vasael.ir

کد خبر: ۷۶۶۳
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۵ - 12 February 2018
درس خارج فقه فرهنگ آیت الله محسن اراکی/ جلسه 7

بیان ترویجی همراه با نهی دلالت بر حرمت فعل از طرف شارع است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی، دبیر مجمع جهانی تقریب مذاهب در هفتمین جلسه درس خارج فقه فرهنگ اسلامی گفت: «مایعرف» و «ماینکر» هر جامعه، بستگی به همین هنجار متداول است یعنی آنچه هنجار متداول هر جامعه ای است «مایعرف» جامعه است و آنچه هنجار غیر متداول هر جامعه ای است، «ما ینکر» جامعه است.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه هفتم درس خارج فقه فرهنگ اسلام که روز پنج شنبه مورخه 14 دی 96 در دفتر ایشان برگزار شد، به بیان حرمت بیان ترویجی هنجارشکن و ادله آن از آیات قرآن پرداخت و گفت: مطلب اول پیرامون استدلال به آیه 148 سورن نساء، دلالت آیه بر حرمت نشر قول یا فعل بد است که از واژه «لایحب» چنین چیزی استفاده می شود برخلاف نظر برخی علما که بر کراهت حمل کرده اند.
ایشان در ادامه اظهار داشت: طبق نظر مرحوم آیت الله خویی، «لایحب» مطلق المبغوضیة یا مبغوضیة الاجمالیة را می فهماند اعم از این که این مبغوضیت همراه با ترخیص در ترک باشد یا نباشد بنابراین از «لایحب» تحریم را استفاده نمی کنیم بلکه با کراهت نیز قابل جمع است و البته به سخن ایشان مناقشه وارد است.
استاد اراکی همچنین گفت: اگر در نهی مولا ترخیصی وجود داشته باشد لازم است که همراه قرینه ذکر شود و در لسان معصومین علیهم السلام چنین مواردی وجود دارد که به طور مثال دو نمونه از سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیان می شود.
این استاد درس خارج در پایان گفت: موید دیگر استظهار ما، استعمالات قرآنی است که هیچ گاه «لایحب» در جواز و ترخیص در فعل به کار برده نشده است و شواهد زیادی در قرآن وجود دارد که واضح ترین آن ماجرای حضرت ابراهیم و گفتگوی ایشان با مردم است.


تقریر کامل درس


بیان ترویجی هنجارساز
در اقسام بیانی که بحث می کردیم به بیان ترویجی رسیدیم. بیان تعلیمی و اظهاری بحث شد.
در بیان ترویجی اقسامی بیان شد.
بحث ما در بیان ترویجی است که بخواهد هنجار بدی ایجاد کند یا مطلب بدی را ترویج می کند. ترویج مسائلی که خلاف شرع یا قانون بود.
ادله ای بر حرمت ترویج فعل یا قول بد دلالت می کند. بیان شد که این ترویج نیز خود به خود هنجارساز است یعنی زمانی که چیزی در جامعه رواج پیدا کرد، تبدیل به معروف «مایعرف» می شود.
معروف که در هر جامعه ای گفته می شود به معنای «ما یعرف» جامعه است.
«مایعرف» و «ماینکر» هر جامعه، بستگی به همین هنجار متداول است. آنچه هنجار متداول هر جامعه ای است «مایعرف» جامعه است و آنچه هنجار غیر متداول هر جامعه ای است، «ما ینکر» جامعه است.
بعداً در مورد معروف و منکر و امر به معروف و نهی از منکر مباحثی خواهیم داشت.
بیشتر در بیان نقدی یا انتقادی یعنی قسم چهارم، بحث معروف و منکر را بیان خواهیم کرد. بیان شد که چهار نوع بیان داریم که هر یک بحث خودش را دارد.
1ـ بیان تعلیمی
2ـ بیان اظهاری
3ـ بیان ترویجی
4ـ بیان نقدی


در استدلال به ترویج قول و فعل بد، ابتدا به آیه (إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون) تمسک کردیم. به خود آیه و روایاتی که در تفسیر آیه آمده بود پرداختیم.
بحث امروز ما در آیه دوم استدلال بر حرمت ترویج فعل و قول بد است.
آیه دیگر
آیه 148 سوره نساء است که فرمود: (لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیما)
در اینجا چند بحث وجود دارد:
مطلب اول پیرامون استدلال به آیه، دلالت آیه بر حرمت نشر قول بد یا فعل بد است. بحث می شود که آیا می توان از این آیه حرمت نشر هر شی بدی را قولاً و فعلاً (تعمیم) استفاده کرد.
بحث این است که موضوع قول است یا شامل فعل نیز می شود.
به نظر ما «لایحب» افاده حرمت دارد. زمانی که خداوند می فرماید (لایحب الظالمین) به معنای این نیست که صرفاً خداوند این ها را دوست ندارد که بعد بگوییم نسبت به آنان نفرت نیز دارد یا خیر.


مرحوم آیت الله خویی (قدّس الله روحه) در مصباح الفقاهة در دلالت (لایحب) بر حرمت تشکیک می کند.
عبارت ایشان چنین است: «لا یستفاد منه التحریم فإن عدم المحبوبیة اعم منه و من کراهة المصطلحة»
این دوست ندارم هم شامل تحریم و هم شامل کراهت می شود. این جمله اعم از دوست ندارم به معنای بغض فعل به صورت مطلق است یا به معنای مبغوضیت همراه با ترخیص در فعل است.


به عبارت دیگر این عدم محبوبیت را ایشان قبول دارد که به معنای مبغوضیت است اما سخن در درجه مبغوضیت است. آیا شامل مبغوضیت همراه با ترخیص در فعل نیز می شود یا مراد مبغوضیت غیر مجامع با ترخیص در ترک است؛ یعنی مبغوضیتی که لازمه اش تحریم و به معنای عدم رضایت به فعل مطلقا است.
ایشان می فرماید که این «لایحب» مطلق المبغوضیة یا مبغوضیة الاجمالیة را می فهماند اعم از این که این مبغوضیت همراه با ترخیص در ترک باشد یا نباشد. بنابراین از «لایحب» تحریم را استفاده نمی کنیم بلکه با کراهت نیز قابل جمع است.


ما بر این استظهار ایشان مناقشه داریم. بیان ما این است که «لایحب» یا «لا أحب»، ظهور در مبغوضیت فعل به معنای عدم ترخیص در ترک دارد؛ یعنی مبغوضیتی که «لایجتمع مع الترخیص فی الفعل»؛ قابل جمع با ترخیص در فعل نیست.
ما به دو دلیل این استفاده را می کنیم؛ یعنی از «لایحب» مبغوضیت به عدم ترخیص در فعل را استفاده می کنیم.
1ـ خود مبغوضیت مولا به صورت مطلق، اگر دلیل بر ترک نداشته باشد ظهور در تحریم دارد. یعنی برای این مساله نیاز به قرینه نداریم بلکه برای خلاف آن نیازمند قرینه هستیم. اگر مولا گفت: «ابغض هذا الشیء» همین سخن یعنی جایز نیست که انجام دهید.
اگر این کلمه «ابغض» بخواهد دلالت بر ترخیص در فعل نیز داشته باشد باید همراه قرینه ذکر شود. به طور مثال بگوید «ابغضه و لا أحرمه».
این گونه تعابیر را در لسان معصومین علیهم السلام داریم. روایاتی از فعل رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است.
مورد اول در مورد لبن مخیض به عسل که برای حضرت رسول آوردند. شاید در یکی از جنگ ها بوده است که هوا بسیار گرم بوده است. یکی از یاران دید حضرت بسیار تشنه هستند بنابراین ظرفی که در آن شیر به همراه عسل بود و بسیار نیز خنک بود برای ایشان آورد تا بنوشد. حضرت این ظرف را نزدیک دهان مبارکشان آوردند و تا چشیدند آن را رد کردند.
از حضرت سوال کردند که این حرام است؟ حضرت فرمودند خیر حرام نیست ولی من نمی نوشم.
این نشان دهنده این است که امتناعی در وجود حضرت بوده است که ننوشیده اند. علت نیز این است یک نوشیدنی برای ایشان کفایت از دیگری می کرد.
در اینجا نیز حضرت این نوشیدنی را دوست نداشتند نه این که نشان دهنده تحریم آن باشد و قابل جمع است زیرا دلیل داریم که حضرت فرمودند: «لا أحرمه»
 مورد دیگری در مورد لحوم اسب بیان شده است که حضرت نیز گرسنه بودند. یکی از اصحاب می گوید همراه حضرت حرکت کردم که هر جا ایشان ناهار میل می کنند من نیز بخورم. حضرت به اصحاب رسیدند و گروه گروه مشغول طبخ غذا بودند. گروهی مشغول طبخ گوشت اسب بودند که حضرت فرمودند من نمی خورم و آن را حرام نمی دانم که از این مساله کراهت فهمیده می شود زیرا قرینه به همراه دارد.
منظور این است که اگر قرینه ای در کار باشد که «لا أفعله» یا «لا أحبه» به معنای عدم الفعل مع الترخیص در ترک است قرینه بر کراهت است ولی اگر گفت «لاأحب» و قرینه ای بر جواز فعل نیز نیاورد نشانه بغض در فعل است نه این که نشانه نفی محبت است که اگر به این صورت باشد با اباحه نیز قابل جمع است در حالی که قطعاً این چنین نیست و مرحوم آیت الله خویی نیز قبول دارد که اباحه فهمیده نمی شود پس چرا ایشان فقط کراهت را فهمید ولی اباحه را بیان نکرد؟
زمانی که شارع می گوید: «إن الله لبغض الفارغ»؛ خداوند بیکاری را دوست ندارد یعنی بیکاری در اسلام حرام است و تعارفی نیز ندارد حال اگر بخواهیم توجیه کنیم و بگوییم که نشانه کراهت است، می توان گفت از جیب خرج کردن است.
در اسلام بیکاری ممنوع است؛ به همین خاطر در مباحث اقتصاد نیز بیان کرده ایم که از مسئولیت های دولت این است که مردم را به کار وادار کند. اگر جوانی بیکار است برود کشاورزی کند مگر حتماً باید کار اداری داشته باشد؟! باید دولت به کار اجبار کند و الزام به عمل از وظایف دولت است که در نظام مدیریتی ما مغفول است.
در انگلستان این مساله الزام به کار وجود دارد. یک عالم دانشمند فیزیک اتمی و عالم بزرگ انگلیس (دکتر مسعری) که از دوستان ما در انگلستان بود را وادار به کار اجباری کردند.
این مساله در دین ما نیز وجود دارد و باید هر شخص کار متناسب با خودش را انجام دهد.
بنابراین اولاً خود «لا أحب» ظهور در حرمت دارد مگر قرینه ای برای ترخیص در فعل باشد. مبغوضیت مولا نسبی نیست یعنی در وجوب اطاعت، نسبیت معنی ندارد. زمانی که مبغوض مولا بود انجامش پاگذاشتن روی حق اوست. ممکن است گاهی برای تسهیل امر از حق خودش دست برداشته باشد.
اینکه گاهی گفته می شود انسان باید بداند که هر واژه ای چه نوع کاربری در زبان عرب یا زبان های دیگر دارد به همین خاطر است. انسان نباید به زبان معاجمی و فرهنگ لغتی اکتفا کند. شما با زبان فرهنگ لغتی نمی توانید با مردم یک کشور صحبت کنید. این جمله زمانی که در لسان اهل زبان قرار می گیرد چنین معنایی دارد که باید توجه شود. مردم این زبان این جمله را اینجا به کار می برند.
گاهی گفته می شود من از این کار بدم می آید و گاهی گفته می شود که من این کار را دوست ندارم که هر دو به یک معناست منتهی یکی مودبانه است و دیگری به آن معنا مودبانه نیست. یا ممکن است گفته شود که در یک مورد مراعات عاطفه و ظرفیت شخص مقابل است و دیگری به لسان عرب ها «حدی» است که تند می باشد. در زبان فارسی نیز چنین است.
در همه تعابیر مربوط به کراهت باید قرینه ای بر ترخیص باشد. زمانی نهی می تواند تنزیهی باشد که همراه با ترخیص در فعل باشد.
2ـ موید استظهار ما استعمالات قرآنی است که هیچ گاه «لایحب» در جواز و ترخیص در فعل به کار برده نشده است.
(والله لا یحب کفار أثیم)
(والله لا یحب الظالمین)
(إن الله لا یحب من کان خوانا أثیما)
(قال هذا ربی، فلما أفل قال لا أحب الافلین)
این موارد از افعال محرمه شدید الحرمة است. در مورد آخر نیز «لا أحب» به معنای بغض است و قرینه سوره مبارکه ممتحنه است زمانی که خدای متعال، گفتگوی حضرت ابراهیم با قومش را بیان می کند می فرماید:
(قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیر)
واژه «مما تعبدون» در آیه شریفه همان مواردی است که حضرت ابراهیم گفته من آنان را دوست ندارم. در موارد دیگری نیز همین سخن از قول حضرت ابراهیم هست.
این موارد نیز قرائن قرآنی است که موید استظهار ماست. واژه ترکیب «لا یحب» به معنای بغض در شی است.
ان شاء الله ادامه بحث را هفته آینده بیان خواهیم کرد./926/ص
تقریر: محسن جوادی صدر

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۰۰:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۳۰:۲۴
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۱:۲۳
اذان مغرب
۱۹:۵۸:۵۳