vasael.ir

کد خبر: ۷۳۷۶
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۳ - 07 January 2018
درس خارج فقه رسانه استاد رفعتی / جلسه 9

لزوم رسانه ای کردن حکم اختلاس گران یا موسسات مالی غیر مجاز

وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین رفعتی نائینی در نهمین جلسه درس خارج فقه رسانه گفت: طبق بیان رسول خدا شخصی که زشتی ها و فواحش را پخش و رسانه ای می کند مانند کسی است که مرتکب این گناه شده است و شخصی که عار و ننگی را به مومن نسبت دهد یا واقعیتی را بیان کند، در همین دنیا مرتکب همان عار خواهد شد.

 

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین عباس رفعتی، در جلسه نهم درس خارج فقه رسانه که در موسسه فقهی ائمه اطهار علیهم السلام برگزار گردید، به بررسی موضوع حرمت تشهیر، تعییر، ذم و هتک حرمت مومن پرداخت و گفت: در این مساله عقل بدون قید مومن نیز حرمت مساله را می پذیرد زیرا مسخره کردن یک انسان خوب، با لطیفه یا کاریکاتور هجو کردن، از مصادیق ظلم در حق اوست و قطعاً ظلم قبیح است.
این استاد حوزه در ادامه بیان داشت: طبق روایات صحیحه، شخص بدعت گزار در دین یا متجاهر به فسق ولو این که مومن باشد مستحق تعییر و تشهیر است تا مردم از آنان دوری کنند.
مشاور عالی مدیر حوزه های علمیه در پایان گفت: تا زمانی که حاکم شرع به فسق شخصی حکم نداده باشد نمی توان خلاف او را رسانه ای کرد و امروزه باید بسیاری از اختلاس گران یا موسسات اقتصادی که مال مردم را هدر داده اند در رسانه معرفی شوند.


تقریر کامل درس
خلاصه ای از درس گذشته
اگر در برنامه رسانه ای به مومن توهین شد یا او را مسخره کردند این کار حرام است که مصادیق متعددی دارد. به طور مثال ممکن است کاریکاتور او را بکشند که سبب تحقیر شود. به ادله اربعه این مساله حرمت دارد و از گناهان کبیره است.
زمانی که پیامبر گرامی اسلام را به معراج بردند گفتگوهای مستقیمی بین ایشان و پروردگار صورت گرفته است. یکی از سوالات رسول خدا صلی الله علیه و آله که در معراج پرسیده شد وضعیت مومن نزد پروردگار بود. گفته شد ای محمد! هر شخصی که به ولی و دوست من اهانت کند، حقیقتاً این شخص به جنگ من آمده است و من به سرعت به یاری اولیائم می شتابم.
خداوند فرمود هر شخصی که ولی مرا تحقیر کند به جنگ من آمده است که نظیر رباخواری است و حرام است. ممکن است گفته شود این روایت در مورد اولیای خداست و بحث ما در مورد مومن است. پاسخ این است که مقصود از اولیا در روایت همان مومن است زیرا در پاسخ حضرت رسول که کلمه مومن استفاده شده است این بیان پروردگار مطرح می شود و مراد از اولیا و دوستان خدا همان مومنین هستند. زمانی که حضرت این سوال را فرمودند خداوند فرمود هر شخصی که دوست مرا اذیت کند با من جنگیده است.
هجو مومن آزار مومن است خواه به هر صورت باشد، پس روایت دلالت دارد و تعبیر به قرینه داخلیه می شود. علاوه بر این روایات دیگری نیز داریم که قرینه خارجیه دارد و از مومن به ولی الهی تعبیر شده است؛ نظیر روایت موثقه که مشابه آن روایت است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند مرا به معراج برد و از پشت حجاب با من سخن می گفت و واسطه ای در کار نبود. گفتگوهایی داشتیم تا اینکه فرمود: ای محمد! هر شخصی که ولی مرا خوار و تحقیر کند در سنگر مبارزه و جنگ با من قرار گرفته است و من با او مبارزه می کنم. سوال کردم ای پروردگار! مراد از ولی تو کیست؟ پس خداوند فرمود: ولی من کسی است که از او میثاق گرفتم و به تو و وصی تو وذریه وصی تو ایمان دارد (مراد شیعیان هستند). این روایت از حیث سند مشکلی ندارد و از نظر دلالت نیز توضیح می دهد که ولی شخصی است که به توحید، نبوت و امامت اعتقاد دارد.


بحثی مطرح شده است که آیا مومن شامل عادل و غیر عادل از شیعیان می شود؟ شیخ می فرماید که اگر فاسق نیز باشد این ادله شامل او می شود زیرا عنوان مومن بر او صدق می کند. ممکن است شما بگویید مومن کسی است که علاوه بر ایمان گناه نیز نکند و الا به مقام دوستی خدا نمی رسد اما نمی توان از این روایت چنین استفاده ای کرد.
باید افتخار کرد که خداوند انسان را دوست دارد و لو این که گناه صغیره ای انسان انجام دهد. اگر این گونه بود فقط شامل معصومین می شد و کار دشوار می گشت. میثاق در این روایت ولایت و نبوت است نه این که گناه صغیره انجام ندهید زیرا جائز الخطا هستید.
خودش نیز فرمود: (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً)؛ این گناهان بزرگ را انجام ندهید تا غضب من شامل شما نشود پس دوست من هستید. در روایت دیگر خداوند تبارک و تعالی می فرماید: کسی که به ولی من اهانت کند در کمینگاه جنگ با من و در سنگر محاربه با من است و من با سرعت به یاری اولیائم می شتابم.
در روایت دیگری اما صادق علیه السلام فرمودند: مومن را تحقیر نکنید، پس اگر شخصی مومنی را تحقیر کرد یا او را سبک کرد، خداوند او را تحقیر می کند و همواره مورد غضب و مقت الهی است تا این که از تحقیر او دست بردارد یا توبه کند. شخصی که مومنی را خوار و ذلیل کند یا به خاطر قلت مالش ضایع کند خداوند در روز قیامت او را نزد خلائق، تحقیر و رسوا می کند.


ممکن است از این فراز « لَا تُحَقِّرُوا مُؤْمِناً فَقِیراً » گفته شود که دلالت بر ما نحن مستوفی نیست و دلیل اخص از مدعی است و شامل مومن فقیر می شود و شما ادعا کرده اید که هجو هر مومنی در برنامه های رسانه ای حرام است. در پاسخ می گوییم اگر فقط قسمت اول روایت بود، سخن درست بود و این اشکال به ذهن می آمد. اما در اصول بیان شده است که «العلة تعمم و تخصص»؛ اگر علت ذکر شد، هر جا که باشد حکم می آید. حضرت بعد از این سخن به علت اشاره می کند و می فرماید: « فَإِنَّ مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً» که در این فراز قید «فقیراً » نیامده است. یا در ادامه بحث سبک شمردن مومن را بیان کرده است که به صورت کلی آمده است.
این روایت نیز از حیث سند صحیحه است و از حیث دلالت نیز با پاسخ به شبهه ای که بیان شد قطعاً کامل است. بخش دیگری از روایات نیز با کلمه تعییر بیان شده است که مقصود عار و بدجلوه دادن مومن است. طبق روایت دیگر هر شخصی که مومن را تعییر کند (یعنی از او بدی ذکر کند) خداوند همان را تا قبل از مرگ نصیبش خواهد کرد.


ادله رسانه ای کردن تشهیر، تعییر و هجو
در دو بحث گذشته بیان شد که یکی از محرمات رسانه، تشهیر و تعییر مومن  است. مسخره کردن، هجو، برملا کردن عیوب مومن و غیره از مصادیق این مساله است. تفاوتی نمی‌کند که این شخص عیوب مذکور را داشته باشد یا خیر؛ در هر صورت تشهیر، تعییر و هجو او حرام است که امروزه کابردهای فراوانی دارد.
به طور مثال در قالب برنامه های طنز مومن را به تمسخر می گیرند و هجو می کنند. ادله حرمت نیز همان ادله اربعه ای بود که فقها تمسک کردند. ما باید در این مساله اجماع را کنار بگذاریم زیرا با وجود آیات و روایات، به اجماع نمی توانیم به عنوان یک دلیل نگاه کنیم و اجماع ما مدرکی است.
در بحث گذشته به آیات و بسیار ی از روایات تمسک کردیم و بیان شد که چندین دسته روایات در این مساله وجود دارد.
برخی درصدد بیان  جنگ با خدا برای تمسخر مومن هستند.
برخی  تعبیرشان این است که اگر مومن را اذیت کرد که از مصادیق بارز آزار و اذیت، همان هجو و تعییر مومن است.
برخی از روایات از واژه «تعییر » استفاده کرده بودند که یک روایت از عبدالله بن سنان نقل شد.

 

بیان روایات در مساله تعییر مومن
ـ وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِشَیْ‏ءٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَرْکَبَهُ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: شخصی که زشتی ها و فواحش را پخش و رسانه ای می کند مانند کسی است که مرتکب این گناه شده است. شخصی که عار و ننگی را به مومن نسبت دهد یا واقعیتی را بیان کند، در همین دنیا مرتکب همان عار می شود و دچار ننگ مذکور می گردد.
برخی از اعمال، آثاری در همین دنیا دارند که مجازات و عقاب دنیوی نیز به همراه دارند.
روایات جلسه گذشته نیز در صدد بیان عذاب و عقاب اخروی و دنیوی بود.
برخی روایات نیز بحث سبک شمردن مومن را بیان کردند که عنوان مساله را به صورت اختصاصی به تشهیر یا تعییر قرار ندادیم و تمام این موارد به امر واحدی برمی گردد.

 

دلیل عقل
در دیداری که مدیر حوزه‌های علمیه با حضرت آیت الله جوادی آملی داشتند، نسبت به توسعه مسائل فقهی و حقوقی در مسائل مستحدثه اصرار داشتند و توصیه به ورود داشتند اما فرمودند که قبل از آن اصول باید مقداری تحول و تغییر داشته باشد و اگر اصول را بخواهیم متحول کنیم باید اجماع را پایین تر از عقل قرار داد و مسائل عقلی اصول را گسترش دهیم تا بتوانیم در مسائل مستحدثه از ادله عقلی به نحو درستی استفاده کنیم.
البته در مسائل مستحدثه اجماعی وجود ندارد؛ اما در این مساله اجماع داریم زیرا در رابطه با شعر، فقهای سابق مطرح کرده اند و جامع المقاصد تصور کرده است که حرمت هجو به شعر اختصاص دارد. بیان شد که این گونه نیست و مختص اشعار نیست بلکه هر رسانه ای به همین صورت است اما در آن زمان شعر رسانه بوده است و شاعر میدان دار این رسانه بوده است ولی امروزه رسانه ها به شکل دیگری است.
در این مساله عقل بدون قید مومن نیز حرمت مساله را می پذیرد. مسخره کردن یک انسان خوب و با لطیفه و کاریکاتور هجو کردن از مصادیق ظلم در حق اوست و قطعاً ظلم قبیح است. به خصوص اگر کار بدی که به خاطر آن هجو می شود نیز مرتکب نشده باشد که این مساله دروغ و تهمت است و مسلماً قبح کذب و بطلان از مسائل قطعی حرمت عقلی است. پس در دلیل عقلی قید مومن را نداریم و هر انسان خوبی را نباید هجو و تحقیر کرد.
این حکم عقل در روایات به مومن اختصاص دارد زیرا در دسته های مختلف همین قید مومن ذکر شده است که مراد شیعه است و شامل مخالف نمی شود.
این مطلب تمام شد و جمع بندی از مباحث گذشته نیز صورت گرفت.

 

بررسی موارد استثناء
آیا در تمامی موارد، تشهیر و هجو حرام است یا در برخی موارد جایز است؟
حدود ده مورد این مساله استثناء می شود؛ یعنی در عین اینکه شخص مومن است اما هجو او اشکالی ندارد و در مواردی لازم و واجب می شود و علت نیز وجود مصلحت اقوا است.
شخص بدعت گزار
یکی از موارد استثناء شخص بدعت گزار است ولو این که شیعه باشد. شخص اعلام می کند که من تمامی اعتقادات اعم از توحید، نبوت و امامت را قبول دارم اما در دین بدعت قرار می دهد که طبق روایت داوود بن سرحان هجو او واجب است.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ.
هرگاه اهل بدعت و شبهه را بعد از من در امت دیدید، نسبت به آنان برائت داشته باشید و در مورد آنان زیاد بدگویی کنید و آن را مورد مباهته یا بهتان قرار دهید تا طمع در فساد به اسلام نداشته باشند.
طبق این صحیحه، اگر شخص مومن نیز بدعت گزار شد باید شخصیتش مورد استهزاء قرار بگیرد و این کار واجب است و این مصلحت اقوای در مساله است زیرا سبب می شود که مردم نسبت به آنان دوری کنند و بدعت های آنان را یاد نگیرند.


متجاهر به فسق
مورد دوم شخص متجاهر به فسق است که مرحوم شیخ در مکاسب می فرماید:
« ولا فرق بین المومن بین الفاسق و غیره»؛ در حرمت هجای مومن تفاوتی بین مومن عادل و فاسق نیست.
ایشان می فرمایند ادله بر هجو تحقیر مومن است و قید مومن عادل ندارد تا شامل مومن فاسق نشود، بنابراین فاسق را نمی توانیم خارج کنیم.
ممکن است اشکالی وارد شود که بگویند طبق روایتی که فرموده گناهانتان را با ذکر فاسقین پاک کنید، جایز به استخفاف و وهن فاسقان هستیم.
پاسخ این است که این فسق در مقابل عدل نیست و ممکن است به معنای خارج از ایمان باشد مانند آیه شریفه ای که در سوره سجده آیه 18 می فرماید:
(أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُون‏)
در آیه مراد از فاسق در مقابل کافر است. پس در این روایت نیز این چنین است.
ممکن است مراد از فاسق، شخص متجاهر به فسق باشد و درست نیز همین مساله است که در مساله دوم شخص متجاهر به فسق را مدنظر داریم. فاسق کسی است که مرتکب کبیره شده و بر صغائر نیز اصرار دارد اما متجاهر به فسق کسی است که علناً و در ملاعام مرتکب فسق می شود که خودش حرمتش را می شکند و آبرویش را می ریزد که هجو او اشکال ندارد.
البته این روایتی که مرحوم شیخ بدان استناد می کنند که هر فاسقی را شامل نمی شود ظاهراً اصلاً روایت نیست و در برخی از کلمات فقها نظیر مفتاح الکرامة یا کتاب شهید بیان شده است.
اگر بنا باشد که در شیعیان کسی گناه کبیره انجام نداده باشد تا عادل باشد به ندرت افراد عادل پیدا می شوند و به طور مثال غیبت و دروغ از گناهان کبیره است. در مستثنیات غیبت نیز همین مساله مطرح شد که متجاهر به فسق خودش به بی آبرویی اقدام کرده است.
روایتی را مرحوم شیخ نیز تمسک می کنند و می فرمایند از این روایت استفاده می شود که در مورد اول نیز که مبتدع بودند، آیا هجو آنان به این معناست که می توان کارهایی که انجام نداده اند به آنان نسبت دهیم؟
کلمه «باهتوهم» را در سال گذشته معنا کردیم که اگر به معنای بهت آور باشد نمی توان بدیهایی که ندارند به آنان نسبت دهیم و باید به گونه ای با آنان برخورد کرد که مبهوت شوند. معنای دیگری که فقها در نظر گرفته اند این است که به آنان بهتان بزنید و چیزی که در آنان نیست نسبت دهید.

 

معنای سومی که مرحوم شیخ نقل می کند این است که نسبت به آنان ظنین باشید و در مظان اتهام قرار دهید. هر کاری که امروز دشمن انجام می دهد با ظن توجه می کنیم و احتمال فریب و خدعه را خالی از وجه نمی دانیم.
از برخی روایات نیز استفاده می شود که نباید افراد کفار را به عیوبی که ندارند متهم کنیم.

 

بیان روایت
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْحَذَّاءِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَنِی رَجُلٌ مَا فَعَلَ غَرِیمُکَ قُلْتُ ذَاکَ ابْنُ الْفَاعِلَةِ فَنَظَرَ إِلَیَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَظَراً شَدِیداً قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُ مَجُوسِیٌّ أُمُّهُ أُخْتُهُ فَقَالَ أَ وَ لَیْس‏ ذَلِکَ فِی دِینِهِمْ نِکَاحاً.
در سیره امام صادق علیه السلام نیز بیان شده که یکی از یارانشان به شخصی از مجوسیان، «فرزند حرام» گفت و مورد عتاب حضرت واقع شد. حضرت فرمودند چرا این گونه سخن گفتی؟
شخص در پاسخ گفت که در دین آنان ازدواج با خواهر اشکال ندارد.
امام فرمودند: در دین ما حرام است و در دین آنان حرام نیست و عقد و نکاحی دارند و براساس آیین خودشان ازدواج کرده اند و اگر مسلمان شوند کسی قائل نیست که دوباره باید عقد بخوانند.


روایت دیگر
وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا یَفْتَرُونَ وَ یَقْذِفُونَ مَنْ خَالَفَهُمْ فَقَالَ الْکَفُّ عَنْهُمْ أَجْمَلُ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا حَمْزَةَ وَ اللَّهِ إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَوْلَادُ بَغَایَا مَا خَلَا شِیعَتَنَا ثُمَّ قَالَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْخُمُسِ وَ قَدْ حَرَّمْنَاهُ عَلَى جَمِیعِ النَّاسِ مَا خَلَا شِیعَتَنَا الْحَدِیث‏. وسائل الشیعه ابواب جهاد النفس باب 73 حدیث 3
برخی از شیعیان ما افترا می کنند و مخالفین را قذف می کنند. حضرت فرمودند: بهتر است از این کار دوری کنید.

 

سوال: ظاهراً این روایت حرمت را نشان نمی دهد.
پاسخ: آری حرمت را نشان نمی دهد ولی همین «الکف أجمل» بیانگر مساله است. حضرت توضیح می فرمایند که این قذف و افترا از جهتی واقعیت دارد ولی مصلحت اقتضا می کند این کار انجام نشود.


روایت دیگر
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ نَهَى عَنْ قَذْفِ مَنْ لَیْسَ عَلَى الْإِسْلَامِ- إِلَّا أَنْ یَطَّلِعَ عَلَى ذَلِکَ مِنْهُمْ وَ قَالَ أَیْسَرُ مَا یَکُونُ أَنْ یَکُونَ قَدْ کَذَبَ.
این روایت در مورد مخالفین اسلام هستند و حضرت نهی فرمود که دال برحرمت است و از همین روایت می توان فهمید که آن نهی نیز دال بر حرمت است.
پس در مورد غیر مومن نیز همان مواردی که فسق انجام داده است را می توان بیان کرد نه این که نسبت های ناروای دیگری به او داشته باشیم. متهم کردن این افراد به چیزهایی که واقعیت ندارد اثر عکس و منفی ندارد و کار رسانه نباید این باشد که دروغ به دیگران ببندند.
در برنامه های رسانه ای این دو مورد استثنا می شود و هجو تعییر آنان اشکال ندارد اما فقط در همین جهتی که بیان شد.
موارد دیگری نیز برای استثناء وجود دارد که اگر نیاز باشد مطرح کنیم.
1- مساله تشهیر زناکار در اجرای حدود زنا
2- تشهیر شاهد زور (دروغ)؛ افرادی که امروزه جلوی دادگستری پول می گیرند و شهادت دروغ می دهند.
3- مفلس اقتصادی؛ شرکت های اقتصادی و بانک های خصوصی که توان کارهای اقتصادی ندارند و مال مردم را هدر می دهند.
4- قاذف
5- متعرضان به حقوق بیت المال (اختلاس‌گرها)
6- سارقان محکوم به قطع ید
تشهیر این افراد در رسانه نیز اشکالی ندارد و هر یک نیز دلیل دارد. مهم ترین فلسفه رسانه ای کردن این موارد نیز بازدارندگی نسبت به جامعه است تا فریب آنان را نخورند.
در مورد برخی آیات قرآن یا روایاتی نیز وجود دارد که می توان بررسی کرد.
سوال: تشهیر بحث فردی یا اجتماعی است؟
پاسخ: اصلاً تا اجتماعی نباشد شهرت معنا ندارد. باید ولو جامعه کوچکی باشد تا شهرت معنا پیدا کند.
این مواردی که بیان شد حکومتی است و قاضی یا حاکم شرع باید اعلان کند. مورد دیگری که بیان نشد شخصی است که قاضی اعلام می کند باید در خیابان ها گردانده شود و اگر حکومتی شد رسانه می تواند بیان کند.
تا زمانی که شخص محکوم نشده است رسانه حق ندارد مطلب اتهام او را رسانه ای کند./926/

تقریر: محسن جوادی صدر

        

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳