vasael.ir

کد خبر: ۷۷۹۳
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۳ - 25 February 2018
درس خارج ولایت فقیه، آیت الله مقتدایی مطرح کرد/ جلسه 96

مهمترین شاخصه انتخاب استانداران از نگاه امیرمؤمنان

وسائل ـ آیت الله مقتدایی در بررسی و اثبات شرط شجاعت برای ولایت فقیه گفت: روایات زیادی در دراسات جهت اثبات صفت شجاعت ولی فقیه بیان شده است اما بسیاری از آن موارد تام نیست؛ ولی به عنوان موید قابل استناد است، که از آن موارد می توان به نامه امیرمومنان علیه السلام به مردم مصر اشاره کرد، که حضرت در آن نامه به شجاعت مالک اشتر به عنوان والی تصریح می کنند.

به گزارش خبرنگار سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه نود و ششمین درس خارج ولایت فقیه که چهارشنبه 16 فروردین 96 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی روایتی دیگر به عنوان مؤید در اثبات شرط شجاعت برای ولایت فقیه پرداخت.

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در اثبات شرط شجاعت برای ولی فقیه به دو روایت از نبی اکرم اشاره کرد و گفت: پیامبر گرامی اسلام به علت ضعف مدیریتی ابوذر غفاری، او را از ولایت امر مسلمین و تولیت ایتام منع کردند.

وی افزود: کیفیت استدلال این دو روایت با روایات قبل متفاوت است. آیه و روایات قبل صریحاً دلالت داشت که شجاعت در ولی معتبر است. اما این روایات می فرماید ضعف مانع است و حق عمارت ندارد. از این روایت استفاده می شود که انسان ضعیف و فاقد مدیریت، مانع از قبول امر ولایت است یا تقبل مسئولیت برای خود شخص مانع است.

آیت الله مقتدایی در ادامه به روایت امام هشتم (ع) در اثبات شجاعت ولی فقیه تمسک کرد و گفت: قید «لاینکل» که برای امام بیان شده است به این معناست که هیچ گونه واهمه و ضعفی نیز در او نیست.، پس امام راعی است که ضعف ندارد و شجاع است که از این قید روایت استفاده می شود هر شخصی ولایت امر به عهده اش می آید، باید ضعفی در وجودش نباشد و در اجرای امر ولایتش قدرتمند باشد.

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی شرط شجاعت ولی فقیه بیان داشت: در دراسات بیش از بیست روایت برای اثبات صفت شجاعت بیان کردند، اما این گونه نیست که تمامی آن موارد دلالت تام داشته باشد و ما بین آن موارد 5 حدیث را انتخاب کردیم. همچنین روایتی دیگر در شرط شجاعت ولی فقیه است که برای تیمم و تبرک آن را نقل می کنیم ولی بدان نمی توان استشهاد کرد.

این استاد حوزه افزود: حضرت امیرمومنان علیه السلام بعد از این که به مالک اشتر حکومت مصر را دادند منشوری بیان فرمودند برای مالک و معروف است و نامه ای دیگر خطاب به اهالی مصر بیان فرمودند، که این نامه شاهد سخن ماست که در آن حضرت می فرمایند: من مالک اشتر را به عنوان والی و حاکم برای شما فرستادم. ویژگی او این است که در ایام ترس خواب ندارد؛ یعنی اگر بحرانی در کشور پیش بیاید آرامش ندارد که بخوابد. این شخص در ساعات رعب و وحشت از دشمنان نمی ترسد. برای کفار از آتش سوزنده، سوزاننده تر است.

وی افزود: شکیمه که در این روایت آمده است در لغت به معنای آهنی است که در دهانه افسار حیوان است و هر چه آن را بجود تاثیری ندارد. پس از این سخن استفاده می کنیم که باید انسان شجاع و قوی، در راس حکومت مسلمین باشد. از این سخن استدلال می شود هر شخصی که می خواهد حاکم باشد، باید چنین صفاتی داشته باشد.

تقریر درس

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی: انتخاب همنشین

در بحث اخلاقی راجع به سبک زندگی اسلامی و معاشرت انسان ها با افراد دیگر اعم از دوستان، بستگان و همسایگان بحث طولانی داشتیم. بحثی در مورد همنشینی فقرا و فضائل فقر در مقابل غنا مطرح شد. مطلبی در اسلام تاکید شده است که به طور کلی انسان با چه افرادی همنشینی کند و دوست باشد؟ این طور نیست که انسان به صورت مطلق آزاد باشد که بتواند با هر کسی نشست و برخاست نماید. گرفتن رفیق و دوست شدن با افراد وظایف سنگینی دارد که رعایت آن بر هر شخص مسلمان و مومن لازم است.

در روایتی امام صادق علیه السلام از پدارانشان و جد بزرگوارشان نقل می کنند که می فرماید:

« قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ، فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ یُخَالِلُ.» هر انسانی به وسیله رفیقش شناخته می شود و اگر بخواهند در مورد هر شخصی قضاوت کنند نگاه می کنند که با چه افرادی رفت و آمد دارد و دوست است و به وسیله معاشرت های او نسبت بدان شخص قضاوت می شود.

«یخالل» از خلت و دوستی گرفته شده است.

مرحوم مجلسی در بحارالانوار از سلیمان پیامبر نقل می کند:« وَ رُوِیَ أَنَّ سُلَیْمَانَ ع قَالَ: لَا تَحْکُمُوا عَلَى رَجُلٍ بِشَیْ‏ءٍ حَتَّى تَنْظُرُوا مَنْ یُصَاحِبُ فَإِنَّمَا یُعْرَفُ الرَّجُلُ بِأَشْکَالِهِ وَ أَقْرَانِهِ وَ یُنْسَبُ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ إِخْوَانِهِ.» هیچ گاه در مورد شخصی اظهار نظر قطعی نکنید مگر این که ابتدا متوجه شوید با چه افرادی دوست است.

این دستور اسلامی است که می فرماید اگر از خودش اخلاق و رفتار واقعی اش را نمی دانید از وضع اطرافیانش می توان متوجه رفتارش شد. همان مطلبی که دوستان او بدان معتقد هستند و رفتاری که دارند بدین شخص نسبت دهید.

مرحوم مجلسی از عبدالله جعفر نقل می کند که اگر دنبال دوست هستی سعی کن رفیقی برای خودت انتخاب کنی که چنین خصلت هایی داشته باشد: « وَ رُوِیَ فِی الْکَامِلِ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ افْتَقَدَ صَدِیقاً لَهُ مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ جَاءَهُ فَقَالَ أَیْنَ کَانَتْ غَیْبَتُکَ قَالَ خَرَجْتُ إِلَى عُرْضٍ مِنْ أَعْرَاضِ الْمَدِینَةِ مَعَ صَدِیقٍ لِی فَقَالَ لَهُ إِنْ لَمْ تَجِدْ مِنْ صُحْبَةِ الرِّجَالِ بُدّاً فَعَلَیْکَ بِصُحْبَةِ مَنْ إِنْ صَحِبْتَهُ زَانَکَ وَ إِنْ تَغَیَّبْتَ عَنْهُ صَانَکَ وَ إِنِ احْتَجْتَ إِلَیْهِ أَعَانَکَ وَ إِنْ رَأَى مِنْکَ خَلَّةً سَدَّهَا أَوْ حَسَنَةً عَدَّهَا أَوْ وَعَدَکَ لَمْ یَحْرِمْکَ وَ إِنْ کَثَّرْتَ عَلَیْهِ لَمْ یَرْفِضْکَ وَ إِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاکَ وَ إِنْ أَمْسَکْتَ عَنْهُ ابْتَدَأَکَ.» باید رفیقی داشته باشی که در پشت سرت زینت تو باشد و دفاع کند و اگر به او نیاز پیدا کردی به تو کمک کند. اگر از شما کاستی یا کمبودی ببیند آن را مسدود می کند و اگر از شما خوبی دید نشر می دهد و اگر بدی دید مستور می کند. اگر شما رفت و آمد زیادی با او داشتید ناراحت نمی شود.

بنابراین دستورات اسلامی همین است که در این روایت بیان می شود هر چند که این افراد کم هستند.

زمانی که انسان با افراد صالح و متدین که انس با خدا دارند رفیق باشد برکتش این است که اگر رحمت الهی نازل شود شامل حال او نیز می شود و بالعکس اگر قرار باشد که عذاب و نقمتی به انسان های بد برسد شامل حال افرادی که با آنان معاشرت دارند نیز خواهد شد. این مساله مصادیق فراوانی در روایات دارد که به روایت لقمان نیز می توان اشاره کرد که به فرزندش می فرماید: « وَ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یَا بُنَیَّ صَاحِبِ الْعُلَمَاءَ وَ اقْرَبْ مِنْهُمْ وَ جَالِسْهُمْ وَ زُرْهُمْ فِی بُیُوتِهِمْ فَلَعَلَّکَ تُشْبِهُهُمْ فَتَکُونَ مَعَهُمْ وَ اجْلِسْ مَعَ صُلَحَائِهِمْ فَرُبَّمَا أَصَابَهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ فَتَدْخُلُ فِیهَا فَیُصِیبُکَ وَ إِنْ کُنْتَ صَالِحاً فَابْعُدْ مِنَ الْأَشْرَارِ وَ السُّفَهَاءِ فَرُبَّمَا أَصَابَهُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ فَیُصِیبُکَ مَعَهُمْ فَقَدْ أَفْصَحَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى بِقَوْلِهِ- فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ بِقَوْلِهِ تَعَالَى- أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ یَعْنِی فِی الْإِثْمِ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ- وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ.»[1] با علماء (علمای صالح) نزدیک شو و در منزل آنان برو که شاید اخلاق آنان به شما نیز سرایت نماید و اگر قرار شود که رحمتی شامل حال آن صلحا شود به دلیل این که تو با آنان هستی همان رحمت نیز به تو خواهد رسید. با افراد بد نیز نشست و برخاست نکن زیرا در اثر اعمال بدشان ممکن است مستحق عذاب باشند و تو نیز به علت معاشرت با آنان ممکن است معذب شوی.

این نیز مطلب مهمی است که صرف دوستی با صلحا انسان صالح می شود و با دوستی با اشرار در زمره آنان است و رحمت یا عذاب الهی در هر یک از موارد مذکور شامل حال انسان خواهد شد.

در روایت دیگر می فرماید:

« عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ مَا لِی رَأَیْتُکَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ یَعْقُوبَ فَقَالَ إِنَّهُ خَالِی فَقَالَ إِنَّهُ یَقُولُ فِی اللَّهِ قَوْلًا عَظِیماً یَصِفُ اللَّهَ وَ لَا یُوصَفُ فَإِمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَکْتَنَا وَ إِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَکْتَهُ فَقُلْتُ هُوَ یَقُولُ مَا شَاءَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ عَلَیَّ مِنْهُ إِذَا لَمْ أَقُلْ مَا یَقُولُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام أَ مَا تَخَافُ أَنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَةٌ فَتُصِیبَکُمْ جَمِیعاً أَ مَا عَلِمْتَ بِالَّذِی کَانَ مِنْ أَصْحَابِ مُوسَى علیه السلام وَ کَانَ أَبُوهُ مِنْ أَصْحَابِ فِرْعَوْنَ فَلَمَّا لَحِقَتْ خَیْلُ فِرْعَوْنَ مُوسَى تَخَلَّفَ عَنْهُ لِیَعِظَ أَبَاهُ فَیُلْحِقَهُ بِمُوسَى فَمَضَى أَبُوهُ وَ هُوَ یُرَاغِمُهُ حَتَّى بَلَغَا طَرَفاً مِنَ الْبَحْرِ فَغَرِقَا جَمِیعاً فَأَتَى مُوسَى ع الْخَبَرُ فَقَالَ هُوَ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَکِنَّ النَّقِمَةَ إِذَا نَزَلَتْ لَمْ یَکُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ الْمُذْنِبَ دِفَاعٌ.»[2] چه شده است که می بینم با فلانی رفت و آمد می کنی؟ گفت: او دایی من است. حضرت فرمودند: این شخص در رابطه با خداوند سخن عجیبی می گوید و خدا را جسم می داند و توصیف می نماید! پدرم جواب داد: سخن دایی من چه ارتباطی با من دارد؟ من که آن عقیده را قبول ندارم و سخن او را بیان نمی کنم. حضرت فرمود: یا با او معاشرت کن و با قطع رابطه کن با بالعکس این کار را انجام بده.

یعنی زمانی که مردم می بینند که با چنین فردی معاشرت داری و با ما نیز معاشرت می کنی تصور می کنند که ما این افکار را قبول داریم علاوه بر این ممکن است بر او عذابی نازل شود که شامل حال تو نیز بشود. بعد حضرت مثالی فرمودند که شخص قانع شد.

پدر شخصی از قوم حضرت موسی جزء فرعونیان بود، زمانی که حضرت موسی بنی اسرائیل را فراری دارد و به دریا رسیدند گفتند که ما گیر افتادیم! آن شخص که از اصحاب موسی بود به سراغ پدرش رفته بود که به ایمان دعوتش کند و زمانی که اصحاب فرعون غرق شدند این شخص با ایمان نیز غرق شد. امام فرمودند که حضرت موسی خبر ایشان را جویا شد و متوجه شد که از غرق شدگان است. جبرئیل در پاسخ گفت: ایشان غرق شد و خداوند او را رحمت کند. ایشان بر اعتقاد پدرش نبود ولیکن زمانی که عذاب می آید شخصی که در کنار اوست شامل عذاب می شود.

این مساله قاعده ای است که باید بدانیم اگر عذابی برای افراد ناصالح بیاید ما که در جوار آنان هستیم نیز ممکن است گرفتار شویم و عکس مساله نیز صادق است یعنی ممکن است رحمتی نازل شود و با این که ما استعداد دریافت آن را نداریم اما به خاطر انسان های صالح شامل حالمان شود. این دستور کلی است که انسان باید درمعاشرت خویش با افراد رعایت نماید که بداند با چه کسانی ارتباط دوستی برقرار نماید.

این مساله با صله رحم نیز قابل جمع است که انسان مثلاً با پدر و مادر خویش ارتباط داشته باشد اما عقائد آنان را نیز نپذیرد. پس انسان احترام خویشی را نگه دارد اما ارتباط عقیدتی با آنان نداشته باشد.

 

سخن امیرمومنان علیه السلام در صفت شجاعت والی

در بحث یکی از شرائطی که برای ولی فقیه لازم بود شجاعت است که به دلیل عقل و نقل ثابت شد که در نقل آیات و روایات بیان شد. طبق بیان روایات هر شخصی مسئولیتی را تقبل کرد باید کما هو حقه آن را انجام دهد و قدرت اعمال مسئولیت داشته باشد.

در دراسات بیش از بیست روایت برای اثبات صفت شجاعت بیان کرد، اما این گونه نیست که تمامی آن موارد دلالت تام داشته باشد و ما بین آن موارد 5 حدیث را انتخاب کردیم.

روایت دیگری ایشان نقل می کند که برای تیمم و تبرک آن را نقل می کنیم ولی بدان نمی توان استشهاد کرد.

حضرت امیرمومنان علیه السلام بعد از این که به مالک اشتر حکومت مصر را دادند منشوری بیان فرمودند که برای مالک و معروف است و نامه ای دیگر خطاب به اهالی مصر بیان فرمودند که من مالک اشتر را به عنوان والی و حاکم برای شما فرستادم. این نامه شاهد سخن ماست:

« أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ، لا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ، وَ لا یَنْکُلُ عَنِ الاَْعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ، أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ، وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِج، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَقَّ، فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللَّهِ، لا کَلِیلُ الظُّبَةِ، وَ لا نَابِی الضَّرِیبَةِ، فَإِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا، وَ إِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تُقِیمُوا فَأَقِیمُوا، فَإِنَّهُ لا یُقْدِمُ وَلا یُحْجِمُ، وَ لا یُؤَخِّرُ وَ لا یُقَدِّمُ اِلاّ عَنْ أَمْرِی، وَ قَدْ آثَرْتُکُمْ بِهِ عَلَى نَفْسِی لِنَصِیحَتِهِ لَکُمْ، وَ شِدَّةِ شَکِیمَتِهِ عَلَى عَدُوِّکُمْ.» ویژگی او این است که در ایام ترس خواب ندارد؛ یعنی اگر بحرانی در کشور پیش بیاید آرامش ندارد که بخوابد. این شخص در ساعات رعب و وحشت از دشمنان نمی ترسد. برای کفار از آتش سوزنده سوزاننده تر است. این شخص مالک بن حارث از قبیله مدحج و اهل یمن است. از او اطاعت کنید. من ایثار کردم که او را برای شما فرستادم یعنی خودم در حکومتداری به او نیاز داشتم. من شمشیر خدا را برای شما فرستادم. اگر امر کرد کوچ کنید و هر امری به شما داشته باشد قطعاً امر من است.

شکیمه در لغت به معنای آهنی است که در دهانه افسار حیوان است و هر چه آن را بجود تاثیری ندارد.

پس از این سخن استفاده می کنیم که باید انسان شجاع و قوی در راس حکومت مسلمین باشد. از این سخن استدلال می شود هر شخصی که می خواهد حاکم باشد باید چنین صفاتی داشته باشد. اما به نظر ما هر حاکمی نمی تواند مانند مالک اشتر باشد و این که بگوییم هر حاکمی باید این صفات را داشته باشد ضعیف است.

حال اگر استدلال به این روایت نیز ضعیف باشد اما می تواند سبب تقویت دلیل ما باشد.

شرط ششم نیز در جلسه آتی بیان خواهد شد./926/ف

تقریر: محسن جوادی صدر

پی نوشت:

[1] . بحار الانوار ج 71 ص189

[2] . کافی ج 2 ص 375

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۰۳:۵۹
طلوع افتاب
۰۶:۳۲:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۴۰
غروب آفتاب
۱۹:۳۹:۴۸
اذان مغرب
۱۹:۵۷:۱۴