vasael.ir

کد خبر: ۷۸۴۴
تاریخ انتشار: ۰۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۳ - 28 February 2018
درس خارج ولایت فقیه، آیت الله علم الهدی مطرح کرد/ جلسه 90 (96-95)

بررسی نسبت ولایت فقها با معصومین در اندیشه سید محمد بحرالعلوم

وسائل- آیت الله علم الهدی با اشاره به تصویرسازی حدود ولایت معصومین در اندیشه سید محمد بحرالعلوم گفت: از منظر بحرالعلوم تصویرسازی ولایت برای معصومین به گرفتن اذن در تصرف و عدم نیازمندی به اذن در واقع جنبه عملی ندارد و معصومین مظهر خداوند هستند و محدودیتی برای اعمال ولایت ندارند بلکه غرض از تقسیم بندی نفی دیدگاه کسانی است که گفته‌اند «کلّ ما کان للمعصوم فهو للفقیه»، آن ولایت را برای فقیه ثابت می‌نمایند، در حالی که فقیه در واقع آن ولایت (عدم نیازمندی به اذن در تصرف) را ندارد.

به گزارش وسائل، آیت الله سید احمد علمالهدی، نماینده‌ی ولی فقیه در خراسان رضوی و امام جمعه شهر مقدس مشهد در نودمین جلسه‌ی درس خارج فقه حکومتی که در تاریخ دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت‌ماه سال 96 در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد مقدس برگزار شد، در ادامه‌ی تبیین بحث «سیر تحوّل نظریه ولایت فقیه در تتبّع آراء فقهاء» به استدلالات نقلی مرحوم سید محمّد بحرالعلوم بر ولایت فقیه پرداخت.

خلاصه درس گذشته

آیت الله علم الهدی در ابتدا به دیدگاه سید محمد بحرالعلوم پیرامون بین ولایت و حق اشاره کرد و گفت: بین ولایت و حق رابطه‌ی علیّتی است، حق علّت است برای ولایت و اثبات حق موجب اثبات ولایت می‌شود. بنابراین ولایت از مقوله‌ی حکم می‌شود، یعنی اگر معلول حق شد، بر حسب آن حق نوع ولایت از سنخ حکم است.

وی به تبیین تفاوت حق و حکم از منظر سید محمد پرداخت و گفت: حق با حکم فرق می‌کند؛ حق قابل انتقال است اما حکم قابل انتقال نیست. مگر این که معلول آن حکم قابل انتقال باشد. حق قابل استفاده است به طور مطلق، اما حکم به طور مطلق قابل استفاده نیست و بر اثر شرایط و خصوصیّات و اقتضائاتی که دارد اجرا می‌شود. حق قابل توریث است اما حکم قابل توریث نیست.

استاد درس خارج به شیوه تنظیم مباحث سید محمد بحر العلوم پرداخت و گفت: ایشان پس از بیان اقسام ولایت، وارد بحث درباره‌ی ولایت معصومین علیهم السلام می‌شوند، به خلاف اکثر فقهاء که ولایت معصومین علیهم السلام را بحث کلامی دانسته و فقهی نمی‌دانند و درباره‌ی آن بحث نکرده و آن را مفروغٌ عنه دانسته و فقط درباره‌ی ولایت فقیه بحث کرده‌اند. هم شیخ انصاری رحمه الله به صورت مجمل و هم سید محمد آل بحرالعلوم به صورت مفصّل وارد بحث اثبات ولایت معصومین علیهم السلام شده و بعد از آن وارد بحث اثبات ولایت فقیه شده‌اند.

وی افزود: ایشان برای وجوب اطاعت از پیامبر و ائمه علیهم السلام در ابتداء دو دلیل عقلی اشاره می کند؛ دلیل عقلی اول ایشان این است که وجود مقدّس پیامبر و ائمّه علیهم السلام ولی‌‌ّ نعمت ما هستند، «بموالاتکم علّم الله معالم دیننا» ایشان ولیّ نعمت هدایت ما هستند، بنابراین، اقتضای آن ولی‌ّ‌نعمت هدایت بودنشان این است که اطاعت از ایشان بر ما واجب باشد و چون اطاعتشان بر ما واجب است، بر ما ولایت دارند. دلیل عقلی دومی ایشان ولایت معصومین علیهم السلام را به ولایت پدر تشبیه نموده‌اند از آن جهت که ولایت پدر بر فرزند ثابت است، به دلیل این که علّت وجودی است، ولایت معصومین علیهم السلام هم ولایت دارند، چون ارزش وجودی ما معلول وجود مقدّس ایشان است.

خلاصه درس حاضر

آیت الله علم الهدی در ابتدای درس به سیر بیان دیدگاه سید محمّد بحرالعلوم پیرامون ولایت فقیه اشاره کرد و گفت: بحث ما درباره‌ی فرمایش مرحوم سید محمّد آل بحرالعلوم در استدلال به ولایت معصومین علیهم السلام بود و گفتیم که ایشان به ادلّه‌ی اربعه برای این امر استناد فرموده‌اند. استدلال ایشان به عقل و کتاب گفته شد و استدلال به سنّت باقی ماند.

وی در ادامه افزود: استدلال ایشان به روایاتی است که می‌فرمایند اطاعت معصومین مانند خداوند واجب است. در واقع خود این روایات دالّ بر ولایت نیست؛ بلکه لازمه‌ی آنها وجوب اطاعت است که لازمه‌ی آن وجوب، اثبات ولایت است؛ یعنی ایشان به لازم لازم این روایات برای اثبات ولایت ائمّه علیهم السلام استناد نموده‌اند. این روایات متواتر معنوی هستند.

استاد درس خارج به محدوده ولایت معصومین از دیدگاه سید محمد بحرالعلوم اشاره کرد و گفت: ابتدا ایشان دو تصویر برای ولایت معصومین ارائه می دهد که در تصویر اولی معصومین در تصرف مال و جان مرد نیاز به اذن گرفتن نیستند اما در تصویر دوم نیازمند اذن هستند، که در ادامه می گوید این تقسیم بندی جنبه عملی ندارد و معصومین مظهر خداوند هستند و محدودیتی برای اعمال ولایت ندارند و غرض از تقسیم بندی نفی دیدگاه کسانی است که گفته‌اند «کلّ ما کان للمعصوم فهو للفقیه»، آن ولایت را برای فقیه ثابت می‌نمایند، در حالی که فقیه در واقع آن ولایت را ندارد.

مشروح تقریر این جلسه تقدیم حضور می‌گردد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مقدّمه

بحث ما درباره‌ی فرمایش مرحوم سید محمّد آل بحرالعلوم در استدلال به ولایت معصومین علیهم السلام بود و گفتیم که ایشان به ادلّه‌ی اربعه برای این امر استناد فرموده‌اند. استدلال ایشان به عقل و کتاب گفته شد و استدلال به سنّت باقی ماند.

 

استناد به سنّت برای اثبات ولایت معصومین علیهم السلام از دیدگاه مرحوم سید محمّد بحرالعلوم

در این قسمت، استدلال ایشان به روایاتی است که می‌فرمایند اطاعت معصومین مانند خداوند واجب است. در واقع خود این روایات دالّ بر ولایت نیست؛ بلکه لازمه‌ی آنها وجوب اطاعت است که لازمه‌ی آن وجوب، اثبات ولایت است؛ یعنی ایشان به لازم لازم این روایات برای اثبات ولایت ائمّه علیهم السلام استناد نموده‌اند. این روایات متواتر معنوی هستند.

دلیل اول ایشان، روایت غدیر است: «الست اولی بکم من انفسکم؟ ... من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه» در این روایت ابتداء پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از مردم اقرار برای اولویّت می‌گیرند و بعد می‌فرمایند «من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به من نفسه» دقّت بفرمایید که معنای مشهور برای این روایت صحیح نیست.

روایت بعدی، مقبوله‌ی عمر بن حنظله است که می‌فرمایند «فانّی قد جعلته علیکم حاکماً» که این جعل، دلالت بر ولایت ائمّه علیهم السلام می‌نماید.

همچنین مشهوره‌ی ابی خدیجه که «و الراد علینا الراد علی الله، و هو علی حد الشرک بالله».

همچنین توقیع شریف که فراز  «انا حجّت الله...» دلالت می‌کند بر این که معصوم علیه السلام ولایت دارد.

اینجا بعد از این که ایشان ادلّه‌ی ولایت را می‌فرمایند، می‌گویند که مشهوره‌ی ابی‌خدیجه و توقیع شریف نصّ در ولایت دارند.

بعد از آن ایشان وارد بحث محدوده‌ی ولایت معصومین علیهم السلام می‌شوند؛ ایشان دو تصویر از ولایت دارند و بعد وارد استدلالش می‌شوند.

تصویر اول این است که ولایت معصوم علیه السلام به این معناست که معصوم علیه السلام برای تصرّف در اموال و انفس مردم نیاز به اذن دارد و بدون اذن نمی‌تواند تصرّف نماید.

تصویر دوم آن است که تصرّف معصوم علیه السلام عین تصرّف مالک و انسانها در اموال و انفس خودشان است؛ مانند آن که می‌تواند دختری را برای کسی عقد نماید، بدون این که اذن از کسی خواسته باشد یا این که خواست خود دختر ملاک باشد. یا این که خانه‌ی کسی را تصرّف نموده یا بفروشد یا ملک او را بگیرد و یا به دیگری بدهد. تصرّف معصوم علیه السلام در اموال افراد عین خود افراد یا حتّی اولی از ایشان است. یعنی مثلاً اگر کسی خواسته باشد دخترش را به عقد کسی در بیاورد، معصوم علیه السلام می‌تواند دخالت نموده و به کس دیگر تزویجش نماید.

مرحوم آل بحرالعلوم می‌فرمایند که ادلّه‌ای که وارد شده بر تصویر اوّل دلالت می‌کند و برای تصویر دوم فقط آیه‌ی «النّبیّ اولی بالمؤمنین من انفسهم» و نیز آیه‌ی احزاب «ان یکون لهم خیره...» دلالت می‌نماید.

آنگاه ایشان در مقام تفسیر «اولی» در «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» می‌فرمایند که این یعنی ولایت معصوم علیه السلام بر سایر ولایتها اولویّت دارد. مثلاً اگر کسی خواست کاری برای صغیرش انجام بدهد، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در آن تصرّف اولی است.

برداشت دوم درباره‌ی «اولی بالمؤمنین» آن است که اگر کسی بخواهد در ملک خودش تصرّف نماید، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم اولی است در تصرّف بر آن.

ایشان می‌فرمایند اگر ما به سیره‌ی معصومین علیهم السلام مراجعه نماییم می‌بینیم که همان تصویر اوّل ثابت است، نه تصویر دوم. معصومین علیهم السلام اگر می‌خواستند دختری را عقد نمایند، از او اذن می‌گرفتند و وکالتاً عقد می‌نمودند، نه ولایتاً؛ ائمّه علیهم السلام هیچوقت تصرّف در اموال و زندگی مردم نمی‌کردند و این سیره مؤیّد این است که تفسیر اول برای «النبی اولی» صحیح است.

حضرت زینب سلام الله علیها دختری داشتند که خیلی زیبا و بی‌نظیر بود و یزید لعنه الله علیه عاشق آن دختر شده بود. معاویه دو نفر را برای خواستگاری آن دختر از شام به مدینه نزد عبدالله بن جعفر فرستاد. عبدالله به ایشان گفت که آقا و مولای ما امام حسین علیه السلام است و ایشان تصمیم‌‌گیرنده هستند. بعد آن دو نفر محضر سیدالشّهداء علیه السلام مشرّف شدند. بعد از طرح مسأله در نزد ایشان، حضرت علیه السلام فرمودند ما اهل بیت دختر به بیرون از قبیله‌ی خودمان نمی‌دهیم و دختر ما باید با بنی‌هاشم ازدواج نماید. این دختر هم از آن قاسم پسرعمویش است و من الآن او را برای قاسم عقد می‌کنم و مهریه‌اش هم فلان ملک در ینبع می‌باشد.

برخی به این فرمایش سیدالشّهداء علیه السلام استناد کرده‌اند که سید با غیرسید نباید ازدواج کند و این را رعایت می‌نمایند. البتّه این دلیل نمی‌شود که امام علیه السلام از دختر اذنی نداشته‌اند و نهایتاً می‌شود آن را نکاح فضولی دانست که بعداً او را راضی نموده‌اند و بهرحال نمی‌توان از این داستان، اعمال ولایت را دانست.

آیه‌ی 36 احزاب، دلالتش برای این ولایت قوی‌تر است. البتّه برخی گفته‌اند آن «خیره...» مربوط به امر خاصّ است، نه امر عامّ. زیرا امر جمع بسته نشده است و این اضافه‌ی به ضمیر جمع دالّ بر ولایت معصوم علیه السلام در مسائل اجتماعی می‌باشد اینجا گفته‌اند که این امر،‌ امر اجتماعی است و در امر اجتماعی افراد در برابر تصمیم پیامبر و ائمّه علیهم السلام اختیاری ندارند.

بهرحال این مطالب کلامی و فقهی در مقام استدلال مطرح می‌شود، لیکن بینی و بین الله کسی نمی‌تواند ولایت معصومین علیهم السلام را محدود نماید؛ زیرا معصوم علیه السلام مظهر خداست و ولایت او ولایت خداست و کسی نمی‌تواند ولایت خدا را محدود نماید. خود مرحوم آل بحرالعلوم هم به این نکته توجّه داشته‌اند و می‌فرمایند این مباحث ثمره‌ای عملی ندارد، جز این که عدّه‌ای که گفته‌اند «کلّ ما کان للمعصوم فهو للفقیه»، آن ولایت را برای فقیه ثابت می‌نمایند، در حالی که فقیه در واقع آن ولایت را ندارد./ف

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹