vasael.ir

کد خبر: ۷۱۸۱
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۲ - 20 December 2017
عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم تبیین کرد/ بخش دوم

نهادسازی مهمترین اقدام فقها در دولت صفویه است

وسائل ـ مهمترین کاری که علما در عرصه سیاسی در دولت صفویه کرده اند، نهادسازی هایی است که کرده اند؛ نهاد نماز جمعه در صدر آن است؛ نهاد نماز جمعه، واضح است که یک نهاد سیاسی است؛ کارکردی که امروز ائمه جمعه دارند چیست؟ ائمه جمعه، امروز دستان و بازوهای حاکمیت‌اند و سیاست‌های حاکمیت را دارند به گوش مردم ابلاغ می کنند؛ در آنجا هم به طریق اولی این گونه بوده است.

مکتب حله و مکتب جبل عامل، دو مکتب دوره مغول و جانشینان مغول هستند؛ در مکتب حله، فقیه سیاسی است؛ اما فقه غیر سیاسی است؛ اما در عصر ما، فقه سیاسی است؛ اما فقیه، غیر سیاسی است؛ مکتب حله در حوزه سیاستی و حکومتی، درک درستی داشته است؛ با دستگاه مغول تعامل کرده و بعداً از طریق تعامل در آنها تصرف کرده و باعث بسط و رشد شیعه در داخل ایران شده است.

در ادامه بخش دوم گفت‌وگوی تفصیلی خبرنگار سرویس سیاست پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل با حجت‌الاسلام احمد رهدار، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با موضوع مکتب جبل عامل و ورود به مکتب اصفهان تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

 

وسائل ـ آیا آمدن علمای جبل عامل به ایران، به درخواست مردم بوده و به عبارتی آن مقبولیت به فعلیت در آمده است، یا اینکه خیر، شرایط به گونه ای بوده است که یک حکومت شیعی در ایران وجود داشته و آنها دیده اند که نیاز است تا به ایران هجرت کنند؟

آنها خودشان آمده اند؛ نه اینکه فقط ایران این شرایط را داشته است که آنها بیایند بلکه شرایط در جبل عامل به گونه ای بوده است که آنها نمی توانستند بمانند و باید فرار می کردند.

 

وسائل ـ آیا این می تواند مزید بر علت باشد که از ایران آنها را دعوت کرده اند؟

از اینها دعوت نکردند اما وقتی که آمدند دیدند که همه چیز جور است تا اینها باهم باشند؛ شاهان صفوی داشتند مذهب شیعه را در اینجا رسمیت می بخشیدند و نیاز داشتند که به آنها مشروعیت بخشیده شود؛ اینها که نمی توانستند فتوا بدهند؛ کسانی را می‌خواستند که فتوا بدهد که مذهب حقه شیعه است در برابر سنی، شما مستقل باشید؛ اینها در این مقام نبودند؛ اصلاً مقام افتاء، مقام شاه نیست و این فقیه می خواهد؛ لذا از خدایشان بود که این فقها آمدند؛ البته در ادامه دعوت کردند؛ یعنی وقتی اینها آمدند، شاهان دیدند که اینها آدم های به درد بخور هستند، گفتند چرا شما چهار نفر آمده اید؟ مملکت به این بزرگی، به همه جبل عاملی ها بگویید به اینجا بیایند.

 

وسائل ـ از طرفی با توجه به تعبیر قرآن کریم، شاهان صفوی مانند دیگر شاهان جزو طاغوت هستند؛ چگونه علمای ما با اینها در ارتباط بوده اند؟ آیا این ارتباط نوعی تأیید محسوب نمی‌شود؟

ببینید، وجه سیاسی دخالت علما در سیاست همین جا است؛ علماء آنقدر باهوش بودند و می دانستند که تصرف دستگاه سیاسی تدریجی صورت خواهد گرفت؛ وقتی برای اینها صندلی سیاسی هم مهیا شد، نرفتند؛ محقق کرکی وقتی به ایران آمد، شاه طهماسب از صندلی اش پایین آمد و به او گفت حکومت برای شما فقهاست، بفرمایید بالا و حکومت کنید؛ اما محقق کرکی نرفت؛ نه اینکه نمی خواست برود و یا اینکه معتقد نبود که فقیه باید حکومت کند؛ اتفاقاً می خواست برود و معتقد هم بود که باید برود؛ محقق کرکی کسی بود که برای اولین بار تئوری ولایت فقیه را نوشت؛ اما نتوانست برود.

 

وسائل ـ یعنی محقق کرکی را می توان امام خمینی آن زمان دانست؟

بله، قطعاً همین طور است؛ اما چرا نتوانست؟ چون این را می فهمید که حکومت، یک الزاماتی دارد که روحانیت شیعه که هفت، هشت قرن بعد از غیبت امام زمان علیه السلام، در فرار و تبعید بوده است نمی تواند این الزامات را زود رعایت کند و برای رفتن به بالای صندلی باید تمرین کند؛ این همان دلیلی است که امام خمینی(ره) فرمودند که روحانیون مسئولیت قبول نکنند و بعد خود ایشان به آنها مسئولیت داد.

چون در شصت سال حکومت پهلوی، آقایان روحانی یا خانه نشین بودند یا زندانی و یا فراری بودند؛ یک دفعه که نمی توانند این آقا را بیاورند و بگویند تو وزیر شو، تو رئیس جمهور شو و .. ؛ می رود و کار را خراب می کند؛ یعنی ورود به سیاست، یک مقدماتی می خواهد که این مقدمات باید طی شوند؛ محقق کرکی بسیار هوشمندانه، در آنجا نرفته است؛ اما تفویض کرده است؛ نگفته که حکومت حق من نیست؛ گفته که حکومت حق ما است و شما طاغوت هستید، اما من به شما اجازه می دهم و وقتی به شما اجازه می دهم، از طرف من مأذون هستید؛ حکم داده است به او که از طرف من حکومت کن.

 

وسائل ـ آیا می توان بعضی از مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد را به همان زمان تشبیه کنیم و بگوییم مانند آن زمان، هنوز فقه به آن مرز پختگی نرسیده است که بتواند تمام معضلات را حل کند و نیاز به زمان دارد؟

خیر، ما رفته ایم و الآن حکومت را گرفته ایم و خیلی از این قضیه رد شده ایم.

 

وسائل ـ آیا می توان گفت بعضی جاها که خیلی حوزه و روحانیت وارد نمی شود به همین دلیل است؟

اینکه حوزه وارد نمی شود و یا اینکه مصداقاً نتوانسته حل کند، یک چیز است و اینکه نظراً به این نرسیده است که حکومت را بگیرد یک چیز دیگر است؛ ما دیر وقت است که نظراً سیاست را فتح کرده ایم.

 

وسائل ـ فقط سیاست مورد نظرم نیست؛ اقتصاد و امثال آن چطور؟

فرق نمی کند؛ سیاست که می گویم یعنی نظام اسلامی، یعنی حکومت است؛ اقتصاد در ذیل آن است.

اما ما در صفویه داشتیم تمرین می کردیم که حکومت را بگیریم؛ تمرین ما هم تمرین موفقی بوده است؛ آرام آرام فقهای ما شیخ الإسلام شده اند؛ فقیه ما امام جمعه شده است؛ فقیه ما صدر شده است؛ فقیه ما ملاباشی شده است؛ عنوان و پست گرفته است؛ عضو هیئت دولت به معنای آن موقع شده است؛ فقیه ما برای تسخیر کاخ، طرح ریخته است.

فقهای ما، صفویه را از طریق سیاستی که در باب ازدواج ریختند، گرفتند؛ کاری کردند که شاهان صفوی، اگر هم می خواستند نمی توانستند خودشان را با فقها درگیر کنند؛ چون خیلی از پسرهایشان، دامادهای فقها هستند و خیلی از دخترانشان، عروس های آنها هستند.

یعنی فقط در کاخ نرفته اند؛ کاری کرده اند که شاهان، با افتخار به اینها – مخصوصاً به سادات علما - زن می دادند؛ اصلاً علما در دوره صفویه، جزو خانواده سلطنت شدند؛ سلطان بخواهد این را حذف کند که کسی نیست؛ آن موقع حکومت ها دموکراسی نبوده که کل مردم را هم همراه خودشان داشته باشند؛ حکومت بر پایه کسانی بوده که نسبت به حکومت عصبیت داشته است که همان بچه هایشان بودند؛ حکومت هم حکومت پیچیده امروزی هم نبوده است که این همه وزیر نیاز باشد؛ یک سلطان و یک وزیری بود و حرم سرایش.

وسائل ـ آیا با توجه به ارتباطاتی که همراه با  ازدواج دو خانواده به وجود می آید، اگر یک طرف منتسب به عالم باشد و یک طرف، کسی که به طاغوت منتسب است، باشد آیا مشکلی به وجود نمی آمد؟

خوب، عالم صفوی تمام هنرش این است که مثلاً مدل وصیتی که امام کاظم علیه السلام به علی بن یقطین کرده است که  برو و این قواعد حضور تو است؛ حقی را پایمال نکنی، تا جایی که امکان دارد نگذاری حقی پایمال شود، حقوق شیعیان را تلاش کنی که به صورت حداکثری استیفاء کنی و ...؛

آنها هم یک ملاک هایی دارند که با آن ملاک ها آمده اند؛ یک نظام اولویت سیاسی برای خودشان ریخته اند؛ تحلیل من این است که عالم صفوی وقتی وارد کاخ شده است اصلاً با شاه، کاری ندارد؛ شاه جلوی چشم عالم هم اگر شراب می خورده به او کار ندارد؛ در حالیکه هیچ موقعی چنین اتفاقی نیفتاده است؛ اگر غلط کاری ای هم می کردند در حرم سراهایشان داشتند و جلوی عالم این کار را نمی کردند؛

من می گویم حتی این کار را هم می کردند، علماء کاری نداشتند؛ وضعیت عالم صفوی مانند آدمی است که مدام حرص می خورد که اگر این شغل و منصب را به من بدهند فلان کار را می کنم، اما هیچ موقع این شغل را به او نداده اند؛ کسی که بیست سال منتظر است تا رئیس جمهور شود؛ این آدم، کلی طرح برای ریاست جمهوری دارد؛ اگر روزی رئیس جمهور شود طرح هایش را پیاده می کند؛ ده قرن اول عالَم اسلامی، عالم ما فراری بوده است؛

فقیه ما فراری بوده است و می دیده است که این حاکم و آن سلطان چطور دارد خراب می کند؛ در تمام این مدت حرص می خورند که اگر این حکومت که حق ماست، دست ما بود این کار را می کردیم، آن کار را می کردیم؛ الآن به یکباره  در وسط تاریخ، حکومت به دست اینها افتاده است؛ کأنّ می گویند بیایید این شما و این هم طرح های در دست اجرا؛ ببینیم شما چه گلی بر سر مملکت می زنید؛ این آدم آنقدر کار دارد که وقت ندارد به پادشاه بگوید شراب نخور.

علمای صفویه، سنگ بناهایی گذاشتند که این سنگ بناها فوق العاده بودند؛ مثلاً به یک باره عالم شیعه آمده و نهاد نماز جمعه به راه انداخته است؛ عالم شیعه ده قرن نماز جمعه نداشته است؛ می دانید که چقدر حرص خورده است؟ شما در آن موقع مدرسه، تلویزیون، ماهواره، روزنامه و کتاب نداشتید و تمام مردم بی سواد بودند؛ یک عده کمی از اینها با سوادند که آنها خودشان عالم و در حوزه علمیه هستند؛ مدرسه و دانشگاه و مدارس نوین که نبوده است؛ یا مردم بی سواد بودند و یا با سوادها، آخوند بودند؛

در این وضعیت، طرف آمده است سیستم نماز جمعه را راه انداخته است؛ یک دفعه می بینید در صد شهر ایران، پایگاه نماز جمعه دارد؛ پایگاه نماز جمعه در صد شهر یعنی صد تریبون هدایت، سخن، بسط دادن، ارتقاء دادن، گفتگو کردن با مردم، پایگاه اجتماعی ساختن، امت سازی؛ یعنی به یک باره هزاران جفت گوش مفت، در اختیار علما قرار گرفت؛ فوق العاده است؛ اصلاً او نمی خواهد که خودش را با شاه درگیر کند و این تریبون از دستش برود؛

عالم صفوی آمده است یک دفعه، نهاد وقف را به راه انداخته است؛ الآن بیش از 95 درصد موقوفات کنونی کشور، موقوفات دوره صفویه است؛ در دوره صفویه کاری کردند که پشت سر هم داشت وقف می شد؛ من به دانشجویان می گویم که خانم های الآن اگر پولی دستشان بیاید و بخواهند پوز بدهند، می روند طلا می خرند یا خانه و یا ماشین لوکس می خرند؛ علما در دوره صفوی کاری کردند که پوز اجتماعی در این دوره، وقف کردن حوزه علمیه بوده است؛ وقف کردن مسجد بوده است؛

لذا شما می بینید که اصفهان دوره صفویه، حدود سیصد حوزه علمیه دارد؛ اکثر اینها اساسنامه و وقف نامه دارد؛ اگر در وقف نامه اینها بخوانید، می بینید که در وقف نامه آن نوشته است که واقف، شاهزاده خانم فلانی، شاهزاده فلانی؛ کاری کرده است که شاهزاده ها و شاهدخت ها و ... می خواستند پوز بدهند، یکی می گفت من چهارتا حوزه علمیه دارم، یکی می گفت من ده تا دارم؛ معمولاً وقتی وقف می کردند، تولیت وقف را خودشان می گذاشتند؛

اما عالم دینی با یک درک فلسفی تاریخی می فهمیده است که این دولت، مستأجر است؛ یک روز هم  ساقط می شود؛ بعد، متولی این همه موقوفات چه کسی می شود؟ علی القاعده به تناسب حکم و موضوع، علماء می شوند؛ به دلیل اینکه موضوع، دینی است؛ وقف فلان امام زاده و این مدلی است؛ همین اتفاق هم افتاد و پس از سقوط صفویه، و بعد از چند دهه هرج و مرجی که از دوره نادری تا پایان کریم خان زند در ایران بود، حتی تا اوایل دوران قاجار و آقا محمد خان قاجار، این پرسش بود که اینها باید به چه کسی برسد و کسی هم نبود؛ تناسب حکم و موضوع اقتضاء داشت که بگویند علما؛ به یک باره علما صاحب ملوکات زیاد موقوفات شدند؛

همین هم برای آنها سرمایه اقتصادی درست کرد و این سرمایه اقتصادی برای آنها تبدیل به یک پایگاه اقتصادی مستقل از حکومت شد و نقش آفرینی زیادی در حوزه سیاست، در دوره قاجار کرد؛ یعنی شما می گویید که فلان عالم فتوا داد و نهضت سیاسی علیه شاه به راه انداخته است؛ نهضت سیاسی یعنی اینکه لشگری این وسط آمده است که حقوق می خواهد، مکان می خواهد، خرج می خواهد؛ اینها از کجا می آمده است؟ از موقوفاتی که سنگ بنایش را علمای صفویه گذاشتند و بهره اش را دارد عالم قاجاری می برد؛

به نظرم علمای عصر صفوی خوب فهمیدند که در یک نقطه تاریخی خاص قرار دارند و باید نقش خاصی را ایفاء کنند؛ همان نقش خاص را هم باید ایفا کنند در غیر اینصورت نمی برند؛ در مجموع که داریم نگاه می کنیم، دوره صفویه، دوره قبضه کردن قدرت سیاسی توسط علما است؛ لکن یک زرنگی هم کرده اند؛ یک طوری قبضه کرده اند که برعکس امروز که به نام ما و به کام دیگران است، آن موقع، به کام علما و به نام شاهان بوده است؛ یعنی فحش هایش را شاهان می خوردند و کیف هایش را علما می بردند و قدرت برای علماء بوده است.

 

وسائل ـ آیا شاهان صفوی این را متوجه نمی شدند و یا مشاورانشان به آنها نمی گفتند؟

مشاوری نبود؛ حکومت دیکتاتوری است؛ در حکومت های دیکتاتوری، طرف است و خانواده اش؛ الآن اینها هم خانواده اش شده اند؛ اینها حرم سرا داشتند و یکی و دو تا بچه که نداشتند بلکه تعداد زیادی زن و بچه داشتند؛ مثلاً فرض کنید که هرکدام آنها پنجاه تا بچه داشته باشند، بیست، سی تای از آنها، عروس و داماد های علما شده اند؛ اگر مشاور بگیرد، مشاورانش چه کسانی هستند؟

اصلاً منظور من این نیست که علما  اتاق فکری راه انداخته اند و نقشه پیشینی کشیده اند که از طریق ازدواج این طور کنند؛ بلکه این اتفاق افتاده است و به طور طبیعی اینها با همین قرابت به هم نزدیک شده اند و بچه هایشان عاشق هم شده اند؛ شما این را در نظر بگیرید که سبک زمان علمای قدیم که کسی زن و بچه اینها را نمی دیده است، وقتی این اندازه با خاندان سلطنتی وصلت کرده اند، معلوم می شود که اینها روابط زیادی دارند؛ یک رابطه بوده است.

 شیخ بهاء از کاخ دارد مدیریت می کند، نه در مسجد و حوزه علمیه؛ معنایش این نیست که مسجد نمی رفته است، نماز نمی خوانده است؛ دفترش کجاست؟ دفترش در مسجد نیست، در کاخ است؛ شیخ الإسلام است، منصب حکومتی دارد، ملاباشی است، صدر است، امام جمعه است؛ همه اینها را هم حکومت دارد حکم می دهد؛ می خواهم بگویم که در دوره صفوی، حرف های غیر سیاسی علما را هم  باید سیاسی تحلیل کرد؛ چون بستر و محیط حرف، سیاسی است؛

مثلاً اگر یک وقتی حضرت آقا بحث اخلاقی هم که بکند، قابلیت تحلیل و تفسیر سیاسی دارد؛ می گوید که ولی أمت است، ولی أمت نگران سطح اخلاق أمتش است؛ برای اینکه أمتش را درست تر نگه دارد باید نظام هنجاری خودش را به اینها آموزش دهد، بنابراین دارد اخلاق می گوید.

اگر شما بخواهید طبقه بندی کنید، از نظر من مهمترین کاری که علما در عرصه سیاسی در دولت صفویه کرده اند، نهادسازی هایی است که کرده اند؛ نهاد نماز جمعه در صدر آن است؛ نهاد نماز جمعه، واضح است که یک نهاد سیاسی است؛ کارکردی که امروز ائمه جمعه دارند چیست؟ ائمه جمعه، امروز دستان و بازوهای حاکمیت اند و سیاست های حاکمیت را دارند به گوش مردم ابلاغ می کنند؛ در آنجا هم به طریق اولی این گونه بوده است.

وقتی از پایگاه حکومت بخواهید نگاه کنید، نهاد وقف، بوی سیاست می دهد؛ جنس آن اقتصادی است اما رنگ آن سیاسی است؛ یک وقت است که من هستم و شما و شما یک چیزی برای من وقف می کنید، اما یک وقتی است که حاکم یک جایی هستم و برایم دارد وقف می شود؛ یعنی در واقع پایه های اقتصادی حکومت من دارد شکل می گیرد.(پایان بخش دوم)

وسائل ـ بسیار ممنون از فرصتی که در اختیار پایگاه وسائل قرار دادید./403/م

رضا صفری

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹