vasael.ir

کد خبر: ۷۴۷۲
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۳ - 20 January 2018
فقه سیاسی/ استاد ایزدهی/ جلسه2 (97-96)

واجب کفایی در جامعه غیرسامان یافته و بدوی مطرح است

وسائل ـ بحث واجب کفایی بیشتر در جامعه بدوی مطرح بوده است که جامعه سامان یافته نبوده است و فقها قبض ید داشته اند چرا که شرایط اجتماعی متفاوت است؛ لذا اگر جایی فقیه به صورت عملی وارد نشده؛ یعنی نمی‌توانسته است، دقیقا امام هم به همین صورت بوده، مگر جایی که مساله بسیار مهمی بوده و انحراف شدید بوده و لو به قیمت خون خودشان ورود می‌کردند.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی، 96/7/16 در دومین جلسه درس خارج فقه سیاسی که در مدرسه عالی فیضیه قم برگزار شد؛ به بحث وجوب کفایی پرداخت که متن درس در ادامه تقدیم می‌شود.

 

خلاصه بحث: بحث در این است که در مباحثی مثل نماز برمیت، با وجود اینکه روایت داریم و اجماع هم داریم برخی قائل به وجوب کفایی شده اند سوال این است که چرا اجماع و دلیل اجماع چیست و چرا واجب کفایی و دلیل آن چیست؟

 

اما واجب کفایی: بحث واجب کفایی بیشتر در جامعه بدوی مطرح بوده است که جامعه سامان یافته نبوده است و فقها قبض ید داشته اند چرا که شرایط اجتماعی  متفاوت است؛ لذا اگر جایی فقیه به صورت عملی وارد نشده؛ یعنی نمی‌توانسته است، دقیقا امام هم به همین صورت بوده، مگر جایی که مساله بسیار مهمی بوده و انحراف شدید بوده و لو به قیمت خون خودشان ورود می‌کردند؛ اما مساله اجماع: اجماع فقها حکایت از وجود روایتی می کند که به ما نرسیده است.

 

اصل بحث:

چرا با وجود تصریح فقها حکم به وجوب کفایی داده اند؛ در بحث ولایت اولیاء بر میت اجمالا عرض کردیم( اقارب، اخ، اب، جد) اجماع وجود دارد و صاحب جواهر می فرماید د رآن اختلافی نیست، اما ایشان می فرماید خطابات بر می گردد به اب و جد و . . . ، ایشان می فرماید اجماع وجود دارد وقتی اجماع مدرکی باشد؛ در مقابل دلیل داریم یصلی بالمیت اولهم بالمیراث، آنهایی از اولیاء که در میراث اولویت دارند آنها بر میت نماز بخوانند این روایت احتمال مدرکی بودن دارد و ما با آن کاری نداریم اجماع هم می رود کنار.

نکته این است که این روایت را همه آقایان از صدر اسلام تا کنون دیده اند اما در عین حال گفته اند وجوب کفایی است این همه روایت را دیده اند؛ اما بازهم گفته اند واجب کفایی است و به این روایت عمل نکرده اند چه وجوب مدرکی بودن است این وسط ، مضافا بر اینکه در بحث میت ما بحث سیره را هم داریم که در طول عمر چند بار با آن مواجه می شویم این وسط امام هیچ چیزی نگوید و کاری نداشته باشد چیز تعجب انگیزی است.

اما دو سه نکته ای که امام گفت: اولیهم بالمیراث او یامرهم بالصلاة، این خدشه به اجماع نیست امام گفت خلاف اجماع هم گفت اما کسی به آن عمل نکرد این خیلی جالب است، اینجا تعبیر من این است که زمان قبض ید فقیه تا زمان بسط ید فقیه فرق می کند چون آنجا بحث می شود اگر بود امام و اگر نبود حاکم، و اگر حاکم هم نبود راه حل دیگری دارد مثلا حاکم اذن بدهد.

 

واجب کفایی در جامعه غیرسامان یافته و بدوی مطرح است

مساله  اینجاست که اصلا ما چیزی به اسم واجب کفایی نداریم وجوب کفایی یعنی وجوبی که القاء شده است به مردم یعنی همه مردم مخاطبند که مثلا بروند جهاد، اگر من به الکفایة رفتند مثلا هزارنفر رفتند خطاب از بقیه برداشته می شود و این خطاب به مجموعه افراد نیست خطاب به جامعه است جامعه باید از مرزش دفاع کند.

 

فرق است میان جامعه بدوی و سامان یافته

یک وقت جامعه بدوی است حاکم ندارد مردم خودشان بروند دفاع کنند اما مگرمی شود در جامعه غیر بدوی که حاکم دارد هر کسی خودش برود دفاع کند و ما بگوییم برهمه وجوب کفایی است و هر کسی خودش اقدام کند اصلا همچین چیزی نمی شود این وجوب هست اما بر گردن رئیس حکومت و ایشان می گوید من سرباز ندارم و قانون می گذارد که مثلا آنهایی که سنشان به 18 رسید باید بروند سربازی، خطاب القاء به جامعه است و متولی امر جامعه خطاب را اخذ می کند جامعه را به خط می کند و می گوید آقاجان این خطاب باید امتثال شود و امثال خطاب مثلا به این است که هزار نفر بروند جنگ، و الا هرج و مرج می شود آنهم به صورت شدید در جامعه ای که دارای حکومت است یک نفر می گوید بر من واجب نیست یک نفرمی گوید برمن  واجب است اختلاف می شود یکی می گوید مادرم راضی نیست یکی می گوید پدرم مریض است.

مثال دیگر: در بحث میت فرض کنید که گفته شود نماز میت واجب کفایی است یعنی من باید هر لحظه تنم بلرزد وکیل بشم طبیب بشوم قاضی بشم مجتهد بشم و. . . اینجوری که نمی‌شود الان حاکم می گوید غسل و کفن و دفن میت با من است و مامورینی دارد و این کار را انجام می دهند و الا هرج و مرج می شود و شاید هم که اصلا امتثالی صورت نگیرد.

لذا در جامعه غیر سامان یافته در زمانی که فقیه قبض ید دارد و مردم رویکرد بدوی دارند میت باید غسل داده شود و دفن شود حاکم هم نیست مردم این وسط هستند اینها وظیفه دارند؛ اما وقتی ولی یا حاکم هست قانون هست مثلا الان برعهده ولی میت هست و ایشان باید اقدام کند وهزینه بکند و الا یکجوری با بیت المال حل می شود.  

اگر اجماعی بود که اولی بالمیت توده مردم هستند خب این اجماع مال زمانی بود که شیعه جامعه سازمان یافته نداشت و علماء هم بسط ید نداشتند می گفتند مردم بروند میت را دفن کنند حکومت هم اعتنایی نمی کرد؛ لذا با این فتوا و این اجماع آنهم در زمان قبض ید فقیه مردم می رفتند و دفن می کردند و اگر خانواده میت نمی رفتند و یا اینکه نبودند و حاکم هم کاری نداشت چکار باید می کرد؟ اینجا واجب کفایی بود.

اما الان که حکایت فرق می کند آیا می شود به آن دستور عمل کرد؟ نه نمی شود؛ لذا با وجود اینکه اجماع است و همه برآن اتفاق نظر دارند و روایات خلاف داریم اما همه تمایل به سمت دیگری پیدا کرده اند؛ چه بسا موافقت و جری عملی آنها بر این قضیه ناشی از قبض ید فقیه و شرایط اجتماعی و قلت شیعیان و غیره بوده، سوال این است آیا می توان گفت اگر در مرئی و منظر امام بود امام به آن راضی بود؟ چنین ادعایی را نمی توان مطرح کرد؛ لذا قطعا این جزء مصادیق اجماعات که محکم سر آن ایستاده‌اند نیست.

 

شروع تغییر در جامعه شیعه

اگر این منطق را قائل نباشیم نمی توانیم از اجماع بگذریم؛ یعنی اجماعی که تا زمان مرحوم صاحب حدائق است تقریبا قرن 12 می‌شود ولو شیعه رسمیت پیدا می کند؛ ولی فضای اخباری گری هنوز هست؛ لذا بازهم ولایت را برای فقیه ثابت نمی دانند؛ در زمان مرحوم صاحب حدائق تازه فقیه دارد اقتدار پیدا می کند و جامعه شیعه کم کم سامان پیدا می کند و از فضای بدوی بیرون می آید؛ لذا سنخش به تفاوت و تغیر است و سنخش این است که ما به اجماع عمل کنیم اجماع هم داریم ولو احتمال حسبه بودن وجود دارد و احتمال اختلال نظام را هم رد کردیم، پس چه چیزی می تواند باشد؟

لابد در آن زمان این بحث ها جدی بود که همه ارجاع به حاکم داده اندکه مرحوم محقق کرکی تعبیر (المفروغیة) را بکار می برد و این یعنی یک چیز مسلم و بدیهی بود به تعبیری دو دو تا چهارتا بود که حتما باید به فقیه مراجعه شود؛ در هر جایی که امکان دخالت فقیه وجود داردولایت واختیار فقیه مفروغ عنه است مثلا در مثال اولی بالمیت روایت داریم که اگر امام بوددر نماز امام مقدم می شود یا مثلا در قطع عضو اگر امام جامعه حکم کرد که می توان عضوی از بدن یک نفر را قطع کرد و به بدن شخص دیگری پیوند زد باید اینکار انجام شود هر چند ولی میت راضی نباشد این سنخ اقتضا ما باید بفهمیم البته به دلالت التزامی که این مستند بود به زمان حضور امام و امام به این قضیه راضی بود و الا باید یک چیزی می گفتندو ما را از این مسأله عام البلوی دور می کردند.

بحث ما در جایی نیست که دوتا فتوی وجود دارد تا بگوییم شاید امام تقیه می کردند؛ بلکه در جایی است که هیچ خلافی وجود ندارد و همه موافقند اینجا می گوییم چطور می شود امام دیده همه دارند می روند طرف دیگر ولی امام حتی یک نفر را هم برنگردانده است.

سؤال: آیا لزوما از سکوت امام می توان تأیید امام را نتیجه گرفت از کجا می توان همچین استدلالی کرد؟

جواب: فرض بر این است که امام به عنوان هادی جامعه و کسی که همه امور به او مستند است و حجت همه امور به امام جامعه است؛ فرض کنید اگر همه مردم پشت به قبله نماز بخوانند و امام چیزی نمی گوید اصلا آیا همچین چیزی ممکن است آنهم در ایام متمادی و متفاوت، امام باید مردم را به سمت قبله هدایت کند یعنی امام باید د رمقابل خلاف شرع عکس العملی از خود نشان دهد. لذا در بحث تقیه گفته می شود.

امام یک وقت هایی خودش القاء خلاف می کرد به دلیل حفظ جان شیعیان مثل انگشتر به دست راست و چپ کردن، اما اگر همه مردم دارند مسیر اشتباه می روند اگر سکوت کند با امامت امام منافات دارد چرا که امام نمی خواهد منطق خلاف اسلام باقی بماند. امام حتما باید مردم را به سمت صلاح هدایت کند.

 

تفاوت میان مسائل عمومی و غیر عمومی

 یک وقت امور عامه و غیر عامه است یک وقت سیره راسخه و غیر راسخه است؛ در امور عامه امام حتما باید در قبال منطق غالب، منطق اصل را ارائه بدهد آنهم به صورت فراگیر چرا که اگر این کار را نکند اسلام منحرف می شود یک وقت بحث طاغوت است امام به قیمت خونش هم که شده باشد می آید می فرماید قبول ندارم ابراز عملی می کند تا در ذهن جامعه ثبت شود تا در طول تاریخ معلوم شود که شیعه با برخی افراد و برخی چیزها اصلا سازگاری نداشته است؛ لذا می بینید که همه امامها شهید شده اند با اینکه اهل تقیه هم بوده اند ولی در برخی موارد همه می دانستند که اهل بیت از برخی ها اصلا راضی نبوده اند.

اما یک وقت امور عامه نیست و درست است که نباید بلوا کنند ولی حداقل القاء خلاف می کنند و این لااقلش است، فراگیری و گستردگی شاید لازم  نباشد و شاید اتفاق خاصی هم نیفتد شاید یک اختلافی ایجاد می شود مثلا امام به علی بن یقطین می فرماید: مثل سنی ها وضو بگیر اتفاقی که نیفتاده حالا یک مقطعی شیعه به خاطر اینکه جانش حفظ شود مثلا گفته اند خمس مباح است به گونه ای که بگویند قبلا یک خلافی هم بوده است و اگر اصلا اختلافی نباشد و حتی یک روایت خلاف هم وجود نداشته باشد؛ ما می گوییم قطعا امام این مطلب را همین جوری که است فرموده است و در آن اختلافی نیست . البته ممکن است یک وقت امام یک مطلبی را فرموده است؛ ولی به دست ما نرسیده است این بحث بعدی است، یک گیری که میان مردم بود نمی شود امام نظری نداشته باشد.

سؤال: آیا امام مکلف به همان جامعه خودش است یا خیر؟ چه بسا در نزد امام سنت هایی بوده است که که مورد تایدد شریعت هم نبوده است ولی امام ساکت بوده و چیزی نگفته است؟

جواب: نکته این است که آیا امام می توانسته است اعلام نارضایتی بکند یا خیر؟ ولو به طور خصوصی . امام هادی امت است اگر سیره ای بوده و امام می توانسته است که چیزی بگوید و چیزی نگفته است این خود حکایت از رضایت امام دارد و الا حتما باید اعلام نارضایتی می کرد.

سؤال: ببخشید استاد سوال من این است که محدوده هدایت امام تا کجا بوده است مثلا امام در مدینه بوده است اگردر یک شهر دیگری یک سیره اشتباهی بود آیا با ید امام اعلام موضع می کرد یا خیر؟

جواب: من با یک مثال جواب می دهم مثلا در برخی کشور ها الان رسم است که همه لخت وعریان می روند در ساحل،آیا مراجع ما باید موضع بگیرند؟ نه کاری ندارند امام هم همین طوری بوده است؛ اما اگرنسبت به مقوله حجاب همه ساکت بودند و همه هم با حجاب بودند اگر یک نفر گفت چرا حجاب خب یک نفر دیگر جواب می دهد امام جواب نمی دهد چونانحرافی ایجاد نشده است؛ حالا که همه علماء راضی بودند می توان گفت سیره بوده است .

سوال: شما می فرمایید موضوع مسأله متحول شده است مثل مسأله میت ، قبلا فقها فقط تقریر می کردند ولی الان نگاه حکومتی دارند منطق فقهای قدیم به درد ما می خورد ولی خروجی آنها نه، به درد ما نمی خورد.

جواب: فضا فرق می کرد ما از دل میراث باید میراث را فهم  کنیم نمی شود پیش فرض بگیریم مثلا بر اساس فقه حکومتی همه فقه را بازنگری کنیم باید از داخل خود فقه، فقه حکومتی را بفهمیم زمان و مکان جزء مقوم است احتمال استدلالات را باطل می کند پایبندی به میراث ما را تقویت می کند و الا فایده ای ندارد باز خوانی فقه، اصول فقه حکومتی باید بیاید اول  اصول بعدا فقه، تحول باید از اصول ایجاد شود سر فصلها عوض خواهد شد./907/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۵ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۲:۰۶
طلوع افتاب
۰۶:۲۳:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۰۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۱۰
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۵۴