vasael.ir

کد خبر: ۷۱۸۲
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۲ - 21 December 2017
فقه سیاسی/ استاد رضاییان/ جلسه 3

ضرورت بهره‌گیری از فرآیند نظریه پردازی اصولی

وسائل ـ اولا: فرآیندی که علما رفته‌اند را بتوانیم به صورت احتمالی حدث بزنیم؛ دوما: صحت و سقم همین فرآیند را فهم کنیم که کدام به واقع نزدیکتر است که این مسأله مختص علم اصول نیست و فرآیندی است که علم طی می کند؛ لذا همین مدل و فرایند را می‌توانیم در یک علم دیگری بکار ببریم و از آن خروجی جدیدی بگیریم و نظریه جدید بگیریم.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجت‌الاسلام رضائیان، روز یکشنبه 1396/7/16 در جلسه درس مبادی فقه سیاسی در حرم مطهر معصومه(س) با حضور فضلای حوزوی برگزار کرد که به تبیین فرایند بوجود آمدن علم اشاره کرد و گفت: نظام نظریه پردازی مکاتب یا شخصیت‌ها خروجی تصدیقی آنهاست و نظام تحلیلی درس خارج ما اینگونه است که یک اصولی و متفکر برای ما یک استدلال می آورد و یک مدعی و بعد اگر این فرد دارای خصوصیت و جولان ذهنی باشد همه را متعجب می‌کند که چگونه واقع عوض شده است و تا الان ما چیز دیگری را می‌شنیدیم و الان شما همه را متعجب کرده‌ای.

وی در مقام بیان فضای نخبگی و سطوح مختلف حوزوی گفت: اما ما در آن طرف شاهد این هستیم که فاصله بین فضای نخبگی ما و سطوح حوزوی ما فاصله زیادی است با اینکه ما یک علم مثل علم اصول را چند بار مرور می کنیم پس حالا که این فاصله تناسب ندارد اولاباید یک آسیب شناسی در روند آموزشمان کنیم و آموزش ما گیری داشته که این فاصله بوجود آمده است.

وی در ادامه با ذکر نقشه سؤال‌ها و فرآیند سازی و نتیجه فرآیندها گفت: اولا: ما فرآیندی که علما رفته اند را بتوانیم به صورت احتمالی حدث بزنیم (چون به صورت یقینی سخت است که حدث بزنیم).

دوما: صحت و سقم همین فرآیند را فهم کنیم که کدام به واقع نزدیکتر است.

 

مشروح جلسه درس استاد رضائیان به شرح ذیل است:

نظام نظریه پردازی مکاتب یا شخصیت‌ها خروجی تصدیقی آنهاست و نظام تحلیلی درس خارج ما اینگونه است که یک اصولی و متفکر برای ما یک استدلال می آورد و یک مدعی و بعد اگر این فرد دارای خصوصیت و جولان ذهنی باشد همه را متعجب می کند که چگونه واقع عوض شده است و تا الان ما چیز دیگری را می شنیدیم و الان شما همه را متعجب کرده ای.

کما اینکه وقتی ما کلام شیخ را می خواندیم خود شیخ ما را متعجب می کرد و ما را با یک تصدیق سراغ یک مدعی می برد و بعد خودش دوباره با یک تصدیق دیگر جابجا می کرد که اینطور نیست و با یک بار رفت و برگشت شیخ ادم را متعجب می کند.

این تعجب ما و تحیر متعلم از آن جولانی است که متفکر اصولی یا دینی خروجی اش را می دیدیم و ما ار متعجب می کرد.

گاها در این لابلا شاگردان می گفتند که تصدیق با یک تصدیق دیگر جابجا می شود مثل شهید صدر می آید استاد خودش آقای خویی را در بعضی از جاها کامل بهم می ریزد به این معنا که نظر و تصدیق جدیدی جلوی مخاطب می گذارد که این تصدیقها با این احتمالاتی که من آوردم کارساز نیست و این است تصدیق من.

مادر اینجا وقتی به تاریخ علم اصول نگاه می کنیم و فرایندی که پی گرفته با یک تصدیق و یک مدعای که قبلا نبوده این را اینگونه می‌دیدیم و همیشه در دستگاه نخبگان ما محصور مانده، فلذا ما تعدد نخبگان داریم؛ اما کثرتش نسبت به کثره به کل فضای حوزویان ما چیزی حساب نمی شود.

و اما از یک جهت می بینیم که فاصله بین آنها هم خیلی زیاد است یکوقت در هر علمی یک نخبه ای پیدا می شود؛ اما می گویند اینهای که مثلا فیزیک خوانده‌اند تا چهل یا پنجاه و شصت درصد آمده اند لکن هیچ کدامشان به اون 99 درصد و صد درصد نرسیده‌اند توی فضای نظریه پردازی.

اما ما در آن طرف شاهد این هستیم که فاصله بین فضای نخبگی ما و سطوح حوزوی ما فاصله زیادی است با اینکه ما یک علم مثل علم اصول را چند بار مرور می کنیم؛ پس حالا که این فاصله تناسب ندارد اولا باید یک آسیب شناسی در روند آموزشمان کنیم و آموزش ما گیری داشته که این فاصله بوجود آمده است.

شهادت وجدان ما در عموم حوزه درک می کند که این فاصله بین نخبگان و ورودیان حوزه متناسب نیست.

حال ما در یک زمانی ما داریم فرایندی را برای سیستم آموزشی طرحی می کنیم که ما البته الان در آن مقام نیستیم اما در این فرایند که به عنوان فرایند نظریه پردازی اصولی نیاز داریم می توانیم این را واکاوی کنیم برای اینکه خودمان از آن بهره برداری کنیم و این بهره برداری از این مقام و فرایندها به ما کمک می کند که:

اولا: ما فرایندی که علما رفته اند را بتوانیم به صورت احتمالی حدث بزنیم (چون به صورت یقینی سخت است که حدث بزنیم)

دوما: صحت و سقم همین فرایند فهم کنیم که کدام به واقع نزدیکتر است و این هم که ما گفتیم مختص علم اصول نیست و فرآیندی است که علم طی می کند؛ لذا همین مدل و فرایند را می توانیم در یک علم دیگری بکار ببریم و از آن خروجی جدیدی بگیریم و نظریه جدید بگیریم.

این فرایند مورد بحث ما که خیلی هم مهم است که به فرایند توجه کنیم نه به خروجی فرایند می گوییم که چرا برای یک اصولی سوال پیش آمد که مثلا عالم اصالتش با وجود است یا عدم.

تا الان ما خوانده ایم که اصالت وجود است و باید یکی یکی دلایلش را نقد و بحث کنیم اما فارق از این باید ببینینم که چرا این سوال پیش آمد؟

او وقتی به این عالم نگاه می کرد می گفت که من همه چیز را می‌بینم و همه هستند؛ اما این هستندشان مشترک است اینها چه چیزشان با هم مشترک است پس در چه چیزی با هم اختلاف دارند؟

در جواب می گفت که مثلا آثارشان متفاوت است؛ بعد از این سوال و جوابها شروع شد ازش علم بدست آمد و این فرایند و سوال مهم است برای این پاسخها و همین نگاه در اصول هم هست.

ما فرایند اینکه چرا اصلا سوال پیش آمد که ظواهر حجتند این دلالت این صیغه بر امر این چرا اینگونه شد؟

اصلا این چرا سوال شد؟

برای چی اصلا به حقیقت وضع نیاز داریم؟

برای چی سوال برای اصولی پیش آمد که من این وضع را باید کشف کنم؟

اصلا برای چی علمی به نام اصول می خواهیم؟

این چراهای علم که در همه بابها هست و این چراها کم کم فرایند را مشخص می کند.

یکی اینگونه دید و گفت من انسانی در بستر عالم هستم و مخلوقی هستم که می‌خواهد به خواستش برسد که خواستش هم کمال است و در این خواستش می بیند که چون مخلوق یک خالقی است برای رسیدن به خواستش که کمال باشد باید ببیند خالقش چه می گوید.

همینکه گفت او چه می‌گوید؛ یعنی اینکه سوال اول جواب پیدا کرد من باید بفهمم که او چه می‌گوید گویا از اول خودش را خطاب قرار داد و گفت تا من نفهمم که نمی‌توانم به خواسته ام برسم پس من باید بدانم؛ لذا در همینجا شما شروط عامه تکلیف را یکی یکی جایگاهشان را پیدا می کنید؛ لذا از این جهت اگر او می گوید اوچیزی را می گوید که من باید بفهمم.

حال این من باید بفهمم در او چه باید بگوید دخالتی دارد یا ندارد؟ او کیست و آیا در اینجا دخالتی دارد یا ندارد؟

حال این سوال را از آن طرف مطرح می کند و می گوید که مولای است که خلقی دارد حق با اوست و در این حقی که با اوست یکی می گوید این را می خواهم و این را می خواهم و این کار را بکن و این کار را نکن؛ که در مورد دستگاه آقای صدر زاویه اینطرفی است که حق الطاعه است و ادبیات وی از این طرف است.

اما اینها ثمراتی دارد مثلا شما در برائت و امثال آن سیستم کاملا متفاوت می شود؛ اما برخی از این زاویه که نگاه می کنند می گویند آنچه که ما باید بفهمیم اینها در یک سطح نیستند و توانشان مشترک نیست .

سوال: آیا این مدخلیتی در سیستم دارد یا نه؟

درست است که همه حقوق اینها طبعی است؛ اما اینها در حقوق طبعی یک مدل نیستند و مدل‌ها و سطوح مختلفی دارند که آیا این مدخلیتی دارد یا ندارد؟ و اما ارتباط بین این دو چه می شود؟

مولا که می گوید من این را می خواهم و حق من است با چه لسانی می گوید؟ یعنی از فروض مختلف خطاب از چه سنخ خطابی است؟ و اما باید اول فرایند را ببینیم و بعد نسبت را بفهمیم که یکوقت ممکن است جزئی از حقیقت باشد و ممکن است حتی خطا هم رفته باشیم که کاملا طبیعی هم هست؛ البته ایجاد سوال هم که خودش یک سوال است مهم است.

لکن اینکه چگونه یک فرایند را شکل بدهیم این مهم است که قاعدتا اگر بتوانیم تا یک جاهای پیش ببریم می تواند فرایندی با سوال دوم که برای ماهم خیلی مهم است که ما با دریچه اصول فقه ببینم و حالا که ما دستگاه را جمع کردیم ممکن است خروجی جدیدی اصلا بگیریم.

فارق از همه اینها آیا می توانیم این نظر را بگیریم و بگوییم که اصول فقه برای باب خاصی است مثلا برای فضای فقه سیاسی است یا اصول فقه روابط بین الملل یا پزشکی است.

این نسبت خیلی مهم است؛ لذا در این فضا کاری که ما باید انجام بدهیم با مراجعه به گفتار بزرگان آن تحلیلی است که خودمان می‌فهمیم؛ یعنی از سبک و سیاقی که تا الان خواندیم باید خارج بشویم و خود دوستان باید فرایند را بدست بیاورند و در جای طرح سوال کنند و فکر کنند و البته نیاز به منبع هم نیست و بسته به زحمتی که خومان می کشیم پیش برویم./907/825/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۳:۳۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۴:۲۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۵:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۰۴