vasael.ir

کد خبر: ۷۲۱۱
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۰ - 10 February 2016
دوره فقه جهاد و دفاع/ استاد طائب/ جلسه 11

عنوان وجوب کفایی نمی تواند دلیلی برای فرار از انجام جهاد شود

وسائل- اگر کسی در یک منطقه‌ای است که در آن منطقه جنگی وجود دارد و شرکت در آن هم واجب کفایی است، ولی این فرد چون واجب کفایی است به جنگ نمی‌رود، سو استفاده می‌کند و علی‌الدوام از زیر بار جنگ فرار می‌کند تا نوبت جنگ به دیگران بیفتد؛ بنابر روایات موجود در زمره منافقین قرار دارد.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل؛ حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب در جلسه یکصد و سی پنجم درس گفتار فقه جهاد و دفاع در ادامه بحث نوع وجوب جهاد به تبیین دلائل عینی بودن جهاد و وجوب آن پرداخت.

مشروح این جلسه درس استاد طائب را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید
 
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائم اجمعین.

در جلسات گذشته گفتیم که سعید بن مسیب قائل به واجب عینی بودن جهاد، بود. ایشان برای اثبات این مسئله، به این آیه استدلال کرد: «انفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»[1] سبک و سنگین در راه خدا حرکت کنند. سعید بن مسیب معتقد است که «انفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا» عام است و همه را فرامی‌گیرد؛ در حالی که در واجب کفایی، عموم الوجوب نداریم.

پاسخ به ادعای سعید بن مسیب در عینی بودن جهاد

پاسخ این استدلال روشن است. اولاً همان طور که در جلسه گذشته گفتیم، واجب کفایی در عموم الوجوب با واجب عینی فرقی ندارد؛ بلکه تفاوت در امتثال است. اما ادعا شد که اصلاً این آیه با آیه «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» نسخ شده است. این را هم پاسخ دادیم که اصلاً این آیه منافاتی با آیه قبلی ندارد که این آیه بخواهد آیه قبلی را نسخ کند.

فرض می‌گیریم وجوب جهاد عینی است؛ اما در فقه، مفهومی به نام وجوب عینی علی البدل داریم. کفاره روزه بر کسی که روزه‌اش را خورده، واجب عینی است، اما سه راه برای ادای این واجب عینی وجود دارد که عبارت است از: عتق رقبة، اطعام ستین و صوم ستین؛ در حالی که واجب عینی است.

اگر فرض بگیریم که «انفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا» وجوب عینی است، یعنی جهاد، بر همه واجب عینی است. آیه «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً» برای این واجب عینی، یک بدل جعل می‌کند و می‌گوید این جهاد، یک بدل هم دارد و آن نَفر برای کسب العلم است.

پس بر همه نَفر واجب است. اما دو نَفر داریم؛ یک نَفر الی القتال و یک نَفر الی کسب العلم. شما مخیر هستید هر کدام را توانستید انتخاب کنید. پس حتی اگر آیه «انفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا» وجوب عینی را هم بگوید،‌ آیه «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً» نه تخصیص است و نه نسخ؛ بلکه جعل‌البدل است.

این آیات می‌گویند که دو نَفر وجود دارد؛ یک نَفر برای جهاد دفاعی و دیگری نَفر برای کسب علم. مانند کفارات روزه که وجوب الکفاره، عینی است، اما در مرحله امتثال، سه فرد برای آن وجود دارد؛ عتق رقبة، اطعام ستین، صوم ستین.

استدلال ابن مسیب به روایت نبوی برای عینیت جهاد

مطلب بعدی که مرحوم سعید بن مسیب به آن استدلال کرد، روایتی نبوی است که از طریق اهل سنت هم نقل شده است. در این روایت حضرت می‌فرمایند: اگر یک مسلمانی در طول مدت عمر خود به نبرد نرود و نیت نبرد هم نداشته باشد، این علامت نفاق و عدم ایمان اوست.

اگر جهاد واجب کفایی باشد، این روایت غلط می‌شود. دفن میت، واجب کفایی است. اگر یک مسلمانی در طول مدت عمر خود، نه میتی دفن ‌کند و نه نیت دفن میتی داشته باشد، این به معنای نفاق او نیست. اگر جهاد مانند دفن میت، واجب کفایی باشد، این بیان پیامبر(ص) درست نیست. ولی اگر جهاد، واجب عینی باشد و مسلمانی به جهاد نرفته‌ باشد و نیت رفتن هم نداشته‌ باشد، منافق است. خلاصه استدلال مرحوم سعید بن مسیب به این صورت بود.

پاسخ صاحب جواهر به استدلال ابن مسیب

مرحوم صاحب جواهر جواب این استدلال را می‌دهد. اولاً خود روایت را رد می‌کند؛ چون این روایت را ابوهریره نقل کرده است و او همان کسی است که درباره‌اش تعبیر کذاب آمده است. ثانیاً‌ می‌فرماید این روایت در صدد بیان وجوب جهاد نیست؛ بلکه در صدد بیان این موضوع است که نیت انجام تکالیف بر مؤمن لازم است. این یک بحثی در فقه است که آیا به طور کلی خود نیت عمل بر مؤمن لازم است، ولو این که الآن این عمل مبتلا به آن نیست یا نه؟

لزوم نیت‌ داشتن مؤمن نسبت به تکالیف

مثلاً خدای متعال فرمود: «وَ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً»[2] حج بر افراد مستطیع واجب است. کسی که مستطیع نیست، آیا از شرایط ایمانش این است که نسبت به حج در صورت استطاعت، نیت داشته باشد یا اصلاً چون مستطیع نیست می‌تواند نسبت به حج هیچ نیتی نداشته باشد؟ آیا لازم است اگر به او می‌گویند رابطه تو با حج چیست،‌ بگوید اگر مستطیع بشوم، به حج خواهم رفت و نیتش را دارم، یا اصلاً لزومی ندارد چیزی بگوید؟

بعضی‌ها معتقدند که از شرایط ایمان مؤمن این است که نیت الاعمال را ولو اجمالاً باید داشته باشد. نداشتن نیت اعمال ولو اجمالاً، خلاف اقتضای ایمان است. این یک بحث و اختلاف فقهی است. مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید شاید این روایت در صدد بیان این مطلب است که از شرایط ایمان، این است که شما باید نیت الاعمال را داشته باشید و یا لااقل در جهاد این‌گونه است.

پذیرش مطلق بیان صاحب جواهر خیلی مشکل است که ما بپذیریم این روایت در صدد این باشد که یک مؤمن ولو اجمالاً، باید نیت انجام اعمال را داشته باشد. یعنی به عنوان مثال اگر شما از شخص سوال کردید که تو اگر با یک جنازه مواجه بشوی که روی زمین مانده است، چه کار می‌کنی؟ او هم پاسخ می‌دهد که من اصلاً به او فکر نمی‌کنم. اسلام دفن میت را واجب کرده است. اگر آن شخص بگوید که من نسبت به آن جنازه بی‌تفاوت هستم، منافق است و شرایط ایمان را ندارد. اقتضای پذیرش این روایت با توجیه صاحب جواهر همین می‌شود.

مرحوم صاحب فرمود این روایت در صدد این است که مؤمن نسبت به تکالیف، باید نیت داشته باشد، ولو اینکه مبتلا نباشد. به هر تقدیر مرحوم صاحب جواهر این روایت را این طور توجیه می‌کنند که شاید از شرایط ایمان باشد.

توجیه روایت توسط برخی از فقها و پاسخ صاحب جواهر

بعضی‌ها گفته‌اند اصلاً این روایت ربطی به ما ندارد. این روایت ویژه اصحاب رسول الله(ص) است. یعنی حکمی خاص برای اصحاب رسول‌الله(ص) بوده است. شرایط ویژه بوده است و حضرت فرموده‌اند هر یک از اصحاب من اگر به جنگ نرود و نیت جنگ هم نداشته باشد، علامت نفاق است.

مرحوم صاحب جواهر که این مطلب را نقل می‌کند،‌ می‌فرماید این مطلب ضروری البطلان است و بلکه شاید بطلانش از ضروریات دین باشد. به خاطر این که در این بیان، علامت تخصیصی وجود ندارد. در این صورت حلال پیامبر(ص) تا روز قیامت حلال است و حرام او هم تا روز قیامت حرام است. این از ضروریات دین است. چون با این حرف، بدون دلیل لفظی، حلال و حرام پیامبر(ص) را به یک تعدادی خاص در زمان رسول الله(ص) محدود کردید.

توجیه دقیق روایت

ما بر این روایت یک بیانی گذاشتیم و آن این که نه این روایت نیاز به رد سندی دارد و نه نیاز به تصرف دلالی؛ مثل حمل مرحوم صاحب جواهر که فرمود این روایت به صدد بیان شرط الایمان است. به نظر ما این روایت صحیح است. حضرت از یک واقعیت گزارش داد‌ه‌اند. در واقع این روایت، بیان الحال است و نه بیان الحکم.

ما فرض می‌گیریم یک مؤمنی در یک منطقه‌ای زندگی می‌کند که اصلاً مبتلای به جنگ نمی‌شود؛ چون منطقه‌ای که او زندگی می‌کند، از منطقه کفار دور است. امکاناتی هم برای این که برود و در منطقه کفار بجنگد را ندارد. پس هرگز به نبرد نمی‌رود. یا اصلاً در برد عملیاتی این‌ها کفاری وجود ندارد. این شخص با دلیل نجنگیده است. برای این فرد اصلاً هیچ جا توضیح نمی‌دهند که ما در اسلام، چیزی به نام جهاد هم داریم؛ چون مسئله مبتلابه او نبوده است. این فرد در طول زندگی‌اش نه می‌جنگد و نه نیت جهاد می‌کند؛ ولی ما او را می‌شناسیم و می‌دانیم که اگر بگوییم امام یا پیغمبر در محاصره قرار گرفته، با همه وجودش می‌رود و می‌جنگد. ولی اصلاً در طول زندگی‌اش جنگ و جهاد برای او مبتلابه نبوده است. کجا بیان پیامبر(ص) در مورد این فرد صدق می‌کند؟

در حالی که پیغمبر اکرم(ص) جمله خبریه می‌فرمایند. حضرت از مسئله‌ای خبر می‌دهند و می‌فرمایند اگر کسی در یک منطقه‌ای است که در آن منطقه جنگی وجود دارد و شرکت در آن هم واجب کفایی است، ولی این فرد به جنگ نمی‌رود چون واجب کفایی است، سو استفاده می‌کند و علی‌الدوام از زیر بار جنگ فرار می‌کند و می‌کند که نوبت جنگ به دیگران بیفتد(جنگ نمی‌کند درحالی که می‌تواند) این فرد اصلاً نیت جهاد ندارد.

زمانی هست که نیت داشته، اما به دلیل عذری هر دفعه رفتن به جهاد را عقب می‌انداخته است؛ اما این فرد اصلاً نیت نداشته است. این شخص جنگ نکرده و نیت جنگ هم نداشته است. این علامت آن است که اصلا جهاد را قبول ندارد. اگر جهاد را قبول داشت، در آن شرکت می‌کرد؛ پس منافق است.

این حرف کاملاً درستی است و با هیچ چیزی هم منافات ندارد. لازم نیست که این روایت به صورت دیگری حمل بشود. روایت کاملاً درست است. اگر کسی در منطقه‌ای است که مبتلابه جنگی است، ولی به جهاد نمی‌رود، چون جهاد واجب کفایی است و نرفتنش از روی بی‌نیتی است، این واقعا علامت نفاق است.

وظیفه امروز مؤمنین در قبال سوریه

امروز در سوریه و در مناطق نبل و الزهراء مومنین و شیعه‌های نابی هستند که در محاصره‌اند. در اینجا فریاد یا للمسلمین آن‌ها برپاست و پیامبر(ص) هم فرمود: «من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم.» با این وجود شخصی برای کمک به آنها نمی‌رود و نیت هم ندارد که برود؛ این علامت نفاق است. بنابراین این روایت درستی است و اصلاً نیازی به حمل‌های دیگر برای فهم این روایت نیست.

دلیل نقل روایات جهادی از افرادی مانند ابوهریره

ممکن است سوال بشود که این‌گونه روایات را چرا ابوهریره و دیگران از پیامبر(ص) نقل می‌کردند؟ یکسری از روایات از پیامبر اکرم(ص) هست که این‌ها از آن‌ها سوء‌استفاده می‌کردند. به عنوان مثال این روایت را نقل می‌کردند تا با آن به معاویه کمک کنند. لکن اصل مطلب حق است. مثل خود اصل الجهاد. مثل «لا حکم الا لله» که خوارج می‌گفتند و حضرت امیر(ع) درباره آن فرمود: «کلمه حق یراد بها الباطل.»

دفعات وجوب جهاد

مطلبی بعدی که مطرح می‌کنند، این است که جهاد حتماً باید سالی یک بار انجام شود. این مسئله خیلی نیاز به گستردگی مطالعه شما دارد. دلیل بر این که جهاد سالی یک بار لازم است، چیست؟ شما یک روایت نمی‌توانید برای این مطلب پیدا کنید.

برای اثبات این مطلب به قرآن استدلال کرده‌اند. خدای متعال می‌فرماید: «فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَ أَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَ آتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»[3] خدای متعال فرمود هنگامی که چهار ماه حرام تمام شد، به مشرکین حمله کنید و هرکجا آن‌ها را گیر آوردید،‌ بکشید و یا دستگیر کنید. این «الأَشْهُرُ الْحُرُمُ» ماه‌هایی است که در آنها نبرد حرام است. در این چهار ماه، نبرد تعطیل است. فرمود وقتی که این چهار ماه تمام شد، حمله کنید. فرمودند تا چه زمانی این نبرد اطلاق دارد؟ گفت یک بار که حمله کردید، به آیه عمل کرده‌اید. بنابراین جهاد در کل سال یک بار می‌شود.

روی این مطلب مطالعه بفرمایید. اجمالا به شما می‌گویم که اصل این که جهاد باید سالی یک مرتبه باشد، مربوط به اهل‌سنت است. مرحوم صاحب جواهر هر چه استدلال آورده است، برای اهل سنت است که مرحوم شیخ طوسی از فقه آن‌ها آورده است و مربوط به فقه شیعه نیست.   

  و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳