vasael.ir

کد خبر: ۷۵۰۶
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۱ - 23 January 2018
درس خارج ولایت فقیه، آیت الله مقتدایی/ جلسه 86

شرط زعامت مسلمین اعلمیت است

وسائل ـ آیت الله مقتدایی در خصوص شرط اعلمیت برای ولی فقیه گفت: امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند سزاوارترین افراد به امر خلافت شخصی است که عالم‌ترین افراد به امر خداوند باشد و کسی می‌تواند زمامدار باشد که اعلم باشد، پس ولی فقیه باید اعلم باشد و لذا از آیات و روایات استفاده می‌شود که شرط زعامت اعلمیت است و با وجود اعلم جایی برای عالم باقی نمی‌ماند.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه هشتاد و ششمین درس خارج ولایت فقیه که شنبه 21 اسفند 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی شرط اعلمیت ولی فقیه و ادله آن پرداخت.

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در بیان اشکال وارد شده به شرط علمیّت ولی فقیه گفت: برخی گفته‌اند شرطیت علم در ولی امر مسلمین کافی است تقلیدی باشد؛ زیرا مراد علمی بتی و قطعی نیست بلکه می تواند از طرق مختلف به دست آورده باشد، در مجتهد طریق معتبر آیات و روایات است و در مقلد طریق معتبر مراجعه به فتاوای مجتهد خودش است، پس هر دو دارای علمی هستند که شرط ولایت فقیه است و هر دو می‌توانند زعامت امر را بر عهده گیرند.

وی در پاسخ به اشکال مطرح شده گفت: اشکال این نظریه این است که شرط در ولی فقیه علمی است که اجتهادی باشد، چون تفاوت علم اجتهادی با علم تقلیدی این است که علمی که مجتهد به دست می‌آورد با رسیدن به مدرک حکم است و اشراف به مدرک حکم دارد و چون به مدرک حکم دسترسی دارد احتمال دارد خصوصیاتی در مدرک حکم باشد که باعث تغییر در علم مجتهد شود، پس مجتهد دو علم دارد، یکی علم به اصل حکم که این واجب است و علم دوم به خصوصیات حکم است که وجوب مثلا مطلق است و به همه جا تسری دارد و یا واجب مقید و خاصی است و مربوط به موارد خاصی است. ولی مقلد این خصوصیات حکم را نمی‌داند. پس ولی امر مسلمین باید مجتهد باشد و علمی که دارد باید اجتهادی باشد.

این استاد حوزه اشکالی دیگر را مطرح کرد و بیان داشت: ممکن است گفته شود در روایت داریم «فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا» و این نشان می‌دهد که فقط کسانی که راوی حدیث هستند، می‌توانند محل رجوع باشند. پس در زمان غیبت، هم عالم و هم مقلد هر دو خارج هستند. در پاسخ می گوییم، اولاً در جای خودش رواة احادیث معنی شد که مراد کسی که از امام شنیده است نیست، بلکه تا قیامت هر کس که با تکیه بر احادیث فتوی دهد، مراد است. ثانیاً روایات دیگری نیز در مورد قابلیت عالم برای تصدی ولایت در زمان غیبت داریم که جواز تصدی و حتی لزوم تصدی در زمان غیبت را ثابت می کند، مانند روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام که نشان می دهد برای تصدی ولایت، عالم بودن شرط است نه راوی بودن.

وی در پایان به نتیجه گیری پرداخت و افزود: پس در تصدی ولایت بر مسلمین، علم استنباطی و اجتهادی شرط است و مقلد هر چند آگاه به مسأله باشد و اشراف بر فتاوای مجتهدش داشته باشد، نمی‌تواند ولی فقیه شود و حتماً می بایست مجتهد باشد.

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در بررسی لزوم اعلمیت ولی فقیه گفت: در مسأله شرط اعلمیت برای ولی فقیه دو قول است؛ برخی قائل به لزوم اعلمیت ولی فقیه هستند و می گویند با وجود اعلم برای عالم ولایتی وجود ندارد و گاهی گفته می‌شود که همین مقدار کافی است و اعلمیت شرط نیست، بلکه صرف مجتهد مطلق بودن، حتی داشتن شأنیت برای استنباط در ابواب فقه کافی است.

این استاد حوزه ادامه داد: قائلین به شرطیت اعلمیت به آیات و روایات استدلال کرده‌اند و ادله آن ها همان آیات و روایاتی است که یا لفظ اعلم داشت و یا اشاره به اعلمیت داشت و ما از طریق اولویت، استفاده علم از آنها کردیم و گفتیم وقتی اعلمیت شرط باشد، به طریق اولی علم هم شرط است.

وی به بیان ادله شرط اعلمیت پرداخت و گفت: در سوره مبارکه بقره آیه 246و 247 خدا طالوت را انتخاب کرده و علت انتخاب نیز وسعت در علم و جسم است، پس زیادی علم مطلوب است و مراد تنها علم به احکام دین نیست، بلکه نسبت به کلیه موضوعات جاری در اداره کشور باید عالم باشد که از این آیه استفاده می‌شود اعلم بودن از باب وسعت در علم موجب کسب لیاقت منصب ولایت است، در نتیجه در ولی فقیه اعلم بودن شرط است.

آیت الله مقتدایی در ادامه به صحیحه عیص بن قاسم اشاره کرد و ابراز داشت: این مساله امری عقلایی است و امام علیه السلام در این روایت به عقلاء ارجاع می‌دهد و بناء عقلاء را مطرح و تأیید می‌کنند که تمام امور این گونه است. پس عقلاً و نقلاً شخصی که متصدی امر ولایت می‌شود باید اعلم باشد؛ زیرا بدیهی است وقتی طبق روایت بناء عقلاء این باشد که با وجود شبان داناتر و بهتر به سراغ شبان معمولی و فاقد امتیازات نمی‌رود، در امر ولایت و سرپرستی جامعه به طریق اولی با وجود اعلم سراغ عالم معمولی نمی‌رود.

این استاد حوزه روایتی دیگر را به عنوان ادله اعلمیت بیان کرد وگفت: در روایت سلیم بن قیس از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که می‌فرمایند: آیا سزاوار است کسی جانشین خلافت باشد که غیر اعلم به کتاب خدا و سنت پیامبر است؟ سپس امام به سه آیه از قرآن استدلال می‌کنند که خداوند در سوره یونس آیه 6 فرمود آیا کسی که هادی به سوی حق است باید پیروی شود یا کسی که خودش نیازمند هدایت دیگران است؟ ودر آیه 247 سوره بقره می‌فرماید دلیل رهبر شدن طالوت این است که در علم و جسم بر دیگران برتری دارد و در آیه 4 سوره احقاف می‌فرماید اگر می‌توانید یک اثر علمی برای برتری خود ارائه کنید. پس از این آیات و روایات استفاده می‌شود که شرط زعامت اعلمیت است و با وجود اعلم جایی برای عالم باقی نمی‌ماند.

تقریر درس

اعلمیت ولی فقیه

در شرایط ولی فقیه بیان شد یکی از شرائط علم بود که باید عالم باشد و به آیات و روایات استدلال کردیم که ولی فقیه باید دارای علم باشد و جاهل نمی تواند این مسند را اشغال کند.

در اعتبار علم نیز گفتیم باید از روی اجتهاد باشد نه تقلیدی زیرا مجتهد و فقیه بر مدرک مسائل و احکام و خصوصیات حکم اشراف و تسلط دارد و بر اساس آن فتوی می‌دهد.

اکنون این بحث باقی ماند که آیا همین مقدار که متصدی امر ولایت عالم و فقیه است و به مسائل اشراف دارد کافی است یا اینکه علاوه بر این موارد باید اعلم نیز باشد؟ در مسأله دو قول است:

1-    گفته اند لازم است اعلم باشد و با وجود اعلم برای عالم ولایتی وجود ندارد.

2-    گاهی گفته می‌شود که همین مقدار کافی است و اعلمیت شرط نیست. بلکه صرف مجتهد مطلق بودن حتی داشتن شأنیت برای استنباط در ابواب فقه کافی است.

 

دلیل قول اول

قائلین به شرطیت اعلمیت نیز به آیه و روایات استدلال کرده‌اند.

ادله آن همان آیات و روایاتی است که قبلا خواندیم که یا لفظ اعلم داشت و یا اشاره به اعلمیت داشت و ما از طریق اولویت استفاده علم از آنها کردیم و گفتیم وقتی اعلمیت شرط باشد به طریق اولی علم هم شرط است. حالا به همان آیات و روایات تمسک می‌کنیم.

قرآن

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنی‌ إِسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‌ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُواْ أَنىَ‌ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نحنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فىِ الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتىِ مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾[1] جمعی آمدند نزد یکی از پیامبران بعد از موسی و گفتند ما تحت ظلم جالوت هستیم و قصد جهاد با او داریم پس پادشاهی برای ما تعیین کنید پیامبرشان فرمود خداوند طالوت را برای شما تعیین کرده و آنان ابتدا قبول نکردند که او مشهور و معروف نیست و مال و وضعیت مالی خوبی ندارد و ما خودمان احق هستیم که از بین ما نفری انتخاب کنید پیامبرشان در پاسخ گفت: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فىِ الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ﴾

استدلال

خدا او را انتخاب کرده و علت انتخاب نیز وسعت در علم و جسم است، پس زیادی علم مطلوب است که به طالوت داده شده است. قبلاً در جای خود گفتیم از آیه استفاده می‌شود مراد تنها علم به احکام دین نیست، بلکه نسبت به کلیه موضوعات جاری در اداره کشور باید عالم باشد.

 از این آیه استفاده می‌شود اعلم بودن از باب وسعت در علم موجب کسب لیاقت منصب ولایت است، در نتیجه در ولی فقیه اعلم بودن شرط است.

 

روایات

    1. «عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِیِّ قَالَ: ... إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی وَ کَانَ‌ خَیْرَ أَهْلِ‌ الْأَرْضِ‌ وَ أَعْلَمَهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَیْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِی الْمُسْلِمِینَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَکَلِّفٌ.»[2] روایت صحیحه و طولانی است که در نقل عبدالکریم بن عتبه از حضرت امام صادق علیه السلام در ذیل روایت آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند پدرم حضرت امام باقر علیه السلام که بهترین افراد روی زمین و عالم ترین افراد به کتاب و سنت بود.

ایشان به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسی که با شمشیر، زور و ارعاب مردم را به خویش دعوت نماید و در بین مسلمین نیز اعلم از او وجود داشته باشد چنین کسی گمراه است و ادعایی به خودش نسبت می‌دهد در حالی که صلاحیت آن را ندارد. از این روایت شرط اعلمیت استفاده می‌شود و معلوم می‌شود علم تنها کافی نیست.

    2. صحیحه «عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‌ عَلَیْکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ»[3] عیص بن قاسم در صحیحه می‌گوید از حضرت امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: از خدایی که شریکی ندارد پروا داشته باشید و پرهیزکار شوید و مراقب نفس خود باشید «فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکُونُ‌ لَهُ‌ الْغَنَمُ‌ فِیهَا الرَّاعِی فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِی هُوَ فِیهَا»

امام صادق علیه السلام در ادامه استشهاد می‌کند و تمثیلی برای شاهد سخنشان می‌آورند و می‌فرمایند: به خدا قسم انسانی که گله گوسفندی دارد و برای آن شبانی قرار داه است اگر شخص دیگری را پیدا کرد که آشناتر به امور شبانی باشد این شبان فعلی را بیرون می‌کند و آن شبان عالم‌تر را می‌آورد.

نتیجه

این مساله امری عقلایی است و امام علیه السلام به عقلاء ارجاع می‌دهد و ضمن بیان این امر عقلائی، بناء عقلاء را هم مطرح و تأیید می‌کنند که تمام امور این گونه است. پس عقلاً و نقلاً شخصی که متصدی امر ولایت می‌شود باید اعلم باشد؛ زیرا بدیهی است وقتی بناء عقلاء این باشد که با وجود شبان داناتر و بهتر به سراغ شبان معمولی و فاقد امتیازات نمی‌رود در امر ولایت و سرپرستی جامعه به طریق اولی با وجود اعلم سراغ عالم معمولی نمی‌رود.

3- «ما روی عن کتاب سلیم بن قیس هلالی عن امیرالمومنین أَفَیَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ الْخَلِیفَةُ عَلَى الْأُمَّةِ إِلَّا أَعْلَمُهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: ﴿أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى‌ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ﴾، وَ قَالَ: ﴿وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ﴾، وَ قَالَ: ﴿ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾، وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ قَطُّ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یَزَلْ یَذْهَبُ أَمْرُهُمْ سَفَالًا حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَکُوا»[4] در روایت سلیم بن قیس از امیرالمؤمنین علیه السلام که روایتی طولانی است حضرت علیه السلام در ادامه می‌فرمایند: آیا سزاوار است کسی جانشین خلافت باشد که غیر اعلم به کتاب خدا و سنت پیامبر است؟ سپس امام به سه آیه از قرآن استدلال می‌کنند که خداوند در سوره یونس آیه 6 فرمود آیا کسی که هادی به سوی حق است باید پیروی شود یا کسی که خودش نیازمند هدایت دیگران است؟ ودر آیه 247 سوره بقره می‌فرماید دلیل رهبر شدن طالوت این است که در علم و جسم بر دیگران برتری دارد. و در آیه 4 سوره احقاف می‌فرماید اگر می‌توانید یک اثر علمی برای برتری خود ارائه کنید.

و در ذیل روایت می‌فرمایند «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ قَطُّ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یَزَلْ یَذْهَبُ أَمْرُهُمْ سَفَالًا حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَکُوا»[5] پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هیچ گاه امتی امر خودش را به غیر اعلم متولی و متصدی نمی‌کند در حالی که اعلم در بین آنها باشد و اگر غیر اعلم را تصدی بر امرشان داد همواره رو به ضعف، سستی و سقوط می‌رود مگر اینکه از این امر برگردند و اعلم را متولی قرار دهند.

4- «الْعَرْزَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَ الْحَدِیثَ إِلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ: مَنْ أَمَّ قَوْماً وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَى السَّفَالِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»[6] از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده است که فرمودند: کسی که قومی را امامت نماید و در بین آن جمع اعلم از او باشد، امور این قوم همواره رو به ضعف و سستی است.

صاحب وسائل کلمه «أم قوماً» را به معنای امام جماعت گرفته است و به همین خاطر روایت را در این باب ذکر کرده است اما باید ذیل روایت را نیز مشاهده کرد که مقصود امامت و رهبری امت اسلامی است نه این که صرف امامت در نماز جماعت باشد پس استظهار ایشان بسیار ضعیف است.

5- «عن امیرالمؤمنین علیه السلام أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَ‌ النَّاسِ‌ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ»[7] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: سزاوارترین افراد به امر خلافت شخصی است که عالم‌ترین افراد به امر خداوند باشد و کسی می‌تواند زمامدار باشد که اعلم باشد پس ولی فقیه باید اعلم باشد.

از این آیات و روایات استفاده می‌شود که شرط زعامت اعلمیت است و با وجود اعلم جایی برای عالم باقی نمی‌ماند.

قول دیگری نیز هست که شرط اعلمیت را لازم نمی‌داند و عالم بودن را کافی می‌داند و دلائل قوی هم برای این قول ذکر می‌کنند که بدان خواهیم پرداخت./ف

تقریر: محسن جوادی صدر

 

 



[1] . سوره مبارکه بقره آیه 246و 247

[2] . وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص41، کتاب جهاد، ابواب جهاد العدو، باب9، ح2، آل البیت

[3] . وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص50، کتاب جهاد، ابواب جهاد العدو، باب13، ح1، آل البیت

[4] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج31، ص416، بیروت

[5] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج31، ص416، بیروت

[6] . وسائل الشیعة، حر عاملی، ج8، ص346، کتاب الصلاة، ابواب صلاة الجماعة، باب26، ح1، آل البیت

[7] . نهج البلاغه خطبه 173

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۵ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۲:۰۶
طلوع افتاب
۰۶:۲۳:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۰۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۱۰
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۵۴