vasael.ir

کد خبر: ۷۳۳۲
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۴ - 02 January 2018
دوره فقه جهاد و دفاع/ استاد طائب/ جلسه 138

بررسی ادله چهارگانه وجوب دفاع شخصی در برابر تجاوز

وسائل- دفاع یا از نفس است و یا از عرض و آبرو است و یا از مال و در هر سه مورد هدف مهاجم یا به خودش شخص تعلق گرفته است؛ به این صورت که قصد جان همین فرد را کرده است یا قصد آبروی همین فرد را دارد و قصد اموال همین شخص را دارد و یا هدف مهاجم به بستگان آن شخص تعلق گرفته است به این صورت که یا قصد بستگان این شخص را دارد، یا قصد آبروی بستگان او را دارد، یا قصد اموال بستگان او را دارد.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل؛ حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب در جلسه یکصد و سی هفتم درس گفتار فقه جهاد و دفاع در ادامه بررسی دفاع قسم دوم( دفاع در برابر تجاوز به ناموس و اموال) به تبیین اقسام دفاع شخصی پرداخت.

اقسام دفاع شخصی

1- دفاع از نفس: مهاجم با هدف قصد جان کسی به او حمله می کند

2- دفاع از عرض و آبرو:  مهاجم با هدف قصد اموال طرف مقابل را دارد

3- دفاع از مال: مهاجم قصد اقداماتی جهت هتک آبروی فرد را دارد

استاد عالی حوزه علمیه قم در ادامه ادله وجوب دفاع را مورد بررسی قرار داد.

عرض شد که اگر خودش شخص مورد هجوم قرار بگیرد و قصد مهاجم قتل خود شخص باشد، در این صورت دفاع واجب است؛ ولو به قتل خودش یا قتل فرد مهاجم منجر شود. بر این حکم به وجوب ادله اربعه دلالت دارد؛

1- عقل

2- اجماع

3- قرآن

4- روایات

مشروح این جلسه درس استاد طائب را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید
 
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائم اجمعین.

عرض شد دفاع در دو مورد اساسی است؛ یک مورد آن در برابر هجوم به مسلمانان و بلد آنها به دلیل مسلمان بودن آنهاست که نام دیگر این دفاع امنیت ملی است. نوع دوم دفاع، دفاع در برابر هجوم به شخص است، بدون لحاظ کردن دین و آئین شخص مورد هجوم. در این قسم خود شخص، بستگان او و اموال او مورد هجوم قرار می گیرد تا به آنها تعدی و دست درازی صورت بگیرد. نام دیگر این دفاع امنیت داخلی است.

سال گذشته از دفاع قسم اول بحث و گفته شد که دفاع به ادله اربعه واجب و متوقف بر اذن امام هم نیست و در عدم تقید دفاع به اذن امام(ع) گفته شد که این عدم تقید، اطلاق ندارد و عدم توقف دفاع به اذن امام به این معناست که اگر امام(ع) نهی نکرده بودند، واجب است؛ به عبارتی دیگر امام(ع) می تواند و حق دارد که حتی از دفاع نهی کند؛ برای مثال امام(ع) می توانند بگویند: اگر دشمن به فلان منطقه هجوم آورد، اقدامات عملیاتی انجام نشود و این معنایش این است که در این زمان اقدامات عملیاتی صورت نگیرد و یا به شکل خاصی انجام نشود.
اقسام دفاع شخصی
بحث جدید بر اساس تحریرالوسیله، بحث هجوم شخصی است که مهاجم نام لِص و دزد را به خود می گیرد و با هدف غارت کردن، تعدی و تجاوز به عنف هجوم می آورد. با این بیان دفاع شخصی بر چند قسم است:
دفاع یا از نفس است و یا از عرض و آبرو است و یا از مال؛ به عبارتی مهاجم یا با هدف قصد جان کسی به او حمله می کند و یا قصد اموال طرف مقابل را دارد و یا قصد اقداماتی جهت هتک آبروی فرد را دارد و در هر سه مورد هدف مهاجم یا به خودش شخص تعلق گرفته است؛ به این صورت که قصد جان همین فرد را کرده است یا قصد آبروی همین فرد را دارد و قصد اموال همین شخص را دارد و یا هدف مهاجم به بستگان آن شخص تعلق گرفته است؛ به این صورت که یا قصد بستگان این شخص را دارد، یا قصد آبروی بستگان او را دارد، یا قصد اموال بستگان او را دارد.
ادله وجوب دفاع
عرض شد که اگر خودش شخص مورد هجوم قرار بگیرد و قصد مهاجم قتل خود شخص باشد، در این صورت دفاع واجب است؛ ولو به قتل خودش یا قتل فرد مهاجم منجر شود. بر این حکم به وجوب ادله اربعه دلالت دارد؛
1- عقل
همچنانکه در علم کلام از آن بحث شده می گوید: دفع ضرر محتمل عقلا واجب است؛ در حالیکه اگر این ضرر یقینی باشد به طریق اولی دفع آن واجب خواهد بود. یک مطلبی قبلا بیان شد و آن اینکه وقتی گفته می شود: عقلا واجب است؛ به این معناست که اگر فرض شود، حتی دستورات انبیاء هم مبنی بر وجوب دفاع به این فرد مورد هجوم نرسیده باشد و از فقه چیزی نداند، در صورت عدم دفاع در برابر هجوم دزد و کشته شدن فرد مورد هجوم، خداوند او را به دلیل عدم دفاع، مورد مؤاخذه قرار خواهد داد؛ ولو دستش از سایر ادله کوتاه باشد؛ پس اگر فردی دیوانه نباشد و از سلامت عقلی کامل برخوردار باشد، عقل سلیم به او می گوید: دفاع واجب است؛ به عبارتی دلیل عقلی هیچ ارتباطی با شریعت ندارد و یک دلیل مستقل است.
گفته شد؛ دفاع یک امری فطری است؛ برای مثال وقتی مگسی روی صورت یک نوزادی که می تواند دست خود را تکان بنشیند، آن نوزاد دستش را تکان می دهد تا مگس را از خود دور کند.
در آینده فروعات این مسأله خواهد آمد که اگر کسی مورد هجوم دزدی قرار گرفت که دو راه پیش رو دارد؛ یکی اینکه دفاع کند و کشته شود و راه دوم اینکه فرار کند که در این صورت احتمال کشته شدن به مراتب نسبت به راه اول کمتر است؛ در این جا حکم عقل چیست؟ در اینجا عقل می گوید فرار کردن بهتر است؛ اما آیا حکم شرع هم همین است؟ اگر حکم شرع اینگونه نباشد، معلوم می شود، حکم عقل و شرع در یک موردی از یکدیگر متمایز می شود؛ چون عقل چرایی حکم را درک نمی کند و اگر عقل چرایی آن حکم را بداند، همان حکم شرع را تأیید می-کند؛ برای مثال در همین موردی که عقل حکم به فرار می کند، اگر فرار کردن فرد مورد هجوم و عدم دفاع او در برابر مهاجم در حکومت اسلامی باعث تضعیف نظام و توسعه ناامنی شود و چنین نتیجه ای را عقل درک کند، قطعاعقل نیز در همین مورد حکم به وجوب دفاع خواهد کرد.
مسأله فلسفی
فرقی بین حکم عقل و وجدان وجود ندارد؛ چون عقل می یابد و سپس حکم می کند و وجدان همان یافته عقل است. دو چیز نیست؛ بلکه یک چیز است و غیراز عقل چیز دیگری نیست. اگر عناوینی مثل نفس و روح گفته شد، بازگشت آن به یک چیز است. در فلسفه گفته شده: النفس فی وحدته کل القوا. نفس بسیط و مجرد است و لذا ترکیب در آن راه ندارد. فرد در همان هنگامی که عاقل است، در همان لحظه واجد است و در همان لحظه باصره و سامعه هم است. روایتی است که می گوید: خلق الله آدم علی صورته. خداوند آدم را به صورت خودش خلق کرد. در معنای این روایت گفته شده: خدای متعال فی وحدته کل القواست و جهت ندارد؛ یعنی علیم است، ذوالقوة است، متین است و ... نفس هم به دلیل مجرد و بسیط بودن بلا تشبیه در عدم داشتن جهت شبیه خداست؛ لذا اینکه خداوند آدم را به صورت خودش خلق کرد به این معناست که نفس را بدون جهات خلق کرد. پس مراد از وجدن همان عقل است و مراد از عقل همان وجدان است؛ منتها حیثیت ها متفاوت است؛ العقل اذا یجد فهو وجدان. البته باید دانست که هیچگاه عقل برخلاف شرع، حکم نمی کند.
2- اجماع
مرحوم صاحب جواهر ادعا کردند که اجماع به هردو قسمش یعنی محصل و منقول دال بر وجوب دفاع است.
مناقشه در کلام مرحوم صاحب جواهر
باید از مرحوم صاحب جواهر پرسید که ایشان چگونه به اجماع محصل دست یافته اند؟! سییر کتب نوشته شده در این زمینه، همگی روشن و شناخته شده است و حال آنکه اجماع محصل به اجماعی گویند که یقین به وجود معصوم در بین مجمعین وجود داشته باشد و حال آنکه چنین یقینی در اجماع محصل مورد ادعای مرحوم صاحب جواهر وجود ندارد؛ علاوه بر اینکه به احتمال زیاد و حتی به طور یقین می توان گفت که چنین اجماعی مدرکی است؛ یعنی با استناد به حکم عقل، روایات و آیات چنین حکمی داده شده است.
3- قرآن
سه آیه از قرآن جهت حکم به وجوب دفاع بیان شد؛
الف) « و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة و احسنوا ان الله یحب المحسنین» کیفیت استدلال به این صورت است که عدم دفاع در برابر دزد مهاجم یکی از مصادیق قتل نفس است که مورد نهی قرار گرفته است.
ب) «و لا تقتلوا انفسکم» عدم دفاع در برابر دزد مهاجم، یکی از مصادیق قتل نفس است که مورد نهی قرار گرفته است.
ج) «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان» کیفیت استدلال به این صورت است که طرف مقابل یعنی دزد مهاجم آثم است و عدم دفاع و تسلیم شدن در برابر مهاجم مصداق اعانه بر عدوان است. در فتوای مرحوم امام قید آثما و ظلما برای خارج کردن موردی است که طرف مقابل برای احقاق حق خود حمله کرده است نه برای ظلم و عدوان که در این صورت حق دفاع برای فرد وجود ندارد و او موظف به پرداخت حق به طرف مقابل است. پس عدم دفاع در برابر دزد آثم اعانه بر اثم و عدوان است و طبق نهی قرآن مبنی بر عدم اعانه بر اثم و عدوان، عدم دفاع حرام خواهد بود.
4- روایات
سه روایت مطرح شد که این سه روایت از لحاظ سندی اشکالی در آنها وجود ندارد؛
الف) صحیحه ابی مریم انصاری که قبلا گذشت. در این صحیحه آمده (من قتل دون مظلمته فهو شهید) اگر کسی در برابر ستمی که قرار است به او بشود، مقاومت کند و کشته شود، شهید است. در اینجا دو بحث وجود دارد؛ یک بحث ثبوتی و دیگری بحث اثباتی؛
بحث ثبوتی: این روایت در صورتی دال بر وجوب دفاع است که شهادت و کشته شدن در موردی باشد که ایستادگی و مقاومت واجب باشد و الا اگر مقاومت مستحب، وجود داشته باشد و کشته شدن در اثر چنین مقاومتی شهادت محسوب شود، در این صورت نمی توان برای حکم به وجوب دفاع به این روایت تمسک کرد. به عبارتی دیگر مستدل می خواهد از این روایت جهت حکم به وجوب دفاع و مقاومت، استفاده کند؛ به این صورت که کشته شدن و شهادت فقط در مواردی است که ایستادگی واجب باشد و از اینکه روایت می گوید: فرد کشته شده به دلیل مقاومت در برابر مظلمه شهید است، معلوم می شود در برابر مظلمه باید مقاومت کرد؛ اما اگر مواردی وجود داشته باشد که ایستادگی واجب نیست ولکن فرد در صورت مقاومت و نهایتا کشته شدن در همین راه، شهید محسوب شود، در این صورت این روایت دال بر وجوب دفاع نخواهد بود.
بحث اثباتی: مواردی وجود دارد که ایستادگی و مقاومت واجب نیست و فرد در صورت ادامه مقاومت و در نتیجه آن کشته شدن، شهید محسوب می شود. در جهاد ابتدایی تعداد نفرات و نسبت بین نیروهای جبهه حق و دشمن در حکم دخیل است. چنانکه قرآن در این باره می فرماید: «إن یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مئتین و ان یکن منکم مائة یغلبوا ألغا من الذین کفروا بأنهم قوم لا یفقهون * الان خفف الله عنکم و علم أن فیکم ضعفا فإن یکن منکم مائة صابرة یغلبوا مئتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله و الله مع الصابرین» یعنی نسبت مسلمین به کفار 10 به 20 و 100 به 200 باشد یعنی اگر تعداد مشرکین تا 2برابر مسلمین باشد، جهاد واجب است؛ اما وقتی تعداد مشرکین از 2برابر بیشتر شد، جهاد واجب نیست. حال حم ادامه جهاد در صثورت بر هم خوردن نسبت به نفع مشرکین چیست؟ در این صورت حکمش وجوب نیست و می توان ترک مقاتله کرد و مصداق فرار از جنگ نخواهد بود. در همین صورت اگر فرد با توجه به اینکه حکم وجوب جهاد با تغییر نسبت به نفع دشمن منتفی شده، ایستادگی و مقاومت کند و به نبرد ادامه دهد تا کشته شود، شهید است و حکم شهید بر او بار خواهد شد؛ به عبارتی در صورت کشته شدن بهشت بر او واجب می شود و در صورت ترک قتال در قیامت مؤاخذه نمی-شود. با این بیان این روایت دال بر وجوب دفاع نخواهد بود.
ب) موثقه سکونی که در این موثقه در مورد دو نفر به نام های حسین بن یزید نوفلی و اسماعیل بن-زیاد سکونی حرف های زیادی زده شده است؛ ولی اجمالا روایت آنها قابل قبول است؛ چون درباره این دو نفر قدح قابل توجهی وارد نشده است.
بیان یک قاعده رجالی
قاعده ای در رجال مطرح است و می توان در ظن رجالی به آن عمل کرد و آن قاعده این است که اگر یک راوی از معاریف بود و این راوی در سلسه سند روایات زیادی وجود داشت؛ یعنی روایات زیادی از طریق او رسیده است و احدی درباره این راوی بدی نگفته و قدحی درباره او وارد نشده است؛ گرچه در مدح او هم احدی حرفی نزده و او را توثیق نکردند، روایات او مورد قبول قرار می گیرد و می توان ظن معتبر رجالی پیدا کرد که این فرد قابل قبول است. در موثقه سکونی دو فرد مورد نظر چنین ویژگی دارد؛ لذا این روایت قابل قبول است؛ اگر چه برخی به دلیل عامی بودن آن دو نفر روایاتشان را رد کرده اند.
این روایت از امام صادق(ع) وارد شده است؛ حضرت(ع) می فرمایند: امیرالمومنین(ع) فرمودند: خدای متعال کسی را که دزد بر او حمله می کند ولی با او مقاتله نمی کند، مبغوض می-دارد.
معنای لغوی مقت
در موثقه سکونی عبارت (لیمقت) آمده است. کلمه مقت از لحاظ لغوی به معنای بغض و نفرت نسبت به یک کار قبیح است. مقَّتَه أی بغَّضَه یعنی نسبت به او غضبناک شد. خداوند در قرآن می فرماید: « ولا تنکحوا ما نکح آبائکم من النساء الا ما قد سلف إنه کان فاحشة و مقتا» یعنی زنان پدرانتان را به همسری مگیرید مگر آنچه قبلا انجام شده است. برای مثال شخصی زرتشتی بودن و طبق آن آیین ازدواج با زن پدر اشکالی ندارد و فرد با زن پدر ازدواج کرد و سپس مسلمان شد؛ طبق این آیه لازم نیست از او جدا شود. این آیه برای کسی که تازه مسلمان می شود، مثل این است که حین اسلام آوردن، نازل شده است؛ یا مثلا طبق این آیه اگر کافری در ایام کفرش دچار ربا بودن و سپس مسلمان شود، لازم نیست آن اموال را برگرداند. در ادامه آیه آمده که «کان فاحشة و مقتا» لغویین معتقدند در دوران جاهلیت، نکاح با زن پدر را نکاح مقت می-نامیدند؛ پس مقت یعنی مار قبیحی که موجب غضب شود.
در این روایت حکم شرع با حکم عقل متمایز می شود؛ چون عقل می گوید: اگر می توان فرار کرد باید فرار کرد. حال آنکه شرع در این مورد می گوید: باید مقاومت و ایستادگی کرد والا فرد مورد غضب خداوند قرار خواهد گرفت. طبق این روایت ایستادگی مطلقا واجب است؛ چه اینکه مکلف در این مقاومت کردن، کشته شود و چه زنده بماند؛ همین طور این روایت از این جهت که هدف فرد مهاجم چیست دارای اطلاق است؛ لذا قدر متیقن شامل موردی که هدف مهاجم، قتل نفس است، خواهد بود.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹