به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه هشتاد و سوم درس خارج ولایت فقیه که شنبه 14 اسفند 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به ادامه بررسی ادله شرط علم و فقاهت در روایات اهل بیت علیهم السلام پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی در بیان ادله روایی برای اثبات شرط علمیت ولی فقیه گفت: در روایتی از امام باقر علیه السلام که از جدشان پیامبر(ص) نقل میکنند آمده است که: صلاحیت ندارد کسی تصدی امامت را بر عهده گیرد مگر اینکه سه وصف ورع، حلم و حسن ولایت را دارا باشد. بلا شک مراد از امامت در اینجا همان ولایت امر است و شاهد آن نیز وصف سوم است که میفرمایند «حسن الولایة»، و ما نیز به این وصف سوم استدلال میکنیم که حاکم باید دارای حسن ولایت باشد و این حسن ولایت امکان ندارد مگر احکام را بداند و عالم باشد.
این استاد حوزه افزود: امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبهای ابتدا در مقام ردّ خلافت معاویه مطالبی بیان کردند و در ادامه مواردی فرمودند از جمله کسی که والی میشود نباید جاهل باشد زیرا اگر جاهل باشد مردم را با نادانی خود گمراه میکند. پس از دید امیرالمؤمنین علیه السلام جهل مانع لیاقت برای ولایت است. بحثی اینجا هست که حضرت امیر علیه السلام در ابتدا میفرمایند «قد علمتم انه لاینبغی»، در اینجا مراد از «لایبنغی» اولویت جدی و قطعی میباشد، یعنی حتی اگر یکی از طبقه اول باقی باشد نوبت به طبقه دوم و سوم نمیرسد نه اینکه بگوییم کراهت دارد و بهتر است طبقه اول مقدم باشد..
وی در مقام پاسخ به مناقشه وارد شده به فرمایش حضرت علی علیه السلام، مبنی بر این که با توجه به «أحق» در خطبه، خلفای سه گانه قبل از حضرت علی علیه السلام خلیفه هستند و مفضول یعنی ابوبکر و عمر و عثمان بر فاضل یعنی علی علیه السلام مقدم شدند گفت: همین کلام امیرالمؤمنین علیه السلام که میفرمایند «فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ» با او که از أحق پیروی نکند مقاتله میشود، نشان میدهد که أحق در این عبارت به معنای افعل تفضیل نیست بلکه به معنای افعل التعیین است، یعنی دیگران در برابرش صاحب هیچ حقی نیستند نه اینکه صاحب حق کمتری باشند. بنابراین تا فاضل باشد مفضول هیچ لیاقتی ندارد تا او را بر فاضل مقدم بداریم.
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی در خصوص کیفیت استدلال به روایت امام صادق بیان داشت: بیان داشت: اینکه امام صادق علیه السلام میفرمایند امام امت باید زاهدترین، عالمترین، شجاعترین و کریمترین مردم باشد، عرفاً این گونه است که باید اعلم باشد و لذا برای عالم بودن به این روایت میتوان استدلال کرد.
آیت الله مقتدایی در ادامه به معتبره عبدالعزیز بن مسلم اشاره کرد و گفت: امام رضا علیه السلام در مورد اختلاف امت در مساله امامت به عالم بودن زمامدار مسلمین نسبت به سایر مردم اشاره کردند.
وی در پایان به استدلال امام صادق علیه السلام در مورد عالم بودن زمامدار اشاره کرد و گفت: اگر عالم به جمیع احکام نباشد ایمن نیستیم زیرا ممکن است فرائض را جابجا کند و ممکن است حلالی را حرام و حرامی را حلال کند که اگر این گونه کند گمراه میشود و دیگران را نیز به گمراهی میکشاند.
متن درس در ذیل تقدیم می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرطیت علم در ولی فقیه
در استدلال به روایات، برای اثبات اشتراط علم در ولی فقیه که باید عالم و فقیه باشد و فقاهت در او شرط است سه روایت بیان شد.
اکنون به اجمال اشاره میکنیم.
1- «حَنَان عَن اَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایَةِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ.»[1] حضرت امام باقر علیه السلام از جدشان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل کردند که فرمودند در امام و ولی امر شدن سه خصلت شرط است که یکی از آن موارد حسن الولایه بود. کسی که دارای حسن ولایت باشد، یعنی ولایتی که از طرف خداوند به عهدهاش گذاشته شده طبق همان موازین عمل کند و باید به احکام عالم باشد تا بتواند عمل نماید یعنی لازمه حسن ولایت عالم بودن است.
در اینجا مراد از امامت همان ولایت است. در اداره حکومت مانند پدری مهربان باشد. خوب اداره کردن این است که منطبق با همان وظیفه خودش عمل کند.
2- روایت دیگر از امیرالمؤمنین علیه السلام بود که فرمودند: «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ الْوَالِی عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْکَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ فَتَکُونَ فِی أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ»[2] بعد توضیحاتی فرموده بودند و در آخر گفتند دانستید اگر شخص جاهل، زمام امور را به دست گیرد امت را گمراه خواهد کرد.
3- روایت سوم از نهج البلاغه بیان شد: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ»[3] شخصی به این امر ولایت سزاوار است که از نظر جسمی و ... اعلی و از نظر علمی، اعلم باشد و «أحق» افعل تفضیل نیست بلکه افعل تعیین است یعنی آنکه بالاترین توانایی را دارد متعیناً ولی امر است.
این سه روایت قبلاً ذکر شد و اکنون روایت چهارم را مورد بررسی قرار میدهیم.
4- «عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کُنَّا مَعَ الرِّضَا علیه السلام بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی الْجَامِعِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَ ذَکَرُوا کَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهَا فَدَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی علیه السلام فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِیهِ فَتَبَسَّمَ علیه السلام ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَالْعَزِیزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ ... وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا یَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا یَنْکُلُ ...»[4] عبدالعزیز بن مسلم میگوید ما جماعتی بودیم که در مرو خدمت امام رضا علیه السلام بودیم و در همان ابتداء ورود به مرو در یکی از روزهای جمعه در مسجد جامع جمع شدیم و بحث امامت شد و مطرح شد که در آن اختلاف فراوان است.
من بعداً خدمت امام هشتم علیه السلام رسیدم و به ایشان خبر دادم که امروز جمعیت درباره امامت چنین و چنان بحث میکردند. امام تبسمی کردند سپس فرمودند: ای عبدالعزیز! این قوم جاهل هستند و این آرائی که در آنجا مطرح کردند خدعه در آن وارد شده و با این آراء خودشان را فریب می دهند.
بعد امام علیه السلام سزاوارتر بودن ائمه اثنی عشر علیهم السلام را برای امر امامت بیان کردند و صفات کثیرهای را درباره امامت بیان کردند و فرمودند اینان امامان اثنی عشر و سزاوار امامت هستند نه دیگران و مطالبی که آنان در جلسه در مسجد جامع گفتهاند خلاف است.
روایت مفصل است و صفاتی را امام برای ولی امر مسلمین بیان میکنند و محل شاهد ما این جمله است که فرمودند: «وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا یَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا یَنْکُلُ» امام، عالمی است که جهالت در او راه ندارد. البته جمله «و لا یجهل» را به تأکید قرار میدهند.
مرحوم کلینی میفرماید یعنی دارای وصفی علمی است به گونهای که به ملزومات امامت جاهل نیست و رعایت کنندهای است که جبن، ضعف و ترس در او نیست و هر آنچه وظیفه اوست حتماً انجام میدهد.
گرچه این روایت در مقام توصیف ائمه اثنی عشر علیهم السلام است ولی ملاک به دست میدهد که هرشخصی ولایت امر به عهدهاش قرار میگیرد باید این اوصاف را دارا باشد.
در این مقام، روایات متعددی داریم که اعلمیت نیز در آن شرط شده است که به همین روایات برای عالم بودن تمسک میکنیم زیرا کسی که اعلم است پس علم نیز دارد. بنابراین روایاتی را که بر اعلمیت دلالت دارد را میخوانیم برای استفاده این است که حداقل عالم بودن را میرساند. بعداً مطرح میکنیم که آیا برای ولی امر شدن اعلمیت شرط است یا خیر؟ در این زمینه آراء مختلف است و بعداً بحث میکنیم اما اکنون روایات داله بر اعلمیت را میخوانیم برای این است که میخواهیم بگوییم گرچه روایت اعلم بودن را مطرح کرده است اما لااقل عالم بودن قدر متیقن است.
5- «عن سلیم بن قیس هلالی عن امیر قال فَیَنْبَغِی أَنْ لَا یَکُونَ الْخَلِیفَةُ عَلَى الْأُمَّةِ إِلَّا أَعْلَمَهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ ﴿أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ﴾ وَ قَالَ ﴿وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ﴾ وَ قَالَ ﴿أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ﴾ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ قَطُّ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِیهِمْ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ یَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَکُوا فَمَا الْوِلَایَةُ غَیْرَ الْإِمَارَةِ عَلَى الْأُمَّةِ وَ الدَّلِیلُ عَلَى کَذِبِهِمْ وَ بَاطِلِهِمْ وَ فُجُورِهِمْ أَنَّهُمْ سَلَّمُوا عَلَیَّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ هِیَ الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ وَ عَلَیْکَ خَاصَّةً وَ عَلَى هَذَا الَّذِی مَعَکَ یَعْنِی الزُّبَیْرَ وَ عَلَى الْأُمَّةِ رَأْساً»[5] سلیم بن قیس هلالی می گوید حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آیا سزاوار است کسی که خلیفه بر امت است الا اینکه اعلم الناس به کتاب الله و سنت نبی باشد؟ به صورت استفهام انکاری است که اگر اعلم نباشد نمیتواند خلیفه شود. امام بعد از بیان این استفهام به آیاتی از قرآن کریم استشهاد میکند.
1- به آیه شریفه 35 سوره یونس که فرمود «آیا کسی که هادی به حق است لایق پیروی کردن است یا کسی که حتی خودش هم هدایت نمیشود مگر اینکه دیگری او را رهبری کند؟» استشهاد میکند.
2- به آیه شریفه 247 سوره مبارکه بقره که فرمود «به طالوت وسعت در علم و جسم داده است» استشهاد میکند.
3- به آیه شریفه 4 سوره مبارکه احقاف که فرمود «اگر راست میگویید اثر علمی از بتهایتان معرفی کنید» استشهاد کرده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام در ذیل بیان میکنند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «در حالی که اعلم در جامعه باشد اگر غیر اعلم متصدی امور شود همواره رو به ضعف هستند و سقوط میکنند مگر اینکه برگردند به آنچه که ترک کردند یعنی مجدداً همان اعلم را انتخاب کنند.
کیفیت استدلال
ابتدا امیرالمؤمنین علیه السلام تأکید میکنند که ولی امر باید اعلم باشد و بعد به آیات استشهاد میکنند و بعد کلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شاهد میآورند. نتیجه این است که ولی امر باید اعلم باشد پس قدر متیقن علم است.
همین روایت را در دراسات نقل میکند از کتاب سلیم بن قیس و عین همین را شیخ طوسی در امالی از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم نقل میکند. گرچه روایت به دو طریق نقل شده است اما در دلالت یکسان است.
6- روایت دیگری که دلالت بر اعلمیت دارد و از آن حداقل برای اثبات علم استفاده میکنیم روایت مرحوم مجلسی است که نقل میکند: « عن الصادق علیه السلام فی صفات الامام فَإِنَّهُ یَجِبُ أَنْ یَکُونَ أَزْهَدَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَکْرَمَ النَّاسِ .... وَ أَمَّا إِذَا لَمْ یَکُنْ عَالِماً بِجَمِیعِ مَا فَرَضَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ وَ غَیْرِهِ قَلْبُ الْفَرَائِضِ فَأَحَلَّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَضَلَّ وَ أَضَلَّ وَ إِذَا لَمْ یَکُنْ أَشْجَعَ النَّاسِ سَقَطَ فَرْضُ إِمَامَتِهِ لِأَنَّهُ فِی الْحَرْبِ فِئَةٌ لِلْمُسْلِمِینَ فَلَوْ فَرَّ لَدَخَلَ فِیمَنْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ﴾[6] باید امام امت زاهدترین، عالمترین، شجاعترین و کریمترین مردم باشد... تا آنجا که میفرمایند: «اما اگر عالم به جمیع احکام نباشد ایمن نیستیم زیرا ممکن است فرائض را جابجا کند و ممکن است حلالی را حرام و حرامی را حلال کند که اگر این گونه کند گمراه میشود و دیگران را نیز به گمراهی میکشاند.» امام در ذیل نمیگویند اگر اعلم نباشد چه میشود بلکه میفرمایند اگر عالم نباشد چنین و چنان میشود، پس روایت میرساند که عالم بودن برای ولی امر شرط است.
مرحوم مجلسی در بحار این روایت را نقل میکند و بعد مشابه همین را چند صفحه بعد به بیان دیگری نقل میکند: «وَ أَمَّا حُدُودُ الْإِمَامِ الْمُسْتَحِقِّ لِلْإِمَامَةِ ... وَ الثَّانِی أَنْ یَکُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْکَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ جَمِیعِ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ فَیَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ یَسْتَغْنِی عَنْهُمْ» شرائط امام برای استحقاق امامت چند چیز است ... دومین صفت این است که خود امام بینیاز از مردم باشد و اینکه میگوییم باید اعلم باشد به دلیل این است که اگر عالم نبود ایمن نیستیم که احکام را زیرورو کند و نتواند پاسخ دهد و وقتی گفتیم باید عالم به جمیع احکام باشد عرفاً این گونه است که باید اعلم باشد و لذا برای عالم بودن به این روایت میتوان استدلال کرد. پس از روایت تصریح می شود که برای گرفتن زمام امر شرط عالم بودن به جمیع احکام الله حتمی است. زمانی که گفتیم باید به جمیع احکام عالم باشد معلوم می شود که مقصود اعلم الناس است و آنچه مردم در مقام اعمال ولایت نیاز دارند باید بدان علم داشته باشد و مراد افعل تفضیلی در این مساله متصور نیست و لو تعبیر به اعلمیت دارد. این مساله کلام خود امام معصوم علیه السلام است.
سوال: در تمام کلام خود امام تعبیر به اعلم آمده است پس چگونه این مساله را توجیه می فرمایید؟
پاسخ: مشکلی با این مساله نداریم و فقط سخنمان این است که از اعلم بودن قطعاً عالم بودن را می فهمیم و فعلاً همین برای ما کفایت می کند و ما در صدد شرط اعلم بودن نیستیم که بدان شرط نیز بعداً خواهیم پرداخت. فعلاً از این روایت عالم بودن را می فهمیم و این که آیا اعلم بودن نیز فهمیده می شود یا خیر، فعلاً جای بحث آن نیست./926/ف
تقریر: محسن جوادی صدر
[1] . الکافی، کلینی، ج1، ص407
[2] . نهج البلاغه خطبه 131
[3] . نهج البلاغه خطبه 173
[4] . الکافی، کلینی، ج1، ص198، اسلامیة
[5] . کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص204
[6] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج90، ص44/ سوره مبارکه انفال آیه 16