vasael.ir

کد خبر: ۷۵۸۵
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۷ - 03 February 2018
بازخوانی اندیشه شهید مطهری/ بخش اول

امر به معروف و نهی از منکر در بیان و اندیشه شهید مطهری

وسائل- این نوشته با استفاده از مجموعه ده گفتار استاد شهید مزتضی مطهری تلاش دارد تا با استفاده از بیان مستقیم ایشان به تبیین امر به معروف و نهی از منکر پرداخته و موضوعات و مطالب مرتبط با آن را تبیین نماید.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل؛ امر به معروف و نهى از منکر یکى از اصول عملى اسلام است و چون اصلى است که در خود قرآن مجید با صراحت و تأکید آمده و بعد در اخبار نبوى و آثار ائمه طاهرین درباره آن بسیار سخن گفته شده و بعد هم بزرگان و علماى دین در همه قرنها، دوره به دوره و طبقه به طبقه، درباره این اصل و اهمیت آن سخنها گفته و مطالبى نوشته‏اند، در میان علماى اسلامى زیاد مورد بحث قرار گرفته و بیش از هرجا در کتب فقهیه مورد بحث و گفتگو و تحقیق قرار گرفته است

مسائلى که فقها طرح مى ‏کنند
معمولًا فقها- و همچنین غیر فقها که احیاناً وارد این مطلب شده‏اند- بحث خود را در چند قسمت قرار مى ‏دهند. من نمى‏ خواهم وارد آن قسمتها بشوم. به‏ طور اشاره و فهرست آنها را ذکر مى‏ کنم:
یکى بیان آیات زیادى که در قرآن مجید در این باب است و اخبار بسیارى که از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و یا ائمه طاهرین علیهم السلام در این باب رسیده که به قول شهید ثانى کمر را مى‏ شکند.
دیگر بحثى است در معناى معروف و منکر و تعریف آنها؛ و احیاناً به مناسبت معناى معروف و منکر، بعضى از فقها وارد بحث معروف کلامى «حسن و قبح عقلى» شده‏ اند.
دیگر اینکه آیا امر به معروف و نهى از منکر واجب عینى است یا واجب کفائى؟.
دیگر اینکه شرایط وجوب امر به معروف و نهى از منکر چیست؟ چون هر تکلیفى و امر و نهیى شرایطى دارد. علاوه بر شرایط عامه مشهور از عقل و بلوغ و قدرت و حتى علم- به یک اعتبار- که هر تکلیفى مشروط به این امور است، هر تکلیف بخصوصى ممکن است شرایط مخصوص به خود داشته باشد. آیا امر به معروف و نهى از منکر نیز به سهم خود شرایط مخصوصى دارند یا نه؟.
معمولًا فقها چهار شرط ذکر مى‏ کنند: یکى علم و معرفت، دیگر احتمال اثر و نتیجه، سوم نبودن ضرر و به تعبیر بعضى از فقها مترتب نشدن مفسده، چهارم ادامه و اصرار متخلف، یعنى آن کس که معروف را ترک کرده و یا مرتکب منکر شده خودش منصرف و نادم و پشیمان نشده باشد.
مسئله دیگرى که باز بحث مى‏ کنند مراتب و درجات امر به معروف و نهى از منکر است که در اخبار و احادیث به‏ طور کلى وارد شده که سه درجه و سه مقام دارد:
مرتبه قلب، مرتبه زبان، مرتبه دست. فقها هم این سه مرتبه را تشریح کرده و تفصیل داده‏ اند و گفته‏ اند در درجه اول مسلمان باید در قلب خود نسبت به خلافکاری ها و ترک واجبات الهى و ارتکاب منهیّات دینى تنفرى احساس نماید، و کمترین مظهرى که این تنفر قلبى مى‏ تواند داشته باشد یک عمل منفى است یعنى اعراض و ترک معاشرت، و همچنین است اظهار تأسف و تکدر با قیافه. در مرتبه زبان هم باید اول از طریق پند و نصیحت و نرمى وارد شد و اگر فایده نکرد سخنان درشت و با خشونت به کار برده شود. براى مرتبه ید و عمل هم مراتبى ذکر کرده‏ اند و غالباً متوجه این قضیه شده‏ اند که گاهى احتیاج مى‏ افتد به اینکه اعمال زور و عنف بشود و بسا مى‏ شود صدمه‏ اى بر طرف وارد شود و جراحتى بردارد، و یا آنکه احیاناً ممکن است منجر به قتل کسى بشود. به اینجا که مى رسد فقها به اصطلاح توقف‏ مى‏ کنند و مى ‏گویند این دیگر وظیفه عامه مردم نیست. عامه حق ندارند از پیش خود دست به این گونه کارها بزنند. این مرتبه امر به معروف و نهى از منکر وظیفه حاکم شرعى و یا کسى است که از طرف حاکم شرعى اجازه و دستور این کار را داشته باشد. اگر به عامه مردم اجازه این کارها داده شود مستلزم هرج و مرج در اجتماع مى ‏شود.
مسائل دیگرى هم معمولًا در ذیل مبحث امر به معروف و نهى از منکر از طرف فقها عنوان مى ‏شود که در حقیقت از این باب نیست، باب جداگانه‏ اى است، از قبیل اینکه حدود و تعزیرات را چه کسى باید انجام دهد؟ آیا در زمان غیبت امام این وظیفه متوجه فقهاست یا نه؟ «حدود» عبارت است از مجازاتهایى که از طرف شارع اسلام حد و اندازه‏اش براى همه معین شده، مثل حد دزدى و حد زنا. و «تعزیر» عبارت است از مجازاتهایى براى خلافکاریهایى که شارع اسلام براى آن خلافکاریها مجازاتهایى در حد و میزان معینى قرار نداده و آن را در هر موردى به نظر شخص حاکم قرار داده که برحسب علل و عوامل مختلفى که در هر موضوع هست هر اندازه مى‏داند و مصلحت اقتضا مى‏کند آن را تعیین کند.
حدود و تعزیرات هم مثل امر به معروف و نهى از منکر براى این جهت تشریع شده که جلوى منکرات گرفته شود و کارهاى خوب تأیید و تقویت شود.
این بود خلاصه مطالبى که در اطراف آنها معمولًا بحث مى ‏شود و ضمناً از همین مختصر معلوم مى‏شود که طرز بحث و بیان در اطراف این مطلب چگونه بوده است.
حِسبه و احتساب در تاریخ اسلام‏
در حدود هزارسال پیش تقریباً، این اصل در جامعه اسلامى و حکومت اسلامى دایره و تشکیلاتى به وجود آورده که در تاریخ اسلام آن دایره، دایره حسبه یا احتساب نامیده مى ‏شود و قرنها ادامه یافت. من تاریخ دقیق پیدایش دایره حسبه را نمى‏ دانم که از چه زمانى پیدا شده و به این نام نامیده شده، ولى قدر مسلّم این‏ است و شواهد تاریخى دلالت مى ‏کند که در قرن چهارم بوده است و على الظاهر در قرن سوم پیدا شده باشد. این دایره به عنوان امر به معروف و نهى از منکر درست شده و پایه دینى داشته و از شئون حکومت بوده است، همان طورى که تشکیلات و دوایر دیگرى وجود داشته مثل دایره قضاء- که این هم تاریخچه ‏اى دارد و از زمان خلیفه دوم امر قضاء را شخص دیگر غیر از شخص خلیفه با فرمان خلیفه عهده ‏دار شد و تدریجاً توسعه پیدا کرد تا در عهد هارون وسیله ابویوسف شاگرد ابوحنیفه تشکیلات نسبتاً منظمى پیدا کرد و خود ابویوسف به عنوان قاضى القضاة در رأس تشکیلات قضائى قرار گرفت- و همچنین دایره دیگرى بوده به نام «دیوان مظالم» که على الظاهر کار شهربانى را انجام مى‏داده، و همچنین دوایر و مناصب زیادى از قبیل نقابت و غیره که در تواریخ مضبوط است. تمام این دوایر به نحوى وابسته به دستگاه خلافت و حکومت بوده است.
به هر حال دایره حسبه همان دایره امر به معروف و نهى از منکر بوده و رنگ و صبغه دینى داشته. محتسِبین و مخصوصاً آنان که در رأس دایره حسبه بوده مى‏ بایست هم عالم و مطلع باشند و هم با ورع و تقوا و امانت، و یک نوع احترام دینى در میان مردم داشته باشند.
 «
محتسِب» ناظر و مراقب اعمال مردم بوده که مرتکب منکرات نشوند و مخصوصاً میخوارگى و میخواران را سخت تحت نظر قرار مى ‏داده. لهذا شعرایى که به نام مى‏و محبوب تغزل مى ‏کرده ‏اند از جور محتسب زیاد نالیده‏ اند و کلمه «محتسب» را زیاد در اشعار خود به کار برده ‏اند. گاهى خدا را شکر مى ‏کنند که محتسب نیست و یا محتسب از جهان رفت. شاید حافظ از همه بیشتر نام محتسب را در اشعار خود آورده است. از جمله مى ‏گوید:

         اى دل بشارتى دهمت محتسب نماند             وز مى‏جهان پر است و بت مى‏گسار هم‏

 مى‏ گویند نظر حافظ به امیر مبارزالدین است که مدتى براى جلب نظر مردم تظاهر به امر به معروف و نهى از منکر مى ‏کرد و مانند یک «محتسب» رفتار مى ‏کرد.
نام محتسب را حافظ به او داد. و چون کار او تظاهر بود نه حقیقت- لهذا در اواخر، خود همه چیز را روى می خوارگى گذاشت- مورد طعن و استهزاء حافظ و دیگران است.
یا مثلًا سعدى در باب دوم گلستان مى ‏گوید:
چندان که مرا شیخ اجل شمس الدین ابوالفرج بن الجوزى ترک سماع فرمودى و به خلوت و عزلت اشاره کردى عنفوان شبابم غالب آمدى و هوا و هوس طالب، هر وقت نصیحت شیخم یاد آمدى گفتمى:

         قاضى ار با ما نشیند بر فشاند دست را             محتسب‏گر مى ‏خورد معذور دارد مست را

 از همین شعر سعدى معلوم است که قاضى غیر از محتسب بوده و قسمت قضاء غیر از قسمت احتساب بوده است.
اصطلاح حسبه و احتساب در مورد امر به معروف و نهى از منکر یک اصطلاح مستحدثى است که از همان زمانهایى که دایره احتساب در حکومت اسلامى به وجود آمد این کلمه هم به معناى امر به معروف و نهى از منکر استعمال شد والّا در قرآن یا اخبار نبوى یا روایات ائمه اطهار علیهم السلام این کلمه در مورد امر به معروف و نهى از منکر استعمال نشده. نه در اخبار و روایات شیعه این کلمه به این معنى دیده مى‏شود و نه در اخبار و روایات اهل تسنن.
در دوره‏ هاى بعد که این کلمه در اجتماع اسلامى براى خود جا پیدا کرد تدریجاً در اصطلاح فقها و علما هم راه پیدا کرد و بعضى باب امر به معروف و نهى از منکر را «بابُ الحِسبَه» نامیدند. در میان علماى شیعه آن مقدارى که من دیده و اطلاع دارم، از فقها شهید اول محمد بن مکى است که در کتاب دروس رسماً تحت عنوان «کتاب الحسبه» از امر به معروف و نهى از منکر نام مى‏برد؛ و از محدثین مرحوم فیض کاشانى است در کتاب وافى. ولى مرحوم فیض حسبه را تعمیم داده به طورى که شامل کتاب جهاد و امر به معروف و نهى از منکر و کتاب حدود مى‏شود. صاحب مجمع البحرین هم با اینکه تنها در صدد تفسیر و شرح لغاتى است که در قرآن کریم یا احادیث آمده است و همان طورى که عرض کردم در قرآن کریم و حدیث این ماده به معنى امر به معروف و نهى از منکر نیامده، در عین حال به ملاحظه اینکه در عصر صاحب مجمع البحرین این ماده به این معنى استعمال مى‏شده، مى‏گوید: الحسبة هو الامر بالمعروف و النهى عن المنکر.
به هر حال همچو دایره ‏اى به نام امر به معروف و نهى از منکر در تاریخ اسلام به وجود آمده و دایره وسیعى بوده است. هرچند حسبه و احتساب از آن نظر که وابسته به دستگاه حکومت و خلافت بوده نمى‏توانسته کاملًا اسلامى باشد، اما نظر به اینکه خواسته مردم در مورد اجراى احکام و مقررات اسلامى آن را به وجود آورده بود، نسبتاً دایره مفید و ثمربخشى بوده است و حتى کتابهاى بسیار خوب و نفیس در موضوع حسبه و وظایف محتسب نوشته شده است.
اخیراً کتابى دیدم به نام معالم القربة فى احکام الحسبه که یکى از فقهاى شافعیه نوشته است و یک نفر مستشرق اروپایى نسخه آن را در اروپا به چاپ رسانیده است. کتاب نفیسى است. وقتى که انسان این کتابها را مى‏بیند متوجه مى ‏شود که در گذشته به چه دقایقى از اصلاحات اجتماعى توجه و عنایت کرده‏اند و شعور دینى مسلمانان چقدر وسعت داشته! روى احساس وظیفه دینى و شرعى و اصل امر به معروف و نهى از منکر وظیفه خود مى ‏دانسته‏ اند که در جمیع شئون زندگى اصلاحات به عمل آورند.

ادامه دارد.........

120/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵