vasael.ir

کد خبر: ۶۸۸۱
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۸:۱۵ - 24 April 2018
آیت الله کعبی/ جلسه 57

جهاد| لزوم علم به احکام جهاد برای رهبر جهاد

وسائل- حقیقت جهاد مقابله و صف آرایی دو لشکر است: لشکر الهی به رهبری امام عادل یا من نصبه، و لشکر طاغوت به رهبری حکومت طاغوت. قدر متیقن از سیره رسول الله(ص) نیز همین است و بر این اساس جهاد تحت لوای حاکم جور قابل قبول نیست.

به گزارش خبرنگار وسائل؛ آیت الله عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری در پنجاه و هفتمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ سه شنبه پنجم بهمن ماه 1395 برگزار شد به تبیین ادله نهی از جهاد تحت پرچم جور پرداخت.

تقریر درس

آیت الله کعبی در جلسه  گذشته عنوان کرد: در اسلام در هر زمانی حامی مظلوم است و با ظالمین جهاد می کند. اصل جهاد، با طواغیت است نه مطلق کفار. کافر طاغوت و فاسد و ظالم و مستکبر و متجاوز منظور است. لذا همه آیات قتال در قرآن بدون استثنا معلل اند و این تعلیل ها توضیحی برای عنوان سبیل الله است که از اجمال خارج می کند.

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث همچنان در جهاد طواغیت است. در این بحث روایات مفصلی از باب نهم از وسایل الشیعه را می خواندیم. عمده بحث در این روایت، اغین بود که درباره آیه شریفه « أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ»[1] چنین فرمود: «بِحُجَّةِ هَذِهِ الْآیَةِ یُقَاتِلُ مُؤْمِنُو کُلِّ زَمَان‏»[2]

  علت قتال با کفار، طاغوت بودن آنها و مظلومیت مسلمانان است.

سوالی مطرح است و آن اینکه شما اصرار دارید جهاد طواغیت با حکومت هاست و آنجا که حکومت نباشد، مانند گروههای نواصب در سوریه و پاکستان و افغانستان و نیجریه چگونه است؟

     پاسخ این است که جهاد با آنان، جهاد با محربین و مفسدین و بغات است. کسانی که علیه دولت و امت اسلامی شورش می کنند. حکم آنها متوقف بر دولت نیست. بحث آنها غیر از جهاد طواغیت است.

     روایت دومی که مطرح کردیم، به اینجا رسیدیم که راوی می گوید عده ای نزد امام صادق(ع) آمدند و تلاش داشتند ایشان با محمد بن عبد الله بن الحسن در قیام علیه بنی عباس بیعت کند. پیش از این نیز گفته بودیم که در زمان امام صادق(ع) عبد الله بن الحسن تلاش می کرد برای محمد بن عبد الله فرزندش، بیعت بگیرد به عنوان اینکه مهدی موعود است. بعد نیز ابراهیم بن عبد الله جزو قیام کنندگان شد. پیغام می دادند به حضرت که ایشان هم به آنها بپیوندد. وقتی این افراد آمدند و گفتند: «فَأَرَدْنَا أَنْ نَجْتَمِعَ عَلَیْهِ فَنُبَایِعَه‏ ثُمَّ نَظْهَرَ مَعَهُ فَمَنْ کَانَ تَابَعَنَا فَهُوَ مِنَّا وَ کُنَّا مِنْهُ وَ مَنِ اعْتَزَلَنَا کَفَفْنَا عَنْهُ وَ مَنْ نَصَبَ لَنَا جَاهَدْنَاهُ وَ نَصَبْنَا لَهُ عَلَى بَغْیِهِ وَ رَدِّهِ إِلَى الْحَقِّ وَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أَحْبَبْنَا أَنْ نَعْرِضَ ذَلِکَ عَلَیْکَ فَتَدْخُلَ مَعَنَا فَإِنَّهُ لَا غِنَى بِنَا عَنْ مِثْلِکَ لِمَوْضِعِکَ وَ کَثْرَةِ شِیعَتِکَ»[3]  یعنی ما قصد بیعت با محمد بن عبد الله کرده ایم. هرکس در بیعت با ما باشد، از ماست. و هر کس از ما فاصله بگیرد و ساکت باشد، ما کاری به او نداریم.  اما اگر کسی با ما مخالفت کند، ما نیز با او برخورد می کنیم و تلاش می کنیم تا تابع حق شود. ما نیز دوست داشتیم تا به شما بگوییم تا با او بیعت کنید. ما از شما بی نیاز نیستیم چون جایگاه معلومی دارید و شیعیان شما نیز فراوان اند.

      وقتی اینان سخن خود را تمام کردند، فرمود: « أَ کُلُّکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَالَ عَمْرٌو»؛ همه مانند او از من درخواست بیعت دارید؟ گفتند بله. حضرت بعد از حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر فرمود: « إِنَّمَا نَسْخَطُ إِذَا عُصِیَ اللَّهُ فَأَمَّا إِذَا أُطِیعَ رَضِینَا»؛ ما مخالفت می کنیم اگر گناه و معصیتی باشد. اما اگر خداوند اطاعت شود، ما راضی هستیم. یعنی رضایت اهل بیت در اطاعت خداست.

      تا اینکه فرمود: « یَا عَمْرُو أَ رَأَیْتَ لَوْ بَایَعْتُ صَاحِبَکَ الَّذِی تَدْعُونِی إِلَى بَیْعَتِهِ ثُمَّ اجْتَمَعَتْ لَکُمُ الْأُمَّةُ فَلَمْ یَخْتَلِفْ عَلَیْکُمْ رَجُلَانِ فِیهَا فَأَفْضَیْتُمْ إِلَى الْمُشْرِکِینَ الَّذِینَ لَا یُسْلِمُونَ وَ لَا یُؤَدُّونَ الْجِزْیَةَ أَ کَانَ عِنْدَکُمْ وَ عِنْدَ صَاحِبِکُمْ مِنَ الْعِلْمِ مَا تَسِیرُونَ فِیهِ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْمُشْرِکِینَ فِی حُرُوبِهِ قَالَ نَعَمْ» یعنی بالفرض من بیعت کردم. تا جایی که همکه با او بیعت کنند و مخالف نداشته باشد. اگر شما بخواهید با مشرکین زیر پرچم محمد بن عبد الله بجنگید. مشرکینی که نه مسلمان می شوند و نه جزیه پرداخت می کنند. آیا شما و صاحبتان علم دارید که بر اساس سیره رسول الله(ص) در جهاد با مشرکین رفتار کند؟ آن شخص پاسخ داد بله!

     امام چند سوال از او پرسید. خلاصه سخن امام این است که شما علمش را ندارید که به سیره رسول الله(ص) عمل کنید.[4]

      از این روایت استفاده می شود که در جهاد بر علیه مشرکین، علم رهبر جهاد به سیره رسول الله(ص) و امضای آن در جهاد مهم است. اگر به سیره پیامبر(ص) در جهاد برگردیم، غیر از سیره بنی عباس و بنی امیه است. سیره رسول الله(ص) در فتح مکه فرمود: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ لَمْ یَسْبِ لِأَهْلِهَا ذُرِّیَّةً وَ قَالَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ وَ أَلْقَى سِلَاحَهُ أَوْ دَخَلَ دَارَ أَبِی سُفْیَانَ فَهُوَ آمِن‏»[5]

       اصل جنگ رسول الله(ص) با طواغیت بود و ما از احتجاج امام با عمرو بن عبید معتزلی که می خواست از امام برای محمد بن عبد الله بیعت بگیرد، می فهمیم که امام(ع) می فرماید این معصیت خداست که بدون علم به احکام جهاد، کسی اعلام جهاد کند.

       از جمله مطالبی که بین امام و عمرو بن عبید مطرح شد، این بود که آن شخص گفت: ما در جهاد، اول مشرکین را دعوت می کنیم و اگر ایمان نیاوردند، می گوییم جزیه بدهید. امام می پرسند اگر مجوس و اهل کتاب باشند، چه می کنید؟ جواب داد: فرقی نمی کند به جزیه دعوت می کنیم. حضرت پرسید اگر مشرکین باشند و بت پرست، چطور؟ می گوید تفاوتی نمی کند. امام پرسید: آیا قرآن هم می خوانی؟ سپس این آیه را قرائت فرمود: « قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ»[6] سپس می فرمایند: در این آیه بین اهل کتاب و غیر آن تفصیل قایل شده و کسانی که باید جزیه بدهند، اهل کتاب هستند. آن شخص می گوید اما مساوی هستند. امام فرمود: «عَمَّنْ أَخَذْتَ ذَا» این احکام را از چه کسی یاد گرفته اید؟ گفت: «سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ»مردم اینطور می گویند. رویه اینچنین است. امام فرمود: «فَدَعْ ذَا» این رویه را رها کن. و سپس استدلال فرمود.

      تا اینجا می فهمیم که کسانی که احکام جهاد را به تفصیل نمی دانند و تحت فرماندهی امام عادل یا کسی که امام عادل نصب فرموده نباشند، نسبت به نحوه برخورد با مشرکین بر اساس سیره ای که در دوران بنی امیه و بنی عباس و امثال آن بوده، قابل قبول نیست. آنچه محکَّم است، سیره رسول الله(ص) است. سیره آن حضرت نیز جهاد با طواغیت بود و احکام جزیه نیز قوانین و مقررات خاصی داشت. لذا در انتهای روایت امام می فرماید: « یَا عَمْرُو اتَّقِ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ أَیُّهَا الرَّهْطُ فَاتَّقُوا اللَّهَ فَإِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی وَ کَانَ خَیْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَیْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِی الْمُسْلِمِینَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَکَلِّفٌ»[7]

       تقوا پیشه کن و از خدا بترس.  شما ای گروهی که آمده اید، شما نیز تقوا پیشه کنید. همانا پدرم این روایت را به من فرمود که بهترین انسان های روی زمین و اعلم مردم به کتاب و سنت پیامبر(ص) بود که رسول خدا(ص) فرمود: کسی که با مردم جهاد با شمشیر کند و به خود دعوت کند، و در میان مسلمین نیز کسی بهتر و آگاه تر از او باشد، همانا او گمراه است و به زحمت افکنده است. یعنی کاری را به عهده گرفته که تکلیف و وظیفه اش نیست.

      از این روایت به خصوص بخش آخر استفاده می شود، محمد بن عبد الله که به معدویت دعوت می کند، هم گمراه است هم بی خود خود را به تکلیف انداخته است. مردم را به خود و شمشیر خود دعوت می کند.

       اما این روایت عمومیت هم دارد. یعنی شامل کسانی هم می شود که دعوت به جهاد می کنند، در حالی که علم به کتاب خدا و سیره نبوی(ص) در جهاد ندارند. قدر متیقن از روایت این است که جهاد باید تحت هدایت امام عادل یا من نصبه الامام العادل که علم به احکام جهاد داشته باشد، صورت بگیرد. اگر قدر متیقن این باشد، این روایت خارج از بحث جهاد طواغیت است و نمی توان به آن استدلال کرد.

       اما این روایت لوازمی دارد که می توان به آن تمسک کرد. یکی از آنها این است که در جهاد عمل به سیره نبوی(ص) واجب است و سیره آن حضرت در جهاد ملاک رضایت اهل بیت(ع) است. سیره آن حضرت نیز جهاد با طواغیت است. از کجا چنین لازمی به دست می آید؟ از احتجاجی که امام با عمرو بن عبید انجام می دهد و می فرماید در سیره تان نسبت به مشرکین اشتباه می کنید. خصوصا آنجا که عمرو می گوید «مردم می گویند و رویه چنین است!» سیره معروف عامه در جهاد با مشرکین، اسلام، قتل و جزیه است. امام می فرماید این اشتباه است. تقوا پیشه کنید. شما اهلیت فرماندهی جهاد را ندارید و سیره نبوی خلاف این عمل است.

      روایت بعدی در خصوص شرایط جهاد، که بسیار مهم است، روایات مربوط اشتراط وجوب الجهاد مع الامان (ع) است. روایت سوم باب دوازدهم وسایل الشیعه است. «بَابُ اشْتِرَاطِ وُجُوبِ الْجِهَادِ بِأَمْرِ الْإِمَامِ وَ إِذْنِهِ وَ تَحْرِیمِ الْجِهَادِ مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ الْعَادِلِ». روایت سوم باب که به موثقه سماعه معروف است چنین است: «کلینی عن عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیه‏ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَقِیَ عَبَّادٌ الْبَصْرِیُّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع فِی طَرِیقِ مَکَّةَ فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ تَرَکْتَ الْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ وَ أَقْبَلْتَ عَلَى الْحَجِّ وَ لِینِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الْآیَةَ[8] فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ص أَتِمَّ الْآیَةَ فَقَالَ التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْآیَةَ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِذَا رَأَیْنَا هَؤُلَاءِ الَّذِینَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ فَالْجِهَادُ مَعَهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْحَجِّ وَ رَوَاهُ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ مُرْسَلًا وَ رَوَاهُ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع مِثْلَهُ»[9]

      عباد بصری امام سجاد(ع) را در راه مکه دید و گفت: شما سختی جهاد را رها کردید و به حج و آسانی آن رو آوردید؟ خداوند می فرماید: خداوند جانها و اموال مومنین را با بهشت می خرد اگر در راه خدا جهاد کنند. حضرت در پاسخ فرمود: آیه را کامل کن! عباد بصری نیز بقیه اش را خواند :«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ»[10] سپس امام فرمود: زمانی که دیدی چنین افرادی با این صفات وجود داشتند، جهاد با اینان افضل از حج است. یعنی جهادی که الان در زمان بنی امیه وجود دارد، جهاد نیست.

      اگر گفته شود: جهاد نباشد، ائمه(ع) همینطور که در نماز و روزه و حج و سایر احکام تقیه می کردند، اینجا هم تقیه کنند. جواب این است که خیر؛ اینجا بحث دماء است و فرموده اند: «لا تقیة فی الدماء»[11]؛ در دماء تقیه نیست. خون سربازانی که بی جهت کشته شوند جایز نیست. ثانیا خون آن مظلومی که نباید بی جهت ریخته شود. یکی از علت هایی که جهاد تحت پرچم جائر درست نیست، چون بحث خون مطرح است. والا دعو شارع مقدس، جلوگیری از هرج و مرج امور مسلمین است. و آن مواردی که منجر به تقویت حکومت جائر نشود، شارع امضاء می کند. لذا نماز، روزه، حج، و سایر عبادات و خراج و مالیات مربوط به دولت جائر ممضاست. چون کارهای گروهی است و برای حیثیت عمومی مسلمین امضاء شده است. اما جهاد نه تنها امضاء نشده، بلکه ائمه(ع) به شدت مخالفت هم می کردند. حتی نسبت به کسانی که به دیلم و خزر و قزوین و امثال آن رفته بودند، گفتند بگویید برگردند. اشتباه کردند. وقتی هم گفتند که آنها رسیده اند و نمی توانند برگردند، فرمود: بگویید فقط مرابطه کنند و قتال جایز نیست. اینقدر نسبت به جهاد تحت پرچم جائر تحفظ داشتند. تحفظ ایشان نه به خاطر صرف اینکه جهاد تحت پرچم جائر است، بلکه به دلیل اینکه صدق عنوان جهاد نمی کند. لذا ما در ابتدای بحث، در تعریف جهاد جهاد با امام عادل را نه به عنوان شرط، بلکه جزو مفهوم جهاد ذکر کردیم. «صناعه القوه و الاستخدام القوه لمصلحه الاسلام و المسلمین فی مقابله العدو و قهر العدو تحت ظل قیاده کفوه الشرعیه» یعنی اگر تحت رهبری مشروع نباشد، اصلا جهاد نیست.

      یکی از حکمت های وجود امام مشروع، آن مقابله ای است که در آیه ذکر شده است و آن «فی سبیل الله» و «فی سبیل الطاغوت» است: «الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»[12]

      حقیقت جهاد مقابله و صف آرایی دو لشکر است: لشکر الهی به رهبری امام عادل یا من نصبه، و لشکر طاغوت به رهبری حکومت طاغوت. قدر متیقن از سیره رسول الله(ص) نیز همین است. اینکه با ملتها بوده و با مشرکین به ما هم مشرکین بوده باشد، اولا از نظر تاریخی قابل مناقشه است و می توان یک یک غزوات حضرت را بررسی کرد. ثانیا با طاغوت بود یا با همه مشرکین، نمی توان از سیره رسول الله(ص) استفاده کرد که در صورت شک، به سیره مقاتله با مشرکین به ما هم مشرکین استناد کنیم.

      بحث جهاد طواغیت را به همین اندازه اکتفا می کنیم و شرایط و کیفیت آن را  در ابواب دیگر بررسی خواهیم کرد.

 

پایان جلسه پنجاه و هفتم

          ***

 


[1] . حج/ 39.

[2] . وسائل‏الشیعة، ج15،  ص38.

[3] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص41.

[4] . متن کامل روایت چنین است: عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِیِّ قَالَ کُنْتُ قَاعِداً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَکَّةَ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أُنَاسٌ مِنَ الْمُعْتَزِلَةِ فِیهِمْ عَمْرُو بْنُ عُبَیْدٍ وَ وَاصِلُ بْنُ عَطَاءٍ وَ حَفْصُ بْنُ سَالِمٍ مَوْلَى ابْنِ هُبَیْرَةَ وَ نَاسٌ مِنْ رُؤَسَائِهِمْ وَ ذَلِکَ حِدْثَانُ قَتْلِ الْوَلِیدِ إِلَى أَنْ قَالَ فَأَسْنَدُوا أَمْرَهُمْ إِلَى عَمْرِو بْنِ عُبَیْدٍ فَتَکَلَّمَ فَأَبْلَغَ وَ أَطَالَ فَکَانَ فِیمَا قَالَ أَنْ قَالَ قَدْ قَتَلَ أَهْلُ الشَّامِ خَلِیفَتَهُمْ وَ ضَرَبَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُمْ فَنَظَرْنَا فَوَجَدْنَا رَجُلًا لَهُ عَقْلٌ وَ دِینٌ وَ مُرُوءَةٌ وَ مَوْضِعٌ وَ مَعْدِنٌ لِلْخِلَافَةِ وَ هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ فَأَرَدْنَا أَنْ نَجْتَمِعَ عَلَیْهِ فَنُبَایِعَهُ ثُمَّ نَظْهَرَ مَعَهُ فَمَنْ کَانَ تَابَعَنَا فَهُوَ مِنَّا وَ کُنَّا مِنْهُ وَ مَنِ اعْتَزَلَنَا کَفَفْنَا عَنْهُ وَ مَنْ نَصَبَ لَنَا جَاهَدْنَاهُ وَ نَصَبْنَا لَهُ عَلَى بَغْیِهِ وَ رَدِّهِ إِلَى الْحَقِّ وَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أَحْبَبْنَا أَنْ نَعْرِضَ ذَلِکَ عَلَیْکَ فَتَدْخُلَ مَعَنَا فَإِنَّهُ لَا غِنَى بِنَا عَنْ مِثْلِکَ لِمَوْضِعِکَ وَ کَثْرَةِ شِیعَتِکَ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ کُلُّکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَالَ عَمْرٌو قَالُوا نَعَمْ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ ص ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا نَسْخَطُ إِذَا عُصِیَ اللَّهُ فَأَمَّا إِذَا أُطِیعَ رَضِینَا إِلَى أَنْ قَالَ یَا عَمْرُو أَ رَأَیْتَ لَوْ بَایَعْتُ صَاحِبَکَ الَّذِی تَدْعُونِی إِلَى بَیْعَتِهِ ثُمَّ اجْتَمَعَتْ لَکُمُ الْأُمَّةُ فَلَمْ یَخْتَلِفْ عَلَیْکُمْ رَجُلَانِ فِیهَا فَأَفْضَیْتُمْ إِلَى الْمُشْرِکِینَ الَّذِینَ لَا یُسْلِمُونَ وَ لَا یُؤَدُّونَ الْجِزْیَةَ أَ کَانَ عِنْدَکُمْ وَ عِنْدَ صَاحِبِکُمْ مِنَ الْعِلْمِ مَا تَسِیرُونَ فِیهِ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْمُشْرِکِینَ فِی حُرُوبِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَتَصْنَعُ مَا ذَا قَالَ نَدْعُوهُمْ إِلَى الْإِسْلَامِ فَإِنْ أَبَوْا دَعَوْنَاهُمْ إِلَى الْجِزْیَةِ قَالَ إِنْ کَانُوا مَجُوساً لَیْسُوا بِأَهْلِ الْکِتَابِ قَالَ سَوَاءٌ قَالَ وَ إِنْ کَانُوا مُشْرِکِی الْعَرَبِ وَ عَبَدَةَ الْأَوْثَانِ قَالَ سَوَاءٌ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْقُرْآنِ تَقْرَؤُهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ‏ اقْرَأْ قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ فَاسْتِثْنَاءُ اللَّهِ تَعَالَى وَ اشْتِرَاطُهُ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ فَهُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یُؤْتَوُا الْکِتَابَ سَوَاءٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ عَمَّنْ أَخَذْتَ ذَا قَالَ سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ قَالَ فَدَعْ ذَا ثُمَّ ذَکَرَ احْتِجَاجَهُ عَلَیْهِ وَ هُوَ طَوِیلٌ إِلَى أَنْ قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَمْرِو بْنِ عُبَیْدٍ فَقَالَ یَا عَمْرُو اتَّقِ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ أَیُّهَا الرَّهْطُ فَاتَّقُوا اللَّهَ فَإِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی وَ کَانَ خَیْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَیْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِی الْمُسْلِمِینَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَکَلِّفٌ»؛ وسائل‏الشیعة، ج 15، ص 42.

[5] . بحارالأنوار، ج21، ص117.

[6] . توبه/ 29.

[7] . وسائل‏الشیعة، ج 15، ص 42.

[8] . توبه/ 111: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ».

[9] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص 46.

[10] . توبه/ 112.

[11] . المقنعة، ص 809.

[12] . نساء/ 76.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

پایان.

120/907/د

 

مقرر: قطبی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳