vasael.ir

کد خبر: ۷۲۶۱
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۳ - 26 December 2017
دوره فقه جهاد و دفاع/ استاد طائب/ جلسه 13

گروه بندی شرعی مردم در مواجه با جهاد

وسائل- دسته اول آن‌هایی هستند که به جهاد می‌آیند. دسته دوم آن‌هایی هستند که برای عدم شرکت در جهاد، عذری ندارند و به صورت علنی از رفتن به جهاد خودداری می‌کنند. دسته سوم آن‌هایی هستند که برای شرکت نکردن در جهاد عذر دارند، اما از عدم شرکت ناراحت هستند. دسته چهارم هم آن‌هایی هستند که برای عدم حضور در جنگ عذری ندارند و به جنگ هم نمی‌آیند؛ ولی رسماً اعلام نمی‌کنند که نمی‌آیند، ولی در دلشان از عدم شرکت در نبرد، خوشحال هستند.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل؛ حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب در جلسه چهاردهم درس گفتار فقه جهاد و دفاع به تبیین انواع مردم در مواجه با واجب کفایی جهاد و احکام آنان پرداخت.

مشروح این جلسه درس استاد طائب را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید
 
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائم اجمعین.

در جلسات گذشته گفتیم که در باب جهاد، می‌توانیم بگوییم که اگر کسی به جهاد نرود و هرگز هم نیت الجهاد نداشته باشد، باید در ایمان خودش تجدید نظر کند. چون این مشخصه از علائم نفاق است. دلیل ما هم بر این امر، آیاتی بود که مردم را در باب جهاد به چهار دسته تقسیم می‌کرد.

گروه‌های چهارگانه در مواجهه با وجوب جهاد

دسته اول آن‌هایی هستند که به جهاد می‌آیند. دسته دوم آن‌هایی هستند که برای عدم شرکت در جهاد، عذری ندارند و به صورت علنی از رفتن به جهاد خودداری می‌کنند. دسته سوم آن‌هایی هستند که برای شرکت نکردن در جهاد عذر دارند، اما از این که به جهاد نمی‌آیند، ناراحت هستند. دسته چهارم هم آن‌هایی هستند که برای عدم حضور در جنگ، عذری ندارند و به جنگ هم نمی‌آیند؛ ولی رسماً اعلام نمی‌کنند که نمی‌آیند، ولی در دلشان از عدم شرکت در نبرد، خوشحال هستند.

دسته پنجمی هم می‌توان به این چهار دسته اضافه کرد و این دسته عبارتند از کسانی که برای عدم حضور در جهاد، عذری دارند، ولی در دلشان هم از اینکه برای عدم شرکت در جهاد عذر دارند، خوشحال هستند. این دسته در پیش خود می‌گویند خوب شد با دیگران به جهاد نرفتیم، وگرنه کشته می‌شدیم. خدای متعال این‌ دسته را هم ملحق به دسته «ختم الله على قلوبهم» می‌کند. این دسته معذور هستند، ولی در دلشان از این که معذور هستند، خوشحال می‌شوند.

روایتی در بیان مواجهه‌ها با جهاد

یک روایتی در تأیید این مسئله وجود دارد. البته این روایت مرسله است و برای دلیل فایده‌ای ندارد، ولی برای شاهد خوب است. روایت این است: «کتاب الصفین قال نصر: حدثنی عمر بن سعد عن عبد الرحمن بن جندب قال: لما أقبل علی علیه السلام من صفین أقبلنا معه فقال علی علیه السلام غدا و أقبلنا معه حتى جزنا النخیلة و رأینا بیوت الکوفة فإذا نحن بشیخ جالس فی ظل بیت على وجهه أثر المرض فأقبل إلیه علی علیه السلام و نحن معه حتى سلم و سلمنا علیه قال: فرد ردا حسنا ظننا أن قد عرفه فقال له علی: ما لی أرى وجهک منکفئا أمن مرض؟ قال نعم قال فلعلک کرهته؟ فقال: ما أحب أنه بغیری!! قال: ألیس احتسابا للخیر فیما أصابک منه؟ قال: بلى قال: أبشر برحمة ربک و غفران ذنبک فمن أنت یا عبدالله؟ قال: أنا صالح بن سلیم. قال علی علیه السلام: هل شهدت معنا غزاتنا هذه؟ قال: لا و الله ما شهدتها و لقد أردتها و لکن ما ترى فی من لجب الحمى خذلنی عنها قال علی علیه السلام: (لیس على الضعفاء و لا على المرضى و لا على الذین لا یجدون ما ینفقون حرج إذا نصحوا لله و رسوله ما على المحسنین من سبیل و الله غفور رحیم)[1] قال علی علیه السلام: أخبرنی ما یقول الناس فیما کان بیننا و بین أهل الشام؟ قال: منهم المسرور فیما کان بینک و بینهم و أولئک أغشاء الناس و منهم المکبوت الآسف لما کان من ذلک و أولئک نصحاء الناس لک. فذهب لینصرف فقال: صدقت جعل الله ما کان من شکواک حطا لسیئاتک فإن المرض لا أجر فیه و لکن لا یدع للعبد ذنبا إلا حطه إنما الاجر فی القول باللسان و العمل بالید و الرجل و إن الله عزوجل یدخل بصدق النیة و السریرة الصالحة [عالما جما] من عباده الجنة.»[2]

عبد الرحمن بن جندب نقل می‌کند که وقتی امیرالمومنین(ع) از صفین برمی‌گشت، ما هم با او بودیم. ناگهان حضرت راه خود را تغییر داد و به ما هم فرمود که از راه دیگری برویم؛ ما هم تبعیت کردیم. از نخیله[3] عبور کردیم. «و رأینا بیوت الکوفة فإذا نحن بشیخ جالس فی ظل بیت على وجهه أثر المرض»، بعد عبدالرحمن می‌گوید که در مسیری که می‌رفتیم، پیرمردی را دیدیم که نشسته و در چهره‌اش آثار بیماری وجود دارد.

«فأقبل إلیه علی علیه السلام و نحن معه حتى سلم و سلمنا علیه قال: فرد ردا حسنا ظننا أن قد عرفه»؛ حضرت نزدیک پیرمرد آمدند و ما هم ایشان را همراهی کردیم. حضرت به پیرمرد سلام کرد و ما هم به تبع ایشان سلام کردیم. پیرمردی که در آنجا نشسته بود، جواب سلام خیلی خوبی به حضرت داد.[4]

«فقال له علی: ما لی أرى وجهک منکفئا أمن مرض؟»؛ حضرت از پیرمرد سوال کرد که چرا این‌قدر زرد چهره و شکسته هستی. «قال نعم قال فلعلک کرهته؟»؛ گویا از این که بیماری، ‌ناراحت هستی؟ «فقال: ما أحب أنه بغیری»؛ پیرمرد پاسخ داد بله، دوست ندارم که بیمار باشم. دوست دارم سالم باشم. بعد حضرت فرمود: «قال: ألیس احتسابا للخیر فیما أصابک منه؟ قال: بلى قال: أبشر برحمة ربک و غفران ذنبک»؛ آن چیزی که برایت پیش آمده است را خیر حساب کن.‌ من به تو بشارت می‌دهم که خدا تو را به دلیل این بیماری، می‌بخشد.

«قال علی علیه السلام: هل شهدت معنا غزاتنا هذه؟»؛ بعد حضرت از پیرمرد سوال کرد که آیا تو هم در صفین با ما بودی؟ «قال: لا و الله ما شهدتها و لقد أردتها و لکن ما ترى فی من لجب الحمى خذلنی عنها»؛ شخص در جواب حضرت عرض کرد که من در جنگ صفین حضور نداشتم، چون این تبی که به آن مبتلا هستم، گوشت‌های بدن من را بریده است! ولی دوست داشتم که با شما به جهاد می‌آمدم.‌

«قال علی علیه السلام: (لیس على الضعفاء و لا على المرضى و لا على الذین لا یجدون ما ینفقون حرج إذا نصحوا لله و رسوله ما على المحسنین من سبیل و الله غفور رحیم)»؛ حضرت در جواب پیرمرد فرمود که تو مصداق این آیه هستی و به دلیل بیماری، از حضور در جنگ معذوری.

«أخبرنی ما یقول الناس فیما کان بیننا و بین أهل الشام؟»؛ در ادامه حضرت از پیرمرد سوال کرد که آیا تو می‌دانی مردم درباره این نبرد ما چه می‌گویند؟ «قال: منهم المسرور فیما کان بینک و بینهم و أولئک أغشاء الناس»؛ پیرمرد پاسخ داد که مردم درباره شما چند دسته‌اند؛‌ یک دسته‌ هستند که از این درگیری خوشحالند و دوست دارند که تو در این درگیری‌ها شکست بخوری. این‌ گروه در عقبه به تو خیانت می‌کنند و علی الدوام علیه تو حرف می‌زنند.

«و منهم المکبوت الآسف لما کان من ذلک و أولئک نصحاء الناس لک»؛ یک دسته‌ای هم هستند که نمی‌توانستند با تو بیایند، ولی از این که با تو نیامده‌اند، متأسف‌اند؛ این‌ها برای تو نصیحت‌گر هستند. این دسته از مردم صاحب‌العذر هستند، اما برای تو و در بین مردم تبلیغ می‌کنند.

بیماری عامل آمرزش گناهان

در آخر هم حضرت او را دعا کرد و فرمود: «فقال: صدقت جعل الله ما کان من شکواک حطا لسیئاتک فإن المرض لا أجر فیه و لکن لا یدع للعبد ذنبا إلا حطه إنما الاجر فی القول باللسان و العمل بالید و الرجل و إن الله عزوجل یدخل بصدق النیة و السریرة الصالحة [عالما جما] من عباده الجنة»؛ حضرت به پیرمرد فرمود این بیماری تو باعث بخشش گناهانت می‌شود. بعد حضرت فرمود خود بیماری ثواب ندارد، اما بیماری باعث بخشش گناهان است. این که تو صرفاً بیمار شوی، برایت ثوابی نمی‌آورد، بلکه گناهانت را پاک می‌کند.

بعد حضرت فرمود برای ثواب یا باید زبان انسان کار کند و یا دستانش. ممکن است سوال شود که حالا اگر دست و زبان نداشتیم، تکلیف ما چیست؟ فرمود: «و إن الله عزوجل یدخل بصدق النیة و السریرة الصالحة [عالما جما] من عباده الجنة»؛ حضرت فرمود: خدای متعال، یک عده را هم فقط با آن نیت صادقه به بهشت می‌برد.

تکلیف معذورین از جهاد

از این روایت استفاده می‌شود که آن کسانی که عذری ندارند، باید در جهاد شرکت کنند. اگر افرادی برای حضور در جهاد، عذری دارند، باید اهل نصیحت کردن و خیرخواهی باشند. یا اگر شخصی از زبان خود هم نمی‌تواند برای تشویق مردم به رفتن به جهاد استفاده کند، حداقل باید نیت جهاد را داشته باشد.

اجماعی بودن وجوب جهاد دفاعی

امام(ره) فرمود جهاد واجب است و ما تا اینجا ثابت کردیم که جهاد در زمان حضور و غیبت امام معصوم واجب است؛ به دلیل این که در وجوب جهاد دفاعی در بین فقها اختلافی نیست. از هنگامی که فقه مکتوب شده است، همه فقها، جهاد دفاعی را واجب دانسته‌اند. هر کسی که جهاد در زمان غیبت را ممنوع اعلام کرده، جهاد ابتدایی را در نظر داشته است، والا جهاد دفاعی بدون شک واجب است.

درباره اینکه جهاد دفاعی منحصر به حضور زمان معصوم نیست، در بین فقها اجماع وجود دارد. می‌خواهیم با این مطلب ریشه‌ای برخورد کنیم و ببینیم ریشه‌اش از کجا است. می‌خواهیم بگوییم جهاد بدون امام اصلاً معنایی ندارد. مرادمان از امام، فرمانده و امیر است. جهاد بدون امیر، معنا ندارد. ما برای این که بدانیم جهاد بدون امیر معنا ندارد، باید نبرد را ترسیم کنیم و ببینیم که آیا می‌شود در نبرد بدون امیر بود؟

دلائل لزوم وجود امام در جهاد حتی دفاعی

شما وقتی می‌خواهید دفاع کنید، مؤلفه‌ها و عوامل مختلفی وجود دارد که این عوامل، دفاع را سامان و تشکیل می‌دهد. این مؤلفه‌ها عبارت است از:

یک، اینکه نقطه نبرد کجاست و اصلاً دشمن به کجا حمله کرده است؟

دو، دشمن با چه مقدار نیرو حمله کرده است؟

سه، دشمن با چه ابزاری حمله کرده است؟

چهار، زمینی که در آنجا حمله کرده، چگونه است؟

پنج، هوای منطقه‌ای که دشمن در آن قرار گرفته، چگونه است؟

در تهران به شما گفته‌اند به فلان نقطه حمله شده است. شما نیرو به آنجا می‌برید. وقتی به‌ آنجا رسیدید، متوجه می‌شوید که لباس‌های نیروهای شما مناسب هوای تهران و دمای 20 درجه بالای صفر است. ولی دمای منطقه مورد حمله 20 درجه زیر صفر است. قبل از این که این نیروی شما به دشمن برسد، یخ می‌زند و تلف می‌شود.

شما نیرو به منطقه مورد حمله می‌برید، در حالی که نیروهای شما کفش‌های سنگین پوشیده‌اند. در حالی که زمین منطقه عملیاتی، زمین رمل است. هر چه کفش‌های شما سنگین‌تر باشد، راه رفتن در زمین رمل سخت‌تر است و این نوع کفش نیروهای شما مناسب اینجا نیست. یا نیرویی که می‌برید، همه عادت دارند که روی زمین صاف راه بروند، ولی منطقه‌ای که نیروها را برده‌اید، کوهستانی است.

بنابراین شما باید زمین منطقه را بشناسید. باید ببینید که دشمن با چه ابزاری آمده است. شما نیرویی به منطقه نبرد می‌برید، ولی زمانی که به آنجا می‌رسید، متوجه می‌شوید که نیروی شما به درد رزم تن به تن می‌خورد، در حالی که حمله‌ای که آنجا شده، زرهی است و شما با این نیرو نمی‌توانید مقابله کنید.

پس متغیر‌های متفاوتی در باب دفاع دخالت دارند. این متغیرها را چه کسی باید تشخیص دهد؟ اینکه شما چه تعداد نیرو لازم دارید را چه کسی باید تشخیص دهد؟ چه زمانی حمله کنیم؟ گاهی انتخاب اشتباه زمان عملیات باعث شکست می‌شود و...

ما در مسائل جهاد وقتی در مدرسه بنشینیم و خارج از عوامل بیرونی فکر کنیم، جهاد را دعوای دو نفر انسان معمولی می‌بینیم. اما جهاد مسئله دعوای دو نفر نیست، بلکه یک حمله حساب شده و با برنامه است که اگر بی‌برنامه و شناسایی و ادوات مناسب جلو بروید، شکست قطعی است.

شما در منطقه جلو می‌روید و از این که دشمن شیمیایی می‌زند غافل هستید و به نیروهای خودتان ماسک نمی‌دهید. وقتی که دشمن از سلاح شیمیایی استفاده می‌کند، همه نیروهای شما از بین می‌روند. این شکل از دفاع حرام است. اصلاً شما اشتباه کرد‌ه‌اید که جلو رفته‌اید. جهاد ابتدایی یعنی هجوم حساب شده به یک منطقه. در این جهاد محاسبات را چه کسی باید انجام دهد؟ جهاد دفاعی، یعنی دفاع در برابر هجوم حساب شده. در جهاد دفاعی، محاسبات مقابله را چه کسی باید انجام دهد؟ در هر دو نوع از جهاد، وظیفه محاسبات مقابله با دشمن بر عهده امیر است.

اصلاً در بعضی مواقع شما نباید دفاع کنید. اگر دفاع کنید، کار خراب می‌شود. بعضی از موارد اگر اینجا بایستید و دفاع کنید، شکست می‌خورید. باید اجازه دهید دشمن وارد منطقه‌ قابل دفاع شود. مثل این که شما ادوات برای مبارزه در زمین صاف را ندارید، اما اگر دشمن به کوهستان بیاید، در کوهستان می‌توانید خوب دفاع کنید. تشخیص این مسائل در جهاد به عهده چه کسی است؟

رهبری جهاد با امام یا نائب امام

پس جهاد بدون امام اصلاً معنا ندارد. یعنی اگر کسی بگوید که جهاد نیازمند به امام نیست، جهاد و دفاع را نشناخته است. امام که همان فرمانده است، جلو می‌ایستد و دیگران از دستوراتش اطاعت می‌کنند. جهاد اگر بدون امام باشد، باعث هرج و مرج می‌شود.

ما می‌خواهیم بگوییم امام المعصوم در همه جهادها لازم است؛ منتهی این لزوم وجود امام، می‌تواند به معنای نماینده‌ امام هم باشد.

-------------------------------

 1 توبه/91

2 بحار/ج22/ص552

3 نخیله منطقه‌ای در نزدیکی‌های کوفه است که در گذشته مرکز تجمع نیروها بوده است.

4 امیرالمؤمنین(ع) خیلی مظلوم بوده‌اند‌‌؛ از این معلوم می‌شود که وقتی ایشان سلام می‌کردند، عده‌ای یا جواب سلام را نمی‌دادند و یا به صورت زشتی جواب حضرت را می‌دادند.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳