار میگویید که ما در سطح انسانشناسی و سطح بحثمان انسان است، خوب اینطور باشد شما درست میگویید و من همه بحثهایم را پس میگیرم، اما یک امنیت به آن معنایی که الان مصطلح است و جناب دکتر خانی در کتابشان طرح کردهاند، سطح عمدتاً ملی است، یا منطقهای و یا بین المللی، آیا ما میتوانیم برای سطح منطقهای و امنیت بین المللی بیاییم بگوییم که شما باید امنیت متعالیه را در نظر بگیرید، از حالا به بعد بنشینید و اگر کاری میخواهید بکنید در سطح امنیت متعالیه رفتار کنید؟
آیا امنیت متعالیه میتواند به ما تحلیلی از مسائل بین المللی بدهد؟ میخواهم بگویم که ما میخواهیم مسائل بین المللی امروز را بفهمیم، ما میخواهیم مسائل بین المللی امروز را تحلیل کنیم، ما میخواهیم به مسائل امروز تجویز دهیم، به دولتمان، به مقامهای تصمیمگیرمان، آیا این بحث میتواند به ما چیزی بدهد؟ آیا میتواند به ما در فهم مسائل بین المللی، تحلیلش مطلب بدهد و برای ما به دولتمردانمان تجویز بدهد؟
مفاهیمی که در این آمده است خیلی کلی است؛ ایمان، ظلم، اسلام، عمل صالح، تقدم عقبی بر دنیا، همه اینها درست است، ما همه مسلمان هستیم و معتقد هستیم و به این حرفها حتماً اعتقاد داریم، اما باید از این بحث روی زمین بیاییم، به همین خاطر میگویم که آقا هم دقیقاً به این اشاره میکند و میگوید که ایراد ما اینجاست که از این بحثها نمیتوانیم روی زمین بیاییم و به مسائل بپردازیم، ما حتماً باید دست به دست هم بدهیم و چنین بحثی را تقویت کنیم، ولی باید جوابگو باشد؛ ما به هر حال هم یهودیها و هم مسیحیان یک سری متألهین دارند که برخی از نظریهپردازانی که در مسائل امنیت بین المللی حرف زدهاند از اینها هستند، اینها مباحثی که شما گفتید را در ذهن داشتهاند، اما روی زمین آمدهاند و بحثهایی گفتهاند که وقتی من هم میخوانم میتوانم بگویم که این را من هم میفهمم
حالا ما اگر این مباحث را در صحنه بین المللی ارائه کنیم آیا حرف جدیدی ارائه دادهایم؟ آیا دنیا از ما این را به عنوان نظریه میپذیرد؟ شاید اشتباه میکنیم ولی این اصول و قواعد بین المللی، در مباحث بین المللی و مباحث مطروحه بین المللی را ندارد مثال میزدم که ما مانند مکانیکهایی هستیم که درباره جابجایی انسان صحبت کنیم و در جلسه میآییم و میبینیم که درباره آفاق و انفس صحبت میکنند، درست است که آن هم جابجایی انسان است اما با این مسأله خیلی متفاوت است
ما حتماً نباید سکولار باشیم و حتماً باید نظریهمان اسلامی باشیم، اما این قواعد و چارچوبی میخواهد اگر ما نمیخواهیم سکولار باشیم و تفکر سکولار نباشیم باید به سمتی برویم که برای این مباحث پاسخ پیدا کنیم.
120/د