vasael.ir

کد خبر: ۷۲۴۳
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۲ - 25 December 2017
فقه سیاسی/ استاد رضاییان/ جلسه 4

تبیین گستره فقه و اصول در مقام نظریه پردازی با رویکرد فقه حکومتی

وسائل ـ در مقام نظریه پردازی اصول با رویکرد فقه حکومتی و فقه‌های مضاف این فقه طبق تعریف رایجی که اتفاق افتاده و بیان شده در نگاه کلان احکام فرعیه است؛ این احکام فرعیه آیا در مقابل احکام اصلیه است؟ که اینگونه نیست؛ پس فرعیتش از کجاست؟

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجت‌الاسلام رضائیان، دوشنبه 1396/7/17 در جلسه درس مبادی فقه سیاسی که در حرم مطهر معصومه(س) با حضور فضلای حوزوی برگزار شد به تبیین گستره فقه و اصول پرداخت  و گفت: ما باید فقه و اصول را جداگانه مورد بحث قرار دهیم و بفهمیم که گستره و شمول هر یک چه مقدار است.

وی در مقام بیان رابطه خالق و مخلوق در اصول گفت: عالم و هستی اصالتا و بالذات ملک خدا است از آن جهت که حق تابع ملکیت است حق مطلق اوست و انسان از آن جهت که دارای اختیار است و بر حوزه رفتار خود تسلط دارد برای خود حقوقی فرض می کند و تمام این حقوق انسان تابع حق مطلق است؛ از این‌رو انسان برای رفتار خود باید ناظر به حقوق معین شده توسط حق مطلق رفتار کند، این حقوق به نحو تکالیف در شریعت مشخص شده است.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در ادامه با اشاره به رابطه بین فقه و اصول، خاطر نشان کرد: ما در فقه قواعد مشترکه در همه فقه هست را استخراج کنیم و در موردش صحبت کنیم این نوع نگاه نیاز به این دارد که من یک فقه مدون داشته باشم، بعد بروم قواعد کلی را از آن استخراج بکنم تا بشود اصول فقه و در همه ابواب قابل استفاده باشد.

رویکرد دوم اینگونه نیست و می‌گوید که شما یک اجمالی از فقه می دانی حالا بیا ببین برای اینکه از او استخراج کنی به چه چیزی نیاز داری؛ یعنی قبل از اینکه وارد این معدن شوی، اجمالا می دانی که یه چیزی می خواهی، پس برو آنها را تهیه کن و بعد وارد علم شوید.؛ بنابراین اگر فردی را در نظر بگیریم که ابتدائا با معصوم حضورا برخورد داشت امام وقتی چیزی را در قالب شریعت می گوید، او از این باید وظیفه تعیین کند یا نه؛ به نظر شما اینجا حکم می فهمد یا باید صبر کند شخص دیگری برایش حکم استخراج کند؟

ایشان قواعد را لزوما از خود معصوم نگرفته، چون فرض ما این است که مواجهه ابتدائی داشته، پس اینجا خلاف فرض است که این شخص بخواهد ابزارش را هم از معصوم گرفته باشد؛ از این‌رو در اینجا ما باید این را فهم کنیم که ما یک  عده‌ای را یا غالب افرادی را که مورد خطاب بوده اند یک سری ابزارها باید می داشتند تا کلام معصوم را از آن حکم بفهمند.

 

مشروح جلسه درس استاد رضائیان به شرح ذیل است:

در حوزه نظریه پردازی ما بیایم فرآیند اصولی را دقت کنیم و کشف فرآیند کنیم و زمانی که کشف فرآیند کردیم بیاییم دقت این فرآیند را بالا ببریم تا بشود ابزار برای ما تا تولید فقه جدید برای پاسخ به مسائل جدید شود.

نکاتی در مورد نگاه ها ذکر کردیم و چند جلسه هم در مورد مقدمات در بستر اصول فقه باید بحث کنیم که خیلی هم موثر است چرا که اینها مقدمات نیست و اینها را باید درون اون علم ازش بحث می شد؛ لکن بعنوان پیش فرضها ازش استفاده شده و لوازمش در اصول موجود است.

اولا که نگاه به این اصول از حیث نگاه مقدمی این است که من بگویم این اصول یعنی چی؟

علم چیست؟

تعریف علم و اصول چیست؟

اگر ما این را از خودمان بپرسیم که اصل چیست؟

و فایده و کارکرد این اصل چیست؟

تبادری از خود اصل به همه اذهان می رسد که اصل را به معنای ریشه می دانیم و قاعده کلی و اساس است.

این نگاه ابتدایی درست و خوب است؛ اما ما وقتی از اصول فقه حرف می زنیم لزوما یک سری اصول و قواعد را بدست می آوریم یا چیز دیگری هم هست و اینکه اینها اصول فقه هستند و اما فقه چیست که این اصول در آن است و به آن اضافه شده است؟

در اینجا دو سوال باید روشن شود:

  1. فقه چیست؟
  2. در این اضافه فقه به اصول قرار است چه اتفاقی بیافتد؟

نگاه اجمالی به فقه باید داشت که ما الان در مقام نظریه پردازی اصول با رویکرد فقه حکومتی و فقه‌های مضاف این فقه طبق تعریف رایجی که اتفاق افتاده و بیان شده در نگاه کلان احکام فرعیه است؛ این احکام فرعیه آیا در مقابل احکام اصلیه است؟ که اینگونه نیست؛ پس فرعیتش از کجاست؟

از این جهت است که فقه می خواهد بیان کند که انسان در دنیا برای رسیدن به کمال باید چه مسیری را طی کند؟ یعنی فقه به مصدر اصلی خودش بر می‌گردد که نیاز به فقه از کجاست.

پاسخ اولش اینگونه است که: ما از دریچه ای وارد می شویم که موضوع فقه است که مکلف باشد و می‌گوید که انسانی خلق شده که مکلف است و حب به کمال دارد و بستر زندگی او دارای پیچیدگی‌هایی است و علم او کفایت دانستن چگونگی خروجی از این بستر برای کمال را ندارد.

از آن جهت که انسان مخلوق خالقی است؛ آن خالق برای برآورده شدن غرض خودش از خلقت می بایست راه را به او نشان بدهد، راهنمایی او شریعت به معنای عام شد که این شریعت عام اصولی و فروعی دارد.

اصولش بستر فکر مکلف را پوشش می دهد و فروعش راهبری او را در مسیر زندگی می کند؛ اصول می شود اعتقادات و فروع می شود راهبری در مسیر؛ این نگاه اول بود که ما می خواستیم بدانیم که اصول فقه در چه موردی بحث می کند.

 

نگاه دوم:

عالم و هستی اصالتا و بالذات ملک خدا است؛ از آن جهت که حق، تابع ملکیت است، حق مطلق اوست و انسان از آن جهت که دارای اختیار است و برحوزه رفتار خود تسلط دارد برای خود حقوقی فرض می‌کند و تمام این حقوق انسان تابع حق مطلق است.

از این‌رو انسان برای رفتار خود باید ناظر به حقوق معین شده توسط حق مطلق رفتار کند، این حقوق به نحو تکالیف در شریعت مشخص شده است؛ این بود نگاه دوم که بستر شریعت و فقه را مشخص می کند.

نسبت (موضوع و واضع شریعت) روشن شد؛ حال اگر اینگونه سوال شود که: وسعت و گستره اصول فقه (رفتار مکلفین ) چقدر است؟ اما یک رویکرد دیگری هم به خود اصول است که اصول را به معنای قواعد کلی بگیریم یا نگاه ابزاری به اصول داشته ابشیم و ابزار استنباط ما شود؛ حالا فرق این دو در چیست؟

فرق این است که: ما در فقه قواعد مشترکه در همه فقه هست را استخراج کنیم و در موردش صحبت کنیم این نوع نگاه نیاز به این دارد که من یک فقه مدون داشته باشم، بعد بروم قواعد کلی را از آن استخراج کنم، تا بشود اصول فقه و در همه ابواب قابل استفاده باشد.

رویکرد دوم اینگونه نیست و می گوید که شما یک اجمالی از فقه می دانی، حالا بیا ببین برای اینکه از او استخراج کنی به چه چیزی نیاز داری؟ یعنی قبل از اینکه وارد این معدن شوی، اجمالا می دانی که یه چیزی می خواهی، پس برو آنها را تهیه کن و بعد وارد علم شو؛ مثل سید مرتضی در کتاب الذریعه.

این نگاهی بود که بعضی از اصولیین فقه را با ادله اربعه می دانند و ادله اربعه را تعریف اصول فقه می دانند و بعد در تکمله نحوه دلالت را می نگرند؛ اما این نحوه دلالت اولا آیا از خودش است یا شما می خواهی چیزی را ضمیمه کنی؟

اگر از خودش است که باز علم است و اما اگر شما می خواهی چیزی را از بیرون بیاوری باید ببیند چیزی را که آوردی علم را باید به اون تعریف کنی؛ در کلام محقق در معارج و امثال آن گفته اند راه را نشان داده اند و طرق گفته اند که در اینجا بیشتر به ابزار نزدیک است.

ما در اینجا خیلی وقت نمی‌گذاریم، کما اینکه رفت و برگشت به علم اصول زیاد اتفاق افتاده است؛ لکن ما یه چیزی را الان روشن می‌کنیم و آن اینکه ما با دو رویکرد در اصول فقه کار داریم و بیشتر می‌دانیم که اگر منابعی داریم می‌خواهیم ابزاری داشته باشیم، تا از این منابع استخراج کنیم.

این فعلا برای ما راهگشاست؛ یعنی بحث در حدود و صغور تعریفها، آقایان دنبال این رفته اند که آیا این جریان و سریان دارد یا نه؟ فقط مال فقه است یا علم دیگری هم از آن استفاده می شود؛ لذا از این جهت ثمره ای در آن نیست؛ ولی تعریفی که اول کردیم ثمره دارد.

یعنی برای ما مهم است که بدانیم دنبال ابزارهایی هستیم که این را واکاوی و استخراج کند و این ابزارها یکسری پیشینی و یکسری پسینی هستند، به این معنا که یکسری از این ابزارها را ما باید قبل از ورود به فقه برای خودمان آماده کنیم و یکسری از ابزارها را باید درون خود علم کشف کنیم که بشود قاعده و سریان داشته باشد.

مثلا اگر فردی را در نظر بگیریم که ابتدائا با معصوم حضورا برخورد داشت امام وقتی چیزی را در قالب شریعت می گوید او از این باید وظیفه در بیاورد یا نه؟ به نظر شما اینجا حکم می فهمد یا باید صبر کند شخص دیگری برایش حکم در بیاورد؟

ایشان قواعد را لزوما از خود معصوم نگرفته چون فرض ما این است که مواجهه ابتدائی داشته پس اینجا خلاف فرض است که این شخص بخواهد ابزارش را هم از معصوم گرفته باشد، پس در اینجا ما باید این را فهم کنیم که ما یک  عده ای را یا غالب افرادی را که مورد خطاب بوده اند یک سری ابزارها باید می‌داشتند تا کلام معصوم را از آن حکم بفهمند.

بنا شد که نسبت گستره موضوعات در اصول فقه باشد، تا اینجا اصول را مشخص کردیم که یک نگاه پیشینی و پسینی است؛ اما درباره فقه برای اینکه اصولش را کشف کنیم باید گستره فقه مشخص شود که این گستره چقدر است و در اینجا آیا دقت نیاز دارد یا خیر؟/102/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵