vasael.ir

کد خبر: ۶۹۷۷
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۵ - 02 December 2017
مبادی فقه سیاسی/ استاد رضائیان/ جلسه2

مشروعیت نظام اسلامی برگرفته از شریعت است

وسائل ـ حجت الاسلام رضائیان به مبادی فقه سیاسی اشاره کرد و گفت: حقانیت و مشروعیت نظام اسلامی برخاسته از شریعتی است که وامدارش است و مالکیتی است که خدای متعال با ربوبیت تکوینی و تشریعی از آن اوست و به واسطه او هر چه او حکم کند همان باید اجرا شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجت‌الاسلام رضائیان، در جلسه درس مبادی فقه سیاسی که روز سه‌دوشنبه 21/6/1396 در حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار شد؛ به تبیین رابطه حکومت و شریعت اشاره کرد و گفت: در نظام اسلامی حقانیت و مشروعیت نظام برخاسته از شریعتی است که وامدارش است و مالکیتی است که خدای متعال با ربوبیت تکوینی و تشریعی از آن اوست و به واسطه او هر چه او حکم کند همان باید اجرا شود.

وی در ادامه ضمن اشاره به قانون مداری و ممنوعیت تعدی از قانون حتی در ممالک غیر اسلامی گفت: وقتی قانون گذاشته شد؛ ممنوع است که شرب مسکرات در رانندگی ممنوع است؛ حتی در آمریکا ماشین را از ید او خارج می‌کند و اراده اش را بر اراده او مسلط می‌کند، چون در غیر اینصورت به حقوق مردم تعدی می‌کند و مأمور قانون اورا متوقف می‌کند و نمی‌گذارد که خلاف قانون را انجام بدهد و  این حتی در حکومت غیر اسلامی هم هست.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم ضمن بیان رابطه شریعت و حکومت خاطرنشان کرد: وقتی از مشروعیت حرف زدیم به اینجا رسیدیم که این مشروعیت برخاسته از فقه است و شریعت هم برخاسته از ربوبیت تشریعی خداست و ربوبیت هم برخاسته از خالقیت و مالکیت او بر نظام هستی است.

 

مشروح جلسه درس استاد رضائیان به شرح ذیل است:

بحث ما در مبادی فقه سیاسی و فقه نظام در ارتباط با حکومت در سال قبل بحث کردیم خصوصا در مورد حق و رای مردم و مشروعیت و حقانیت حکومت چگونه می شود؛ در حوزه نظام‌های غیر اسلامی اکثر حکومتها برگرفته از رضایت عمومی است؛ در نظام اسلامی حقانیت و مشروعیت نظام برخاسته از شریعتی است که وامدارش است و مالکیتی است که خدای متعال با ربوبیت تکوینی و تشریعی از آن اوست و به واسطه او هر چه او حکم کند همان باید اجرا شود.

ما در مورد ارکان نظام هم بحث کردیم در اینکه رکن نظام قانونش است و این رکن قانونی است که نسبت نظام‌ها را با هم روشن می‌کند، به تبع آن رکن اجرایی هم از ارکان است؛ در اینجا هم وقتی از مشروعیت حرف زدیم به اینجا رسیدیم که این مشروعیت برخاسته از فقه است و شریعت هم برخاسته از ربوبیت تشریعی خداست و ربوبیت هم برخاسته از خالقیت و مالکیت او بر نظام هستی است.

اما اینکه نظام اسلامی یکی از جهات و یکی از خصوصیات و ارکانش همان مؤمنین و مردمی هستند که ذیل آن حکومتند و اینها شریعت را باید اجرا کنند و اساسا حکومت آمده تا شریعت را بین این مردم اجرا کند؛ لذا خواست مردم بسیار مؤثر است و اساسا وقتی در گذشته در مورد مبادی تشکیل نظام حرف زدیم.

از این حقیقت که در آیه شریفه «کان الناس امه واحده ...» این اختلافی که بین امت واحده پیش امد مردم اختلاف کردند که دو اختلاف هم بود: 1. مردم وقتی خواستند کنار یکدیگر قرار بگیرند امیال و شناخت هاشون باعث می شد که تزاحماتی پیش بیاید و اختلاف بیاید و برای رفع اختلاف و رسیدن به کمال شریعت برنامه آورد بعد از ورود شریعت دوباره اینها اختلاف کردند در نحوه و مفاد اجرای شریعت.

سؤال: اختلاف مردم باید با قانون مرتفع شود، این قانون را مردم ننوشته اند؛ حالا برآورده کردن نیاز (برطرف کردن اختلاف ) آیا مردمی که خودشان در مفاد و نحوه شریعت اختلاف کرده اند؛ در نحوه اجرا با هم اختلاف نخواهند کرد؟

جواب: این اختلاف با دو نکته برطرف می شود؛ نکته اول اینکه اینها خودشان راه حل رفع تزاحم را نمیدانند و دوم اینکه رفع تزاحم به اراده ها بستگی دارد اینکه بشناسند و بخواهند.

حال این اراده هم با هم تزاحم داشت، پس در حالت اجرایی وقتی شریعت آمد برای اجرا اولی که شناخت کافی نداشتند مرتفع شد دومی که تزاحم اراده ها بود باقی است شریعت اولی را حل کرد؛ اما دومی که تزاحم اراده ها بود طبق آیه شریفه که خدای متعال حکم بر اساس آن بعثت را به انبیاء واگذار کرده؛ آن را هم مرتفع کرده یعنی آن اراده ای که باید بیاید و این اراده ها را از تزاحم بیرون بیاورد، آن را هم معین کرده است.

این شناخت راه حلش مشخص شد و رفع تزاحم در اجرا توسط انبیاء روشن می شود؛ فقه دنبال این بود که مشخص کند که مکلف  باید در اینجا چکار کند؟ تزاحم راه حل را شارع چی معرفی کرده است؟ چه کسی این شناخت را محقق کند و تزاحم را مرتفع کند؟

مهم: هم شناخت و هم اراده رفع تزاحمش مشخص شد و اما در اجرا یک سیستم اجرایی می‌خواهد، تا اینها را اجرا کند و سیستم اجرای هم برخاسته از شریعت است و اراده برتری هم باید باشد که مشروع باشد هم هست؛ حالا در مقام اجرا چگونه می شود این تزاحم را رفع کرد؟

آیا صرف اینکه قانونی باشد و صرف اینکه کسی بگوید این قانون را اجرا کنید؛ آیا کافی است برای اجرای قانون؟ مثلا معصوم حکم کند؛ در مورد اجرای معاملات و مالیات، حال اگر کسی نداد یا قانون اجرا نشد آیا می توانیم بگوییم " و ما علی الرسول الا البلاغ " آیا صرف بیان کافی است یا چیز دیگری هم می خواهد؟

مثلا آیا می خواهد که قبل از بیان حکم مقدمات و محصنات این قانون را بیان کند مثلا بگوید اگر کمربند ایمنی را ببندید جانتان حفظ می‌شود؛ اینجا این را می خواهد که آن اراده برتر برای رفع تزاحم لازم است؛ چونکه بناست خوب اجرا بشود و به حقوق مردم تعدی نشود.

در این موارد ضمانت اجرا می خواهد که آن هم زمینه سازی شناخت است که باید جلوه‌های قانون را برای مردم مبین کند؛ البته باز این هم کافی نیست و بعضی از این هم تخطی می کنند و نیاز به این است که شریعت برای رفع تزاحم باید بر برخی از اراده ها غلبه کند تا تزاحم برطرف بشود و اگر نتواند بر اراده‌های که مخالف آن قانون هستند غلبه کند همان تزاحم اولیه باقی می‌ماند و انفاقی نمی‌افتد؛ پس در اینجا قدرت اجرا می خواهد و باید ببینیم که تا کجا مجوز دارد که اعمال اراده و نفوذ کند؟

اراده در اینجا یعنی آن قانون و شریعت را داشته باشد و در مقام اجرا برخی از اراده های که مخالف است و اجرا نمی کنند قانون را بر آن اراده ها فائق بیاید و البته در همه دنیا هم اینگونه است؛ یعنی وقتی قانون گذاشته شد که ممنوع است که شرب مسکرات در رانندگی ممنوع است؛ حتی در آمریکا ماشین را از ید او خارج می کند و اراده اش را بر اراده او مسلط می کند، چون در غیر اینصورت به حقوق مردم تعدی می کند و مامور قانون اورا متوقف می کند و نمی گذارد که خلاف قانون را انجام بدهد و  این حتی در حکومت غیر اسلامی هم هست.

سؤال : آیا این استفاده از زور و اجبار در فضای حکومت اسلامی جایز است؟ برخی ممکن است که در اینجا در مورد قانون بگویند که قانون است و باید زور باشد؛ اما در مورد چیزهای که قانون نیست، اما شریعت است این چگونه است؟ آیا می توان او را تهدید و جریمه یا زندانی کرد؟ اینها در فضای شریعت در مقام اجرا و حکومت اسلامی است خود این اجبار و اکراه در اصول آیا جایی دارد یا نه؟

اینجا هم صریح آیه شریفه است و هم با عقل سازگار نیست که ما اصل را که اصول از سنخ اعتقادات و امور قلبی است را اساسا و با تهدید و اکراه نمی‌توانی در قلب شخص جای دهی؛ لذا این "لا اکراه فی الدین "صریح آیه و حکم عقل است که من با اکراه اصول و اصل دین را به کسی عرضه بکنم و زور امکان پذیر نیست و محال است با اکراه در قلب کسی محبت را وارد کنی؛ بعضی فقها این را در ذیل جهاد ابتدایی بحث کرده اند.

لذا در مورد اصول اعتقادی روشن است خصوصا در منطوق آیه الکرسی مشهود است " قد تبین من الرشد فمن یکفر ..." بحث در اعتقاد و کفران است و بعد از مقام قد تبین و روشن شدن است؛ یعنی شما وقتی چیزی را می پذیری که برایت روشن شود آیه هم دقیقا همین را می گوید که وقتی شما پذیرفتی مال زمانی است که آن را خوب بشناسی و همینطوری هم هست که نبی مکرم اسلام بعد از تشکیل حکومت سفیرانی به مناطق حجاز و همسایگان ارسال کردند جهت تبلیغ دین و اول تبن کردند و بعد دعوت به ایمان را در ذیلش بیان کردند.

سؤال: حالا که شریعت آمد و بیان کرد و حکومت هم گفت و شخص برنتابید آیا اجازه دارد که از زور استفاده کند یا نه ؟ از اینجا به بعد را آقایون بحث کرده اند که ما قاعده ای داریم که باید ببینیم که مفاد قاعده تا کجا را در بر می گیرد ؟ مثلا لا اکراه تا کجا را در بر می‌گیرد؟

در حالی که باید از اول مقدمات را بیان می کردند و درد را می گفتند و بعد می گفتند که لا اکراه برای آنجاست پس پیشینه خیلی مهم است ممکن است بعضی سراغ اختیار انسانها رفته اند و می گویند مگر انسان نباید به رشد برسد و مگر شریعت نیامده انسان را به کمال برساند و اصل در انسان اختیارش نیست و مگر نگاه شما به حکومت ابزاری و عالی نیست؟ برای شما حکومت اصل است یا ابزار است؟(ادامه بحث در جلسه بعد)./825/908/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹